اینجانب بدین وسیله به همه نویسندگان وآگا هان سیاسی که دوران خمینی را ازسر گذرانده اند پیشنهاد وتوصیه می نمایم تا در مقابل تبلیغات جدیدی که توسط بخشی از نیروهای رانده شده حکومت ، جهت جمهوری خواه و دمکرات بودن خمینی براه انداخته اند از خود عکس العمل جدی نشان دهند تا ثابت نمایند که این تحفه جمهوری اسلامی از ابتدای تولدش به همینگونه ناقص ا لخلقه بوده است ورویداد های اخیر وبخصوص دشنام گوئی های احمدی نژاد به دیگر کشور های جهان موارد تازه ائی نیست بلکه رئیس جمهور عزیز امت همیشه در صحنه تمام درسهائی که نزد آقای خمینی تلمذ نموده است حالا خود پس می دهد بنابراین اوشاگرد ممتازی است وآقای خمینی اینک در بارگاه پر عظمتش باید به خود ببالد که چنین شاگردانی تربیت نموده است. اگرصادق قطب زاده را که شخص خمینی بزرگ کرده بود ولی بدستور خودش اعدام نمود بخاطر این بود که وی تا به آخر سر کلاس درس اوحاضر نمی شد وسر ناسازگاری را شروع کرده بود.اگرآیت الله منتظری که نتیجه عمر آقای خمینی بود ، ولی چون حرف گوش نبود ، بنابراین حکم خانه نشینی به او ابلاغ شد!اینک نسلی در ایران زندگی می کند که از چگونگی وریشه یابی مصائب کنونی بی خبر است.از همه این مسائل بیست وهفت سال گذشته است. توضیح وتشریح شکل گیری رژیم استبدادی ولایت فقیه برای جوانان از اهمیت خاصی برخوردار است. همه آنها ئی که روی کار آمدن حکومت فعلی را تجربه کرده اند به خوبی می دانند که خمینی بعنوان بنیان گذار نظام جمهوری اسلامی ایران به همان موازات برپا کننده سیستم سرکوب و شکنجه وکشتار منتقدین خود بوده است. او با توسل به اتوریته استثنا ئی بی نظیر خود که در جریان برانداختن نظام سلطنتی کسب کرده بود ، همواره فرا قانونی عمل می نمود. همه گونه فرامین ضدو نقیض از ناحیه او صادر می شد. در دوران حیات او همه احکام بی پایه وغیر قانونی ازجانب او توشیح میشد! فردی به این اندازه با کریسمای بیکران تا ریخ ایران به خود ندیده بود. امت همیشه در صحنه همواره گوش به فرمان او بود. برای بستن روزنامه آیند گان تنها با عصبانیت خاصی اعلام نمود" من روزنامه آیندگان نمی خوانم" چند ساعت بعد از این سخنرانی همه کیوسک های روزنامه آیندگان در تمام شهرستانها به آتش کشیده شد.به همین راحتی از حقوق انتشارآن روزنامه جلو گیری نمود و در همین راستا خوانند گان آن روزنامه پر تیراژ یعنی روزنامه آیندگان از خواندن روزنامه مذبور محروم گردیدند!در جای دیگر در یک سخنرانی مهیج رسما به زبان آورد که " اگر همه ملت بگویند آری بنده خواهم گفت نه" با این گفته به همگان هشدار داد منشاء قوانین ناشی از ولی فقیه می باشد. اودر چهار چوب قانون اساسی مصوبه مجلس خبرگان که از جانب روحانیون وفادار به او به تصویب رسیده بود هم پای خود را فراتر می گذاشت. بدین خاطر رفته رفته بعضی هواداران اولیه خود را از دست داد. در جریان خلع ید از دکتر بنی صدر فقط به یک گفته از سخنان اولین رئیس جمهور برگزیده مردم اکتفا نمود و ایشان را برکنار نمود! بنی صدر گفته بود قوانین قصاص مخالف حقوق بشر می باشد. به درستی این گفته آقای بنی صدر کدام انسان خردمند می تواند تردید نماید!خمینی یک باردر یک سخنرانی تاریخی اظهار نمود که " حضرت رسول هم نتوانستند حکومت اسلامی بیاورند" نامبرده با علم به آگاهی از تاریخ اسلام، اما خود دراین جهان پیچیده فعلی با لجاجت بی نظیری که از قدرت بلا منازع او ناشی می شد ، تاسیس اولین حکومت اسلامی در جهان را اعلام نمود.او عملا تمام اسلام را بر روی میز قمار سیاسی وتاریخی خود گذاشت. اواز همه روحانیون طراز اول برای مشروعیت بخشیدن به حکومت ابداعی واسلامی خود حمایت و امضاء جمع آوری نمود. هر کس با وی همراهی نکرد به سرنوشت دلخراش روحانی پر نفوذ یعنی شریعتمداری دچار گردید!شخص شریعتمداری به خمینی هشدار داده بود که " هستی ونیستی " اسلام را به بازی نگیرد. شخص خمینی هم پیش بینی خا رق العاده ائی نموده و مبنی براین نظریه گفته بود" به این ملت خدمت کنید وگرنه شکست جمهوری اسلامی شکست اسلام می باشد"! اینک مصباح یزدی کلامی خلاف رهنمودهای خمینی نمی گوید و او تمام گفته های خود را به گفتار ونوشته های خمینی استناد می کند. با وفا ترین شا گرد خمینی که هنوز از خط فکری او پیروی می کند همین آقای مصباح یزدی می باشد.نامبرده باز گو کننده اسلام ناب باب میل خمینی می باشد. اگر مخا لفین او قافیه را در عرصه سیاست ها وانتخابات ریاست جمهوری از کف داد ه اند وبا بهانه جوئی های گوناگون برای تخریب شخصیت او در تلاشند ، کاری است عبث! چون مصباح یزدی در تمام موارد حمایت ولی فقیه وقت را پشت سر خود دارد. اگرآقای خاتمی و اعوان وانصارش به خامنه ائی اقتدا می کنند ،آقای مصباح یزدی و نیروها ی پیرامون او هم خامنه ائی را به بعنوان مر جعیت رسمی می شناسند.اما حواریون خاتمی با موذی گری مسئله احترام گذاری امام راحل علیرغم حکومت اسلامی به رای مردم رامطرح می نمایند که برای نسلی که روزگار ولایت خمینی را از سر گذرانده اند ، به جز ناله مادران وپدران جوانان از دست رفته در زندانها وجبهه های جنگ بیهوده ایران عراق چیز دیگری را حکایت نمی کند!بازندگان نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری با فرصت طلبی خاصی خود را پشت سر مر شد کامل یعنی خمینی مخفی نموده اند تا از مردم سالاری کذائی که هیچ گاه وجود خارجی نداشته است دفاع نمایند تا بار دیگر خود را به اریکه قدرت برسانند. این روزها تمام بحث های موسوم به نیروهای اصلاح طلب حول علت های باختشان شکل گرفته است. پس از این می توان نتیجه گرفت که دردهای زایمان نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری هنوز التیام نیا فته است بلکه پس درد ها همچون پس زلزله در راه است. اگر نامبردگان اسلام مصباح یزدی را انحرافی می دانند { چرا شجاعانه و دقیقا به موارد انحراف برخورد نمی کنند }
اگر همین نیروها به خاطر داشته باشند در برخورد با اسلام التقاطی مجاهدین خلق به گفته خودشان به مثابه انحراف در اسلام، بسیار متحدانه وسریع عمل کردند وآنها را از صحنه سیاسی با جراحی خونین دور ساختند، اما در برابر تئوری پردازان مصباح یزدی فقط به گله وگذاری بسنده کرده اند. اگر این آقایان به مصباح یزدی برچسب عضویت در حجتیه را مطرح می سازند ، چرا از سالها پیش این موضوع را مطرح نساخته اند؟ مصباح یزدی همواره از مریدان حلقه یاران خمینی بوده است وآنها روابط خوبی با هم داشته اند!آقای مصباح یزدی به راستی حق خودش می داند که به طرفداران مردم سالاری برچسب التقاط ودرهم آمیزی اسلام با مکتب های فکری غربی بزند . این ادامه همان راهی است که نیروهائی امثال سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در یک دوره ائی با تهمت التقاط فکری با ایده های طبقاتی منبعث از مارکسیم به سازمان مجاهدین خلق وارد آوردند و توانستند که جای پای بزرگی برای خود مهیا سازند!اینکه نیروهای موسوم به ا صلاح طلب با بیست میلیون رای مردم وآنهمه حمایت بین المللی ظرف هشت سا ل نتوانستند کاری از پیش ببرند در این است که با این قانون اساسی از مردم سالاری سخن گفتن یاوه گوئی بیش نمی باشد.اما تازه نفسان تازه به قدرت رسیده با هفده میلیون رای تقلبی به روایتی می تواند به این سرعت ظرف چهار ماه زلزله برپا نماید. این بدان معنی می باشد که قانون اساسی اسلامی دقیقا مهیا کننده امیال این دسته از افراد است که توانسته اند این چنین تاخت وتاز نمایند.اگر نیروهای به اصطلاح اصلاح طلب به نجات میهن ومردم ایران می اندیشند، بهتر است به نظام حکومتی که دین در حاکمیت دخالت نداشته باشد رویکرد نمایند و دین را به مساجد روانه سازند .اگردر این امر مهم تاخیرنمایند هم دنیا را ازدست خواهند داد وهم آخرت را ! اگر اردوگاه سوسیالیست با آنهمه قدرت جهانی به این نتیجه رسید که حکومت های ایدلوژیک عاقبتی ندارد ، پس بهتر است نیروهای منطقی تر ودور نگر اصلاح طلب هم به مبارزان آزادیخواه وملی و سکولار بپیوندد. زمان طلاست باید قدر آنرا دانست. بقول حافظ " نصیحتی کنمت بشنو وبهانه مگیر هرآنچه نا صح مشفق بگویدت بپذیر"