http://leebar.blogspot.com
هنوز در نخسیتن ماه های آغازین سال تحصیلی هستیم که فریاد اعتراض دانشجویان از تمامی موسسات آموزش عالی و دانشگاه های ایران به گوش می رسد. جدا از معضلات فراوان روحی که درس خواندن در یک محیط ایدئولوژیک ایجاد می کند، نارسائی های مادی و کمبود انوع امکانات اولیه برای زیستن و درس خواندن مشهود است.
اکثر دانشجوها با مشکل اسکان مواجه هستند، و آن عده اندکی هم که با مشقت فراوان در خوابگاه ها اسکان یافته اند، مشکلات دیگری مانند عدم امنیت و کمبود امکانات رفاهی را حس می کنند. شهریه دانشگاه های آزاد و موسسات غیرانتفاعی، بدون هیچ توجیهی افزایش یافته است. و حتا شهریه ثابت که طبق آئین نامه اجرایی مو سسات آموزش عالی غیر انفاعی متغیر نیست، گاهی تا 100% افزایش داشته است. از سوی دیگر وضعیت بحرانی جامعه، فقر مادی و فرهنگی، بیکاری، ممنوعیت های گوناگون اجتماعی و .... با سلب امید به آینده از دانشجوها، انگیزه ادامه تحصیل را از آن ها می گیرد و دانشگاه را به محیطی برای گذران وقت مبدل می سازد. در نتیجه مهاجرت، آرزوی دانشجویان و هدف یگانه آن ها خروج از ایران برای دستیابی به یک زندگی بهتر می شود.
هر مساله کوچکی در هر دانشگاهی کنترل می شود. هیچ یک از کارکنان دانشگاه، از رئیس تا کارگران خدماتی، خود را مسئول مستقیم هیچ یک از عملکردهای خود نمی دانند و هر نوع اعمال نظر شخصی و همه رفتارهای تحقیر آمیزی را که بالاخص در شهرستان ها با دانشجوها می شود، در لوای لوایحه به اصطلاح قانونی توجیه می کنند. مسئولین دانشگاه در اداره امور دانشگاه، هیچ مشورتی با دانشجوها نمی کنند، گویی تصور بر این است که ایشان مسئول اداره یک پادگان نظامی هستند! هر نوع فعالیت سیاسی، علناً در بسیاری از دانشگاه های آزاد و موسسات آموزش عالی ممنوع است. و طبعات سنگینی برای دانشجویان در بر خواهد داشت. که انتقادات صنفی یا آموزشی نیز شامل همین موضوع می باشد.
در چنین فضای ضد فرهنگی است که اعتراض شکل نمی گیرد؛ اندیشه نو بیان نمی شود و در نهایت از دانشجو فردی می سازند که نمی داند در جستجوی چه چیزی است. دروس و اساتید بازمانده از انقلاب فرهنگی، که غالباً تصویه شده و در نقش بلندگوی تبلیغاتی حکومت مذهبی در سر کلاس ها، دروسی تحمیلی و بی ربط را به دانشجویان حقنه می کنند. هیچ خلاقیتی از خود بروز نمی دهند.
در دانشگاه های هنر محدودیت ها آنقدر دست و پا گیر است، که طرح این محدودیت ها و معضلات حاصله مقوله ای مجزا و مطول است که فرصت دیگری می خواهد. و در رشته های علمی و فنی، طرح مباحث خلاقانه و بحث بر سر علم روز تقریباً استثنا می باشد. رشته های علوم انسانی با دروسی خشک و خطی و گزینشی، جایی برای تولید اندیشه و یا حتا طرح اندیشه های روز و مخالف ایدئولوژی حاکم نمی گذارند. و این می شود که هایدگر، بت فلسفه معاصر و پوپر، نماینده راستین اندیشه ناجی بشر، لیبرالیسم معرفی می شوند.
در چنین وضعیت خلاء اندیشگی ست که دانشجو در سودای سرمایه - آنچه دائماً در تشویق به خرید اتومبیل شخصی مثلاً، از رسانه های حکومتی تبلیغ می شود – به هر کاری روی می آورد. و جالب اینکه در این مقطع حکومت نیز مانع چندانی دربرابر وی قرار نمی دهد. توضیع وسیع قرص های روانگردان و خرید و فروش انواع مواد مخدر در دانشگاه ها و خصوصاً در دانشگاه های شهرستان ها به وضوح قابل مشاهده است. بی بندباری جنسی که در برخی موارد به تجارت وقیحانه فحشا ختم می شود، آن چنان عیان است که حتا خبرگزاری های حکومتی هم به انعکاس اخبار آن روی آورده اند. شرکت های هرمی، مانند زالو اندک سرمایه های دانشجویان را با وعده های سر خرمن از جیبشان می زنند. آن چه این روزها به عنوان گلدکوئیست شهرت یافته، حتا در بهرتین دانشکده های دانشگاه تهران، مانند دانشگده فنی و یا حتا دانشگاه صنعتی شریف، مثل خوره به جان دانشجویان افتاده است؛ و هزاران نمونه قابل طرح دیگر که در تمام آن ها، در نهایت این دانشجو است که قربانی می شود.
مساله روابط جنسی را برای دانشجویان آن قدر عمده کرده اند که در طیف عمومی دانشجوها، آزادی در حد و اندازه آن – حجاب، روابط دختر _ پسر و لباس – تعریف می شود. هرچند به قولی، «آزادی تنها با در نظر گرفتن ضرورت های جامعه تعریف شدنی است*.» و مساله جنسی و حجاب از ضرورت های امروز جامعه جوان و دانشجویی ایران است. اما با عمده کردن آن از سوی حکومت، نه تنها تضاد آزادی فردی با آزادی اجتماعی را برجسته می کنند، بلکه امکان طرح بحث تضادهای عمده که همانا کلیت مفهوم آزادی در برابر استبداد حکومتی است، از دانشجوها، توسط خود دانشجوها، گرفته می شود. بن بست حاصل ناشی از بازی خوب حاکمیت است، که توپ را در زمین دانشجوها می اندازد.
در این میان تعداد اندکی از دانشجویان نیز هستند که هنوز سعی می کنند روحیه تحول طلبی و شاد جوانانه را حفظ کرده و به یاری نشریات کاغذی و یا صفحات مجازی وب، آن ها را به دیگران منتقل کنند؛ گرچه به زحمت می توان به این تعداد اندک و انتقال محدود تفکرشان عنوان جنبش داد، چرا که هنوز اهداف و نظم مشخصی هم ندارند، اما آنها را می توان آغازگران حرکت های دانشجویی نامید که به جنبش های دانشجویی ختم می شوند**. عمده ترین ضعف این طیف از دانشجویان، ضعف تئوریک است و طبیعی است که در فضای عمومی اجتماعی که در آن اندیشه تولید نمی شود، نقد وجود ندارد و طرح مباحث یک بعدی و گزینشی است، خواه نا خواه حرکت های مستقل دانشجویی نیز به چنین آفتی دچار می شوند.
امروز نیاز به باز تعریف مفاهیم، بدون در نظر گرفتن فشار از بالا، یک نیاز اساسی است. تشخیص و تعریف خواست های صنفی و همین طور حذف و بایکوت قوانین و ناظرین دست پا گیر و مزاحم، می تواند نخستین گام برای تشکیل سندیکاهایی باشد که توان دفاع مستقل از حقوق دانشجویان را داشته باشند. تشکیل اتحادیه هایی که بدون وابستگی مالی یا التزام عملی به محیط های خارج از دانشگاه، توانایی بسط و تبیین اندیشه آزاد را در بین دانشجویان داشته باشند و هم بتوانند ارتباط دانشجویان را با سایر سندیکاها و اتحادیه های اجتماعی و کارگری دیگر برقرار کنند، ضروری است. و در افقی دورتر می توان کنفدراسیون دانشجوئی ای را تجسم کرد که در بر گیرنده تمامی تشکل ها، سندیکاها و اتحادیه های دانشجویی ایرانی باشد، و در ارتباط با دیگر سازمان های مشابه در سطح جهان بتواند، فضای دلمرده و منفعل حاک بر دانشگاه های ایران را تغییر دهد.
روحیه انتقاد، طغیان و آشوب بر علیه نظم موجود، باید در محیط های دانشگاهی به وجود بیاید تا جامعه فردا پویا و سازنده باشد. دانشجو برده ایدئولوژی حاکم نیست. انسانی است مانند همه انسان ها، آزاد و در حال رشد و تکامل، هرآنچه مانع این تکامل شود باید از بین برود.
از دیگر سو نیاز است که روشنفکران و فعالان سیاسی – اجتماعی نسل های گذشته با تجربیاتشان، به یاری دانشجوها بشتابند. انقطاع نسل ها فاجعه بزرگی به بار آورده است. نباید از هزینه هایی که ممکن است در این راه پرداخت شود واهمه داشت، دانشجویانی مانند احمد باطبی و برادران محمدی که اکنون هزینه این نوع فعالیت ها را پرداخت می کنند به توجه روشنفکران، نویسندگان و وکلا نیازدارند و در این صورت است که دیگر دانشجوها، پشتوانه ای قوی می یابند و حرکت ادامه دار می شود. اگر هورکهایمر و مارکوزه و... و حتا هنرمندانی مانند گدار و تروفو از جنبش دانشجویی مه 68 در پاریس حمایت نمی کردند، و پشتوانه فلسفی و تئوریک جنبش را سازمان نمی دانند، آیا آن جنبش توانایی جهانی شدن داشت؟ مسلماً حمایت و پشتیبانی تئوریک و حتا عملی روشنفکرها موجب شد که مه 68 از شرق آسیا تا غرب آمریکا را تحت تاثیر قرار دهد و برای تمام دوران ها الگوی دانشجویان در اعتراض و مبارزه باشد.
امروز همه دانشجویان در تمام جهان همانند اخلاف مبارز خود در مه 68 فریاد می زنند که جامعه از خود بیگانه باید از صفحه تاریخ محو شود. ما می خواهیم جهانی دیگر و دنیایی تازه تر بسازیم.
من اگر بر خیزم،
تو اگر بر خیزی،
همه بر می خیزند...
احمد زاهدی لنگرودی
http://leebar.blogspot.com
[email protected]
توضیح: این مقاله به عنوان سخن روز برای سایت مستقل دانشجویی آشوب نوشته شده است. http://www.ashoob.com و در وبلاگ شخصی نویسنده، لنگر، نیز قرار داده شده.
* فردریش انگلس، آنتی دورینگ
** به عنوان نمونه حرکت اعتراضی کوچک و فردی دانیل کوون بندیت، خود جنبش دانشجویی محسوب نمی شود، اما انسجام حرکات معترضانه دانشجویان فرانسوی در امتداد آن است که جنبش مه 68 را پدید می آورد.