آیا بعضی از رهبران حاکم وغیر حاکم فعلی با بخشی از رهبران اپوزیسون قانونی وغیر قانونی به لحاظ سیاسی خویشاوندد؟ آیا افکار منجمد شده بعضی از سیاسیون فعلی همچون قطب شمال و جنوب کره زمین روزی براثر گرمای علوم وتجربیات بد ست آمده انسانی ذوب خواهد شد؟آیا زمان که هم اینک در سرزمین ما ایستاده است و همچون ساعت شماته دار؛ عقربهایش عهد عتیق را نشان می دهد؟ روزی به حرکت در خواهد آمد تا زمان واقعی را نشان دهد!
در امتحانات کلاس اول ابتدائی در دبستان ، یکی از هم کلا سیهای ما مردود شد. در تمام طول تابستان حین بازی؛ مادرش اورا سرکوفت می کرد ، که چرا کلاس اول را رفوزه شده است. بالا خره مهر ماه شد وهمه مابه مدرسه رفتیم . ما به کلاس دوم رفتیم ؛اما هم کلاسی ما بازهم در کلاس اول حاضر شد. وقتی معلم کلاس اول سال قبلی دو باره در کلاس اول ظاهر شد ، هم کلاسی سابق مااز دیدن او در پوستش نمی گنجید . مدرسه تعطیل شد وهم کلاسی مابا خوشحالی غیر قابل تصوری خود را به خانه رساند تا به مادرش بگوید، ای مادر عزیز؛فقط من کلاس اول را مردود نشده ام ، بلکه معلم سال قبلی ماهم کلاس اول را مردود شده است!
سال امتحان همه نیروهای سیاسی ایرانی در انقلاب ارتجاعی واسلامی 1357 خورشیدی به واقعیت پیوسته است.هنوز بسیاری از مردود یها به همراه معلم کلاس اول یادر کلاس اول نشسته اند ویا گذشت زمان هیچ تغییری در احوالات آنان بوجود نیاورده است .بقولی می توان گفت حرکت زمان سیاسی در ایران یا ایستاده است وشاید به دوران انقلاب مشروطیت برگشته است!این اندیشه موقعی در مغز آدمی بخود قوت می گیرد که انسان عصر کنونی در ایران با نظریه مشروطه دینی سعید حجاریان مواجه می شود .اگر پدران ومادران ما در انقلاب مشروطیت قدرت شاه را محدود به سلطنت نمودند واورا موظف به اطاعت از قانون اساسی در آوردند ، حالا بعداز صد سال فاصله زمانی آقای حجاریان در پی قانونمند نمودند ولی فقیه ، دوباره به میدان آمده است. ایشان به دار آویختن شیخ حیله گر و مرتجع و ضد مشروطه را عامدانه و به راحتی فراموش کرده اند.اما تاریخ پیش روی ماست وهمچون خورشید درخشان می در خشد.
نیاکان ما با هوشیاری بی نظیری دو انقلاب تاریخساز را در ضدیت با استبداد شاه و مشروعه خواهی شیوخ را در یک انقلاب به انجام رساندند.اگر آقای حجاریان وحامیان داخل و خارج کشورشان هنوزدر کلاس اول نشسته اند ومسرورنند که معلمشان هم مردود شده است، این شاید از عقب ماندگی ایشان سرچشمه می گیرد ویا از ایستادن زمان در میهن ما حکایت دارد؛ وگرنه جنبش دمکراسی در پهنه جان رو به پیشرفت است.
همه ساله شاهان پهلوی سالگرد انقلاب مشروطیت را جشن می گرفتند ،بی آنکه در پیام ها و علت های آن انقلاب عمیقا اندیشیده باشند. آنروز را همچون اعیاد دیگر جشن می گرفتند بی آنکه درآماج آن انقلاب تعمق کرده باشند! جامعه ایرانی و اطرافیان شاه هم در برگزاری اینگونه جشن ها آنچنان به تملق وچاپلوسی از شاه می پرداخت که انگار آن انقلاب برای شادمانی به وقوع پیوسته است.اساسا محیط ایرانی استبداد پرور است.از رضا خان جمهوری خواه شاه مستبد تولید می نماید وازولیعهد مودب و تحصیل کرده سوئیس کودتاگر علیه ملیون بار می آورد.جامعه سیاسی همواره توانسته است خود را تبرئه سازد.هیچگاه در زمان ومکان خود حرکت نکرده است.یکروز به شکل افراطی کمونیست است ویکروز دیگر طر فدار نظام مورثی سلطنت ! هیچگاه نیاز فوری وعاجل جامعه خود را نشناخته است.اگر برای خاتمی از صفت فرصت سوز یاری می جوید ، اما خود تاریخ سوز است. تاریخ را چنان به آتش می کشد که خود هم طعمه شعله هایش می گردد.عاقبت خود از نفس می افتد وبه زمین وزمان فحش می دهد .دائما بدنبال شریک جرم می گردد تا از گناهانش خلاصی یابد و یا کمی بکاهد.ابتدا انقلاب می کند وسپس به اندیشه فرو می رودکه چگونه زلزله ائی بوجود آورده است که دیگر سرپناهی برای خود نمی یابد.چنان جلاادانی را به قدرت می رساند که شلاق های جلااد قبلی را همچون نوازش مادرانه به خاطر می آورد.صد سال از انقلاب مشروطیت می گذرد اما هنوز برنامه ائی جامع تر ومانع تر از انقلاب قبلی نمی تواند ارائه کند.
همه اینها مختصری کوتاه برای صدمین سالگرد انقلاب مشروطیت ایران بوده است به امید پیروزی و سرانجام یافتن آن انقلاب شکست خورده اما پر از پیام!