در کتاب خاطرات ملا حسنی، که به تازگی منتشر شده، گفته های وی درباره اعدام پسر خود، توسط رسانه ها و اینترنت برجسته تر شده که نشان از سفاکی او دارد. به همین بهانه و با نقل تکه کوتاهی از خاطرات حسنی، به نکته دیگری در کارنامه جنایت وار وی در به وجود آوردن و گسترش جنگ داخلی در کردستان، در اوایل انقلاب، اشاره خواهیم کرد. از جمله افرادی که در جریان انقلاب و پس از آن به عنوان نماینده و مجری اصول انقلاب، حاکم بر امور اجرایی و تصمیم گیری شد، ملا حسنی بود که امام جمعه و سرپرست کمیته های آذربایجان غربی و نماینده مجلس نیز بود! این شخص در راس ارگان های اجرایی انقلاب و به نام انقلاب و اسلام، از اشخاصی مانند معبودی و مراد قطاری که دارای سوابق مشخص ساواکی بودند، و انگیزه های نژاد پرستانه ضد کرد داشتند، حمایت کرده و بر خلاف گفته های خودش در کتاب خاطراتی که از وی منتشر شده است، در منطقه کرد نشین آذربایجان غربی فجایع بسیار زیادی به بار آورده اند که علاوه بر دامن زدن به جنگ داخلی می توان گفت که روی جلادان را سفید کرده اند!!!
ملا حسنی در بخشی از خاطراتش چنین می گوید: "...او (رشید، پسر بزرگ ملاحسنی) پس از پيروزى انقلاب ناگهان به گروه سياسى سازمان فدائيان خلق پيوست و از سران آنها شد، به طورى كه مسئوليت شاخه آذربايجان غربى بر عهده او بود... آن وقت نماينده مجلس و در تهران بودم. يك روز رشيد به تهران آمده بود. جايش را شناسايى كرديم. در كميته انقلاب تهران با آيت الله مهدوى كنى تماس گرفتم و گفتم يك موردى هست، چند نفر مسلح بفرستد. نگفتم پسرم هست. يكى از محافظان خودم به نام آقاى جليل حسنى را نيز همراه آنها كردم. او از بچه هاى كميته اروميه بود و الان به تجارت مشغول است. گفتم اگر مقاومت يا فرار كند بزنيد نگذاريد فرار كند و اگر هم تسليم شد، دستگير كنيد و به كميته تحويل بدهيد. آنها رفتند و او را دستگير كردند. رشيد چند روزى در كميته تهران بود. بعد براى بازجويى و محاكمه به تبريز انتقال دادند. او چون محل فعاليت هايش استان آذربايجان بود در اين شهر محاكمه و به اعدام محكوم شد و بلافاصله حكم اجرا گرديد… حتى بعد از اعدام جنازه اش را هم به ما تحويل ندادند. وقتى خبر اعدام رشيد را شنيدم، چون به وظيفه خود عمل كرده بودم هيچ ناراحت نشدم. من در مورد انقلاب با هيچ شخصى ولو پسرم باشد، شوخى ندارم و با هيچ احدى در اين مورد عقد اخوتى هم نبسته ام. هنوز هم اگر يكى از فرزندانم بر ضدانقلاب و رهبرى خداى ناكرده فعاليت كند، همان كارى را خواهم كرد كه با رشيد كردم. حقيقت اين است كه رشيد مستحق اعدام نبود. او جنايتى را مرتكب نشده بود، يا كسى را نكشته بود تنها جرمش اين بود كه گرايش شديد كمونيستى داشت و اين هرگز منجر به اعدام كسى نمى شود. حداكثر اين، اين است كه بايد به حبس ابد محكوم مى شد. متاسفانه قاضى پرونده همين طور فله اى حكم صادر كرده بود. من آن وقت سرم خيلى شلوغ بود، به مسائل انقلاب در اروميه و منطقه اشتغال داشتم... مى خواستم به اين نكته اشاره كنم كه متاسفانه در اوايل پيروزى انقلاب، يكسرى افراد وابسته به گروه هاى به ظاهر اسلامى و انقلابى در بعضى ارگان ها و به خصوص در دستگاه قضايى نفوذ كرده بودند و دست به يك سرى كارها و صدور احكام تند و تيز مى زدند كه هيچ ارتباطى با نظام اسلامى و شخصيت هاى اصيل انقلاب نداشت. خودم در اروميه به اين افراد مبتلا بودم..."
کردستان در کمتر از یک سال پس از پیروزی انقلاب مردم در بهمن 57 درگیر چنان جنگ تلخ داخلی شد که پیروزی انقلاب را در همان آغاز به کام مردم زهر کرد، قتل عام مردم بی گناه کرد توسط سپاه پاسداران، و فجایع قارنا، یوسف کندی و قم قلعه در اطراف مهاباد هیچ گاه از یاد مردم تحت ستم کردستان نمی رود. همزمان با آغاز جنگ عراق با ایران، ملا حسنی که مدتی در امور مجلس سرگرم بود، طی اطلاعیه ای از همه جوانان و مردم آذربایجان غربی خواست برای پاکسازی روستاهای آذربایجان غربی، در بسیج ارومیه ثبت نام کنند. وی در این اطلاعیه خود را "فرمانده پاکسازی منطقه" معرفی کرد.
در سال 1358 همزمان با آغار نخستین جنگ سراسری کردستان و بعد از درگیری دوآب نقده، که تعدادی از افراد کمیته نقده و افراد حزب دموکرات کشته شدند، در یازدهم شهریور ماه 1358، پاسداران ملا حسنی و معبودی، با حمایت ارتش و ژاندارمری، به روستای قارنا حمله کرده و اقدام به قتل عام مردم بی گناه کردند. در این حادثه، ابتدا روحانی ده با قرآن به استقبال آن ها رفت و خواست به کشتار مردم خاتمه دهند؛ ولی مهاجمان او را کشته و قرآن را هم پاره می کنند. در این فاجعه حدود 68 نفر کشته شدند.
در همین زمان، ملا حسنی و گروه تحت فرماندهی اش، چنین جنایاتی را در ابعاد مختلف در روستاهای دیگر کرد نشین نیز انجام داده بودند که از آن میان می توان به روستاهای: ده نالوس در اشنویه، ده سراوکانی، کلیج در منطقۀ پیرانشهر، ده صوفیان، شادله در نقده و قره قشلاق، ایندرقاش، داشخانه و ... اشاره کرد که همگی تحت عنوان پاکسازی و در جهت انقلاب و با حمایت و مشارکت حسنی صورت گرفته است.
روز سیزده آبان سال 1359 افرادی تحت عنوان کمیته ارومیه و بسیج، که تحت رهبری حجت الاسلام ملا حسنی و عظیم معبودی اداره می شدند، برای پاکسازی روستاهای مهاباد ـ منطقه شاروپران ـ وارد ده ایندرقاش شدند. ده ایندرقاش و ده دیگری به نام یوسف کند، در ده کیلومتری شمال خاوری مهاباد قرار دارند. پیش از هجوم سپاه پاسداران و ارتش به منطقه، محل پیشمرگان و حزب دموکرات بوده است. هنگامی که حسنی و اعضای کمیته بسیج به سرپرستی معبودی به ده می رسند، به نام پاکسازی و خلع سلاح از مردم طلب اسلحه می کنند؛ و مردم می گویند که ده روز قبل سپاح به منطقه آمده و سلاح ها را تحویل گرفته است. افراد حسنی بدون توجه به نظریات مردم و سندی که بیانگر تحویل اسلحه به سپاه بود، به ضرب و جرح مردن پرداخته و تا روز بعد به آن ها فرصت می دهند که سلاح خود را تحویل دهند! هنگام خروج از ده حزب دموکرات به آن ها حمله ور شده و آن ها مجبور به عقب نشینی به طرف ده می شوند. و به قتل مردم بی گناه می پردازند. در کمتر از دو ساعت 35 نفر از روستائیان قتل عام می شوند. افراد ملا حسنی و کمیته بسیج معبودی به کسی رحم نکردند. از مدخل ده هر کسی را که می دیدند به رگبار بستند.
در هفدهم آبان و چهار روز پس از کشتار در ایندرقاشافراد بسیج ارومیه و نقده که با رهبری حجت الاسلام ملا حسنی و عظیم معبودی، به قصد پاکسازی روستاهای منطقه عازم صوفیان اشنویه می شوند. و بدون مقدمه شروع به تیراندازی می کنند، روحانی ده و معلم آن و جمعاً 13 نفر کشته و 20 نفر زخمی می شوند.
در آبان ماه سال 59 جنگ و کشتار در منطقه کردستان، در بحبوحه تجاوز نظامی عراق، و در حالی که نیروهای عراق نتوانستند از مرزهای استان کردستان و آذربایجان غربی به ایران نفوذ کنند، همچنان ادامه داشت. کیهان تصاویری از کامیون هایی را منتشر می کرد که توده های اجساد پاسدارانی را نشان می داد که به گفته آن روزنامه به دست گروه های محارب کرد کشته شده بودند و نشریات گروه های سیاسی بر عکس، اقدام به انتشار تصاویر جنایات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در کردستان نمودند. با توجه به وضعیت جنگی موجود، جامعه به شدت ملتهب بود و نسبت به این قضایا واکنش نشان می داد.
در جریان پاکسازی روستاهای اطراف سنندج و مهاباد و نقده، که به وسیله گروهی از داوطلبان بسیج اعزامی از آذربایجان غربی به سرپرستی ملا حسنی و سرهنگ فتح الهی انجام شد، دویست نفر از افراد مسلح گروه کومله کشته شدند، درحالی که تلفات گروه اعزامی بسیج، فقط چهار نفر گزارش شده است!
این همه تنها گوشه ای کوچک بود از نقش ملا حسنی در وقایع کردستان؛ وقایع کردستان بسیار پیچیده تر و مفصل است و نیاز به بازبینی و مرور آن برای جلوگیری از تکرار چنین فجایعی احساس می شود؛ کما اینکه متاسفانه هنوز در آن منطقه شاهد چنین رخدادهایی هستیم*. از مهر ماه 1358 و طی مدت جنگ داخلی در کردستان، حدود یک صد مورد درگیری مشخصاً توسط منابع رسمی گزارش شده است که طی آن 134 نفر از نیروهای دولتی کشته و 87 نفر مجروح شده اند. همچنین بیش از 240 نفر از مردم غیر نظامی کشته و بسیاری مجروح گشتند و گروه های چریکی مخالف نظام نیز رقمی معادل 442 نفر تلفات داده اند.
احمد زاهدی لنگرودی
http://leebar.blogspot.com
[email protected]
* قتل شوآنه قادری و درگیری های اخیر مهاباد در پی آن از تکرار همان فجایع حکایت دارد.
منابع:
روزنامه انقلاب اسلامی 24 / 8/ 1359
روزنامه کیهان 27/8/1359 و 13/5/1359 و 6/10/1359
روزنامه امت 22/8/1359
کار ارگان سازمان چریک های فدایی خلق 1359
گزارش مهدی بهادریان نماینده آیت اله منتظری در 8 مهر 1358
گفتگو با شاهدان عینی