* توجه نكردن اصلاحطلبان به رسانههاي سنتي به شكاف بين آنها و بدنه جامعه منجر شد
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: سياسي
«از ميانهي هرم طبقات اجتماعي به پايين، اصلاحطلبان بايد درجستوجوي رسانههايي متناسب با حوزهي علائق اين اقشار ميبودند، كه به اين فكر نيفتادند.»
ماشاءالله شمسالواعظين،روزنامهنگار، در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، درباره ضعف رسانهيي اصلاحطلبان ادامه داد:« اصلاحطلبان درخصوص مطبوعات با دو مساله روبهرو بودند. يكي فضاهاي بيرون جنبش اصلاحات كه به ساز و كارها و مقررات مربوط به اخذ پروانه و... برميگردد كه اين نوع سياستگذارها هيچگاه در دست دولت نبود و حتي در دورهي دوم رياستجمهوري خاتمي ضعف دستگاههاي دولتي در دادن امتياز مطبوعات به افراد حقيقي و حقوقي كاملا مشهود بود. بنابراين نهادهاي حكومتي و قوهي قضاييه با توجه به انسدادهايي كه در مجاري توليد اطلاعات و حق انتشار آزاد اطلاعات ايجاد كردند موانعي بر سر راه اصلاحطلبان به وجود آوردند كه سرمايهگذاري در بخش رسانهيي مكتوب را با ريسكهاي بالا همراه كرد و در نتيجه اصلاحطلبان به جاي سرمايهگذاري روي اين بخش به انديشههاي ديگري متوسل شدند.»
وي درباره عوامل دروني ضعف رسانهيي اصلاحطلبان گفت:« غرور ناشي از پيروزي در دوم خرداد و اعتماد به نفس بسيار بالاي اصلاحطلبان در حكومت مبني بر حل و فصل موانع يا پرش از روي موانع حكومتي موجب شد به تواناييهاي خود مغرورانه و در نتيجه به موانع موجود و سنتهاي موجود در جامعه به ديد كم اهميت بودن آنها نگاه كنند.»
شمسالواعظين عدم تداوم كادرسازي و تقويت نيروي ماهر در عرصهي رسانههاي مكتوب توسط اصلاحطلبان را كه پس از دوم خرداد به صورت انفجاري انجام شد، يكي ديگر از عوامل اين ضعف عنوان كرد و گفت:« اصلاحطلبان از اين منظر هم آسيب جدي ديدند.»
وي شكستهاي پي در پي اصلاحطلبان به ويژه در انتخابات دوم شوراها، انتخابات مجلس هفتم و انتخابات نهم رياست جمهوري، را عامل ديگر اين ضعف دانست و گفت:« لايهاي از اصلاحطلبان به اين نتيجه رسيدند كه كل ساختار قدرت را به رقيب واگذار كنند، رقيب را در چالشهاي ملي و بينالمللي قراردهند و صحنهي قدرت را در اختيار يك بازيگر بگذارند، بدون وجود يك رقيب.»
اين روزنامهنگار در مورد توجه اصلاحطلبان به بحث مخاطبشناسي در انتخاب رسانه اظهار داشت:«به عبارت بهتر در بحث مخاطبسازي، اصلاحطلبان در آغاز پيروزي دچار مشكلات زيادي نبودند. به دليل انفجاريبودن پيروزي سياسي دوم خرداد، اصلاحطلبان با يك لشكر آماده همراه با آرمانهاي مشخص به ويژه در دموكراسيخواهي مواجه شدند و چندان نيازي براي مخاطبسازي احساس نميكردند حتي در رسانههاي مكتوب.»
وي افزود:« در زمينهي اجتماعي و مطبوعات و روزنامهنگاران ايران بسياري بودند كه با برقراري رابطه خويشاوندي با جنبش اصلاحات، اهداف و آرمانهاي اين جنبش را ترويج ميدادند پس اصلاحطلبان احساس خلايي در اين زمينه نميكردند.»
شمسالواعظين افزود:« در مقابل محافظهكاران در دوران اصلاحات با بحران مخاطبسازي مواجه بودند و تلاش ميكردند مخاطبان سنتي خود را نگه دارند. اين معادله به آرامي و با مشكلاتي كه اصلاحات در عمل با آنها مواجه شد و به رسانهها هم سرايت كرد، تغيير كرد و رسانهها به آرامي مخاطبان خود را از دست دادند. در نتيجه به دليل عدم تحقق وعدههاي داده شده در جنبش اصلاحات در عرصهي سياسي و بسترهاي اجتماعي به آرامي ارتباط با بدنهي اجتماعي از سوي رسانهها هم قطع شد.»
وي در ادامه گفتوگويش با ايسنا اظهار داشت:« حتي تيراژ رسانههاي مكتوب وابسته به اصلاحطلبان در دوران دورهي دوم رياستجمهوري آقاي خاتمي به شدت كاهش پيدا كرد و مردم به آرامي از كل رسانههاي مكتوب فاصله گرفتند. با به وجود آمدن خلا مخاطبسازي در عرصهي رسانههاي ايران شاهد رشد چند پديده هستيم. پديدههايي چون رشد تعداد تلويزيونهاي فرا مرزي، اقبال شديد مردم به راديوهاي بيگانه، تقويت رابطهي خويشاوندي مردم و افكار عمومي با پديدهي اينترنت و در نتيجه افزايش سايتهاي خبري و افزايش تعداد وبلاگنويسها. در واقع اين عكسالعمل به خلا موجود در رسانههاي آزاد و مستقل ايران است.»
شمسالواعظين درباره ميزان توجه اصلاحطلبان به رسانهها و تريبونهاي سنتي مثل مساجد و تكايا براي ايجاد ارتباط با مخاطبان نيز گفت:« اگر هرمي براي جامعه تشكيل دهيم و قاعدهي اين هرم را قشر متوسط به پايين بدانيم شكل برخورد رسانهاي با اقشار گوناگون متفاوت است. از ميانهي هرم اجتماعي به بالا شاهد وجود طبقاتي هستيم كه به اينترنت، راديوهاي بيگانه، ماهواره و ... دسترسي دارند. از ميانهي هرم به پايين اصلاحطلبان بايد در جستوجوي رسانههاي ديگري متناسب با حوزهي علائق طبقات اجتماعي ميبودند كه به اين فكر نيفتادند. رسانههايي مانند تريبون، سخنراني، مساجد، ماموريتها و ديد و بازديدها و حتي رسانهاي مانند اعلاميه و پست مجموعهاي از رسانهها هستند كه تمام طبقات اجتماعي را تا عمق روستاهاي دورافتاده پوشش ميدهند.»
شمسالواعظين تاكيد كرد:« اصلاحطلبان نه در دوران حاكميت و نه در دوران محكوميتشان به هيچكدام از اين رسانهها به ويژه رسانههاي سنتي توجه نكردند و لذا آرام آرام انقطاعي بين آنها و بدنهي اجتماعي تا عمق روستاها به وجود آمد، اما رقيب با استفاده از همان رسانهها به ضعف و فرتوتي و ناكامي و ناتواني اصلاحطلبان پي برد و در نتيجه با استفاده از آن رسانههاي سنتي مردم را براي رويگرداني از جنبش اصلاحات و وعدههاي داده شده آماده كرد و به آرامي ثمرههاي آنرا در انتخاباتهاي بعدي ديد.»
وي ادامه داد:« اصلاحطلبان به طور كلي از قشر متوسط به بالا هستند؛ يعني نخبهگرا هستند و به همين دليل عمدتا به اقشار خويشاوند و نزديك خود در طبقات اجتماعي توجه كردند؛ از اين رو به حوزهي علائق آنها در نوع رسانهاي كه انتخاب ميكنند نزديك شدند و در نتيجه از ديگر طبقات اجتماع صرفنظر كردند.»
اين روزنامهنگار گفت:« شاهديم كه در دورهي محكوميت اصلاحطلبان آقاي كروبي به فكر راهاندازي يك تلويزيون ماهوارهاي است. چرا كه با مخاطبان خود كه اقشار متوسط به بالا هستند سر و كار دارد. نگاه و ارزيابي اصلاحطلبان مبني بر انتخابات يا انحصار انتخاب آنها در طبقات متوسط به بالا و نخبهگراييشان بوده كه با توجه به نفوذ نخبگان در طبقات ديگر اجتماعي به صورت هرمي، آنها ديگر نيازي به بهرهگيري از رسانههاي سنتي براي تاثيرگذاري بر افكار عمومي نديدند، بلكه گفتند با توجه به تحت پوشش قرار دادن گروههاي مرجع اجتماعي و نخبه به صورت عمودي در ساير طبقات اجتماعي هم نفوذ ميكنيم. خطايشان هم از همين جا بود كه به ناكامي در عرصهي رسانهها انجاميد.»