"در پی آن هستند دعوای ایران و جهان را به دعوای مسلمانان با یهودیها تقلیل بدهند"
اظهارات ضد اسرائيلی محمود احمدینژاد رئيس جموری اسلامی ايران ، بيش از آنكه تصور میرفت دامنه پيدا كرده است. در آغاز اگر بسياری اظهارات اورا احساساتی محض و ناشی از خامی سياسی او میدانستند ، امروز كم نيستند كسانی كه آن را يك سياست و راهبرد، دستكم از سوی گروه تازه به قدرت رسيده در ايران ، میدانند كه مصارف خاص داخلی و خارجی دارد. آقای مهرداد درويشپور ، فعال سياسی و استاد جامعهشناسی در سوئد از اين كاربردهای داخلی و خارجی اظهارات ضداسرائيلی آقای احمدینژاد میگويد.
مصاحبه : مهیندخت مصباح
دویچه وله: آقای درویش پور، به نظر شما موضع گیریها و اظهارنظرهای ضداسراییلی و ضدیهودی آقای احمدی نژاد با چه قصدی صورت میگیرد؟ آیا مصرف خارجی این صحبتها بیش از کاربرد داخلی شان نیستند؟
مهرداد درویش پور: چرا! دقیقا این جنبه را دارد و به لحاظ داخلی هم یک کاربردی دارد. فراموش نکنید، برخلاف آنچه در اذهان عمومی مطرح است، بنیادگرایی اسلامی ظاهرا به ملت، نژاد و قومیت کاری ندارد و از مفهوم امت استفاده میکند و نوعی جهان وطنی اسلامی را دارد. اما واقعیت اینست که این استنباط با این استدلال که بنیادگرایی اسلامی ربطی به نژاد ندارد، یک تصور خیالی ست و یکی از مبانی ایدئولوژیک بنیادگرایی اسلامی یهودی ستیزی ست. این یهودی ستیزی فقط در کشورهای مسیحی زمینه ندارد، بلکه در کشورهای اسلامی هم زمینه دارد. بنابراین، زمانیکه حکومت اسلامی و احمدی نژاد سعی میکنند یهودی ستیزی را دامن بزنند در پی آن هستند که در واقع احساسات ضدیهود جوامع مسلمان و از جمله خود ایران را تحریک بکنند و بنوعی دعوای ایران و جهان را به دعوای مسلمانان با یهودیها تقلیل بدهند و بدین ترتیب هم پشتیبانی بین المللی بیشتری برای خودشان بیافرینند، هم در سطح داخل هم از احساسات ضدیهودی که بهرحال در جامعه مسلمان ایران هم وجود دارد، سوء استفاده و بهره برداری کنند.
دویچه وله: با این حال آقای درویش پور، علی رغم مطالب زیادی که اینروزها در ارتباط با یهودی ستیزی منتشر میشود و غالب افراد به اشتباه فکر میکنند منشاء یهودی ستیزی در جوامع اسلامی یا کشورهای عربی ست، روشن است که این یک پدیدهی وارداتی ست به این جوامع و منشاءاش نه در کشورهای اسلامی ست و نه در ایران. شما در این زمینه چه میگویید؟
مهرداد درویش پور: این بحث درست است. اساسا یهودی ستیزی از مسیحیت به اسلام وارد شده است. در ادبیات مسیحی بخشی از یهودی ستیزی، ریشهاش در این نکته هست که گفته میشود یهودیان مسیح را مصلوب کردند و از این نظر یکنوع احساسات ضدیهودی در گرایشات دینی مسیحی وجود دارد و طبیعتا یکنوع برداشتهای افراطی و کلا منشاء اصلی یهودی ستیزی در خود کشورهای غربی بوده است. صرفنظر از این توجیه یا بهانهی دینی، این واقعیت که یهودیان یکی از گروههای موفق اقتصادی بودند و بعنوان یک اقلیت مثل خاری بودند در چشم صاحبان صنعت و سرمایه در همین کشورهای مسیحی بر كسى پوشيده نيست. از این نظر حتا ایدئولوژی نازیسم که خشن ترین جلوهی یهودی ستیزی را در آلمان به نمایش گذاشت و یا کوکلاس کلانها در آمریکا که یهودی ستیزی و سیاه ستیزی هر دو را با هم توام کرده بودند، اینها نشان میدهد که یهودی ستیزی بمراتب در کشورهای غربی شدیدتر است تا در کشورهای اسلامی. ولی اشارهی من این بود که در کشورهای اسلامی هم این یهودی ستیزی تا حدودی زمینه دارد و با توجه به مسئلهی اسراییل و فلسطین، اشغال فلسطین توسط اسراییل، بنوعی در هم آمیخته شده است و بدین ترتیب بسیاری از رهبران اسلامی سعی میکنند تحت لوای ستیز با اسراییل یا سیاستهای اشغالگرایانهی آن، یا تحت عنوان ضدصهیونیسم عملا یهودی ستیزی را دامن بزنند.
فراموش نکنید، صحبتهای احمدی نژاد با دو واکنش روبرو شد که بسیار قابل مکث است. یک، گروههای نازی اروپایی تنها گروههایی بودند که رسما تبریک گفتند به احمدی نژاد، ودوم اينكه رهبران کشورهای اسلامی در منطقه سکوت کردند. اين سکوت به گمان من، بی دلیل نیست. آنها مایل نیستند رودرروی افکار عمومی کشورهای مسلمان قرار بگیرند، چون آقای احمدی نژاد سعی میکند خودش را یک قهرمان ضداسراییلی جلوه بدهد. بويژه در کشورهای عربی با توجه به تنشی که بین اعراب اسراییل وجود دارد بسیاری از رهبران حکومت عرب و کشورهای اسلامی بطور کلی ترجیح دادند مسکوت بگذارند و نه در تایید و نه در تکذیباش صحبت کنند، چون به نظر من بسیار سیاست خطرناکی ست.
دویچه وله: شما در بخش اول صحبتهایتان توضیح داديد گفتيد كه بنیادگرایی اسلامی روی این انگیزه و روی این زمینه حرکت میکند. حالا هم ميگوييد جهان عرب چندان استقبالی از این مواضع نکرده است. اینجا این سوال پیش میآید که بطور کلی آقای احمدی نژاد و تیمشان روی چه معادلاتی این رفتارها را میکنند؟ مگر وضع در منطقه و خاورمیانه چگونه است؟ این جز بحران آفرینی مگر چه نتیجهای دارد؟
مهرداد درویش پور: صورت مسئله اینست: حکومت اسلامی در یکی از بحرانیترین دوران حیات خود بسر میبرد. با کمترین درجهی مشروعیت داخلی روبروست، حتا، اصلاح طلبان را از خودش طرد کرده و سعی کرده است یک چهرهی یکپارچه تر، خشن تر و انعطاف ناپذیرتری از خودش به نمایش بگذارد. بنابراین، تمایل به ورچیدن حکومت اسلامی را هم درمیان اذهان عمومی داخلی، هم در سطح بینالمللی افزایش داده است. در یک دورهای چه درافکار عمومی جامعه و چه در افکار بین المللی بحث گفتگوی تمدنها پیش روی بود. عدهای بر این باور بودند که میشود از طریق آقای خاتمی ایران بتدریج بسمت دمکراسی سوق پیدا کند، حداقل امنیت و صلح در منطقه تامین بشود. سیاستهای آقای احمدی نژاد به عریانی نوعی سراب بودن این توهم را نسبت به رفتار حکومت اسلامی به نمایش میگذارد، و با توجه به اینکه در جریان ماجراجویی اتمیشان آشکارا حکومت اسلامی در پی این هست که به سلاح اتمی دست بیابد و آمریکا و کشورهای غربی مصمماند جلوی این روند را بگیرند، بنابراین صورت بحران به این ترتیب درآمده است که ایران در برابر جهان قرار دارد. خطر رفتن قطعنامه به شورای امنیت علیه ایران بسیار بالاست. ایران برای اینکه صورت مسئله را از رویارویی یک کشور منزوی در برابر جهان، خارج بکند، هیچ راهی ندارد جز اینکه سعی بکند پشتیبانیهایی بدست بیاورد. مهمترین پشتیبانیای که به گمان من سعی میکند حکومت اسلامی ایجاد بکند، اینست که دعوا را بین مسلمانان و یهودیان و یا مسلمانان یا اسراییلیها، بطور اخص، کانالیزه بکند، که اگر به اینکار موفق بشود، احساس میکند از پشتیبانی افکار عمومی جهان اسلامی برخوردار خواهد شد و از این نظر رویارویی با ایران را دشوارتر خواهد کرد.
از این نظر، من کار ایشان را بهیچوجه ناشیگری سیاسی نمیدانم، بلکه فکر میکنم بسیار آگاهانه سعی کردهاند جهت بحران را تغییر بدهند تا از پشتیبانی بزرگتر و بیشتری برخوردار بشوند. درست مانند رفتاری که صدام حسین کرد و در آخرین روزهای حیات خود تمام تلاشش بر این بود که دعوایش را به دعوای اسراییل و مسلمانان تبدیل بکند، با آنکه عراق یک کشور عربی بود و از آن نظر هم توجیه بیشتری داشت. ولی ایران، با توجه به اینکه یک کشوری ایرانی ست و اعراب هم از ایران بهیچوجه حمایت نمیکنند، بلکه یکنوع تنش قومی هم در این زمینه وجود دارد، علاوه برآن بخاطر مسئلهی بنیادگرایی اسلامی کشورهای عربی تمایلی به ایران ندارند. از این نظر، ایران راهی ندارد جز اینکه با دامن زدن به احساسات ضدیهودی و ضداسراییلی زمینهی پشتیبانی در افکار عمومی کشورهای اسلامی را برای خود فراهم بکند.
دویچه وله: آقای درویش پور، استدلالی که میکنید با نتیجهای که میگیرید یکسان نیست. شما فكر ميكنيد اعراب با تمام اختلافاتی که با ایران دارند، سر مسئلهی یهودی ستیزی، به وحدت میرسند و پشتیبانی جهانی میکنند از ایران؟
مهرداد درویش پور: نه. من خواستم بگویم فراموش نکنید که اولا، بین حکام اسلامی با افکار عمومی کشورهای مسلمان این همانی وجود ندارد. من فکر نمیکنم که رهبران کشورهای اسلامی به حمایت از ایران برمیخیزند، اما، فراموش نکنید این رهبران کشورهای اسلامی درعین حال میتوانند تحت فشار افکار عمومی جامعهی خودشان قرار بگیرند. این یک واقعیتی ست که بنیادگرایی اسلامی در لبنان نفوذ دارد، در حماس نفوذ دارد، در گروههای بنیادگرای اسلامی در مصر و بسیاری از کشورهای عربی نفوذ دارد، در بین شیعیان در خود عراق نفوذ دارد. بنابراین، چنین نیست که حکومت اسلامی از یک امکان دامن زدن به تعصبات یهودی ستیزی در کشورهای اسلامی برخوردار نباشد. از این نظر، اتفاقا تاکید من اینست، اگرچه رهبران حکومت اسلامی در منطقه تمایلی به پشتیبانی از ایران ندارند، اما زمانیکه مسئله پولاریزه بشود، قطبی بشود بین اسراییل و مثلا کشورهای مسلمان، این خطر وجود دارد که افکار عمومی در کشورهای اسلامی تا حدودی بسمت ایران چرخش پیدا بکند در میان متعصبان دینی. و این طبیعتا خصلت بحران را خواهی نخواهی از جنبهی صرفا محلی ایران خارج میکند و سعی میکند جنبهی منطقهای بدهد. از این نظر، به گمان من، وظیفهی روشنفکران کلیهی کشورهای اسلامیست، چه مسلمان، چه لائیک، چه کشور ایران و چه کشورهای عربی و غیره، قاطعانه علیه این یهودی ستیزی مبارزه بکنند، قاطعانه تفاوت و تمایز بین انتقاد و محکوم کردن سیاستهای سرکوبگرانهی دولت اسراییل را از مسئلهی ملت یهود جدا کنند، روشن بکنند که ادعای اینکه اسراییل را باید به کانادا یا آلاسکا یا اروپا فرستاد، یکنوع پاکسازی قومی ست، روشن بکنند که انکار قتل عام میلیونها یهودی سیاستی ست که نئونازیها در اروپا امروزه فعالانه دنبال میکنند و این سخنان آشکار آقای احمدی نژاد نشان میدهد مشکل ایشان صرفا اعتراض به سیاستهای سرکوبگرایانهی دولت اسراییل نیست، بلکه نژادپرستی آشکاری در پی این وجود دارد و از این نظر با روشن کردن تمام این جنبهها و تلاش حکومت اسلامی برای بهره برداری از این مسئله، سعی کنند این امر را خنثی و جهان را متوجهی این واقعیت بکنند که تلاش ایران برای دستیابی به بمب اتمی ست و این تلاش باید از طریق صلح آمیزـ دیپلماتیک با تمام قدرت با واکنش یکپارچهی جهانی روبرو بشود تا تلاش آنها خنثی بشود.
دویچه وله: آقای درویش پور، سپاسگزار از توضیحاتی که دادید.