گروه انديشه، على معظمى: باز هم روشنفكرى دينى. گزارش را در پى اين مقدمه مى خوانيد اما چيزى كه مى ماند پرسش از بهنگام بودن چنين برنامه هايى است. برنامه اى كه دوستان انجمن اسلامى دانشگاه شهيد عباسپور با زحمت بسيار و در فضايى مناسب برگزار كردند هم محتوا داشت و هم از شكل مناسبى برخوردار بود. با اين همه اين برنامه درباره روشنفكرى در زمانى برگزار مى شد كه «ايران» اين سوژه مورد بحث روشنفكران ايرانى در وضعى خطير به سر مى برد. و در چنين وضع خطيرى دوستان انجمن اسلامى عباسپور از فرصت محدودى كه يافته بودند براى برگزارى بحث «درباره روشنفكرى» استفاده كرده بودند و چنان كه مى گفتند انتخاب مضمون از آن رو بود كه اين مسئله براى آنها هنوز مطرح است. ولى پرسش دقيقاً اين است كه چرا جاى بحث «روشنفكرانه» به معنايى كه هر دو سخنران گفتند يعنى بحث نقادانه از وضع موجود خالى است؟ ديگر در چه موقعيتى قرار است فرصت هاى ما براى پرداختن به مشكلات و وضع خطيرمان هزينه شوند؟
شنبه شب در گردهمايى پس از افطارى كه به همت «انجمن اسلامى دانشجويان» دانشگاه شهيد عباسپور (دانشكده صنعت آب و برق) برقرار شده بود مناظره اى بين موسى غنى نژاد و عليرضا علوى تبار درباره روشنفكرى دينى و عرفى برگزار شد. نماينده انجمن اسلامى عباسپور هدف از برگزارى اين مناظره را پاسخگويى به پرسش هاى مطرح براى دانشجويان در اين زمينه عنوان كرد. پيش از برگزارى مراسم دبير انجمن اسلامى عباسپور و نيز نماينده ادوار تحكيم از يكى از اعضاى شوراى مركزى انجمن عباسپور يعنى خانم حنانه عابدزاده كه از دنيا رفته بود ياد كردند. همچنين حجت شريفى نماينده ادوار تحكيم با توجه دادن به وضعيت سياسى حاضر و سپرى شدن دوران اصلاحات، مسئوليت دانشجويان را سنگين تر خواند. او در عين حال به دشوارى هاى محتمل و تضييقات پيش بينى پذير در اين مسير اشاره كرد. موضوع برنامه «روشنفكرى دينى و عرفى؟ تقابل يا تفاهم» بود. در ابتدا عليرضا علوى تبار با بحث از روشنفكرى دينى در چارچوب همان موضوع آغاز كرد. علوى تبار گفت وقتى از تفاهم يا تقابل دو نيروى اجتماعى صحبت مى كنيم بايد زمينه مشترك بازى وجود داشته باشد. روشنفكرى دينى از نظر علوى تبار دو شأن مهم داشته است: يكى در عرصه عمل و ديگرى در عرصه نظر و تقابل و تفاهم با روشنفكرى عرفى هم در همين دو زمينه قابل طرح است. در زمينه انديشگى روشنفكرى دينى از آغاز تصورش اين بوده است كه اگر قرار است مدرنيته در ايران به صورتى درون زا تحقق پيدا كند، هم نقد سنت لازم است و هم نقد مدرنيته و براى نقد توامان اين دو شرط هايى وجود دارد كه نخستين اش شناخت است، شناخت سنت و البته مدرنيته. پس از آن بايد اين امكان وجود داشته باشد تا در موضعى فراى سنت قرار بگيريم تا از آن موضع به نقد سنت بپردازيم؛ همين شرايط در مورد مدرنيته هم صادق است. به خصوص بايد بتوان بين جوهر مدرنيته و فضاى آن و بين اساس آن و ثمره آن تفكيك قايل شد. به گمان علوى تبار روشنفكرى دينى اين خصيصه ها را كم و بيش داشته است و البته مى توان در اين مورد گفت وگو كرد. موضع ديگر موضع سياسى- اجتماعى است؛ روشنفكرى دينى همان طور كه در انديشگى منسجم نيست (سه جريان عمده قابل تشخيص اند. جريان ملهم از بازرگان، جريان ملهم از شريعتى و جريان متاخر شامل امثال سروش) در عرصه سياسى هم انسجام ندارد.
اما باز هم به گمان علوى تبار در تمام جريان هاى روشنفكرى دينى بر سر لزوم رسيدن به دموكراسى توافق وجود دارد. علوى تبار تاكيد داشت كه در مورد روشنفكرى عرفى هم تكثرهاى نظير وجود دارد. در چنين شرايطى تنها راه مفاهمه، ادامه گفت وگو، از موضع هر روشنفكر با ديگران، در مورد مسائل ايران است. به گمان علوى تبار مهمترين مسئله براى چنين گفت وگويى دموكراسى و مخاطرات پيش روى تحقق آن است.
غنى نژاد در ابتداى صحبت گفت كه شايد طرح موضوع در زمانه كنونى _ خصوصاً از لحاظ سياسى و اجتماعى _ ديرهنگام باشد. غنى نژاد تاكيد كرد كه مفهوم روشنفكر را قابل اتصاف به صفت هاى دينى و غيردينى نمى داند. روشنفكر منتقد وضع موجود است... ولى چرا غنى نژاد مخالف اين است كه از مفهوم روشنفكرى دينى استفاده شود؟ زيرا به گفته او اين عنوان يادآور مفهوم خودى و غيرخودى است با تمام سوابق ولو احق آن. كما اينكه مفهوم خودى و غيرخودى از سوى برخى مدافعانش بعد از بيست سال به طرح شعار «ايران براى همه ايرانيان» رسيد. به گمان غنى نژاد طرح «ضدمفهوم» روشنفكرى دينى هم ممكن است چند سال ديگر به همين سرنوشت دچار شود. روشنفكرى دينى همان گونه كه از نظر انديشگى نوعى ضدمفهوم است از نظر سياسى هم به همان تفكيك خودى و غيرخودى مى انجامد. اگر بعد از بيست و چند سال فهميديم كه «ايران براى همه ايرانيان»، اين يعنى اين كه در اين مدت ظلم زيادى و اتلاف منابع زيادى تحت همان عناوين خودى، غيرخودى و دينى و غيردينى رفته است. غنى نژاد تاكيد كرد همان طور كه روشنفكرى دينى مفهوم نيست، روشنفكرى غيردينى هم مفهوم نيست. ويژگى روشنفكر نه عقايد دينى او كه كاركرد فكرى او است. همين آپارتايدى كه روشنفكرى دينى درست كرده است، عده اى هم از «غيردينى»ها درست كرد ه اند. از جهت تحول فكرى هم به عقيده غنى نژاد در مدت اين بيست و هفت سال كسانى كه خود را روشنفكران دينى ناميده اند، تحولات مثبت ترى از امثال كانون نويسندگان داشته اند. غنى نژاد تاكيد كرد اگر با وجود اين آپارتايدها روزى قرار به بين انتخاب عنوان روشنفكرى دينى يا غيردينى باشد، ترجيح مى دهد كه بگويد اصلاً روشنفكر نيست تا قرار باشد به چنين القابى ملقب شود.
علوى تبار بخش دوم گفتارش را با پرداختن به مفهوم خودى و غيرخودى آغاز كرد. به عقيده علوى تبار نبايد بين مردم خودى و غيرخودى مطرح شود. اما نيروى سياسى لزوماً بايد مرزبندى داشته باشد. چنان كه يقيناً آقاى غنى نژاد ماركسيست ها را غيرخودى تلقى مى كند. اما حكومت نبايد چنين مرزبندى اى داشته باشد، همه شهروندان بايد برابر شمرده شوند. به عقيده علوى تبار هم به لحاظ تحليلى و هم تجويزى روشنفكران بايد طبقه بندى شوند. البته بايد از واژه هاى غيرمودبانه استفاده نكرد. جريان هاى مختلفى وجود داشته اند كه همه در كشور ما روشنفكر بوده اند و همه در اين چهار خصيصه مشترك بوده اند. يعنى اينكه از واژگان مدرن استفاده مى كنند، منتقد وضع موجود بوده اند، از موضع انسانى نقد مى كنند و احساس تعهد مى كنند.
حال آيا مى توان روشنفكران را طبقه بندى كرد؟ به عقيده علوى تبار حتماً، چون در غير اين صورت تحليل ممكن نيست. مثلاً وقايع دهه هاى ۴۰ و ۵۰ را بدون تشخيص جريانات روشنفكرى راه سومى، مذهبى و... ممكن نيست تحليل كنيم. اما چنين تفكيك هايى نبايد زمينه ساز سركوب شود. علوى تبار براى روشن شدن لزوم اين طبقه بندى گفت: ببينيد گروهى از روشنفكران دغدغه اى در مورد آميزش دين و مدرنيته ندارند و گروهى دارند. [و اين فرق مهمى است] از نظر تجويزى هم به گمان علوى تبار دوره «همه با هم» گذشته است و در سوگيرى سياسى هر كسى بايد با تمايزهايش وارد شود. علوى تبار تاكيد كرد كه روشنفكرى دينى به گمان او يك پروژه است كه سه كار مى خواهد بكند: عصرى كردن دين، مدرنيته درون زا و دينى كردن عصر.
غنى نژاد در بخش دوم سخنانش تاكيد كرد كه باز هم با سخنان علوى تبار موافق نيست، چون به زعم او، علوى تبار ابتدا روشنفكرى را به يك حزب تبديل مى كند و بعد در آن مرزبندى مى كند. غنى نژاد تاكيد كرد كه قصد ندارد به ماجراى انقلاب فرهنگى بازگردد، اما پس از ۲۷ سال از اين واقعه ما با پرداختن بهاى بسيار فهميده ايم، دين را ابزار نكنيم. او خطاب به علوى تبار گفت: «در چنين مملكتى، شما اسم من را مى گذاريد، روشنفكر غيردينى؛ من ديگر چه جايگاهى پيدا مى كنم؟ من اسم اين را مى گذارم آپارتايد و اين ضد حقوق بشر است. همه اصلاح طلبان مگر به اين نرسيدند كه استفاده ابزارى از دين زيان بار است؟ پس چرا دوباره خودشان از آن استفاده ابزارى مى كنند؟ آقاى علوى تبار مى گويد كه من ماركسيست ها را بايد غيرخودى تلقى بكنم؟ من چنين نمى كنم. همه ما انسان هستيم و اگر روزى حق ماركسيست ها ضايع شود من به نوبه خودم از آنها دفاع مى كنم. من با ماركسيست ها در اين عرصه مرزبندى ندارم. من در پروژه اجتماعى شان مسئله دارم.» به نظر غنى نژاد توسل ابزارى به دين نشانه كمبود كسانى است كه اين كار را مى كنند: «ما بايد اين مسئله را رها كنيم. ما بحث روز سياسى را هم كه نگاه كنيم مشكل اصلاح طلبان از كجا شروع شد؛ اصلاح طلبان بايد بگويند كه چرا شعار ايران براى همه ايرانيان را طرح كردند؟ چون اينكه ايران براى همه ايرانيان نيست بخشى از ايدئولوژى موجود بود. شما اگر از ابتدا به حقوق برابر معتقد بوديد نمى آمديد اين شعار را مطرح كنيد (كه البته با عده ديگرى دچار مشكل شويد) روشنفكران دينى هنوز هم همين مشكل را دارند.»
علوى تبار در سومين بخش از سخنانش براى ايضاح گفت كه بايد نسبت روشنفكران دينى با حكومت روشن شود. از ابتدا يك جريان روشنفكرى دينى واحد نداشتيم. روشنفكران دينى منتسب به آقاى بازرگان هم از همان ابتدا حذف شدند. به گفته علوى تبار اين عنوان بندى ها اتفاقاً از نظر دانشگاهى و تحقيقى هم مهم هستند. از طرف ديگر آنچه حاكم است بنيادگرايى است نه روشنفكرى دينى. روشنفكرى دينى در آغاز دهه ۶۰ از حاكميت كنار گذاشته شد و البته در ۷۶ به نحوى بازگشت آن هم در بخشى از حاكميت. ايران براى ايرانيان هم شعارى مبتنى بر اين عقيده است كه ايرانيان را ملت مى داند نه امت و برپايه استدلالى فقهى ملت را صاحب همه ملك مى شناسد. از طرف ديگر روشنفكرى دينى دين را موضوع شناخت مى داند نه ابزار خود. از طرف ديگر روشنفكرى دينى هم كمتر از بقيه ضربه نخورده است و وقايع سال هاى اخير هم مويد همين معنا است. روشنفكرى دينى البته مفهوم ايده آلى هم نيست؛ شناخت مرزبندى ها يعنى شناخت جريان هاى واقعاً موجود.
غنى نژاد در سومين و آخرين بخش از سخنانش گفت كه من هنوز پاسخم را نگرفته ام. وقتى شما مى گوييد روشنفكر دينى، يك عده هم غيردينى هستند. تفكيك ماركسيست و ليبرال تفكيك دو پروژه اجتماعى است ولى وقتى شما مى گوييد يك عده روشنفكر «غيردينى» هستند براى آنها پيامد خطيرى دارد. از طرف ديگر بحث درباره دين هم كه هميشه بوده و نيازى به روشنفكرى ندارد و نداشته است. خط كشى بين روشنفكرى دينى و غيردينى هم جز اينكه تضادهاى زيانبارى را دامن بزند كمكى نكرده است و نمى كند. اين بخش از سخنان غنى نژاد پايان بخش مناظره بود و پس از آن پرسش و پاسخ هاى كتبى و شفاهى حضار مطرح شد كه البته بيشتر پرسش ها از آقاى علوى تبار بود.