چهارشنبه 11 آبان 1384

چرا طرح رفراندم ملی تنها بدیل ممکن در این شرایط است؟ احمد پناهنده

این روزها خبر مسرت انگیزی به گوش می رسد و پایوران جنبش رفراندم با تلاشی خستگی ناپذیر در پی تدارک برگزاری کنگره جهانی جنبش رفراندم ملی در ماه دسامبر در بروکسل هستند. در اینجا قبل از هر چیز بایستی به این راد مردان و آزاده زنان َ خواهان ایرانی دموکراتیک، آزاد و آباد درود فرستاد که بدور از هرگونه هیاهو در جهت فراهم کردن شرایطی هستند که در آن بتوانند همه قربانیان رژیم ستمگر و واپسگرای جمهوری اسلامی را از هر طیف و گروه، نگاه و نظر گرد آورده و حول خواست ملی ملت ایران در تمامیتش گره بزنند.
تا امروز بسیاری از بدیلها از جانب گروهها، احزاب و شخصیتها ارائه و مورد آزمایش قرار گرفته است ولی هر کدام به دلیل اندک بینی، تنک نظری، خودپسندی و گروه گرایی نتوانسته است در مردم ایران در شکل فراگیرش حرکتی راه گشایانه ایجاد کند. و هر یک از آنها پس از جمع آوری امضاء خانوادگی و انتشار آن روی صفحات سایت اینترنتی و شور ابتدایی بی عمق و بی ریشه در جان جامعه به فراموشی سپرده شده است.
اما وقتی که فراخوان رفراندم ملی برای اولین بار روی صفحات اینترنتی انتشار یافت بطور بی سابقه و شورانگیزی مورد استقبال نیروهای وسیعی از طیف های گوناگون ایران قرار گرفت که هنوز هم ادامه دارد. زیرا مقوله رفراندم از خواسته های به حق ملی ملت ایران است و مردم برای یک امر ملی در چهارچوب تمامیت ارضی ایران از این حق برخوردار هستند که آینده خود را در یک همه پرسی رقم بزنند.
ولی برداشت مفهومی این چنینی از مقوله رفراندم، رسالت نهایی آن را بر ما می گشاید. در حالی که ما در شرایطی نیستیم که بتوانیم این رسالت رفراندم را در پراتیک اجتماعی به منصه ظهور برسانیم. به عبارت دیگر شرایط برگزاری رفراندم هنوز آماده نیست. برای رسیدن به این منظور و ایجاد چنین شرایطی بایستی بستر سازی کرد. یعنی فرهنگ و ظرفیت مردم را در یک کارزار مداوم اجتماعی حول این مقوله بالا برد و آنان را به این درک بدیع و واضع رساند که برای رسیدن به شرایط رفراندم باید فارغ از هرگونه اختلافات شخصی و گروهی که در شکل عقیده ویا سلیقه بروز می کند، کنار هم قرار گرفت و یک حرکت فراگیر اجتماعی را آغاز و ادامه داد. وارد شدن در چنین حرکت فراگیر که درعین حال با صبر و متانت همراه است در روند خود فضای شورانگیز انرژی بخشی را در تک تک حامیان طرح استراتژیک رفراندم ایجاد می کند.
چنین حرکت ظرفیت آفرین، سرمایه فردای جامعه دموکراتیک ایران است که تاکنون از آن بی بهره بوده ایم.
به خاطر بسپاریم که در این کارزار بسترسازی ِ فرهنگ رفراندم بایستی این واقعیت را آگاهانه بپذیریم که در صورت لزوم حتی اگر شده با ناخن و یا نوک سوزن مانع سر راه بتراشیم و یا سوراخ کنیم. چون هدف آگاه شدن و آگاه کردن مردم در این مسیر است. طبیعی است که در این مسیر افرادی کشش تمام عیار را دارند که از ظرفیت ذهنی و خَرَدی برخوردار باشند و آنانیکه منتظر پیروزی زود هنگام هستند بایستی ابتدا به این سئوال پاسخ دهند که خود برای این پیروزی چه مایه و سرمایه ای گذاشته اند. عناصری که در نیمه راه خسته می شوند بدانند که ظرفیت مبارزه را کسب نکرده اند و بستر فرهنگی مبارزه برای خودشان آماده نیست. فراموش نکنیم که همگی ما در این مسیر با نیروی جهل و خرافات روبرو هستیم که ریشه در جان جامعه دارد و طی بیست و هفت سال نه اینکه از حجمش کاسته شده بلکه به میزان باور نکردنی بر حجم جهل و خرافات اضافه شده است. و فکر نکنیم که ما در این مسیر فقط با نیروی اهریمنی و جهنمی جهل و خرافات رژیم جمهوری اسلامی روبرو هستیم، خیر! در کنار این نیروی جاهل حاکم، ما در مقابلمان نیرویی را داریم که در جلد چپ زیر لحاف راست می خوابد و مدت 27 سال در سرفصل های تعیین کننده همواره به عنوان چوب زیر بغل این رژیم را بازی کرده است. پیامد چنین حرکتی از جانب نیروهای چپ مورد بحث سبب شده است که بین نیروهای راستین آزادیخواهی تفرقه و شکاف ایجاد شود. بطوریکه انرژیهای متکاثف در این نیروها به جای اینکه صرف تضعیف رژیم جمهوری اسلامی گردد، سبب شده است که این نیروها هدف را گم کنند و به جان هم بیافتند. صحت این گفتار را هر ایرانی می تواند در پراکندگی نیروهای مخالف مشاهده کند که امروز گرفتار آن هستیم.
بنابراین با این توضیحات باید دید که مشکل تاکتیکی این طرح چیست تا با شناسایی این مشکل به درمان آن برخیزیم. پر واضح است که دلیل اصلی طولانی شدن عمر این رژیم واپسگرای جمهوری اسلامی که هیچ گونه سنخیتی با جهان آزاد ندارد در عدم اتحاد و تحمل یکدیگر از جانب ما نیروهای مخالف رژیم است.
آری در یک کلام مشکل اصلی و محوری گریبانگیر نیروهای آزادیخواه و قربانیان جمهوری اسلامی، امروز نداشتن یک آلترناتیو بود که خود را در پراکندگی نیروها نشان می داد.
بنابراین با آزمایش همه راههای بینابینی لازم بود که برای گرد آوردن این نیروهای پراکنده آخرین برگ دموکراسی خواهی و متحد کننده زمین زده شود و همگی را به حمایت از آن فراخواند. زیرا هیچ نیرو و یا شخصیتی نمی تواند ادعا داشته باشد که با رفراندم مخالف است. و حتی نمی تواند این ادعا را داشته باشد که آن را فقط برای نظام دلخواه آینده اش بکار گیرد. زیرا رفراندم مقوله ای است فراگیر و همگانی که خود را در همه پرسی برای انتخاب نوع نظام و قانون اساسی نوین نشان می دهد. اما هر نیرویی می تواند روی میکانیزم اجرای چنین رفراندمی مسئله داشته باشد. اتفاقاً فراخوان طرح رفراندم برای چاره جویی و حل چنین مسائلی خود را عرضه کرده است تا باب یک گفتمان سیاسی – دموکراتیک را برای گرد آوردن نیروها حول این طرح باز کند. تا بدور از حب و بغض دور هم جمع شوند و برای خروج از این تنگنای اجتماعی درهای دموکراتیک فردای ایران را با هماهنگی و اتحاد بگشایند.
امروز بر هر فرد ایرانی که مسایل ایران را تعقیب می کند، مبرهن است که جنبش رفراندم ملی در سطح ایران و جهان بر همگان رخ نموده و در اذهان دولتمردان جا افتاده است و مرحله تثبیت را طی می کند. و از نظر داخلی به تنها امید و باور اجتماعی مردم ایران تبدیل شده است.
این قلم مفتخر است که در مرحله ای از پروسه شکل گیری رفراندم ملی، آن را با مقالات روشنگرانه به مردم معرفی کرده است که با اقبال وسیعی از مردم ایران روبرو شده است. بطوریکه در این باره ایمیلهای چندی از ایران و خارج از کشور داشته است که همگی بدون استثناء تشویق کرده اند که فعالیت قلمی در این باره را ادامه دهم.
از اینکه امروز می بینم که نیروهای سیاسی و شخصیت های گوناگون نسبت به جنبش رفراندم ملی علاقه نشان می دهند، بسیار شادمانم. زیرا به این امر محتوم باور دا رم که هرچه بستر سازی فرهنگی و آگاهی دهنده حول جنبش رفراندم ملی بیشتر شود به همان نسبت افراد بیشتری با ظرفیت مبارزاتی به آن جذب می شوند. فراموش نکنیم که تاکتیک محوری جنبش رفراندم ملی بر روی یک مبارزه مسالمت آمیز بدور از هرگونه خشونتی پی ریزی شده است که خود را در پراتیک اجتماعی حول مبارزه نافرمانی مدنی در تمامی اشکالش نشان می دهد که سبب می شود به تدریج با مردم وسیعی در سراسر ایران و ایرانیان خارج از کشور پیوند بخورد که در تداوم خود به خیزش عمومی راه برده می شود. چنین تاکتیکی اساس مبارزه را بر صبر و متانت سرمایه گذاری کرده است که حاصل آن بالا بردن ظرفیت برای ادامه مبارزه است.
******
در نقطه مقابل مبارزه مسالمت آمیز مدنی که با حوصله، متانت، آگاهی دادن و بسترسازی پیش می رود و یک ظرفیت تمام عیار در زمینه های تئوریک و پراتیک را طلب می کند، مبارزه قهر آمیز، خشونت طلبی، شتاب زده گی و سکتاریستی است، که منطق و خرد بر آن حاکم نیست. سربازان چنین مبارزه ای احتیاج ندارند، بدانند و بخوانند و آگاه شوند و یا بیاموزند و ظرفیت تئوریک، توان، تحمل و انتقاد پذیری خود را بالا ببرند و از این طریق بر احساس و غرور بچگانه و مخرب خود فایق آیند. این سربازان وقتی که از عناصر آگاهی، خرد و ظرفیت تهی می شوند، انرژیهایشان در احساس و غرور کور متکاثف می شود که راه به تعصب کور می برد. زیرا زبان منطق را فاقد می شوند و زبان زور را که کور است، بکار می گیرند.
وقتی که انسان به این مرحله می رسد، در نهایت فقدان آگاهی مانند خمیری در دست افرادی قرار می گیرند که می توانند به هر فرمی آنها را تغییر شکل دهند. زیرا به موجودی تبدیل می شوند که از خود اراده ای ندارند و فرمان حرکت هر عملی را در بیرون از اراده خود می جویند. چنین عناصری هر عملی را با چشمان بسته انجام می دهند بدون اینکه به عواقب و پیامد آن عمل فکر کنند. زیرا فاقد اراده و فکر در خویشتن تن هستند.
به همین سبب است که این سربازان در اوج نوجوانی و جوانی به جای اینکه در گلستان زندگی، عشق بنوشند و از شهد جوانی، جویبار زلال عسل وار را در پهن دشت وطن جاری کنند و ستون های آینده کشور را با کسب علم و معرفت بنا کنند، برای سوختن جان گل در گلستان و کشتن زندگی در خشمی کور و تخریب آماده می شوند. تا بکشند و کشته شوند. زیرا دیگر ذهنشان تاریک است و دنیای پیرامون را تیره می بینند. از دنیای مادی سیر و بی زار می شوند. خسته و نا امید برای عبور از زندگی لحظه شمار می کنند تا شاید در درون خاک زندگی بهتری بجویند. به همین سبب بی محابا به زندگی در این دنیا مادی یورش می برند و همراه خود افراد دیگری را که به زندگی عشق می ورزند بی شرمانه به دیار نیستی می برند.
چنین مبارزه ای چون با مردم پیوند ندارد سبب می شود بدور از مردم به شکل پنهانی وزیر زمینی صورت گیرد و با خشونت گرایی فضای جامعه را از حداقل هوای تنفسی محروم و حرکت های مدنی را قفل کند. در چنین شرایطی مردم به جای اینکه در تغییرات اجتماعی فعالانه شرکت داشته باشند، در لاک دفاعی فرو می روند و محافظه کار می شوند.
با این تشریح از عملکرد و فلسفه زندگی این سربازان معتقد به مبارزه قهر آمیز روشن می شود که برای حل مشکلات اجتماعی ساده ترین راه و در عین حال فجیح ترین و شقی ترین راه را اتتخاب کرده اند. زیرا احتیاج به خواندن و فهمیدن و عشق ورزیدن در اوج آگاهی را ندارند. زیرا گزینش راه مدنی و خرد گرا، راهی است که ازآموختن و آموزاندن می گذرد تا نقاط تاریک زندگی که بر جهل و خرافات جمع شده است با فروغ آگاهی بر بستر صبر و متانت روشن شود و جهل و خرافات در پرتو دانایی و خلاقیت به گور تاریخ روانه شود.
از یاد نبریم که فراگیری و خواندن و فکر کردن همواره از مقولات سخت و بغرنج است به همین خاطر است که برای گرفتن یک دیپلم متوسطه، 12 سال و شاید هم بیشتر وقت لازم است تا معلمین و دبیران بتوانند آگاهی های پایه ای را به نوجوانان و جوانان بیاموزند. آنانیکه سعی نکرده اند یاد بگیرند، بخوانند و فکر کنند همواره دنبال راه حل کوتاه مدت و گذرا می روند. زیرا چنین راه حلی از منطق و خرد بی بهره هستند و به همین منظور خیلی زود صحنه سخت را ترک می کنند و فقط نق می زنند. در مختصات اجتماعی ایران، این افراد به فراوانی دیده می شوند. این افراد به جای ارائه راه حلی، بر هر راه حل دیگر از جانب اندیشمندان و متفکرین هجوم می برند و با شانتاژ و عوام فریبی سبب تضعیف آن می شوند. چنین افرادی هنوز ظرفیت مبارزه را کسب نکردند. زیرا از منطق و خرد ضعیفی برخوردار هستند. به همین منظور در رویارویی با جریانات منطقی صدای خودشان را بالا می برند و رگ گردن را برجسته می کنند
مثال واضح چنین افرادی موضع گیریشان در برابر جنبش رفراندم ملی است. این افراد به جای اینکه به خود زحمت بدهند طرح فراخوان رفراندم را حتی فقط یکبار هم که شده با حوصله بخوانند. تراوشات ذهنی خودشان را به طرح رفراندم نسبت می دهند و بعد، از موضع حق به جانب بر همان تراوشات ذهنی خود حمله می برند.
به عنوان مثال این افراد معتقد هستند که بانیان این طرح می خواهند در چهارچوب این رژیم رفراندم کنند. در حالی که نه طرح چنین می گوید و نه بانیان و صاحبان قلم که در این باره قلم می زنند، چنین عقیده ای دارند.
زیرا این طرح می گوید که برای یک گفتمان سیاسی برای نزدیک کردن نیروها جهت تدوین قانون اساسی نوین و تشکیل مجلس مؤسسان و سپس همه پرسی برای تصویب قانون اساسی و تعیین نوع نظام را مد نظر دارد. پرسیدنی است که وقتی در این طرح صحبت از تدوین قانون اساسی نوین و تشکیل مجلس مؤسسان و سپس همه پرسی جهت تعیین نوع نظام می شود، آیا می توان چنین پارامترها را در چهارچوب این نظام انجام داد؟ چنین پارامترهایی را فقط می توان پس از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی انجام داد که بطور تاکتیکی طی یک مبارزه مسالمت آمیز تحت عنوان نافرمانی مدنی و به خیابان آمدن مردم ایران درهیئت تظاهرات، اعتصابات و کم کاری در همه سطوح انجام می گیرد.
حتی اگر بر فرض محال که محال نیست، این رژیم به ناگزیر در شریطی قرار بگیرد که حاضر شود رفراندم را با شریط بالا یعنی تدوین قانون اساسی نوین و تشکیل مجلس مؤسسان برگزار کند. آنوقت بایستی جهت این همه پرسی زندانیان سیاسی را آزاد کند، مطبوعات و رادیو و تلویزیون را از اسارت رها کند. جلای وطن کردها بتوانند بدون هیچگونه پیگردی به مام وطن برگردند. با این شرایط می شود تصور کرد که جمهوری اسلامی هنوز در قدرت است؟ بنا براین ملاحظه می کنیم که مخالفین جنبش رفراندم حرفی برای گفتن ندارند بلکه می خواهند در مقابل جنبش رفراندم به عنوان اپوزیسیون ایفای نقش کنند. و این ساده ترین کاری است که می توان از زیر بار مسئولیت های اجتماعی شانه خالی کرد.
عده ای هم می گویند که این طرح از طرف رژیم جمهوری اسلامی بیرون داده شده است و سرنخ آن دست رژیم است بدون اینکه مدرکی در این باره ارائه بدهند تا حداقل ما هم که از این طرح حمایت می کنیم، متوجه شویم.
فراموش نکنیم که جنبش رفراندم ملی از آنچنان ظرفیتی برخوردار است که می تواند همه آن نیروهایی را که خواهان ایرانی آباد و آزاد و دموکراتیک هستند و علیه رژیم به هر شکلی مبارزه می کنند، در خود جای دهد. و در این جای دادن مرزبندی و صف بندی بین نیروها را به رسمیت نمی شناسد بلکه ایران را از آن همه ایرانیان می داند که برای سرنوشت کشور در تمامیتش پرچم مبارزه را در دست می فشارند. نام گذاری روی گرایشات مختلف می تواند فقط در چهارچوب گروهی خودشان دل چسب و عزیز باشد ولی در جنبش رفراندم ملی هیچ نیرویی را بر نیروی دیگر برتری نیست. حال این نیرو چه جمهوری خواه باشد و چه مشروطه خواه، همگی از قدر و شأن یکسان برخوردار هستند. همه نیروها با هر گرایشی از چپ َ چپ گرفته تا راست َ راست می توانند در ظرف جنبش رفراندم از سهم مساوی برخوردار باشد.
این توضیح از این جهت لازم بود در این نوشته داده شود که دیده و یا شنیده می شود عده ای و یا نیروهایی که در ظاهر با واژه دموکراتیک و آزادی وضو می گیرند و با مقوله اتحاد غسل می کنند اما در باطن و ذات خود معتقد به خودگرایی و تک صدایی هستند و اساساً مقوله دموکراتیک در مرامشان محلی از اعراب ندارد. به همین منظور است که در هر حرکتی مرز مشخص می کنند و شروط می گذارند که مثلاً فلان نیرو و یا فرد نمی تواند و اجازه ندارد در مبارزه علیه رژیم در این حرکت فرضی شرکت کند. زیرا قبلاً با رژیم همکاری می کرده است و یا در نظام پادشاهی گذشته به سیستم معتقد بوده است. طبیعی است که چنین افراد و نیروها اساساً به کار جمعی معتقد نیستند و غیر از خود کس و یا نیروی دیگر را قبول ندارند و اگر هم در شرایطی به نا گزیر می پذیرند در یک اتحادی شرکت کنند با این ایده مشارکت می کنند که رهبری آن اتحاد را به عهده داشته باشند. بدون اینکه به وزن و قامت خودشان توجهی داشته باشند و اینکه تا چه میزان در نزد مردم ایران از اعتبار و حمایت و شناخته شدگی برخوردار هستند.
این قلم به خاطر دارد که پس از 30 خرداد سال 1360 وقتی که سازمان مجاهدین با رئیس جمهور وقت آقای ابوالحسن بنی صدر تشکیل شورای ملی مقاومت دادند، سعی کردند نیروهایی که به مبارزه قهرآمیز مسلحانه معتقد هستند در شورا جمع کنند و به همین منظور در آن شرایط قسمت اقلیت سازمان چریکهای فدایی خلق را جهت پیوستن به شورا دعوت کردند. در این زمان مورد بحث سازمان مجاهدین به عنوان قوی ترین نیروی اپوزیسیون از تشکیلات گسترده ای برخوردار بود که در مقابل اما گروه اقلیت فدایی از وزن و قامت چنین تشکیلاتی بی بهره بود. ولی وقتی که حرف از اتحاد به میان آمد پس از چک و چانه زنیهای فراوان حول اتحاد، اقلیت با این پیش شرط حاضر به اتحاد می شد که رهبری جبهه و یا شورا را به عهده بگیرد. یعنی خواسته و شرطی که فقط می تواند از مغز علیل و معیوب نیروهایی چون اقلیت بیرون بیاید که رهبرانشان برای تسلط بر رادیو سازمان در قریه گاپیلون واقع در کردستان بر روی هم سلاح بکشند ویکدیگر را مثل گراز بدرند. با این خاطره می خواهم بگویم که هنوز تتمه هایی از آن فکر بیمار در گروههای مخالف رژیم نقش محوری را بازی می کند. که در ذات خود فقط از خود ممنون هستند و تحمل شنیدن حرف مخالف را ندارند. و دلیل اصلی نپیوستن چنین نیروهایی تاکنون به جنبش رفراندم از همین فکر بیمار نشئت می گیرد.
در یک کلام اگر بخواهم خلاصه تر بگویم همه نیروهایی که به هر بهانه از شعار ایران برای همه ایرانیان می گریزند به لحاظ اندیشه ای بیمار هستند. و گرنه آن نیرویی که ادعا دارد که سازمانش قوی ترین است و بیشترین مردم را پشت سر خود دارد پس چرا از یک همه پرسی وحشت می کند و به آن نمی پیوندد تا پس از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی مردم تصمیم بگیرند که چه چیزی را می خواهند و یا آن را نمی پسندند؟
امروز هم بهانه کردن شخص محسن سازگارا از همین فکر بیمار بر می خیزد که مثلاً چرا امضایش را پای طرح رفراندم گذاشته است. چنین افرادی باید بدانند که منطق و استدلاشان برپایه غلط بنا شده است. به عبارت دیگر صورت مسئله را برای ورود به این حرکت غلط طرح کردند و بر پایه آن، سئوالات و فکرهای غلط می کنند. زیرا آقای محسن سازگارا با هر عقیده ای که دارد، یک فرد ایرانی است و به همان نسبت حق دارد که با جمهوری اسلامی مخالف باشد که تو و من و ما هستیم. آقای سازگارا این حق را دارند که هر عقیده و مرامی را که می پسندند، به آن پای بند باشند که من وتو ما آن را نمی پسندیم. معیار نزدیکی افراد و نیروهای سیاسی مبارزه علیه رژیم است. و امروز آقای سازگارا با جمهوری اسلامی مبارزه می کند مگر اینکه خلافش ثابت شود که آنوقت دیگر جایش در درون اپوزیسیون نیست. و ما حق نداریم، عناصری که از رژیم جمهوری اسلامی کنده می شوند و به سمت نیروهای مخالف می آیند، از خودمان دور کنیم. بلکه باید با آغوش باز پذیرای آنها باشیم. زیرا تمامی تلاش های نیروهای اپوزیسیون در این خلاصه می شود که تعادل قوا را به نفع خود تغییر بدهد. سئوال این است که مگر می شود بدون روشنگری و کندن نیروهای حامی رژیم و پیوند دادن آنها در حلقه حامیان اپوزیسیون از تغییر تعادل قوا به نفع خود صحبت کرد؟

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

فراموش نکنیم که اغلب نیروها و شخصیتهای حامی امروز رفراندم و حتی اپوزیسیون، افراد و نیروهایی هستند که تا دیروز با جمهوری اسلامی همکار داشتند ولی امروز در صف مخالف آن به مبارزه برخواسته اند. وباید بدانیم که رسالت ما در طی این 27 سال این بود که هر چه بیشتر پشت رژیم جمهوری اسلامی را از افراد مستعد، یعنی آنانیکه دل در گرو ایران دارند، خالی کنیم و صفوف اپوزیسیون را تقویت کنیم. و مطمئن باشیم در فردای نزدیک نیروهای بیشتری از جمهوری اسلامی در سطوح مختلف از وزیر گرفته تا سفیر، از ارتش گرفته تا سپاه و بسیج و... به سمت مردم می آیند و به گرد اپوزیسیون حلقه می زنند. بنابراین نباید از چنین رویداد دلپذیری هراس به خود راه داد و در لاک انزوا فرو رفت. و جنبش رفراندم در این شرایط تنها محلی است که می تواند آنان را با آغوش باز بپذیرد. زیرا این جنبش متعلق به همه مردم است و همگی در آن از سهم مساوی برای رقم زدن به آینده شان برخوردار هستند.
مسئولیت ما امروز سازماندهی هر چه وسیع تر و فراگیرتر کردن جنبش رفراندم است، نه اینکه در مسند قاضی و دادستان بنشینیم و از افراد حسابرسی کنیم، خیر!
هیچ کدام از ما از چنین حقی برخوردار نیستیم و هر کس که به خود این حق را می دهد، بایستی ابتدا خود را در جای متهم بنشاند و از خود حسابرسی کند. زیرا هر کدام از ما به میزانی در بوجود آوردن این شرایط شریک بودیم. پس بگذاریم که چنین دادگاهی تحت نام دادگاه حقیقت یاب در جامعه دموکراتیک فردا تشکیل شود تا در آن روز " سیه روی شود هر که در او غش باشد".
با این توضیحات بر این امر واقف هستیم که نگذاریم عناصر رژیم جمهوری اسلامی با مأموریت تخریب در درون ما رخنه کند و حرکت ما را کند و متلاشی گرداند. خواست ما که پای طرح رفراندم را امضاء گذاشته ایم، سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی در تمامیتش است و طبیعی است که هرکس از افراد جمهوری اسلامی که به صف ما در این سرنگونی بپیوندد، مقدمش را مبارک می داریم. به شرطی که دستش بطور مستقیم در خون مردم آغشته نباشد. بنابراین سعی کنیم که در موضع گیری و اعمالمان منصف باشیم و بهانه های بنی اسرائیلی را به کسانی واگذار کنیم که از منطق و خرد بهره ای نبرده اند.
امروز نجات ایران در تمامیتش از مسئولیت محوری جنبش رفراندم ملی است. پس بکوشیم تا هر چه بیشتر تمامی مردم ایران را تشویق کنیم که به صف رفراندم بپیوندند و مطمئن باشیم، در فردای آزادی ایران که شرایط دموکراتیک برای همگان فراهم می شود، یک دادگاه حقیقت یاب می تواند به اعمال شخصیت ها و گروهها رسیدگی کند. بنابراین سعی کنیم از خودپرستی، گروه گرایی و رهبری طلبی پرهیز کنیم و قبل از هر چیز به وزن و قامت و اعتبار اجتماعی و بین المللی خود نظر کنیم و متناسب با این قد و قامت و وزن و اعتبار توقع داشته باشیم.
به ایران فکر کنیم، به مردمی که در زیر یوغ ارتجاع حاکم مرگ تدریجی شان را انتظار می کشند و چشم به راه آزاده زنان و راد مردان دوخته اند که آنها را از آن همه ظلم و ستم که بر آنها روا می دارند، نجات دهند.

دکتر احمد پناهنده
به تاریخ 2 نوامبر2005 برابر با 11 آبان ماه 1384
[email protected]

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'چرا طرح رفراندم ملی تنها بدیل ممکن در این شرایط است؟ احمد پناهنده' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016