چند شب پیش، سیمای خارجی جمهوری اسلامی(جام جم) فیلم هایی از سالن تمرین وزنه برداری و کشتی ایران را در یک گزارش ورزشی پخش می کرد. دوربین هر چند دقیقه یکبار متمرکز می شد روی ورزشکارانی که هنگام بلند کردن وزنه می گفتند "یا امام زمان"، "یا ابوالفضل و یا وقتی وارد تشک کشتی می شدند می گفتند "یا حسین" و...
این یاری طلبیدن ها به امروز و دیروز بر نمی گردد. در گذشته های شاهنشاهی هم بود. نامجو هم می گفت، ملاقاسمی هم همینطور و... اما آنچه دوران کنونی را با آن دوران متمایز کرده سوء استفاده حکومت از این باورهای مذهبی- تاریخی مردم برای پیش بردن اهداف سیاسی خود است. حکومت این اعتقادات مذهبی را به عرصه سیاست و قدرت کشانده است. تاریخ فراموش نخواهد کرد که علی مشکینی امام جمعه قم و رئیس مجلس خبرگان بجای انتقاد از انتخابات کودتائی مجلس هفتم، برگزاری این انتخابات را به رهبر تبریک گفت و آن را به حساب «صاحب زمان» گذاشت:
"بازگشايی مجلس هفتم را به خود مجلسيان كه مورد اعتماد ميليون ها مسلمان پايبند به دين و قانون قرار گرفته اند و رهبر معظم انقلاب تبريک می گويم و تشكر ويژه از حضرت بقيه الله (عج) دارم كه وقتی هفت ماه پيش در شب قدر فرشتگان الهی ليست اسامی نمايندگان مجلس هفتم و نام و آدرس آنها را به حضرت دادند، حضرت هم همه آنها را امضا كردند.» مردم ما به خوبی دریافته اند که تفاوت این "یا امام زمان"، با آن "یا امام زمان" که رضازاده هنگام بلند کردن وزنه می گوید باندازه سرقت اعتماد مردم و گذاشتن کلاه بر سر یک ملت 70 و چند میلیونی است.
ویا محمد محمدی گلپایگانی رییس دفتر آقای خامنه ای، که با تیتر آیت الله ، وی هم صدر نشین روحانیون شده است این ادعا را در مسجد جامع شهر ایلام مطرح می کند که رهبر جمهورى اسلامى نه تنها با امام زمان در ارتباط دائم است بلکه خود وی نیز دارای الهام الهی است و «شناسايي نقشه و توطئه دشمنان اسلام از ويژگي هاي مقام رهبري مي باشد كه البته « الهام الهي» نيز در اين امر دخيل مي باشد. شناسايي توطئه دشمن در تلاش براي به تأخير انداختن انتخابات مجلس هفتم از مصاديق الهام الهي بود.»
در حالی که اخبار فراوانی از رابطه روحانیون حکومتی ایران و رهبر با امام زمان منتشر می شود سایت بازتاب در روز ۲۷ آذر ۱۳۸۴ با عنوان « ناگفتههايي از پيچيدهترين مدعي ارتباط با امام زمان» خبر می دهد که آيتالله تبريزي ميگويد: كساني كه اينگونه ادعاها را ميكنند، مردم در جلساتشان شركت نكنند تا جلسات آنان تعطيل شود. و فاش می کند که « آيتالله سيستاني، كساني را كه مدعي ملاقاتهاي مرتب با امام زمان هستند، «دجّال» ميداند.» در حقیقت آقای سیستانی همانی را وفادارانه مطرح کرده است که آخرین نایب امام خاص 6 روز پیش از فوت خود به عنوان آخرین «توقیع» امام زمان به مردم نشان داد که بعدا به آن خواهیم رسید.
ولی متاسفانه جلسات عوامفریبان ادامه دارد و تعداد «دجال» معمم و مکلا که ادعای کراماتی از شمار «هاله نورانی » احمدی نژاد و ارتباط با امام زمان دارند روز به روز بیشتر می شود. و به مرور آن چه قرار بود فقط برای تحکیم حکومت ولایت فقیه اختصاصی در بیت رهبری محفوظ بماند در جا های دیگر هم شیوع مصرف پیدا می کند و اکنون به یک مساله اجتماعی و سیاسی حاد جامعه تبدیل شده است.
می بینید، تفاوت نقش "امام زمان"ها و "یاحسین"های پیش و پس از انقلاب و در دو نظام شاهنشاهی و جمهوری اسلامی را؟ حالا، بحث از همینجا آغاز می شود.
با نگاهی به تاریخ مدون اسلام و تاریخ رسمی شیعه دوازده امامی در می یابیم؛ پس از درگذشت پيامبر اسلام، روايات خانواده و صحابه وی در برخی موارد اختلاف پيدا كرده است. مثلا در مورد چگونگی درگذشت ايشان، عايشه زن محبوب پيامبر- مشهور به «ام المومنين» - با ذكر جزئياتی ازجمله مسواك كردن دندانها، آخرين لحظات عمر ايشان را در آغوش خويش بيان كرد. اما چندی بعد روايات شيعه اين درگذشت را در آغوش علی پسر ابوطالب و داماد ايشان ديدند. که دریک روز به روایت کلینی در اصول کافی« حضرت محمد در روز وفاتش به علی هزار باب حدیث آموخت که هر بابی مفتاح هزار حدیث بود.» یعنی یک میلیون حدیث در یک روز! که البته اولی با منطق همخوانی بیشتری دارد تا دومی، چرا که خیلی طبیعی است مردی در کنار و حتی در آغوش همسر خویش جان به جان آفرین تسلیم کند و آخرین لحظات زندگی اش را با خانواده و یا همسرش سر کند.
اكثريت جامعه انصار و مهاجر مدينه پس از تنش هایی، جانشينی پيامبر را، با اجماع امت «نظرخواهی عمومي» بيان كردند و به انتخاب ابوبكر پدر همسر پيامبر اسلام رسيدند. اقليت معدود طرفداران علی، واقعه غدير و تفسير هايی از برخی آيات قرآن را برای تاييد جانشينی موروثی وی اظهار كردند. هرچند منتقدان می گويند با توجه به اين كه در مسايل جزيی، مانند اجازه يافتن پيامبربرای داشتن همسرانی بيش از ساير مسلمانان، و حتا نحوه ورود و خروج مسلمانان به منزل ايشان آياتی در قرآن وجود دارد. اگر جانشين خاصی هم برای ایشان تعيين شده بود، اين مساله هم به شكلی در آياتی بيان می شد.
چندی نگذشت که در نحوه موروثی بودن خلافت و امامت در شيعه اختلاف بوجود آمد. شيعه امامیه، حسن و حسين- دو فرزند نخستين علی- را، به عنوان جانشينان موروثی ايشان پذيرفت ولی محمد فرزند سوم وی را به امامت نشناخت و او را به جای محمد پسر علی (كه رسم قبايل عرب بود) به نام قبيله مادر وی،"محمد پسر حنفيه" نام بردند. درحالیکه نقش وی در خونخواهی حسين (شهيد كربلا) امام سوم و در رهبری مختار غيرقابل انكار است؛ نام بردن او از سوی فقها شايستگی حتا «عليه السلام» رايج در متون مذهبی شيعه دوازده امامی را نيافت.
پس از آن، طرفداران زيد پسر علی و امام چهارم (زين العابدين) كه به جای مناجات خوانی مانند پدر، در مبارزه با هشام پسر عبدالملك خليفه اموی كشته شد و بدن وی در كوفه مصلوب و سر او درشهر های مهم خلافت برستونی به نمايش گذاشته شد، حساب خود را جدا كردند كه به شيعه زيديه مشهورند. بقيه شيعه، محمد مشهور به باقر فرزند ديگر امام چهارم را كه از فعاليت سياسی گريزان بود به عنوان امام پنجم پذيرفتند. در مورد جانشينی امام ششم جعفر صادق هم باز اختلاف پيش آمد. برخی انتصاب فرزند چهارم وی موسی كاظم را نپذيرفتند و فرزند ارشد ش اسماعيل را به عنوان تداوم منطقی امامت يافتند. كه اكنون به شيعه اسماعيليه مشهورهستند. شيعيان دوازده امامی پس از اين انشعاب بزرگ، علی پسر موسی(ولیعهد و داماد مامون خلیفه عباسی) را به عنوان امام هشتم ( امام رضا) به رسميت شناختند بین .امام نهم تا یازدهم هیچگونه انشعاب مهمی اتفاق نیافتاد اما پس ازفوت حسن عسگری (امام يازدهم )، اختلاف مهمی بین خانواده وی افتاد. در حالی که شیعه امامیه در سخت ترین شرایط فکری تحت هجوم متفکرین شیعه زیدی و اسماعیلی ( به ویژه شاخه فاطمی) قرار داشت مشکل وجود و یا عدم وجود فرزندی از حسن عسگری که در سامره دفن شد، به یک مساله مهم خانوادگی و مذهبی و سیاسی برای بازماندگان علویان تبدیل شد. کنیز امام حسن عسگری ادعا کرد که از وی حامله است، دوسال زیر نظر باقی ماند خبری نشد. و برخی ادعا کردند امام یازدهم فرزندی به نام محمد داشته است که با فوت حسن عسگری در 6 سالگی به امامت رسيده و در همان سال (برخی می گویند در 8 سالگی و شماری اعتقاد دارند در 9 سالگی) در سرداب زيرزمينی خانه خويش ناپديد شده است. باید تصریح کرد که«سرداب، محوطه زیر زمینی است که حوضچه ای نیز دارد. این گونه سردابها در خانه های مرفه ایران و عراق وجود داشته و به هنگام گرما به آن پناه می بردند.»
پس ازادعای ناپدید شدن « امام دوازدهم»، کسانی را كه می گفتند با وی هنوز در ارتباط هستند خود را نایب وی معرفی کردند. سرانجام چهارمين نایب امام دوازدهم به نام علی پسر محمد سامرايی ـ شايد با مشاهده تصرف مصر بوسيله فاطمی ها « شيعه اسماعيلی» ـ با پيش بينی اين كه ظهور امام غايب نزديك است جانشينی تعيين نكرد. از آن پس به مرور روحانيون وفقيهان با نفوذ كلام و وابستگی محلی، قبيله ای و يا سرزمينی هريك برای خود طرفدرانی دارند و زير هدايت مراجع تقليد سازمان يافته اند. اکنون پس از بیش از هزار سال دستگاه ولایت فقیه به نام نیابت از امام زمان بر ایران حکومت می کند و ادعای حکومت جهانی دارد و در حال تهیه مقدمات تسلیحاتی آن است.
البته این روایت رسمی فقهای شیعه دوازده امامی مورد تائید همه نیست. اگر نگاهی به وضعیت توالد و ادامه نسل امام اول توجه کنیم؛ تعداد فرزندان پسر آنان که توارث امامت بر اساس آن قرار دارد ـ مانند همه اعضای قبایل عرب ـ یکسان نیست. اگر علی 18 پسر داشت، حسن 20، حسین 3، سجاد 12، باقر 5، جعفر 7، موسی 18، رضا 1، محمد تقی 2، علی النقی 4 فرزند پسر داشته اند. تقریبا همه مورخین به جز موارد استثنایی ( از جمله ادعا در مورد تعداد زیاد فرزندان موسی، مشهور به سادات موسوی) در اکثریت قریب به اتفاق این موارد هم قول هستند. اما در این که حسن عسگری اساسا صاحب فرزندی بوده است اختلاف نظر وجود دارد. برخی اعتقاد دارند که امام دوازدهم اصلا وجود نداشته است که غایب شود. زیرا حسن عسگری (امام یازدهم) قادر به تولید فرزند نبوده است.
هر چند روحانیون اخباری حدیث های زیادی در باره امام دوازدهم (برخلاف نص صریح قرآن ـ در 20سوره ـ که غیب گویی و معجزه را از سوی حضرت محمد ممکن نمی داند) حتا قبل از تولد وی (!!) از«امامان» قبلی نقل می کنند و از شکل و شمایل آن خبر می دهند؛ از باقر امام پنجم روايت شده است كه: او شخصى است سرخ و سفيد با چشمانى گود و فرو رفته و ابروانى برجسته و پرپشت و شانهاى پهن و بر سرش حزاز(شوره) و بر چهرهاش نشانهاى است.»
در اسعاف الراغبين نوشته صبان مصرى آمده است كه مهدى «جوانى است سيه چشم و كشيده ابرو و خميده بينى (بينى عقابى) با ريشى انبوه و پرپشت كه بر گونه و دست راستش خال دارد. در فصول المهمة نيز گفته شده است كه رنگ چهره آن حضرت بين گندمى و سپيدى است. بعدا خواهد آمد كه چون آن حضرت ظهور كند سالخورده اما جوان چهره است به طورى كه بيننده گمان مىكند وى چهل سال يا كمتر از آن دارد.»
شاهدان تاریخی موجودیت «امام دوازدهم» بسیار نادرند و حتا در روایت آنان به ویژه دو نفر، که فقیهان و مورخین شیعه دوازده امامی از آنان به عنوان منابع موثق و شاهدان تولد و وجود امام دوازدهم نقل قول می کنند این شک و تردید و ناباوری مشاهده می شود. در نوشته های شیخ صدوق(ابن بابویه متوفای سال 381 هـ ق )و شیخ طوسی (بنیانگذار حوزه نجف متوفای سال 448) که این روایات را برای اولین بار ثبت کرده اند شاهد تولد فرزند حسن عسگری، فقط عمه وی ذکر شده است. بخش اول این روایت به شرح زیر است که در آن شک وتردید کاملا مشهود است:
« حكيمه خاتون می گويد: يك روز به منزل امام حسن عسكري (ع) رفته بودم و تا هنگام غروب آفتاب، خدمت حضرت بودم، چون خواستم برگردم، ايشان به من فرمودند: عمه جان! امشب نزد ما بمان، در اين شب فرزندی متولد مي شود كه خداوند زمين را به وسيله او با علم و ايمان و هدايت زنده می كند، پس از اين كه با رواج كفر و گمراهی مرده باشد. عرض كردم: از چه كسی؟ من كه در نرجس، آثار حمل نمي بينم. حضرت فرمودند: خداوند حمل او را چون حمل مادر حضرت موسی (ع) مخفي قرار داده است....»
شاهد معتبر دیگر«حسن بن ايوب بن نوح» است که از شمار مباشران و کارگزاران برادر حکیمه خاتون یعنی علی النقی امام دهم و نواب چهارگانه در بغداد بود در نتیجه می تواند شهادت مصلحت جویانه و سود آور تلقی گردد، که می گوید:
«ما براى پرسش درباره امام بعدى، به محضر امام عسكرى -عليه السلام- رفتيم. در مجلس آن حضرت چهل نفر حضور داشتند. عثمان پسر سعيد عمرى بپاخاست و عرض كرد: مىخواهم از موضوعى سؤال كنم كه درباره آن از من داناترى. امام فرمود: بنشين. عثمان با ناراحتى خواست از مجلس خارج شود. حضرت فرمود: هيچ كس از مجلس بيرون نرود. كسى بيرون نرفت و مدتى گذشت. در اين هنگام، امام، عثمان را صدا كرد. او بپاخاست. حضرت فرمود: مىخواهيد به شما بگويم كه براى چه به اينجا آمدهايد؟ همه گفتند: بفرماييد. فرمود: براى اين به اينجا آمدهايد كه از حجت و امام پس از من بپرسيد. گفتند: بلى....»
باید توجه داشت که در این روایت از شخص دیگری که نامبرده می شود، عثمان پسر سعید عمری است که اولین جانشین امام و سر سلسله نایبان امام است. به همین جهت جالب است بدانیم که وی چه کسی است که به چنین مرتبتی در شیعه دوازده امامی رسیده است که آقای خامنه ای پس از 12 قرن جای وی را گرفته است وشیخ مصباح یزدی هم برای جانشینی وی دندان تیز کرده و در حال تدارک آن است.
با بررسی تاریخ شیعه متوجه می شویم که چهار نایب خاص«امام غایب» صاحب هیچگونه نوشته و تالیفی نبوده، نه از بزرگان دانش و علم وسیاست و نه مذهب بوده اند. حتا فقیه شیعه نبوده اند. بلکه همگی کاسبان شهر سامره محل سکونت چهار امام آخر بوده اند که سهم امام را از روستاییان، پیشه وران شیعه جمع آوری می کرده اند. ما در مقابل منتقدین که می گویند در پیدایش افسانه وجود امام دوازدهم و غیبت، مساله اقتصادی یعنی جمع آوری و تقسیم سهم امام نقش اساسی داشته است، زبانمان کوتاه است. زیرا اگر 90 نفر فرزندان پسر نخستین 11 امام را در نظر بگیریم، در سال فوت حسن عسگری (260 هجری قمری) در طی بیش از دو قرن و 9 نسل توالید، به هزاران فرزندان امام «سادات» تبدیل شده و از این محل یعنی سهم امام امرار معاش می کردند.
این خیل طایفه هاشمی که پس از شهادت حسین «امام سوم» و دست برداشتن بقیه امامان شیعه امامیه از مجادله بر سر قدرت هر چند تحت کنترل و آزار برخی از خلفای عباسی بودند ولی همگی در رفاه زندگی کردند. حتا امام هشتم و نهم داماد خلیفه بودند. فرزندان انقلابی این امامان از جمله زید فرزند امام چهارم، اسماعیل فرزند امام پنجم از آنان جدا شده و مورد تکفیر قرار گرفتند. همه این ها شیعه امامیه را از لحاظ نظری در مقابل سایر فرقه ها به ویژه شیعه اسماعیلی و زیدی و باقیمانده شیعه کیسانیه که درسرزمین تاریخی ایران، مصر و یمن اکثریت داشتند، و با خلفا در جنگ وستیز بودند در شرایط دشواری قرار می داد.
علاوه برآن، از نظر تامین معاش هم که امام بعدی می بایست با بهره گیری از ساختار شبکه طرفداران شیعه امامیه نان آور این خاندان باشد، آنان را در مضیقه قرار می داد. به ویژه باید توجه داشت که اولین «نایب امام» قبلا کارگزار و حسابدار امام دهم و یازدهم نیز بوده است. شبکه جمع آوری سهم امام طی این سال ها زیر نظر عثمان پسر سعید عمری و پسرش محمد (ابوجعفر) سازمان یافته بود.
عثمان پسر سعيد دکاندار روغن فروش بود از قبيله بنى اسد و به مناسبتسكونت در شهر سامراء او هم مانند« امام یازدهم» عسكرى ناميده مىشد. در محافل شيعه از او به نام «سمان» (روغن فروش) ياد مىشد. شیخ طوسی (ابن بابویه) در کتاب الغیبه می نویسد، «سهم امام را، كه شيعيان به وى تحويل مىدادند، در ظرفهاى روغن قرار داده به محضر امام عسكرى مىرساند. او مورد اعتماد و احترام عموم شيعيان بود.» احمد بن اسحاق قمى اشعرى، استاد شيخ صدوق كه خود از بزرگان شيعه مىباشد، مىگويد:
«روزى به محضر امام هادى(علی النقی امام دهم) رسيدم و عرض كردم: من گاهى غايب و گاهى (در اينجا) حاضرم و وقتى هم كه حاضرم هميشه نمىتوانم به حضور شما برسم. سخن چه كسى را بپذيرم و از چه كسى فرمان ببرم؟ امام فرمود: «اين ابو عمرو (عثمان پسر سعيد عمرى روغن فروش)، فردى امين و مورد اطمينان من است، آنچه به شما بگويد، از جانب من مىگويد و آنچه به شما برساند، از طرف من مىرساند. »
احمد پسر اسحاق سپس ادامه می دهد: «پس از رحلت امام هادى روزى به حضور امام عسكرى-عليه السلام- شرفياب شدم و همان سؤال را تكرار كردم. حضرت مانند پدرش فرمود: اين ابو عمرو مورد اعتماد و اطمينان امام پيشين و نيز طرف اطمينان من در زندگى و پس از مرگ من است. آنچه به شما بگويد از جانب من مىگويد و آنچه به شما برساند از طرف من مىرساند.»
محمد بن جرير طبرى مورخ بزرگ اسلام می نویسد؛ احمد پسر اسحاق قمى اشعرى، نماينده حسن عسكرى بود. پس از فوت وی نماینده «امام زمان»شد. «او وجوه و حقوق مالى قم و اطراف آن را گرد آورى نموده و به امام مىرساند. احمد بن اسحاق صد و شصت كيسه طلا و نقره را كه از شيعيان قم گرفته بود، به امام تسليم كرد و اين، حجم چشمگير وجوه جمعآورى شده را نشان مىدهد.»
این شواهد تاریخی نشان می دهد کارگزاران و نمایندگان امامان شیعه به رهبری عثمان سمان(روغن فروش) در نیمه اول قرن سوم هجری به چنان سازماندهی مالی و اقتصادی در میان شیعیان دست یافته بودند، چنان منافع مالی مهمی در میان بود که اگر امام دوازدهمی وجود نداشت، همانطور که جعفر پسر امام دهم، برادر امام یازدهم اذعان داشت که حسن عسگری فرزندی ندارد. و یا حتا روایت طرفداران عثمان روغن فروش پذیرفته شود که می گویند او صاحب فرزندی بوده و درکودکی در کنار حوضچه سرداب خانه ناپدید شده بود.
عقل و تدبیر و «تقیه» شیعه دوازده امامی که راه را برای گفتن هر آن چه باور نداریم باز می کند؛ حکم می کند که این ساختار کلیانتلیسم راهی برای تداوم دستیابی به این منبع درآمد کلان پیدا کنند. در این مورد هم دفاع فقهای شیعه از «مصلحت نظام» کلیانتلیسم اولین نایب امام یعنی عثمان روغن فروش هرچند قابل دفاع نیست ولی از سوی پژوهشگران می تواند قابل فهم باشد. طرفداران شیخ مصباح یزدی در مقابل این که چرا حرف جعفر پسر امام علی النقی و برادر امام حسن عسگری که از «خانواده عصمت و طهارت» است را باور نکنیم ولی روایت عٍثمان روغن فروش را باور کنیم که در هر صورت منافع سرشاری از جمع آوری سهم امام می برد پاسخی ندارند. زیرا همین خشت اول عثمان روغن فروش(سمان) است که ساختمان دستگاه ولایت فقیه را تا عرش اعلای حکومت در ایران به میراث گذاشته است.
این تناقض ها در همان زمان هم نظر متفکرین را به خود جلب می کرد. از شيخ كلينى كه هم زمان حسين بن روح(سومین نایب امام) بود پرسیدند كه:
چطور شد شما كه عالم و مجتهديد نايب خاص امام زمان نشديد ولى يك نفر كاسب نايب حضرت شد؟ وی پاسخ داد:« چون او راز دارتر از من بود. اگر حضرت زير عبايش باشد مىگويد: حضرت مهدى كجاست؟ ولى اگر من بدانم حضرت مهدى مثلا در بغداد است طاقت نمىآورم و اگر يك نفر پرسيد مىگويم. حضرت در بغداد است.»
سنجش اعتبار استدلال این فقیه برجسته قرن چهارم در پناه تقیه در این مورد به عهده خوانندگان است. ولی حقیقت مطلب این است که فقها این دستگاه نواب امام زمان را برای حفظ و تداوم شیعه و تامین زندگی خود واین هزاران سادات ضروری تشخیص دادند و از آن پشتیبانی کردند. و با تقویت این باور به مرور زمان خود جای کاسبان سامره را گرفتند وآن را در دوران صفویه به چنان اصل لایتغیری (دگمی) تبدیل کردند که دیگرکسی جرات پرسش نداشته باشد.
در عصر غيبت صغرى، علاوه بر اينها، افراد ديگرى هم پيدا شدند كه مدعى سفارت و نيابت خاص امام بودند و خمس مردم را مطالبه می کردند. ابو محمد شريعى، محمد بن نصير نميرى، احمد بن هلال كرخى، ابو طاهر محمد بن على بن بلال و محمد بن على شلمغانى از مشهور ترین افراد اين گروه بودند. شلمغانى از فقهاى شيعه شمرده مىشد و حتى كتابى به نام «تكليف» نوشته بود.ولی با تکفیرنایبان خاص کشته شد. اينجا بود كه نواب خاص امام به مقابله با آنان بر مىخاستند و گاه در طرد و لعن آنان از ناحيه امام غایب توقيع(حاشیه نویسی نامه ها از سوی امام غایب) می آوردند. اکثر توقیعاتی که از سوی نواب چهارگانه آورده می شد یا در رد و تکفیر دیگر مدعیان بوده است یا در مورد مسایل و مشکلات یک قشر مرفه بازاری و پیشه ور که خود در جمع آوری از سهم امام(خمس در آمد) نقشی اساسی و سهمی در آن داشتند. مثلا در اصول کافی شیخ کلینی مضمون یکی از این توقیعات چنین بیان شده است:
« محمد بن صالح گوید: کنیزی داشتم که از او خوشم می آمد. به حضرت امام مهدی (در زمان غیبت صغری) نامه نوشتم و از او خواستم که با علم کامل مرا در امر باردار ساختن او راهنمایی کند. جواب آمد: باردارش ساز. خدا هر چه خواهد می کند. پس با او نزدیکی کردم و آبستن شد. سپس بچه را سقط کرد و خودش هم مرد.»
در آغاز قرن چهارم هجری همزمان با آزار شیعیان در بغداد بوسیله خلفای عباسی، آل بویه(شیعه زیدی) در ایران به قدرت رسید و فاطمیان در شمال آفریقا بویژه در مصر خلافت ( شیعه اسماعیلی) بر پا کردند. در چنین فضایی آل بویه به تصرف بغداد نزدیک می شد. طبق روایت شيخ طوسى(ابن بابویه) در كتاب«الغیبه»می نویسد که علی پسر محمد سامره اى چهارمین و اخرین نایب خاص «امام غایب» نقل كرده است كه وى چند روز پيش از وفات خود توقيعى از سوى «امام زمان» براى مردم آورد كه در آن چنين آمده بود:
«بسماللّه الرحمن الرحيم.
اى على بن محمد سمرى؛ خداوند پاداش برادرانت را در مرگ تو بزرگ گرداند. تو تا شش روز ديگر مىميرى. پس كارت را سامان ده و به كسى به عنوان جانشين پس از خود وصيت مكن كه ديگر غيبت تامه واقع شده است. ديگر ظهورى نيست مگر به اذن خداوند و آن پس از مدتى دراز و بعد از آن كه دلها سخت شد و زمين از ستم پر شد، به وقوع خواهد پيوست. به زودى از شيعيانم كسانى خواهند آمد كه ادعاى ديدار مرا مىكنند. آگاه باشيد هر كس پيش از خروج سفيانى و صيحه (ندا) آسمانى ادعاى ديدار مرا كرد، دروغگو و مفترى است.»
بر این اساس بنا نوشته ای که علی پسر محمد سامره ای نشان داد و ادعا کرد که امام غایب آن را نوشته است، از سال 329 هجری غیبت کبرای امام زمان شروع شد و هنوز ادامه دارد. باید توجه داشت که باور به باز گشت امام پنهان(مستور) به شیعه دوازده امامی اختصاص ندارد و یا بازگشت ناجی بشریت چیزی نبود که شیعه دوازده امامی از خود ابداع کرده باشد. بلکه قبل از عثمان روغن فروش(سمان) شماری از طرفداران شیعه کیسانیه یعنی طرفداران محمد پسر علی امام اول که محمد حنفی مشهور بود این اعتقاد را داشتند که او نمرده است و همچنان مانند یک امام مستور(غایب ، پنهان) زندگی می کند. پس از آن طرفداران شیعه اسماعیلیه اعلام کردند که از امام هشتم به بعد همه امامان مستور هستند.
این اعتقاد به بازگشت امام یا پیغمبر و نجات بشریت بوسیله آنان برای اولین باردر میان ادیان یکتاپرستی به وسیله دین یهود تدوین شد و از این طریق در ادیان مسیحیت و اسلام به ویژه شیعه نفوذ پیدا کرد. «ماشیاح» یهود تا قبل از سال 6000 یهود یعنی پیش از 334 سال بر روی زمین خواهد آمد تا سرزمین حضرت داود را آباد کند و معبد سوم یهود را در اورشلیم (بیت المقدس) بسازد. نشانه های پیش از ظهور ماشیاح (مسیح) بی نزاکتی جوانان در برابر پیران، بلند نشدن از زمین به احترام آنها، فراوانی محصولات ولی گرانی آنها، اتحاد فرزندان اسماعیل با دشمنان قوم یهود و... گفته می شود . در حالیکه برای شیعیان دوازده امامی شواهد پیش ظهور آمدن یاجوج و ماجوج، دجال بد سگال، بادی سیاه در بغداد، گرفتن ماه، ایستادن آفتاب از ظهر تا عصر و یا به قول مجلسی (تئوریسین دربار صفویه) در بحار الانوار از«حضرت امام صادق» روایت کرده است:
«چون زنان برزین ها در پشت اسبان سوار شوند و از ایشان بوی خوش به مشام مردان رسد، همانا که آخرالزمان نزدیک شده است و در آن هنگام به قم و حوالی آن پناه برید که از این هر دو موضع در آن اثری نباشد.»
در هر صورت این اندیشه رجعت اگر چه تحت تاثیر یهودیت در شیعه شیوع یافت و ریشه های پیش از یهود آن به ادیان زرتشتی و بودایی می رسد ولی در شیعه دوازده امامی از انتظار فعال یهود، شیعه اسماعیلی و زیدی تغییر شکل داده و به پذیرفتن منفعلانه وضعیت کنونی رسیده است. گسترش فرهنگ مذهبی اخباری این بازگشت را در دنیایی از خرافات و توهم غرق کرده است. شیعه انسان منتظر ظهور را به فردی گناهکار تبدیل کرده است که باید شب و روز عبادت کند، دعا و مناجات بخواند تا از گناهان وی کاسته شود. در صورتی که همه این ها خلاف نص قرآن است که خداوند انسان را در بالاترین سطح موجودات قرار داده و از همه فرشتگان خواسته است در مقابل آن سجده کنند. ابلیس که این دستور خداوند را اطاعت نکرده است از سوی خداوند طرد شده است. انسانی که در مذاهب اهل تسنن بر اساس سنت قرآنی برفرشتگان «درسلسله مراتب وجود فضیلت دارند.» در مذهب شیعه دوازده امامی به فرد ضعیف و توسری خوری تبدیل می شود که خود قادر به تشخیص سره از ناسره نیست. و همواره محتاج به هدایت و رهبری امام و در غیاب وی نایبان وی است.
هر چند زحمتکشان و پیشه وران کوچک این آرزوی برگشت «امام زمان» را با برقراری عدالت اجتماعی و صلح پیوند داده اند ولی این مردم معتقد و مومن در انتظار، در مقابل خود آن دستگاهی که وارث شبکه جمع آوری سهم امام است، یعنی وارثان شغلی عثمان روغن فروش(سمان) اولین نایب امام را در برابر خود دارد که از این باور های پاک و انسانی سوء استفاده می کند و این معتقدان را به غرق در خرافات و فریب می کشانند. دستگاه ولایت فقیه و روحانیون بنیادگرا در این گسترش خرافات ذینفع هستند و قصر یخی خود را بر آن بنا کرده اند و به همین جهت است که مانع تابش و گسترش اشعه حقیقت در جامعه هستند و نویسندگان و پژوهشگران حتا مسلمان و حتا شیعه عابد را به بند می کشند تا این مردم معتقد و مومن به باور های بی پیرایه، به نیرو و توان سازمان یافته خود پی نبرد. دستگاه ولایت فقیه با کوبیدن به طبل چنین خرافاتی که حتا صدای روحانیون سنتی مانند آقایان سیستانی و منتظری را هم در آورده اند همواره تلاش می کنند تا این زحمتکشان را به پایگاه مشروعیت حکومت خویش تبدیل کنند.