در انديشه آزادي، هيچ چيز جز آنچه كه به مسائل شخصي مربوط مي شود، محرمانه نيست. به عكس در كانون هاي قدرتمدار، ممكن است همه چيز به جز آنچه كه به امور شخصي مربوط مي شود، به دو حوزه محرم و نامحرم تقسيم شوند. دولت در يك تعريف، سازمان يافته ترين شكل قدرت است. بنابراين دولت ها بنا به طبيعت خود، بيش از همه نهادها و سازمان ها تمايل به تقسيم چيزها به امور محرم و نامحرم دارند. هر نظام اقتصادي و هر رابطه اقتصادي مبتني بر سرمايه ، اشكال كالايي بيان قدرت هستند، بنابراين نظام هاي اقتصادي سرمايه داردي، تمايل هاي ديگري براي تقسيم چيزها به امور محرم و نامحرم هستند. تنها كارخانه توليد مواد غذايي نيستند كه فرمول فرآورده هاي غذايي خود را پنهان مي كند، تمام فرآيندهاي توليدي در نظام سرمايه داري بر محرم و نامحرم كردن چيزها قرار دارند. محرم و نامحرم كردن چيزها در حوزه اقتصاد و به ويژه اقتصاد سرمايه داري، از گردش امور مالي و حسابداري تا گردش امور توليد كالايي و تا مبادله تجاري با بنگاه هاي ديگر، همه و همه شامل همين تقسيم بندي قرار مي گيرند.
در حوزه سياست جريان تقسيم چيزها به امور محرم و نامحرم، شامل هر چيزي است كه در محدوده قدرت بيان مي شود. در احزاب و گروه بندي هاي سياسي و اجتماعي و فرهنگي نيز به ميزان گرايش آنها به قدرت و فاصله گرفتن از اصول راهنماي آزادي ، گرايشاتي پيرامون تقسيم كردن چيزها به امور محرم و نامحرم وجود دارد. بديهي است كه تابوها و يا محرمات در هر يك از حوزه هايي كه ياد كرديم، به ميزان گرايش به قدرت، از گستره و كيفيت و كميت بالاتري برخوردار خواهند بود. به عنوان مثال، به محدوده تابوها در اجتماعات، گروه ها و ائتلاف هاي سياسي در درون كشور توجه كنيد. چند و چون ائتلاف ها و تصميم گيري ها كه مدار انديشه آنها با قدرت و اقتدار جستن سازگارتر است، محرمانه تر نشان مي دهند. اکنون برای شکستن «تابوی محرمیت» توجه خوانندگان را به سازوکارهایی که به محرمانه کردن چیزها منجر می شوند، جلب می کنم.
1- آيا مي توان يك قدرت فرضي، خواه قدرت سياسي، خواه قدرت اقتصادي و خواه قدرت فرهنگي را در عالم انتزاع تصور كرد كه بدون تمهيد روش هاي سانسور، پنهانكاري و محرمانه كردن چيزها، در وجود آمده باشد؟ پيشتر اضافه كنم كه، اگر فردي و يا جمعي به يك نيروي محركه تأثير گذار تبديل شود، اگر انديشه و يا عناصر تأثير گذاري را بيرون از روابط سلطه و بيرون از هر گونه ساختار سلسله مراتبي «فراتر و يا فروتر» اعمال مي كند، نمي توان آن را نيروي محركه قدرت ناميد. به عبارتي، هر نيروي محركه اي كه بيرون از سانسور و پنهانكاري و محرمانه كردن چيزها و بيرون از هرگونه روابط سلطه و يا ايجاد روابط سلطه، شكل گيرد، يك نيروي محركه آزادي بشمار مي آيد. بنابراين، آن نيروي محركه اي كه به عنوان كانون اعمال قدرت در ذهن خود انتزاع كرديد، نيرو محركه اي است كه تنها و تنها در ساختار سلسله مراتبي سلطه، اظهار وجود مي كند. در نتيجه، چنين نيروي محركه اي (يعني نيروهاي محركه قدرت) نمي تواند بيرون از روش هاي سانسور و محرمانه كردن چيزها شكل بگيرد. به عكس، هيچ نيروي محركه آزادي را نمي توان در ذهن انتزاع كرد و يا در عالم واقعيت جست كه بدون شفافيت، مبارزه دائمي با سانسور، و برداشتن پرده هاي نامحرم از انديشه و رفتار ها، شكل بگيرد.
انتخاب زبان ابهام، انتخاب در مدار آزادي نيست. بنابراين انتخاب مفاهيم و واژه هاي كلي نظير استقلال و آزادي، بدون آنكه مراد گوينده اين مفاهيم، بدون تفسير روشن و شفاف و جزئي تر و ملموس تر و تجربي تر، بيان شود، انتخاب زبان قدرت است. چه بسيار كساني كه از آزادي سخن مي گويند، ليكن مراد آنها چيزي جز قدرت نيست. چه بسيار كساني كه از عدالت سخن مي گويند، ولي مراد آنها چيزي جز بدترين قساوت ها عليه انسانيت و جامعه نيست. براي كنكاش در اين حقيقت كه آيا انتخاب مفاهيم چه معنايي در ذهن گوينده آن دارد، راهي جز جزئي كردن و شفاف كردن و به عبارتي، تجربي كردن مفاهيم وجود ندارد. راهي جز اين نيست كه كنكاش و پرسش هاي خود را چون چراغي فروزان بر تمام زواياي انديشه و رفتار گوينده و يا مدعي مفاهيم يادشده، برافروزیم. از اين بيشتر، مدعي خود چنان انديشه و رفتار خود را در در معرض نگاه ها قرار دهد، كه چيزي در پس پرده ابهام و تاريكي نماند. آيا از همين رونيست كه خداوند خود را به نور و طاغوت را به تاريكي تشبيه مي كند؟
2- پرسش اينجاست كه، چرا تمايل هاي قدرت مدار كوشش مي كنند تا از راه سانسور، پنهان كاري و تقسيم چيزها به «محرم و نامحرم» عمل كنند؟ شايد اين پرسش اشتباه باشد و پرسش واقعي تر اين است كه، هيچ قدرتي نمي تواند جز از راه سانسور و پنهانكاري وجود داشته باشد. چنانچه پيشتر اشاره كردم، هيچ قدرتي را نمي توان در ذهن تصور كرد كه جز از راه سانسور و پنهانكاري، قادر به بسط يد خود باشد. چنانچه در يادداشت تابوي شفافيت اشاره كردم، هر قدرت به محض شفاف كردن خود و به محض پاره كردن پرده هاي سانسور و به محض اينكه چيزهايي كه خواه به عنوان اسناد، خواه به عنوان قراردادها و خواه به عنوان قرار و مدارها و خواه به عنوان شفاف كردن اهداف و انديشه هايي كه در سر مي گذراند و خواه به مثابه انديشه هايي كه در تله سانسور او گير كرده اند، تابوي محرميت از چهره خود بشوید، در دم، يا وجود نخواهد داشت و يا اينكه، ديگر به عنوان قدرت وجود نخواهد داشت. به عكس هر بيان آزادي و هر انديشه اي كه بيانگر آزادي است، به محض سانسور و پنهانكاري و به محض انتخاب زبان ابهام، به بيان قدرت تبديل مي شود. آيا نمي بينيد كه بسياري از بيان هاي آزادي، كه وقتي دقيق مي شويد، جز بيان قدرت در آن نمي يابيد؟ روش آزادي، روشني و شفافيت، و هدف آزادي نفي هر گونه رابطه سلطه است. حركت در تاريكي بر خلاف آزادي است، كلي گويي و استفاده از مفاهيم كلي مانند عدالت، عزت و كرامت انسان، به طوري كه مصاديق و جزئيات سخن مدعي براي خواننده روشن نباشد، خلاف آزادي است. و اگر مدعي همچنان اصرار دارد تا مصاديق و جزئيات و حتي مراد خود را در بيان مفاهيم كلي پنهان كند، جز قدرت خالص به معناي زور آشكار، چيزي در سر ندارد.
كرامت انسان در جايي بدست مي آيد كه انسان به حيث انسانيت خود، مورد توجه قرار گيرد و نه به حيث وابستگي او به يك طبقه يا يك مرام يا يك مذهب و يا يك فرهنگ و يا يك قوميت خاص و يا به حيث وفاداري و يا دوري و نزديكي با قدرت. به عبارتي، كرامت انسان به واگذاردن اجراي حقوق ذاتي او به خود اوست، و نه ستايش از موقعيت او به عنوان يك «حيوان مطيع» و نه حتي ستايش از او به عنوان يك موجود حقوقمند. بنابراين كرامت ذاتي انسان به رعايت حقوق ذاتي انسان است و اجراي حقوق ذاتي انسان در نفي هرگونه رابطه سلطه بدست مي آيد و نفي اين رابطه در ايجاد امكان فرصت هاي مساوي در استفاده از حق آزادي، حق انتخاب كردن، حق تصميم گيري، حق عشق ورزي و ريزتر از آن، حق بيان و هيچ محدوديتي براي بيان قائل نشدن و بالاخره حق آگاهي است. اما حق آگاهي بدست نمي آيد جز آنكه :
3- تابوي محرمات و به ويژه همه نامحرماتي كه به حقوق ذاتي و سرشت جامعه مرتبط است، شكسته شود. دولت ها بنا به طبيعت سازمان يافته قدرت، ميل به محرمانه كردن روابط خود با دولت هاي ديگر دارند. اما هيچگاه به اين پرسش پاسخ نخواهند داد كه چه كسي اين حقوق را به آنها تفويض كرده است؟ دولت ها به خود حق مي دهند كه در درون خود روابط محرمانه ايجاد كنند، به همين رو كوشش مي كنند تا اتحادها و اختلاف ها ي خود را از خلال روابط پنهان حل و فصل كنند ، اما هيچگاه به اين پرسش، پاسخ نخواهند داد كه، چه كسي اين حقوق را به آنان تفويض كرده است؟ دولت ها به خود حق مي دهند تا قرار دها ي اقتصادي خود را با دول ديگر بطور محرمانه تنظيم كنند، اما به غير از اينكه هيچ جامعه اي به دولت هاي خود چنين حقي را نمي دهند، اختفاء قراردادها دو زيان بزرگ بر جاي مي گذارد، اولا در قرارداهاي پنهاني «خرد و بردها» آسان مي شود. ثانيا، دولت ها را و جامعه ها را از هشدارهاي آگاهان اقتصادي نسبت به سود و زيان قراردادها ، محروم مي كند.
دولت ها و مدیران قدرتمدارمايل هستند تا براي دستگاههاي خود (يا حداقل بعضي از دستگاه ها) بودجه محرمانه، و براي مديران و كارگزاران خود، حقوق و امتيازات محرمانه ايجاد كنند1، اين مسئله اگر پيش از هر انتخاب با مردم در ميان گذاشته مي شد، بدون شك هيچ مردمي حاضر به انتخاب چنين كارگزاراني نخواهند شد. در نتيجه دولت ها بنا به طبيعت قدرت، در اقدامات خود سرانه بر ضد حقوق ذاتي جامعه عمل مي كنند. دولت ها مايل هستند تا قراردهاي سياسي، امنيتي و نظامي با دول خارجي امضاء كنند. اما هيچ دولتي از خود نپرسيده است و چون از خود نمي پرسد، حتما ضرورتي هم نمي بند به مردمش پاسخ دهد كه چه چيزي را از چه كسي در پرده نامحرم نگاه می دارد؟ همين جا به نقل از يك فرمانده نظامي اضافه كنم كه او در توجيه افشاء يك خبر محرمانه گفت، وقتي دشمن از اين خبر مطلع است، پس پنهان داشتن آن از مردم، وارونه هدفي است كه نامحرم ها در تعقيب آن هستند.
داستن این حقیقت که امروز دستگاه هاي اطلاعاتی و جاسوسي در دنيا به سيستم ها پيچيده الكترونيكي مجهز هستند، دیگر کار دشواری نیست. به ويژه وجود اين سيستم در همان كشورهايي كه دشمن مي ناميم، به مراتب دقيق تر و حساس تر هستند به گونه ای كه پنهان كردن، نقشه سايت هاي امنيتي و نظامي امر بیهوده ای به نظر می رسند، چه رسد به پنهان كردن يك عكس ساده مثلا از ديوار زندان هاي كشور و یا هر جا که به رسم معمول تابلوی محرمانه تصب شده است. وقتي در تنها حوزه اي كه حوزه نظامي است، هيچ چيز از چشم هاي الكترونيكي و ماهواره اي دشمنان پنهان نيست، بنابراين معلوم مي شود كه نصب تابلوهاي ممنوعيت (البته اگر به تابلوهاي راهنمايي و رانندگي تفسير نشود) چقدر بچه گانه است. وقتي در تنها حوزه اي كه مي توان (حداقل در ذهن مردم) توجيه محرميت يافت، چيزي محرم نماند، پس محرمانه كردن و پنهان داشتن چيزها در حوزه ها و امور ديگر، چه توجيهي جز عقل قدرتمداري كه نمي خواهد شفاف عمل كند، مي تواند داشته باشد؟ وقتي سير تا پياز پرونده توليد انرژي هسته اي در اختيار دشمنان اين مرز و بوم است، بازداشت يك وكيل به جرم افشاء موادي از پرونده جاسوسان هسته اي، اگر در يك ديد بدبينانه نگوييم كه اين اقدام، وارونه كردن حوزه خودي و غير خودي است، در خوش بينانه ترين نگاه، وارونه كردن محرم و نامحرم كردن چيزها در حوزه هاي تعريف شده خودي و غير خودي است.
در بيان آزادي هيچ چيز محرمانه (حداقل تا آنجا كه به خود جامعه مربوط است) وجود ندارد. در بيان آزادي هيچ امري از امور عمومي وجود ندارد، كه توجيه پنهان شدن پيدا كند. بنابراين، در تنها جايي كه عقل قدرتمدار توجيه محرمت و پنهان شدن مي يابد و به واسطه آن ساختار سلسله مراتبي از امور پنهان و محرم و نامحرم در زندگي اجتماعي پديد مي آورد (يعني در حوزه نظامي)، محرم كردن اين حوزه نيز ديگر جايي نيست كه در دنياي امروز در سراي محرميت بماند. بنابراين در بيان آزادي، حتي محرمانه كردن حوزه نظامي برخلاف آزادي است2. چه آنكه :
اگر هر دولتي يا هر نظامي، حرفي براي گفتن و يا پيامي كه گزارشگر اصول راهنماي آزادي و حقوق اساسي جامعه هاست، داشته باشد، جهان با همه سانسورها و تبهگني هايش، آن را خواهد پذيرفت. چنانچه پيام گفتگوي تمدن ها پذيرفته شد و چنانچه عبارتي از سعدي بر سر درب سازمان ملل نصب شده است و چنانچه عيد ايرانيان، به عيد تولد زمين نامگذاري شد.
مهم این است که ادعا باید در یک منظومه «اندیشگی – رفتاری» بیان شوند. اگر منظومه «اندیشگی – رفتاري» هر دولت، اعم از رفتارهاي اقتصادي، رفتارهاي سياسي و رفتارهاي نظامي و رفتارهاي اجتماعي و رفتار او با مردم خويش و رفتار او با مردم جهان، گزارشگر بيان آزادي بود، و پيام او، پيام اصول راهنماي انسان شمرده مي شد، جهان با همه تبهگني اش در برابر پيام او به زانو مي نشست. در نتيجه، امكان هر گونه تجاوز را از هر ناحيه اي سلب مي كرد. در نتيجه، چنين دولتي مي تواند با تعطيل كردن هرگونه فعاليت نظامي و با الگوسازي درون مرزها، كشور را از هر گونه تجاوزمصون نگاه دارد. به ديگر سخن، تنها با ارائه يك منظومه «اندیشگی – رفتاري» كه، آزادي «هسته عقلانيت» آن و تضمين حقوق اساسي جامعه ها، در گردا گرد آن باشد، مي توان به طور تمام عيار، جانشين تمام عيار «الگوي نظامي» كرد. نمي توان رئيس جمهوري آمريكا را به دليل جمع 50 درصدي مشاركت مردم و جمع 25 درصدي آراء او نامشروع خواند، اما بي تفاوتي در برابر آرائي كه از 1.5 درصد تا حداكثر 15 درصد آراء بيشتر تجاوز نمي كرد، جز از راه تسليح نظامي، به حراست از كشور پرداخت؟ همچنين ادعاي اينكه «هدف ما در استفاده از انرژي هسته اي ، دستيابي به دانش هسته اي و استفاده اقتصادي و علمي است» وليكن دبير شوراي امنيت ملي را نفر اول طرف گفتگوي خود قرار دادن و يا نظاميان را به وقت كم يا زياد شدن پيشنهادات، برافراوختن، نقض منظومه «اندیشگی – رفتاري» است؟ همچنين به سخره گرفتن آزادي و دموكراسي در آمريكا و ساير كشورها، با اين واقعيت كه دموكراسي را حق انتخاب كردن مردم دانستن و نه حق اعمال حكمراني مردم، برخلاف منظومه «اندیشگی – رفتاري» است.
بنابراين مي توان رشته اي از دوگانگي ها فهرست كرد كه وجدان عمومي و جهاني را نسبت به اوضاع امنيتي كشور بي تفاوت مي كند، تجاوزها اغلب از همين بي تفاوتي ها به وجدان ايجاد مي شوند. در دو جنگ اخيري كه آمريكا به راه انداخت، وجدان جهاني نسبت به تجاوز آمريكائيان به افغانستان و عراق بي تفاوت نبود (اما به اندازه كافي هم فعال نبود)، اما همين وجدان ها بيش از تجاوز، نسبت به سقوط ديكتاتوري طالبان و صدام، فعال بود. بدين ترتيب اگر از يك سو، وجدان جامعه و وجدان جهاني را نسبت به تجاوزها فعال كنيم و از سوي ديگر، با سازمند كردن الگوي رفتاري مناسب در حوزه هاي حقوق اجتماعي و فردي، وجدان اجتماعي و وجدان جهاني را عليه ساختارمندي نظم مستقر فعال کنيم، هيچ متجاوزي در درون و بيرون از مرزها محل تجاوز نمي يابد. حاصل آنكه در بيان آزادي، هيچ حوزه اي تا حتي حوزه هاي نظامي محلي براي تابو سازي نمي يابند.
1- در صنعت نفت به تازگی صورتحساب حقوق کلیه کارکنان به صورت روکش های محرمانه توزیع می شوند. خوب است خوانندگان توجه داشته باشند که پنهان کردن صورت حساب حقوقی، در جایی است که بیشترین تبعیض ها و تفاوت های عجیب و غریب حقوقی در سطح خود سازمان ها و کارکنان آنها نسبت به یکدیگر، صورت می گیرد. این پنهان کاری چه توجیه ای جز پنهان کردن تبعیض ها و پرداخت های ناروا می تواند داشته باشد؟
2- یک روز نویسنده درحالی که پشت میز کار خود نشسته بود، یک فرد نظامی نامه ای را که بروی آن مهر «خیلی محرمانه» درج شده بود، دریافت کرد. وقتی با هزار تردید نامه را باز کردم، مشاهده شد که یک نامه معمولی معمولی معمولی بیش نبود است. مضمون نامه حاوی درخواست تقسیط برآورد هزینه انشعاب گاز بود. مثل همه درخواست های معمولی، از ناحیه همه صنایع و افراد حقوقی و حقیقی دیگر. خوب ملاحظه می فرمایید، اگر با این فرض که آن فرد و یا مسئول او هزینه یاد شده را به صورت نقد از سازمان خود و یا از هر محلی که تامین بودجه می کنند، دریافت کرده باشند و بخواهند با تقسیط مرتکب فساد مالی شوند، معلوم است که در محرمانه کردن یک امر بسیار معمولی، چگونه به خود حق می دهند.