سه شنبه 8 آذر 1384

چرا پوزيسيون؟ عليرضا جباري (آذرنگ)

گاه در ميان انبوه واژه‏هاي بيگانة سرريز كرده به زبان فارسي واژه‏ها يي پيدا مي‏شوند كه علاوه بر برخوردار بودن از امتياز بيگانه بودن (كه گه گاه امتيازي ناگزير و به اصطلاح عوام‏الناس توفيق جبري) است, از موهبت بي‏ شناسنامه بودن و خود ساخته بودن نيز برخوردارند. و وقتي كه آدم آنها را مي‏ شنود بي‏اختيار در اين انديشه فرو مي ‏رود كه چرا سازندگان اين واژه‏ها نكوشيده‏اند استعداد واژه‏گزيني درخشان‏اشان را در آفريدن واژه‏ها به زبان مادري‏اشان به كار گيرند و گنجينة غني و توانمند واژه‏هاي فارسي را غنايي افزونتر بخشند.

واژه‏هاي پارتيزان و پوزيسيون از اين گونه ‏واژه‏ها هستند كه دومي در گفتار و نوشتار سياسي ما جاي اولي را گرفته و اولي را در مقابل به جاي واژه‏اي ديگر, يعني گوريلا - كه در زبان فارسي چريك نام گرفته - رانده است.

ما در عرصة واژه‏گزيني سالها دعواي اين را داشته‏ايم و هنوز هم داريم كه مثلاًً فرهنگستا ن زبان و ادب فارسي واژه‏ها يي مثل چرخبال و رايانه و واژه‏هاي ديگري از اين دست را چگونه ساخته است و به اين نتيجه رسيده‏ايم كه نسبت عمده‏اي از اين واژه‏ها نابجا, نادرست و يا به لحاظ قواعد واژه‏گزيني نارساست. اين نسبت را حتی نمي ‏توان به درستي برآورد كرد، چون نه كار فرهنگستان پايان گرفته و نه تا آنجا كه انجام پذيرفته به دقت و بي ‏كم و كاست مدون شده است كه بتوان همراه با آن, به صورت گام به گام پيش رفت و در هر مجلد از واژه‏هايش شمار و نسبت واژه‏هاي نادقيق را برآورد كرد. اما در ميان اين همه واژة نادقيق و نابجا واژه‏اي مثل مردم ‏سالاري سر بر مي‏آورد,و آن گاه دوستاني پيدا مي‏شوند كه آن را وفادار به مقصود نمي ‏شمارند, بي‏آنكه دليلي براي اين سخن بياورند. در نهايت نيز آن را به سازندگان و مصادره‏كنندگان معنوي آن – كه به تصادف در اين باره با هم يكي از كار در آمده‏اند - هديه مي‏كنند. اين نكته را فراموش نكنيم كه سازندگان واژه‏هاي نامناسب به ناگزير واژه‏هاي مناسب و معني ‏دار هم مي‏ سازند و خواهند ساخت. و مصادره‏كنندگان اين واژه‏ها نيز شايد در ميان اعمال بسيارشان كه سراپا نفي و سركوب مصاديق اين واژة زيبا و معني ‏دار فارسي است، ممكن است گاهي نيز گامي، هر چند كوچك و ناگزير، در راستاي تحقق آن بردارند.

اينكه كساني واژه‏اي چون مردم‏ سالاري را پياپي بر زبان برانند، اما فرسنگ ها از آن به دور بمانند و هر دم بيشتر از آن بگريزند و سرانجام نيز آنچنان كه در چند ماه پس از برگزاري انتخابات ديده‏ايم و مي‏بينيم، به طور ضمني در گفتار و به گونه‏اي عيني در كردار, يكسره آن را نفي كنند، به هيچ رو چيزي بر گناهان آن نمي‏افزايد.

نكته‏اي ديگر را نيز بايد در نظر داشت و به آن دقت كرد: بعضي از دوستان شناسنامه ‏دار بودن واژه‏ها را در هويت تاريخي آنها مي ‏بينند نه در هويت زباني‏اشان. و چنين مي ‏پندارند كه اگر واژه‏اي در بستر زبان به جاي واژة ديگري بنشيند، بي‏درنگ آن را از محتواي تاريخي اش تهي مي‏كند هر چند كه وفادار به اصل معني باشد. مثلاًً به همين دليل واژه‏هاي دمكراسي و دمكراتيك را برخوردار از شناسنامه‏اي تاريخي مي‏ دانند و نيز بسياري از واژه‏هاي ديگر از جمله ايسم‏ها و ايست‏ها را و چنين مي‏پندارند كه واژه‏هاي جايگزين آنها در زبان فارسي به ناگزير آنها را از محتوا تهي مي‏ كند و بار معنايي واژه را مي ‏كاهد. دليل چنين پندارهايي چيست؟ اگر بواقع واژة ساخته شده بتواند معني نهفته در واژة غيرفارسي را بيان كند و ذهن خواننده را راهبر به مفهوم مورد نظر باشد و اصول واژه‏گزيني در ساختن آن به دقت منظور شده باشد، چه باك كه به نادرست از سوي كساني كه به محتواي آن باور ندارند مصادره شده و در جهت مخالف با مفهوم واقعي آن نيز به كار گرفته شده باشد. پرسشي كه در اينجا پيش مي‏آيد اين است كه ميهن ما نيز قرنها در مصادرة نامردمان بسياري كه آن را براي ارضاي خواسته‏ها و منافع شخصي و گروهي اشان مي ‏خواسته‏اند و هيچ توجه متعهدانه و ريشه‏داري به سربلندي و رشد و ترقي آن احساس نمي‏ كرده‏اند بوده است. آيا مفهوم گسترده‏تر سخن دوستاني كه واژة مصادره شدة مردم ‏سالاري را به كاربران آن هديه مي ‏كنند اين نيست كه ميهن مصادره شده‏مان را نيز به مصادره‏كنندگان آن واگذاريم و به دنبال میهن مصادره نشدة ديگري باشيم. حال آنكه همين ميهن نيز با همين وضع و حال, افزون بر هر ميهن ديگر پاسخگوي خواسته‏ها و آرزوها ي ماست. و از همة اينها گذشته به فرداي بهتر آن اميد بسته‏ايم؟ اين بحث را كه در اين مختصر نمي ‏گنجد رها مي‏ كنيم و به بحث اصلي باز مي‏گرديم.

واژة پوزيسيون از كجا آمده است؟ چرا دوستاني كه تقريباًً‌ وقت يك سخنراني تمام در يك روز تاريخي (به لحاظ جنبش دانشجويي) را به نقد مضموني واژة مردم‏ سالاري اختصاص مي‏دهند، با كاربرد غيراصولي، نابجا و نادرست اين واژه برخورد نمي‏ كنند و وارد بحث آن نمي‏شوند.

واژة پوزيسيون از مد ت زماني پيش به نوشتارها و گفتارهاي سياسي رسانه‏هاي پارسی زبان راه گشوده،‌ جا باز كرده و انتشار همگاني يافته است. اين را كه چه كس يا كساني به كارگيري اين واژه را آغاز كرده‏اند نمي ‏دانم. اما من خود نخستين بار اين واژه را در نوشته‏هاي آقاي سعيد حجاريان ديده‏ام و سپس در نوشته‏هاي بسياري از دوستان ديگر, حتي دوستان جامعه‏گرايي كه توجه بيشتري به اصل مفاهيم و ريشه ‏يابي آنها دارند نيز آن را يافته‏ام. و سه منشأ را براي استفاده از آن پي كاوي كرده‏ام:
1. تسامح در به كارگيري واژة اَپوزيسيون,‌ به جاي اُپوزيسيون که واژه‏اي مستقل و به معني تضاد و مخالفت و به معني ديگر برابر نهادة مخالفان يا نيروهاي مخالف است. همان طور كه مي ‏دانيم در اغلب زبانهاي هند و اروپايي, از جمله پارسي و انگليسي و نيز در زبان عربي (از زبانهاي سامي) حرف اَ در آغاز كلمه موجب منفي شدن آن است. به این تعبیر كسانی واژة پوزيسيون را مبنای ذهنی خود قرار داده، بر پاية تسامح به اين نتيجه رسيده‏اند كه اُپوزيسيون واژة مخالف آن بوده است. ما چنين قاعده‏اي كه با افزودن اُ به آغاز يك واژه‏ در زبانهايي كه برشمرديم و بيش از هر زبان ديگر با آنها پيوند تاريخي داريم بتوان واژة ضد آن را ساخت بر نمي ‏خوريم. البته,‌ من گمان مي‏كنم، چنين حالتي همان اندازه كه صادق دانستن آن دور از ذهن به نظر مي‏آيد، حالتی عيني‏ به لحاظ تلفظ این واژه و نه به لحاظ معنی آن است.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


2. اينكه دوستان واژة آماده و جاافتاده‏اي مانند اُپوزيسيون را در اختيار داشته‏اند. بعد نشسته‏اند و به اين موضوع فكر كرده‏اند كه چه واژه‏اي را به كار برند كه با وجود قرابت با اپوزيسيون از لحاظ تلفظ, به راحتي آن نيز جا بيفتد. سپس اين واژه را ساخته‏اند و آن قدر تكرار كرده‏اند كه جا افتاده است .در نابجا بودن اين حالت آنچه در مقدمة این نوشته گفتم صادق است و نيازي به باز گفتن آن نمي‏بينم.

3. يكي از مفاهيم واژة پوزيسيون (Position) در زبانهاي اروپايي جايگاه (برتر)، موضع برتر, وضعيت برتر به لحاظ اعمال قدرت و ... است. دوستان با تسامح، مفهوم واژة پوزيسيون را از اين مفهوم آن بر گرفته‏اند. اين حالت نسبت به دو حالت پيش گفته هم منطقي ‏تر و هم عيني ‏تر مي ‏نمايد. اما با وجود این, وفادار به اصل مفهوم نيست. جايگاه (برتر) كجا و هوادارا ن نظام موجود كجا؟ دوستاني كه اين مفهوم پوزيسيون را پذيرا مي ‏شوند, در آن خواسته يا ناخواسته نوعي ماند, حالتي از رخوت و مسامحه نسبت به نظم موجود را پذيرا شده‏اند و دانسته یا ندانسته و به تقليد ديگران آن قدر گفته و شنيده‎اند كه با آن خو گرفته‏اند. زماني كه واژه‏اي را به كار بريم كه هدف اصلي كاربرانش القاي نوعي حالت ماند (لختي) بوده باشد, اين مفهوم دانسته يا ندانسته بر ذهن ما, بر حركت ما, بر مجموعة پيش روي ما در پهنة حيات ملي سنگيني مي‏كند. دست به هر كاري بزنيم نوعي status quo (نظم موجود) را با همة هيمنه و اقتدارش مي‏بينيم و به همين سبب كما بيش در انجام آن درنگ مي ‏كنيم. از سوي ديگر نوعي تضاد مفهومي را نيز مي ‏توان در اين برابر نهادة هواداران يا موافقان با مفهوم اصلي درك شده از پوزيسيون به مفهوم سوم يافت. موافقان يك موجود بواقع و به ضرورت خود آن موجود نيستند و در درجه‏اي پس از آن از لحاظ قدرت و استحكام قرار مي‏ گيرند. كاهش پايگاه اجتماعي نظام كه با مقايسة گام به گام نتايج انتخابات - مانند انتخابات مجلس ششم و هفتم, انتخابات اول و دوم شوراي شهر و انتخابات دوره‏هاي هفتم,‌ هشتم و نهم رياست جمهوري در ايران - آشكار مي ‏شود. مقصودم اين است كه معنی هواداران نظام – با مفهوم سوم پوزيسيون, به معني گروه برخوردار از جايگاه برتر يا گروه مسلط يا گروه حاكم, به معني تسامحي كلمه - متفاوت است و قرار دادن این گروه در زمرة قواي اصلي نظام به معني سنگين كردن كفة نظام است و همان گونه كه در سطرهاي پيشين گفتم چنين كاري درست نيست. اين بخش از جامعه بخشي سيّال است و حالت ماند (لختي) واژه به ضرورت در آن مستتر نيست. كاهش تدریجی شمار رأي ‏دهندگان به برندگان دوره های هفتم, هشتم و نهم انتخابات رياست جمهور, نخست از نزديك 60 درصد به كمي بالاتر از 50 درصد و سپس به چيزي نزديك به 24 درصد, و كاهش نسبت کل رأي ‏دهندگان, از نزديك به 82 درصد نخست به 55 درصد و سپس به چيزي نزديك به 40 درصد, نمايشگر اين سياليت پايگاه مردمي نظام در ايران است. و به همين دليل پوزيسيون به مفهوم سوم را نمي ‏توان به اين پايگاه نامشخص و دستخوش تغييرهاي ‏دايم كه در مدت هشت سال چنين دگرگوني شديدي را از سر می گذراند تعمیم داد.

ضمن اين بحث معني شناختي، يادآوري اين نكته را به اصلاح ‏طلبان و هواداران‏اشان و نيز به كساني كه به هر دليل مايل به برنده شدن نامزد اصلاح‏طلبان در اين انتخابات بودند و سپس به نمايندة "ميانه ‏روها" در دور دوم رأي دادند يادآوري مي ‏كنم كه اگر نمايندة 60 و 50 درصد مردم تحت شرايط ولايت مطلقة فقيه نتوانست دگرگوني‏اي آنچنان كارساز در نظام حاكم پديد آورد, بي ‏ترديد نمايندة 24 درصد مردم از اقتدار بمراتب كمتري در ايجاد تحول در شرايطي با ماهيت ثابت بهره‏مند خواهد بود,‌ به ويژه اگر از برتري شخصيتي يا گرايش مردمي افزون بر شخصيت نخست بي‏بهره باشد. بگذريم.

من شخصي اراده‏گرا نيستم و بر اين باور نيز نيستم كه ارادة حركت به ناگزير و در كوتاه مدت پيروزي‏آفرين است. اما بر آنم كه برخورداري از ارادة حركتي و چيرگي بر حالت لختي كه اين واژه القاگر آن است, شرط آغازين پویه ای است كه حاصل آن شايد پيروزي باشد و شايد هم به دليل برخوردار كردن رهروان از نظريه و عمل توانمندتر آنان را به پيروزي نزديكتر كند.

اگر بتوانيم وفادار به اصل معني واژه‏ها بمانيم و واژه هایی تازه را بر اين اساس بر گنجينة واژ‏گاني پربار ميهنمان بيفزاييم چه بهتر و اگر نتوانيم بايسته است كه واژه‏هاي تازه‏اي كه مي ‏سازيم و به كار مي‏بريم, برخوردار از باري مثبت باشد و پويشي بي ‏درنگ براي فرارويش را القا كند.

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'چرا پوزيسيون؟ عليرضا جباري (آذرنگ)' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016