جناب آقای جعفری
با درود
پیش از همه از حاشیه شما بر پاسخ نگاشته ام قدر دانی می کنم. گمان می کنم ذکر چند نکته برای روشن شدن بیشتر مطالب مطروحه مفید باشد:
یک) متشکرم! اما لطفا در پذیرفتن شاگرد کمی گشاده دست باشید. اگرچه ممکن است خواستی بیش از گلیم کسی باشد. چنین دانشگاهی رایگان، همگان را وسوسه می کند!
دو) نکته ای که بنظر می رسد اینست که ایران کمتر به عنوان کشور اسلامی در بین اعراب پذیرفته میشود. ایران و ترکیه تقریبا پس از جنگ جهانی اول تقریبا گریز از مرکزی را آغاز نمودند که به دشواری در بدنه اجتماعی دیپلماتیک کشورهای اسلامی مورد پذیرش قرار گرفته اند، اگرچه در برخی از بازه های زمانی تاثیراتی بر سازمانهای اسلامی داشته اند.
با این وجود قرار گرفتن ایران در گروه کشورهای اسلامی، آنچنان که از مصر یا عربستان یا حتی پاکستان مشاهده می شود، این تفاوت را نشان می دهد. شکافتن این مطلب خود به بحثی جداگانه نیاز دارد. از سویی ممکن است دولت یهودی این بار ناجی همین کشورهای اسلامی جنوبی خلیج فارس تلقی گردد.
بنظر می رسد با موافقت گام به گام اسراییل در مورد تشکیل دولت فلسطینی و عقب نشینی نیروها از کرانه باختری و نوار غزه، آن دسته از کشورهای اسلامی که هنوز برقراری رابطه با اسراییل را آغاز نکرده اند، نیاز به یک نیروی ابتدایی برای افتادن بر روی ریل سیاستهای از پیش تعیین شده ایالات متحده دارند. این حرکت مولفه های تبدیل شدن به چنین اهرمی را دارد.
سه) کاملا موافقم، به هیچ وجه هم چنین قصدی ندارم. فضای آن حرکت بسیار متفاوت از امروز بود. حرکتی مشابه در مورد ایران مطمئنا بسیار پیچیده تر از حمله نظامی به تنهایی خواهد بود و می بایستی همراه با تلاش دیپلماتیکی بسیار قوی و موثر باشد.
صرف حمله نظامی تنها اوضاع را پیچیده تر می نماید، دیپلماسی ضعیف هم برای آنان چاره ای نخواهد داشت جز شکستی دیگر. تجمیع این دو امر نا ممکن نیست، دور از ذهن هم نیست، اما قبول دارم که کمی مشکل است.
چهار) در مورد جناب آقای زیدآبادی هم کاملا هم عقیده ام با شما. اما این هزار خوش آواز را به سخن آوردن کار هر کسی نیست! مطمئنا مطالب ایشان نکته های نادیده بسیاری از این مطلب را عیان می سازد.
اگر به ایشان دسترسی دارید و متقاعدشان کنید، مجالی نیز باشد برای نوشتنشان، منتی بر من گذاشته اید.
پنج) دلایلی که در آن نوشته ذکر شد، برای شما نبود، به قول بزرگی ما فقط درس خویش مرور می کردیم و زبانی به ارادت گشودیم. آن گفته نویسنده دی ولت هم کاملا قبول است، این سخنها از جهانبینی خاصی بر می خیزند و بر طبق همان جهان بینی هم کاملا منطقی و مقبول، و حتی تا حدی زعم خود پیشرو است.
اما کمتر باری بوده است که ما در بازی زیرکانه ای، مغلوب نشده و پیروز بیرون بیاییم. آنچه من از این میدان رزم می فهمم، اشتباهی دیگر است که در حال اتفاق افتادن است، امیدوارم که من اشتباه کنم.
شش) متشکرم.
هفت) مطمئنا آنها چنین فکر نمی کنند، اگر نه من و شما چنین به تحلیل نمی نشستیم! اما آنچه نبردهای سیاسی بین المللی را موفق یا نا موفق ارزیابی می کند، نتیجه ای است که از آنها عاید هماوردان می گردد، و بهتر از من می دانید که برد-برد، هدف غالب چنین نبردهایی است.
در صورتی که نمونه های این چنینی در سیاست خارجه ما بسیار کم یافت می شوند. همین است که ایران را مشهور به فرصت سوزی کرده است و هزینه هایی را نیز برگرده ایرانیان نهاده است.
هشت) با این حساب با همه داوری شما مخالف نیستم. می ماند همان چند نکته، که آن هم سوای ادله خود، با چشم داشتی به گذشته نمی توانم به راحتی قبول کنم این بار همان بر سر ما نمی رود که پیش از این رفته است.
آنچه هم که در پی نوشته اید، بررسی سایر شاخصه های این رفتار است، در حالی که من می خواستم تنها پیامدها و شرایط حمله پیش گیرانه را عنوان کنم، پس ناگزیر باید آن عوامل موثر عنوان می شد، اگرچه همگان می دانند.
نه) با این جمله هم موافقم. اما مشکل در این نکته است که هوش را نسبی می سنجند، و در این نسبت هر چقدر ایرانیان در حوزه های علمی بالا بوده اند، در حوزه دیپلماسی نمره خوبی نگرفته اند. ظاهرا بررسی این چند سال هم نشان می دهد همه هم بازی های ما، از ما باهوش تر بوده اند.
ده) احتمالا من را به خطا مشمول محبت خود قرار داده اید. آن حکایت من نیست.
از آنجا که این گفتار با نوشته ای از شما آغاز گشت، این حق شماست که اجازه دهید این سطور در خبرنامه گویا منتشر شوند یا به مانند نامه ای شخصی محسوب گردند.
پایداریتان را آرزومندم، و پیش از آن سلامتیتان را.
ارادتمند – امیر طهماسبی