شنبه 19 شهریور 1384

گفت‌وگو با هادي خانيكي: دو مانع بزرگ براي انديشه‌ي اصلاح و پيشرفت كشور؛ «روشنفكري بي‌دين» و «دينداري تحجرآميز»، مريم آريايي، ايسنا

خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: سياسي

دكتر هادي خانيكي هيات امناي موسسه‌ي بين‌المللي گفت‌وگوي فرهنگ‌ها و تمدن‌ها طي گفت‌وگويي درباره‌ي مسووليت روشنفكران ديني و احزاب در كشور و صبغه‌ي تاريخي تحجر و قشري‌نگري و دلايل هشدارهايي كه اخيرا نسبت به قدرت يافتن و گسترش اين نوع نگرش مطرح مي‌شود به تحليل و بررسي پرداخت.

اين عضو شوراي مركزي جبهه‌ي مشاركت ايران اسلامي در گفت‌وگوي تفصيلي با خبرنگار سياسي خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، با بيان اين‌كه جامعه‌ي ما به ‌خصوص در يكصدسال اخير از دو درد مزمن رنج برده است، گفت: دو درد مزمن و جانكاه در موقعيت‌هاي حساسي كه زمينه‌ي تحول در جامعه‌ي ما وجود داشته است مانع بزرگي براي انديشه‌ي اصلاح و پيشرفت كشور بوده است؛ «روشنفكري بي‌دين» و «دينداري تحجرآميز».

وي خاطرنشان كرد: جامعه‌ي ما جامعه‌ي ديني است و در خاطره‌ي تاريخي خود نيز نام مصلحان، متفكران و انقلابيون فراواني را به نيكي سپرده است كه از موضع دين در برابر خودكامگي و استعمار ايستاده‌اند و راه گشوده‌اند. آن روشنفكراني در ايراني موثر بوده‌اند كه با دين مردم نسبتي داشته‌اند، ريشه در متن داشته‌اند و حرفشان درد مردم بوده است.

خانيكي در توصيف ابعاد اين دو مساله با بيان اين كه به خاطر فقدان زمينه‌هاي اجتماعي و فرهنگي دامنه‌ي تاثير «روشنفكري بي‌دين» در جامعه‌ي ما ناچيز است، ادامه داد: حتي عامل اصلي گريز از مذهب را در جامعه‌ي ما بايد بيشتر دافعه‌ي «قشري‌گري و تحجر» دانست تا جاذبه‌ي روشنفكري لائيك. تاثير جريان تحجر بر جامعه‌ي ما كه هويت ديني دارد، بسيار زياد و زيانبار است و به مراتب از تاثير منفي جريان روشنفكري بي‌دين بر جامعه بيشتر است.

خانيكي در بيان خلاءهاي امروز جامعه‌ي ما گفت: به نظر من هنوز خلاء و نقص بزرگي كه در جامعه‌ي ما وجود دارد، خلاءهاي فكري و ضعف جريان روشنفكري ديني است، جرياني كه درد دين داشته باشد و درك مسايل زمانه را. اين جريان در خلال انقلاب و پس از آن و در دوران اصلاحات زمينه‌ها و نمودهاي جديد و برجسته‌اي يافته است، اما با توجه به فراواني و پيچيدگي مسايل پيش‌رو در كشور و آفت‌ها و خطرهايي كه از دو سوي تفكر مخالف با «روشنفكري ديني» مواجه است، نياز به تلاش‌هاي نو دارد.

اين استاد دانشگاه گفت: روشنفكر ديني چه در درون حركت‌هاي سياسي قرار گيرد و چه نگيرد كسي است كه مسايل جامعه و تحولات زمان را مي‌شناسد يا دغدغه‌ي شناخت آن‌ها را دارد و چون ديندار است براي سرنوشت انسان احساس تعهد مي‌كند.

وي با بيان اين‌كه بي‌ترديد هيچ تغيير و تحول سياسي را نمي‌توان بدون توجه به منشاها و مباني نظري و فكري آن مورد ارزيابي قرار داد، اظهار داشت: در جامعه‌ي ما حداقل از دهه‌ي 40 تا كنون هر راهبرد و مبارزه‌ي سياسي در پي اين بوده كه خاستگاه‌هاي مذهبي و اعتقادي خود را پيدا كند. در اين ميان نقش اول را بايد به دغدغه‌هاي «روشنفكري ديني» داد.

خانيكي با اشاره به دوران پيش از انقلاب كه انديشه‌هاي انقلابي جهان تحت تاثير ماركسيسم بود، تصريح كرد: در آن شرايط متفكران و فعالان سياسي مسلمان دنبال اين بودند كه به مسايل مبتلابه در حوزه‌ي سياست و اجتماع از منظر ديني پاسخ دهند. هم به اعتبار پشتوانه‌هاي فكري در تاريخ اسلام و هم به اعتبار جنبش احياگري ديني در ايران و تلاش‌هاي موثر انقلاب مشروطه و پس از آن و هم به اعتبار انديشه‌ها و تجربيات ديگر در جهان اسلام، اشكال مختلف مبارزه حول يك تفكر اسلامي در ايران شكل گرفت.

وي گفت: هزينه‌ي اين‌گونه مبارزه كه در پي آن بود تا به جدي‌ترين مسايل زمانه از منظر ديني پاسخ دهد، بسيار بالا بوده است. در هر مرحله دو گروه امكان تحقق آن را مورد نقد و نفي قرار مي‌دادند. گروهي كه از موضع انقلابي پرداختن به مبارزه جدي را از موضع ديني ناممكن مي‌دانستند و گروه ديگري كه از موضع ديني ورود به مبارزه را موجب دوري از دين قلمداد مي‌كردند.

وي ادامه داد: از آن زمان كه انقلاب با محوريت انديشه‌ي امام خميني(ره) بر اشكال ديگري از مبارزه مثل مبارزه‌ي چريكي و مسلحانه غلبه كرد، به اعتبار حضور فعال مردم بزرگ‌ترين انقلاب مردمي در پايان قرن 20 رقم خورد و گونه‌اي از تحول سياسي شكل يافت كه نه تنها در سطوح اجتماعي و مردمي در ايران و منطقه بي‌نظير بود بلكه حوزه‌هاي نظري و فلسفي و سياسي را حتي در غرب تحت تاثير قرار داد. ببينيد در اين دوره متفكراني نظير ميشل فوكو از چه منظري به انقلاب اسلامي نگاه مي‌كنند و آن را مورد تاييد قرار مي‌دهند؟

اين استاد دانشگاه اضافه كرد: به رسميت شناختن نقش تاثيرگذار مردم در هرگونه تحول به نام دين انديشه‌محوري انقلاب اسلامي است كه امام(ره) بر آن تاكيد داشتند. به گونه‌اي كه شاهد هستيم شعار «جمهوري اسلامي» در فراز تحرك مردم عليه نظام شاه مطرح مي‌شود و نوع حكومت را پيش از انقلاب مشخص مي‌كند و بر جمهوريت تاكيد دارد.

خانيكي با اشاره به حقوق اساسي و انساني به عنوان موضوع‌هاي تاكيد شده در انديشه‌ي محوري انقلاب ادامه داد: همان‌طور كه شاهد بوده‌ايم مقوله‌هايي از قبيل آزادي انديشه، بيان و قلم، حقوق بشر، برابري حقوق ملت و نظاير اين‌ها در تاريخ انقلاب در مصاحبه‌ها و سخنراني‌هاي امام(ره) بسيار مورد تاكيد است و در جامعه برجسته مي‌شود. هم‌چنين در اين انديشه در اداره‌ي امور كشور استفاده از تجربه‌ي بشري و دستاوردهاي دنياي مدرن مورد توجه قرار دارد. اين تفكر به تفسيرهاي غيرعقلاني از دين براي امور سياسي روزمره متوسل نمي‌شود. از گرايش‌هاي فرقه‌اي به دور است و با خرافات و تحريفات در مناسك و مراسم آئيني مقابله مي‌كند. براي زنان به جد جايگاه اجتماعي و سياسي قائل است و اساسا به مسايل جهان با ديدگاه نويي مي‌نگرد.

وي تاكيد كرد: اين نوع نگاه در واقع منشاء انديشه‌ي انقلاب اسلامي و تشكيل جمهوري اسلامي است كه امروز نيز پايه‌هاي اصلاحات و فهم دموكراتيك و مردم‌سالار از دين را تشكيل مي‌دهد به صورت تفكري مطرح است كه مي‌خواهد و مي‌تواند در اين جهان زندگي كند و براي مسايل جديد آن مي‌كوشد پاسخ‌هاي واقعي پيدا كند.

عضو شوراي مركزي جبهه‌ي مشاركت ايران اسلامي در ادامه‌ي گفت‌وگوي خود با ايسنا با اشاره به دو ديدگاهي كه از همان ابتدا در برابر انديشه وجود داشت، گفت: اولين ديدگاه، ديدگاهي است كه اساسا براي دين نقشي در اداره‌ي امور اجتماعي و سياسي قائل نبود و طيف وسيعي از تفكرات مادي، لائيك و ليبرال را در بر مي‌گرفت. ديدگاه ديگر، ديدگاهي است كه در اساس خود نه تنها پديده‌اي مثل انقلاب و مبارزه با ديكتاتوري و وابستگي را برنمي‌تابد و قبول نداشت بلكه با بسياري از مظاهر دنياي جديد چه در حوزه‌ي فرهنگ و سياست و چه در حوزه‌ي اقتصاد و اجتماع بيگانه بود و مخالفت مي‌كرد.

وي گفت: سوال‌ها و نيازهاي تازه در هر حوزه‌اي كه باشد پاسخ‌هاي مناسب و جديد مي‌طلبند اما برداشت‌هاي محدود و ديد تنگ نسبت به دين كه رنگ تقدس به خود مي‌دهد هم از ديدن اين‌گونه مقتضيات ناتوان است و هم از امكان پاسخ به اين سوال‌هاي نو. از همين جاست كه خطر تحجر و جمود بروز مي‌كند. در واقع «تحجر» مهم‌ترين آفت دروني ديانت و جامعه‌ي ديني است كه جلوه‌هاي جهاني آن امروز در قالب بنيادگرايي بروز كرده است.

خانيكي تصريح كرد كه مساله‌ي تحجر و بنيادگرايي را بايد از مساله‌ي سنت‌گرايي تفكيك كرد و ادامه داد: سنت‌گرايان عمدتا درد و دغدغه‌ي دين دارند اما در پي اعمال خشونت و حذف مخالفان خود به هر بهانه و بهايي نيستند و نشان داده‌اند كه به موازين اخلاقي نيز پايبندند اما بنيادگرايان در پي اعمال اراده‌ي معطوف به قدرت سياسي و نظامي‌اند. در عين حال خطر تحجر را نبايد در قالب رقابت‌هاي موجود و راست و چپ‌هاي سياسي ديد. بايد انديشه‌هايي را شناخت كه مولد رفتارها و ساختارهاي سياسي متحجرانه‌اند و مي‌توانند آفتي براي هر حركت و اقدام سياسي كه نام دين دارد، باشند. در همين سال‌هاي اخير ريشه‌هاي اقدامي كه به قتل‌ها زنجيره‌يي منجر شد را ببينيد، خطري كه به درستي به «غده سرطاني» تشبيه شد و اساس نظام جمهوري اسلامي را مي‌توانست تهديد كند. مهم اين است كه خطر «تحجر» فراتر از عرصه‌ي سياست و رقابت‌هاي موجود سياسي شناخته شد.

وي با تاكيد بر اينكه اين گونه تفكر هم در ايران و هم در جهان نمونه‌هاي مختلفي دارد، تصريح كرد: اخيرا آقاي خاتمي به موارد جالب توجهي در اين زمينه اشاره كرده است كه از جمله آن‌ها پيام برخي جريان‌هاي افراطي جهان عرب به امام خميني(ره) در پاريس است. آن‌ها خواهان اين بودند كه نوعي خلافت را در حكومت اسلامي احيا كنند و حتي با اين عنوان با امام(ره) بيعت كنند، كه اين ديدگاه با مخالفت صريح امام (ره) و تاكيد ايشان بر "جمهوري اسلامي" مواجه شد. در ايران هم افراد يا جريان‌هايي بودند كه در آن ايام و به بهانه‌هاي مختلف از حضور در انقلاب و مبارزه با شاه طفره مي‌رفتند. اما امروز بر روش‌هاي راديكال و خشن و حتي وهابيگري و ترور تاكيد مي‌كنند.

وي افزود: پديده‌ي تحجر را بايد در چنين روندي در ايران و جهان اسلام فهميد. همراه با تحولات مهمي كه در عرصه‌ي سياست، فرهنگ و ارتباطات رخ داد، مساله‌ي تحجر در جهان سر از بنيادگرايي درمي‌آورد و امروز در ايران صورتي تازه به خود گرفته است. يكي دو سال پيش كه به الجزاير رفته بودم در ديداري رييس‌جمهور آن كشور به نمونه‌هاي جالبي اشاره مي‌كرد. او مي‌گفت كه برخي از مسلمانان افراطي از الجزاير در دوراني كه شوروي سابق در افغانستان حضور داشت براي مبارزه با كمونيزم و شوروي به آن‌جا رفته بودند ولي بعد از فروپاشي شوروي آن‌ها ماندند كه با چه چيزي مبارزه كنند، به بعضي از مناطق شوروي سابق رفتند، رفتار اجتماعي و سازمان سياسي خود به سويي ديگر جهت دادند و كار مي‌كردند كه بعدها تحت نام بن لاديسم قرار گرفت. همين گروه بخشي از "عرب افغان‌هاي" القاعده را تشكيل دادند.

خانيكي يادآور شد: بروز مساله‌ي بنيادگرايي با حاكميت طالبان در افغانستان و حادثه‌ي 11 سپتامبر در آمريكا برجسته‌تر شد و مي‌بينيم جهان اسلام با ظهور پديده‌اي به نام اسلام بنيادگرايي لطمه‌هاي جديدي ديد كه خطرش تا آن زمان در اين سطح مشهود نبود.

اين استاد دانشگاه با اعتقاد بر اينكه بروز چنين پديده‌اي را نمي‌توان فقط با تكيه بر اعتدال سياسي تحليل كرد، تصريح كرد كه عنصر فكري و فرهنگي و اجتماعي را بايد در پيدايش اين وضعيت دخيل دانست.

وي گفت: پديده‌ي بنيادگرايي اختصاص به جهان اسلام ندارد و در ساير اديان و از جمله اديان آسيايي، مسيحيت، يهوديت، بودائيسم نيز نمونه‌هايي دارد كه نظريه‌پردازان آن را با شكل‌گيري نوعي از "هويت مقاومت" در عصر جهاني شدن در برابر "هويت مشروعيت‌بخش" مترادف مي‌دانند. آنچه امروز ديده مي‌شود طرح چهره‌اي خشن، بي‌رحم و عقب‌مانده از باوردهاي ديني است كه كسي و فكري را جز خود را برنمي‌تابد و امواج جديدي نه خشونت و تروريسم به وجود مي‌آورد. همين مساله است كه بهانه و مستمسكي براي اعمال محدوديت‌هاي گسترده عليه مسلمانان در سراسر جهان و حضور مستقيم نظامي آمريكا در منطقه و در كشورهاي افغانستان و عراق شده است.

خانيكي به وجود زمينه‌هايي از اين خطر در ايران اشاره كرد كه حضرت امام(ره) در زمان حيات خود بسيار در مورد خطر آن هشدار دادند.

وي اظهار داشت: اگر سال‌هاي آخر حيات حضرت امام(ره) را رصد كنيد، خواهيد ديد كه چقدر با صراحت و اصرار مساله تحجر و قشري‌گري پرداخته شده است. امام(ره) خطر تحجرگرايان و "مقدس نمايان" را به عنوان "فكر مارهاي خوش خط و خال" مطرح مي‌كردند و مي‌گفتند "ما بايد سعي كنيم تا حصارهاي جهل و خرافه را بشكنيم تا به سر چشمه‌ي زلال اسلام ناب محمدي (ص) برسيم" و معتقد بودند كه نجات اين چهره اسلام قرباني مي‌خواهد و "دعا كنيد كه من نيز يكي از قرباني‌هاي آن باشم".

خانيكي با تاكيد بر جدي بودن خطر بنيادگرايي و تحجر براي جامعه و حاكميت ديني ما، گفت: آفت‌هاي جامعه‌ي ديني و حكومت خاص خود آنهاست. همانطور كه خطر دروغ تملق، ريا، نفاق و تظاهر از جمله مخاطراتي است كه جامعه‌ي ديني را نسبت به جامعه‌ي غير ديني تهديد مي‌كند و موجبات دوري و گريز از مذهب را فراهم مي‌كند، بنيادگرايي ديني نيز آفتي مهم براي قدرت سياسي در جامعه‌ي اسلامي است.

مشاور رييس‌جمهور سابق، يادآوري شد: بحث آفت‌هاي حكومت ديني در همان دهه‌ي اول انقلاب هم مطرح بود، حتي در شوراي عالي انقلاب فرهنگي هم مورد بحث قرار گرفت. زماني كه آقاي خاتمي وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در دولت آقاي مهندس موسوي بود، همين مساله تحجر را با آقاي ري‌شهري وزير اطلاعات وقت هم مطرح كرده بود كه اگر مساله‌ي تحجر و سازمان‌يابي آن در جامعه، حتي از بعد امنيتي و سياسي دنبال شود، مسايل و خطرهاي تازه سياسي و امنيتي آشكار مي‌شود كه از آن‌ها غفلت شده است.

اين عضو شوراي مركزي جبهه‌ي مشاركت ايران اسلامي، با بيان اينكه بروز و ظهور اين خطر و اين جريان بعد از دوم خرداد 76 هم به اعتبار تحولات اجتماعي و هم تحولات جهاني بيشتر شده است، تصريح كرد: نقطه‌ي كانوني انديشه اصلاح‌طلبي ارائه‌ي چهره‌ي دموكراتيك و آزادي‌مداري از اسلام است كه هم در ايران و هم در جهان در برابر تحجر و بنيادگرايي مطرح شده است، اما از نخستين روزهايي كه آقاي خاتمي به رياست جمهوري رسيد، مي‌بينيم با چه بهانه‌هايي هرگونه مخالفتي در برابر انديشه‌ها و برنامه‌هاي او تئوريزه مي‌شود و در برابر آن چهره از اسلام، چهره‌اي ديگر كه از مبنا با حقوق اساسي انسان و "جمهوري اسلامي" سرسازگاري ندارد، مطرح شد.

وي افزود: در همين مدت مي‌توان ديد كه چطور انواع مختلف خشونت تئوريزه شد و چهره‌ها و مسوولان سرشناس اصلاح‌طلب كه برخوردار از سوابق روشن مسلماني و انقلابي بودند مورد ضرب و شتم و حتي ترور قرار گرفتند. بايد ديد آبشخور و زمينه‌ساز فكري اين قبيل رفتارها و اقدام‌ها كه به خطر سازمان‌يافتگي تحجر كه معطوف به قدرت سياسي شده است و مي‌تواند اركان جمهوري اسلامي را مورد تهديد قرار دهد معنا يابد، خطري كه نه محدود به روش‌ها و قالب‌هاي سنتي گذشته است و نه در قالب احزاب و نهادهاي آشكار سياسي به ميدان مي‌آيد، به جاي اينها مي‌كوشد كه از امكانات رسمي و غير رسمي براي تجهيز فرهنگي و اجتماعي و اعمال قدرت سياسي خود استفاده كند، نهادسازي كند و مشكل جديدي از بنيادگرايي را در ايران مطرح كند.

خانيكي گفت: براي كاستن از اين خطر بايد هم‌چنان به توصيف و تبيين چهره‌اي از اسلام بپردازيم كه منطق آن آزادي، عدالت دموكراسي، گفت‌وگو و مداراست و حقوق اساسي و مدني شهروندان و دوري از بينش‌ها و روش‌هاي تبعيض‌آميز سياسي، فرهنگي، جنسيتي و مذهبي تاكيد مي‌كند. ميان اين انديشه و آنچه امروز تلاش مي‌شود تفكر غالب و مطرح شود تفاوت‌ها فراوان است. كافي است مقايسه‌اي داشته باشيم ميان انديشه‌اي كه از سوي متفكران بزرگي نظير شهيد مطهري و شهيد بهشتي به عنوان مباني نظري جمهوري اسلامي در آستانه‌ي انقلاب و پس از آن مطرح شد و انديشه و فلسفه‌اي كه امروز سعي مي‌كند اسلامي بنيادگرا را عرضه بدارد. آن وقت متوجه خواهيم بود كه اين انديشه و فلسفه‌اي كه امروز سعي مي‌كند اسلامي بنيادگرا را عرضه بدارد در پي چيست و چگونه اركان و بنيان‌هاي جمهوريت نظام را مورد هدف قرار داده است.

به اعتقاد وي مساله‌ي تحجر و بنيادگرايي در كشور ما بسيار فراتر و جدي‌تر از آن است كه در قالب جابه‌جا شدن قدرت سياسي و اجرايي فهميده شود.

اين عضو شوراي مركزي جبهه‌ي مشاركت، تاكيد كرد: خطري كه امروز نسبت به دوران پيش از اصلاحات و حتي دوران اصلاحات قابل لمس است، اين است كه اين جريان توانسته به صورت گروه‌هاي ذي‌نفوذ و نهادهاي غير رسمي در عرصه‌ي سياست و مديريت تاثيرگذار باشد و با بخش‌ها و جريان‌هاي قشري منزوي نيز پيوند بخورد.

خانيكي افزود: امروز مي‌توانيم ببينيم كه چه بخش‌هايي از تفكرات منزوي در جامعه‌ي ما يا چه كساني در حوزه‌هاي نظري و فكري مياندار شده‌اند. مي‌توانيم، ببينيم كه چه بخش‌هايي از آسيب‌هايي كه در برابر انديشه‌ي انقلاب و امام(ره)، در برابر انديشه‌هاي اصلاح‌گرايانه و احياگرايانه، در برابر رويكردهاي تنگ‌نظرانه، در برابر تحريفات ديني به ويژه در مراسم و شعائر مذهبي مطرح بود دوباره جولان و ميدان رسمي و تبليغاتي پيدا كرده‌اند. مي‌توانيم، ببينيم كدام بخش از ادبيات ديني مطرح در دوران پيش از انقلاب كه با انديشه‌ي سازنده و معمار انقلاب قرابت و نزديكي نداشت متاسفانه مجددا محوريت يافته و به گونه‌هاي سياسي و فرهنگي دارد پررنگ‌تر مي‌شود.

وي گفت: اين رويكرد كه متاسفانه از همه‌ي مقوله‌هاي قدسي و مفاهيم و شعائر ديني در جهت اعمال قدرت و حذف نقش واقعي مردم و روش‌هاي مردم‌سالارانه در سال‌هاي اخير استفاده كرده است با تكيه بر انديشه‌هاي افراطي و نهادها و دستگاه‌هاي اعمال قدرت در برابر انديشه‌ي محوري جمهوري اسلامي كه در قانون اساسي انعكاس دارد، قرار گرفته است.

خانيكي در پاسخ به اين سوال كه چه ضرورت‌هايي به نظر او در برابر اين مخاطرات وجود دارد، گفت: مسووليت تومان انديشه‌ورزي و سياست‌ورزي در جامعه و در ميان عالمان، روشنفكران ديني و فعالان سياسي و فرهنگي، بايد بيش از پيش اسلامي را عرضه كرد كه به دغدغه‌هاي دينداري در دنياي معاصر پاسخ مي‌دهد و توانايي آن را دارد كه از عقلانيت، آزادي و حقوق اساسي فرد و جامعه دفاع كند و لوازم آن را نيز مي‌پذيرد. اين اسلام هم از طريق متفكران و شخصيت‌هاي معتبري كه بتوانند آن را نمايندگي كنند، هم از طريق كانون‌هاي تفكر و مراكز علمي و تحقيقاتي و هم از طريق گروه‌ها و نهادها و احزاب و جريان‌هاي سياسي خود را از افراد و جريان‌هاي متحجر و بنيادگرا و جريان‌هاي خشونت‌گرا و غير مردم‌سالار در ايران و جهان جدا مي‌كند.

خانيكي ضرورت توجه مجدد به مباحث مهمي نظير اسلام و گفت‌وگو، اسلام و دموكراسي و آزادي، اسلام و عدالت و اسلام و توسعه را يادآور شد و گفت: تلاش‌هاي فكري در عين جنبه‌هاي نظري بايد معطوف به مسايل عيني جامعه و جهان باشد. اسلام طالباني نمايندگان خود را عملا به جهان شناسانده و نشان داده است كه براي مواجهه با مسايل دنياي جديد راهي جز نفي غير خود و خشونت و ترور در برابر آنان نمي‌شناسد. اسلام مردم‌سالار كه دعوي گفت‌وگو و مدارا دارد بايد نشانگرهاي خود را در انديشه و عمل نشان دهد.

واقعيت اين است كه صداي اين اسلام هم در دوران انقلاب و هم در دوران اصلاحات از ايران بلند بوده است. اسلام طالباني هم نه تنها با حوزه‌ي تفكر امام خميني(ره) و اسلام مردم‌سالار و اسلام مبتني بر گفت‌وگو نسبتي نداشته بلكه با آن به وضوح ضديت و مخالفت هم داشته است. مساله‌ي امروز ما اين است كه چطور نگذاريم اين چهره‌ي جذاب از دين در محاق قرار نگيرد.

دكتر خانيكي لزوم پيشبرد انديشه‌ي گفت‌وگوي تمدن‌ها را در ايران و جهان به عنوان بخشي از اين ضرورت يادآور شد و گفت: ايده‌ي گفت‌وگوي تمدن‌ها فرصت بزرگي براي ايران و جهان اسلام به وجود آورد كه حداقل آثار مخرب تحجر و بنيادگرايي را كه به نام دين امنيت جهان را مورد تهديد قرار داد و به نومحافظه‌كاران آمريكايي ميدان تاخت و تاز بيشتر در اين دوران داد، كم كند.

خانيكي اظهار اميدواري كرد كه با تاسيس "موسسه‌ي بين‌المللي گفت‌وگوي فرهنگ‌ها و تمدن‌ها" به عنوان يك نهاد غيردولتي و شخصيت حقوقي مستقل از سوي آقاي خاتمي اين انديشه در ايران و جهان مجدانه پيگيري شود.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

وي گفت: با توجه به تصويب اساسنامه و تعيين اعضاي هيات امناي اين موسسه كه نخستين نشست خود را برگزار كرده است، اين موسسه با تشكيل اركان اجرايي خود فعاليت‌هاي ملي، منطقه‌اي و بين‌المللي خود را آغاز خواهد كرد.

خانيكي طرح "ائتلاف تمدن‌ها" را كه پس از ايده‌ي گفت‌وگوي تمدن‌ها از سوي اسپانيا مطرح شده است زمينه‌اي براي توجه مجدد و عملي‌تر به گفت‌وگوي تمدن‌ها دانست.

Copyright: gooya.com 2016