ابوالحسن بنی صدر
* در تاریخ ایران ، یک بار ، رهبر نهضت ملی ایران، دکتر مصدق، به شورای امنیت رفت . بیش از نیم قرن از حضور او در شورای امنیت می گذرد . تفاوتهای این زمان، با ﺁن زمان ، بسیارند . از جمله، ﺁن زمان ، دو اردوگاه بودند و نمایندگان عضو مجمع عمومی و شورای امنیت در یکی از این دو ارودگاه ، یا تابع امریکا و یا تابع روسیه، بودند . مصدق در چنان شورای امنیتی حضور یافت و بدون تکیه کردن بر حق وتوی شوروی سابق، توانست بر امپراطوری انگلستان غلبه کند . چون، به نمایندگی از ملت ایران، بر سر حقی از حقوق ملی ایران ایستاد و برای تحریک کردن دیگران بر ضد ایران به شورای امنیت نرفت . چون توانست وجدان جهانی را بر حقانیت ایران قانع کند و این وجدان را بر داوری شورای امنیت داور بگرداند . حقانیت ایران و داوری وجدان جهانی بسود ایران، ﺁن شورا را از دادن رأی بر ضد ایران باز داشت . با ﺁنکه شاه سابق به سفیر امریکا گفته بود : اگر بنا بر برکناری مصدق باشد، باید دادگاه لاهه بر ضد ایران رأی بدهد، همین موفقیت را در دادگاه لاهه بدست ﺁورد .
احترام و ستایشی که از مصدق در امریکا شد ( به صدا درﺁوردن زنگ استقلال امریکا و... ) و استقبالی که از او ، بمثابه رهبر جنبشهای شرق، ( قول طه حسین ) در مصر، شد ، هم بخاطر شخصیت ممتاز او و هم بخاطر نمایندگی او از مردم ایران بود .
* در پی گروگانگیری ، در جهان دولتی نبود که با این عمل مخالفت نکند . امریکا تقاضای تشکیل شورای امنیت کرد و شورا قطعنامه ای موافق درخواست امریکا صادر کرد . در مقام سرپرست وزارت امور خارجه، هیأتی مرکب از ﺁقایان احمد سلامتیان و سعید سنجابی و منصور فرهنگ را مأمور سازمان ملل کردم . این هیأت چون برای دفاع از حق مردم ایران به سازمان ملل رفتند و نه حمایت از گروگانگیری و نیز شخصیت احترام برانگیز داشتند و از انقلاب مردم ایران اعتبار می جستند، موفق شدند سه شرط ایران ( بازپس دادن اموالی که شاه سابق و بستگان و سران رژیمش به غارت برده بودند و رفع توقیف از تمامی وجوه ایران و اسلحه خریداری شده و پوزش بابت کودتای 28 مرداد و ربع قرن حکومت بر ایران از طریق رژیم شاه سابق و عدم تعقیب قضائی بابت گروگانگیری ) را بقبولانند و موافقت با تشکیل شورای امنیت به تقاضای ایران را، بر وفق توافق بر سر این سه شرط، بدست ﺁورد . روزی پیش از سفر سرپرست وزارت خارجه به نیویورک – با موافقت شورای انقلاب و شخص ﺁقای خمینی - ، ﺁقای خمینی اعلام کرد هیچکس از سوی ایران به شورای امنیت نمی رود . اگر ﺁن روز علت این تغییر رأی را ندانستیم، طولی نکشید که دانستیم : او بهیچ رو نمی خواست کسی از خط ﺁزادی و استقلال، مسئله ای را حل کند که او ایجاد کرده بود و اعتبار بین المللی بدست ﺁورد . باز او ، همگان را حیرت زده کرد وقتی بر همگان مسلم کرد : او هر شخصیت موفقی را ولو « پیرو خط امام » مزاحم می داند و مانع از ﺁن می شود که کسی در رژیم اعتبار بدست ﺁورد . حاصل ﺁن رویه که جانشینش پی گرفته است، به ریاست جمهوری رسیدن ﺁقای احمدی نژاد است . هرگاه مردم ایران شرائطی را که هیأت نمایندگی ایران ، در دوران سرپرستیم بر وزارت خارجه ، قبولاند را با چهار شرطی که وزارت خارجه امریکا تهیه کرد و ﺁقای خمینی بعنوان شرائط ایران اعلام کرد و به ﺁنها عمل نیز نشد ، مقایسه کنند ، فرق استعدادهای متکی به مردم با مستبدهای بی استعداد متکی به زور را نیک در می یابند .
* ﺁقای رجائی بعنوان نخست وزیر تحمیل شد و برﺁن شد برای شرکت در اجلاس سازمان ملل ، به نیویورک برود . در مقام رئیس جمهوری با سفر او مخالفت کردم . جمعی ، از جمله ﺁقای حجتی کرمانی ، نیز، نزد ﺁقای خمینی رفتند که ﺁقای رجائی کسی نیست که در سازمان ملل اسباب بی ﺁبروئی ایران را فراهم نکند . اما صادر کننده اعلامیه کذائی ، با سفر او مخالفت نکرد . چرا ؟ زیرا بی اعتباری بازگشتن ﺁقای رجائی از سفر ، موجب وابستگی بیشتر او به ﺁقای خمینی می شد . او را چه باک بود که ، در بحبوحه جنگ، این سفر ، بر جهانیان معلوم کرد چه کسی نخست وزیر ایران است و اعتبار انقلاب ایران بر باد رفت و دولتها را در حمایت از متجاوز بی باک تر کرد ؟
* 54 سال بعد از حضور هیأت نمایندگی ایران به ریاست مصدق در شورای امنیت ، شخصی که در یک انتخابات قلابی به ریاست جمهوری رسیده ، به سازمان ملل رفته است . هر اندازه دو هیأت اول معرف حق و کرامت ملی و معزز بودند و دشمن را نیز ناچار به احترام گزاردن به وطن خویش و خود کردند، احمدی نژاد کسی است که همگان را به تحقیر خود برانگیخته است . از ملت ایران نمایندگی نداشت اما بعنوان شخص می توانست رفتاری احترام برانگیز شیوه کند که نکرد . از هموطنی که در امریکا مقیم است ، شنیدم که بی وقاری او و رفتارش که هیچ درخور نمایندگی از ملتی نبود، مایه سرشکستگی ایرانیان شد . پاسخ دادم : کوشش بدیل مردم سالار در تحریم انتخابات و نیز تشریح تقلبهای بزرگ – همان کار که مصدق در شورای امنیت کرد با ارائه تلگرافهای محرمانه که دستور هایی بودند بر بیرون ﺁوردن نامهای ایادی استبداد پهلوی از صندوق ، بعنوان نماینده مجلس که دلیل مهم رد شکایت انگلستان شد - برای جامعه جهانی، سبب شدند که جهانیان بدانند استبداد مافیاها، همچون استبدادهای دیگر، از مردم خود نمایندگی ندارند . بسا مخالفت با این استبداد وسیع تر است . او از مافیاها نمایندگی داشته است، رفتار او، رفتار نماینده مافیاها و رفتار با او، رفتار با کسی بوده است که نه نماینده مردم که نماینده مافیاها است . مایه سرشکستگی وقتی می شد که اکثریت بزرگ مردم ایران انتخابات را تحریم نمی کردند و جهانیان انتخابات قلابی را انتخابات واقعی تصور می کردند .
مقایسه این دو سفر اول و دوم با سفرهای سوم و چهارم ، در صورت ، سفرهای هیأتهای نمایندگی از ایران می نمایند . اما در معنی، اعضای دو هیأت اول ، ﺁزادگانی بودند که از مردم ایران نمایندگی می کردند . اما هیأتهایی سوم و چهارم ، هرچند در شرائطی بسیار مساعد به سازمان ملل رفتند ، - بخصوص شرائطی که ، در ﺁن، هیأت اخیر که به ریاست صوری احمدی نژاد به نیویورک رفت - ، هرچند حالا حرف امریکا را در شورای امنیت – چه رسد به مجمع عمومی سازمان ملل - نیز نمی خرند ، بی کفایتهائی بودند و هستند که از قدرت استبدادی ضد مردم و ﺁزادی ایرانیان و استقلال کشور نمایندگی می کردند و می کنند . بدین سان، وقتی نه شکلها که محتواها با یکدیگر مقایسه می شوند، مقایسه واقعی می گردد و به مردم ایران می گوید استبداد تا کجا انحطاط ﺁور است . خطر چه اندازه بزرگ می شود وقتی کسی در سازمان ملل حاضر می شود و بنام مردم ایران سخن می گوید که نه از این مردم نمایندگی و نه حداقل شخصیت لازم را دارد . خطر تا کجا بزرگ می شود وقتی کسی در سازمان ملل حاضر می شود که ﺁسان تحریک می پذیرد، ﺁسان تحریک می کند و ﺁسان امکان ها را از ایران می ستاند و به دشمن می دهد . بی اطلاع از توافقی که امریکا و چین و روسیه و کره جنوبی و ژاپن با کره شمالی کرده اند و بی اعتناء به سودهائی که کره شمالی عاید کرد و زیانهایی که ایران کرده است و می کند، رفتاری را در پیش می گیرد که در نظر هیأتهای نمایندگی ، حق را از ﺁن امریکا و اروپا جلوه گر می سازد.
1 مهر 84 برابر با 23 سپتامبر 2005