شنبه 24 دی 1384

بهزاد نبوي در گفت‌وگو با "عصر نو" به مناسبت دومين سالگرد تحصن نمايندگان در مجلس ششم، سيدحميد متقی

بهزاد نبوی
حداقل كاري كه تحصن نمايندگان كرد، هوشيار كردن مردم و نخبگان چپ، راست، ميانه‌رو و يا اصلاح‌طلب و محافظه‌كار، نسبت به خطر پيش رو بود. گرچه ممكن است اين هوشياري قدري دير حاصل شده باشد، ولي هنوز هم امكان مقاومت در قبال تلاش براي نابودي جمهوريت نظام و پيروزي در اين امر باقي است

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

- تحصن، انتخابات نمايشي براي تشكيل مجلس فرمايشي را بار ديگر و به زباني ديگر افشا كرد


عصر نو- سيدحميد متقي
تحصن نمايندگان مجلس ششم در اعتراض به ردصلاحيت‌هاي گسترده نامزدهاي انتخاباتي مجلس هفتم توسط شوراي نگهبان، يكي از فرازهاي مهم تاريخ اصلاحات در ايران و نقطه عطفي در طول عمر جمهوري اسلامي ايران بود.
در سالگرد اين رويكرد مهم با بهزاد نبوي، نايب رئيس مجلس ششم و از نمايندگان متحصن به گفت‌وگو نشسته‌ايم.
بهزاد نبوي تحصن نمايندگان مجلس ششم را حركتي اصلاح‌طلبانه و از تبار حركت اصلاحي اميركبير و مصدق مي‌داند تا تلاشي براي ايجاد انقلاب مخملين.
در آستانه بيست و يكم دي ماه دومين سالگرد آغاز تحصن نمايندگان مجلس در اعتراض به ردصلاحيت‌هاي گسترده در انتخابات مجلس هفتم قرار داريم، براي نخستين پرسش مي‌خواستم بدانم چه عوامل و اتفاقاتي رخ داد تا نمايندگان تصميم به اين اقدام گرفتند؟

شما مطمئنا در جريان هستيد كه نمايندگان متحصن طي بيش از 20 بيانيه بايد باشد بيانيه كه در طول دوران تحصن منتشر كردند دلايل و اهداف اين اقدام را به صورت مبسوط و روشن بيان نموده‌اند هدف تحصن دفاع از جمهوريت نظام بود كه احساس مي‌شد در جريان برگزاري هفتمين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامي به طرز بي‌سابقه‌اي مورد هجوم قرار گرفته است و براي نابودي و هدم آن برنامه‌ريزي شده است.
نمايندگان مجلس ششم انتخابات دوره هفتم مجلس را متفاوت با تمام انتخابات‌هاي گذشته در طول عمر نظام جمهوري اسلامي مي‌ديدند. در انتخابات‌هاي گذشته مجلس شوراي اسلامي اين گونه نبود كه تقلبي صورت نگرفته و يا صلاحيت جمعي به ناحق توسط شوراي نگهبان رد نشود بلكه آن‌چه براي اولين بار در طول عمر جمهوري اسلامي در انتخابات دور هفتم رخ داد اين بود كه ليست تهيه شده توسط ستاد ضداصلاحات و مراكز قدرت قرار بود به هر قيمتي بر مجلس تحميل شود و اين مراكز براي جا انداختن اين ليست از تمام ابزارها و اهرم‌هاي در اختيار خود بهره بردند. ردصلاحيت‌ها، فشارها و استفاده از احزاب پادگاني عمدتا در جهت انتخاب ليست دلخواه مراكز قدرت قابل ارزيابي است و بدين جهت بسياري از ناظران مسائل ايران و حتي مسوولان قواي مقننه و مجريه، انتخابات مجلس هفتم را انتخاباتي نمايشي براي تشكيل مجلسي فرمايشي دانستند و عمده اعتراض نمايندگان مجلس ششم نيز به اين امر باز مي‌گشت.

يعني براي اكثريت مجلس امكاني براي پيگيري اهداف خود در چارچوب عادي قانون وجود نداشت؟
چرا، اگر پيش‌تر مي‌توانستيم دو سوم مجلس ششم را براي به رفراندوم گذاشتن قانون انتخابات مجاب كنيم مطمئنا براي ابزار مخالفت با ردصلاحيت‌ها، به احتمال زياد نيازي به تحصن نبود، اما متاسفانه در آن دوره زماني در صفوف اصلاح‌طلبان اختلافاتي به وجود آمده بود و در نتيجه امكان ايجاد اجماع در اين باره وجود نداشت و در نتيجه شوراي نگهبان جلوي اصلاح قانون انتخابات را گرفته و ردصلاحيت‌هاي گسترده را به عنوان بخشي از كودتاي پارلماني آغاز كرد و در حوزه‌هاي مختلف بخواهند به مجلس نيايند براي اعتراض به اين روند ابزاري جز تحصن باقي نماند.

اصولا درهر كنش‌ سياسي بايد به زمينه‌ها و امكانات موجود توجه كرد، تا از آنها به بهترين نحو استفاده نمود به نظر شما اگر اين تحصن در مواردي مانند اصلاح قانون مطبوعات، اعتراض به تبرئه عوامل معرفي شده از سوي شوراي عالي امنيت ملي در حمله به كوي دانشگاه و... كه افكار عمومي به اصلاحات اميدوار بودند انجام مي‌گرفت مي‌توانستيد از اين اهرم براي پيشبرد اهداف خود استفاده نماييد؟ اما شاهديم كه اين اقدام در دوران افول اصلاحات انجام گرفت و با بي‌تفاوتي عامه مردم روبه‌رو شد؟
بسته به تحليل ما از اين مسئله است. هدف نمايندگان از تحصن وادار كردن بخشي از نظام براي اصلاح انحرافات خود و بازگشت به قانون بود نه به پاكردن يك انقلاب مخملين و يا ايجاد بلوا و آشوب در كشور. نمايندگان متحصن در جمع خودشان تاكيد كرده بودند كه حتي از موكلين خود را و هر گروهي نيز كه مي‌خواست در حمايت از نمايندگان در اطراف مجلس جمع شود با مخالفت اداره كنندگان تحصن نمايندگان روبه‌رو مي‌شد.
باز هم تاكيد مي‌كنم هدف تحصن اقدامي شبيه انقلاب‌هاي مخملين كه اين روزها مد شده است نبود. ما مي‌خواستيم در برابر اقدام خلاف قانون شوراي نگهبان به عنوان سنگر دفاع از قانون بايستيم عينا شبيه ايستادگي مجلس اول مشروطه در مقابل لياخف و در جريان اين اعتراض شاهد بوديد كه بسياري از مديران اجرايي كشور، اعم از فرمانداران، مديران كل اجرايي استان‌ها، استانداران و اعضاي كابينه و روساي دانشگاه‌ها يعني بخش‌هاي مهمي از نظام، معاونين آنها با حمايت از خواسته به حق متحصنين در اعتراض به اقدامات غيرقانوني ستاد ضداصلاحات، استعفاي خود را مطرح كردند و اعلام نمودند كه چنين انتخاباتي كه از نظر آنها مشروع و قانوني نيست و آن را برگزار نمي‌كنند.
تفاوت حركت اصلاحي و انقلابي در اين امر است كه در حركت اصلاحي اين حاكميت است كه اشتباهات خود را اصلاح مي‌كند، نه اين‌كه مردم با فشار آن را زير و رو كنند و هدف نمايندگان متحصن، حركتي اصلاح‌طلبانه بود، نه انقلابي.
اين حركت ‌توانست به بسياري از اهداف خود نايل شود كه در صورت حضور مردم به مفهومي كه مدنظر شماست شايد به اين نتايج دست نمي‌يافت. در ضمن اين تصور كه با حضور مردم در خيابان‌ها به نتيجه مطلوب مي‌رسيديم نيز خالي از اشكال نيست. اگر نمايندگان صد هزار نفر را به صحنه مي‌آوردند، حزب پادگاني به مدد امكانات بيت‌المال دويست هزار نفر، آن هم مسلح به عنوان املت حزب ا... وارد صحنه مي‌كرد! و نتيجه اين امر معلوم نبود به نفع اصلاحات و مردم رقم بخورد.
من در استعفانامه خود نيز آورده‌ام كه ما از سال 76 به دنبال اصلاح نظام بوديم و در پي آن بوديم كه تمامي نظام از صدر تا ذيل حركت اصلاحي را تقويت كنند.
همه تلاش ما اين بود كه بخش انتصابي نظام را قانع كنيم براي بقا، دوام و پيشرفت خود تن به اصلاحات دهد.
بنابراين چه خاصيتي داشت كه از روز اول بيست ميليون حامي خاتمي را به خيابان‌ها مي‌ريختيم براي مقابله با چه كسي؟ ما چه ديروز و چه امروز خواهان اصلاح نظام بوده و هستيم و نه سرنگوني آن.
در ضمن بايد اشاره كنم كه نبايد دچار توهم هم شويم. مگر در اولين سالروز دوم خرداد با توجه به آن همه تبليغات و اميدواري مردم به اين حركت چند نفر را به جلسه سخنراني خاتمي در دانشگاه تهران شركت كرد. در سال اول فقط توانستيم 80 هزار نفر را به آن نوع صحنه‌ها بياوريم. اصولا بسياري از حاميان خاتمي براي لشكركشي به وي راي نداده بودند و تصور نكنيم كه حتي اگر در روز اول پس از انتخابات نيز خاتمي به 20 ميليون راي دهنده خود اعلام مي‌كرد كه براي انقلاب مخملي به خيابان‌ها بريزند آنها پاسخ مثبت مي‌دادند. سفر خاتمي به نيويورك و اجماع جهاني نسبت به پيشنهاد رئيس‌جمهور ايران و اعلام سال 2001 به عنوان سال گفت‌وگوي تمدن‌ها از سوي مجمع عمومي سازمان ملل بزرگترين پيروزي براي كشور ما بود هرچند كه من با اصل استقبال مردمي در جريان بازگشت وي مخالف بودم، اما در عمل شاهد بوديم كه چند نفر در اين استقبال شركت كردند.
حال آن‌كه هنگامي كه مرحوم مصدق از نيويورك ياد دادگاه لاهه به كشور بازگشت من نه ساله بودم و شاهد بودم كه دو سوي مسير وي از فرودگاه تا خيابان فلسطين (محل سكونت مصدق) يكسره مملو از جمعيت بود و تنها يك باريكه براي عبور اتومبيل مصدق آن هم به كمك پليس باز بود.
فضاي آن زمان متفاوت بود وگرنه حركت خاتمي كم ارزش‌تر از حركت مصدق نبود. در آن زمان مصدق فقط از حقوق ايران دفاع كرده بود و هنوز راي شوراي امنيت يا دادگاه لاهه نشده بود. تصور نشود راي آن روز مصدق از خاتمي بيشتر بود، ولي نوع واكنش‌هاي آن روز مردم فرق مي‌كرد.
درباره اوكراين هم بايد در نظر داشت 70 سال استبداد به همراه عوامل خارجي، دست به دست هم دادند كه مردم به خيابان‌ها بريزند و در آنجا بايد اين مسئله را نيز مدنظر داشته باشيم كه انصار حزب‌الله وابسته به حزب پادگاني نيز وجود نداشت. به نظر من در كشور ما اين گونه اقدامات جواب نمي‌دهد و حاميان اين اقدامات در اشتباه به سر مي‌برند.
هر عمل سياسي معطوف به هدفي است به نظر مي‌رسد كه هدف اصلي تحصن برگزاري انتخاباتي با نرم‌هاي معمولي و نه حتي ايده‌آل بوده است و با توجه به اظهارات شما كه نمايندگان نمي‌خواستند از اهرم فشار مردم بر حاكميت استفاده كنند؟ اين پرسش مطرح مي‌شود كه واقعا فكر مي‌كرديد كه با تحصن نمايندگان در مجلس، شوراي نگهبان و حاكميت را وادار به عقب نشيني از مواضع خود مي‌شوند؟
هميشه نمي‌توانيد حركت سياسي را الزاما با نتيجه تضمين شده همراه بدانيد ما در آن مقطع زماني بايد در برابر انتخابات نمايشي كه در طول عمر نظام جمهوري اسلامي سابقه نداشت و لكه ننگي به دامن آن بود ايستادگي مي‌كرديم، چه به نتيجه مي‌رسيديم و چه نمي‌رسيديم...
هرچند كه با در تحصن موفق به تغيير نتايج انتخابات نشديم، اما ماهيت اين انتخابات را براي مردم، جهانيان و تاريخ افشا كرديم و نشان داديم تحولي در جمهوري اسلامي براي انهدام جمهوريت نظام در حال شكل‌گيري است و امروز كمتر كسي را مي‌توان پيدا كرد كه انتخابات مجلس هفتم را مقدمه اتفاقاتي كه در اين دو سال افتاده و خصوصا انتخابات دوره نهم رياست جمهوري‌ نداند.
بنابراين اين گونه نبود كه ما تصور كنيم كه الزاما شوراي نگهبان در برابر تحصن كوتاه بيايد، هر چند معتقد بوديم كه اصولا اين شورا كاره‌اي نيست و تصميمات در ستاد ضداصلاحات كه قدرت واقعي در آن متمركز است گرفته شده و در حال اجراست و برخي از اعضاي شورا هم در جلسات خصوصي گفته بودند كه ما كاره‌اي نيستيم و تصميمات در جاي ديگري گرفته مي‌شود و در عمل نيز شاهد بوديم كه پا در مياني، مصلحت‌انديشي و مذاكره برخي از وزرا با شوراي نگهبان نتيجه‌اي جز وقت كشي و ايجاد ترديد در برگزاركنندگان انتخابات نداشت.

با اين اوصاف حال اين پرسش مطرح مي‌شود كه چرا تحصن به نتيجه مطلوب نرسيد؟
به نظر من در بازي شطرنجي كه آغاز كرده بوديم حركت نهايي را به درستي انجام نداديم و در صورت انجام حركت صحيح پاياني به احتمال قوي بدون هر حركت مضر براي كل نظام و ريختن مردم به خيابان‌ها نتايج ديگري به دست مي‌آمد.
دولت و مجلس مي‌توانستند با توجه به نارضايتي مردم و همچنين مديران اجرايي نسبت به روند غيرقانوني انتخابات و اعلام صريح همه آنان، از صدر تا ذيل و موافق يا مخالف شركت در انتخابات، مبني بر نمايشي بودن انتخابات و نتايج از پيش تعيين شده، بدون موضع‌گيري مخالف در قبال نظر رهبري مبني بر برگزاري انتخابات در موعد مقرر اعلام مي‌كردند كه مسئوليت برگزاري چنين انتخاباتي را به عهده نمي‌گيرد نيرو و هر نهاد ديگري كه رهبري تعيين كند، برگزاري انتخابات را عهده‌دار شود.
در صورت وقوع اين امر ضداصلاحات قطعا نمي‌توانست اين انتخابات را با روش‌هاي قانوني و شريك كردن اصلاح‌طلبان برگزار كند و يا انتخابات به تعويق مي‌افتاد و يا كودتاي پارلماني به كودتاي تمام عيار تبديل شده و تكليف روشن مي‌شد.
تعويق انتخابات در ايران نيز مسبوق به سابقه است در سال 1339 هم با اعتراض مردم نسبت به نحوه اجراي انتخابات و فضاي سياسي ايجاد شده، شاه مجبور شد برگزاري انتخابات را به تعويق بيندازد. هيچ بعيد نبود كه در انتخابات مجلس هفتم نيز اين اتفاق بيفتد هرچند كه نمايندگان از ابتدا با چنين تصوري وارد صحنه نشده بودند.
اگر ما اقدام به تحصن در اعتراض به انتخابات نمايشي نمي‌كرديم امروز شما حق داشتيد كه ما را مورد بازخواست قرار دهيد كه چرا در برابر بزرگترين حركت ضددموكراسي و جمهوريت اقدامي انجام نداديد؟با اين حال باز هم تاكيد مي‌كنم كه در صورت ايستادگي كامل تا به آخر اقتدارگرايان در برابر دو راه قرار مي‌گرفتند.
يا اين‌كه كودتاي پارلماني را تبديل به كودتاي رسمي كنند كه براي آنها هزينه‌هاي بسيار سنگيني داشت و يا از اقدامات غيرقانوني خود عقب‌نشيني كنند كه احتمال برگزيدن راه دوم توسط آنها بسيار متصورتر بود و مردم در مي‌يافتند كه با روش‌هاي مسالمت‌آميز نيز مي‌توان به تحول دست يافت و در نتيجه در عرصه‌هاي بعدي انتخابات فعالانه‌تر وارد مي‌شدند.

خوب، عدم ايستادگي اصلاح‌طلبان در اين باره از چه چيز نشات مي‌گرفت؟
ما تجربه اين گونه فعاليت‌ها را نداريم و مي‌توانم با اطمينان بيان كنم كه 9/99 درصد اصلاح‌طلبان دلبسته نظام بوده و از هر حركتي كه شائبه به خطر افتادن موجوديت نظام را در ذهن متبادر كند احتراز مي‌كنند.

يعني محافظه‌كار شده‌اند؟
خير. ببينيد، پيش از انقلاب موضع ما مبارزه با رژيم شاهنشاهي بود در نتيجه به خاطر اين آرمان از زندان، شكنجه و حتي شهادت استقبال مي‌كرديم.
اما پس از انقلاب كسي از اصلاح‌طلبان بناي سرنگوني نظام را نداشته و ندارد. برخي از اصلاح‌طلبان ادامه ايستادگي در برابر برگزاري انتخابات را باعث سرنگوني نظام مي‌ديدند، ولي ما معتقد بوديم اين ايستادگي باعث تصحيح حركت نظام و استحكام بيشتر آن مي‌شود و مانع آن اتفاقاتي مي‌شد كه در انتخابات نهم رياست جمهوري رخ داد.
معني تحليل دوستان اصلاح‌طلب دسته اول، محافظه‌كار بودن نبود، بلكه دقيقا مصداق برداشت آنها از مشي اصلاح‌طلبي بود.
وقتي اميركبير به فين كاشان تبعيد شد شايد مي‌توانست با جمع‌آوري قشون ياغي شود و به مبارزه با شاه بپردازد، اما وي اين كار را نكرد. به فين رفت و روزي هم در حمام فين رگ او را زدند. حركت اصلاحي يعني اين. از اميركبير غيرمحافظه‌كارتر نمي‌يابيم. سخن از اقدامات اميركبير در حال حاضر تن بسياري را مي‌لرزاند امير در دوره استبداد مطلقه ناصري اجازه نداد كه خانواده شاه ريالي بيشتر از خزانه دريافت كنند، امير ترسو و محافظه‌كار نبود نوع حركت وي اصلاحي بود. البته متحصنين نيز مشي اميركبير را قبول داشته و قصد ايستادگي در مقابل كل نظام و ياغي‌گري نداشتند، بلكه معتقد بودند با ايستادگي بيشتر مي‌توان جلوي ياغي‌گري و اقدامات غيرقانوني را گرفت.

برخي منتقدان تحصن اين شبه را مطرح مي‌كنند كه چرا تحصن نمايندگان اين قدر دير و در ارتباط با منافع شخصي خودشان انجام گرفت؟
بزرگترين جفايي كه بسياري در حق نمايندگان متحصن روا داشتند اين بود كه مدعي شدند كه نمايندگان مجلس ششم در هنگامي كه منافع خود رادر خطر ديدند دست به تحصن زدند... در حالي كه نمايندگان طي بيانيه‌ها، مصاحبه‌ها و سخنراني‌هاي خود بارها اعلام كرده بودند كه در صورتي كه آن چند هزار نفري كه به دلايل واهي و به ناحق ردصلاحيت شده بودند، امكان حضور در انتخابات را بيابند از حق خود براي شركت در انتخابات صرف‌نظر مي‌كنند و به تحصن نيز پايان مي‌دهند. هرچند كه به نظر من اعتراض به ردصلاحيت جمع كثيري از نمايندگان نيز امري مشروع و قابل دفاع است.
برخي از دوستان اصلاح‌طلب ما دچار خطايي تاريخي نيز مي‌شدند و مي‌گفتند نمايندگان چرا در ماجراي هجده تير و حمله به كوي دانشگاه تحصن نكرديد،جالب اين كه حادثه پيش از تشكيل مجلس ششم اتفاق افتاده بود و به نظر من هيچ حادثه‌اي در طول دوره مجلس ششم با اهميت‌تر از انتخابات مجلس هفتم پيش نيامد كه نمايندگان براي اعتراضي به آن دست به تحصن بزنند.
برخي به نمايندگان خرده مي‌گرفتند كه چرا در ماجراي از دستور كار خارج شدن قانون مطبوعات در مجلس دست به تحصن نزديد به اعتقاد من آن مسئله نسبت به انتخابات دور هفتم، مسئله‌اي جزيي بود. انتخابات مجلس هفتم آغاز هدم اساس جمهوريت، حكومت مطلقه، و روي كار آمدن روساي دفاتر به جاي روساي قوا بود و اين امر ما را وادار به تحصن كرد و مي‌توان با قاطعيت بيان كرد كه هيچ كدام از موارد قبلي واجد چنين اهميتي نبوده است و امروز مي‌توانيم بگوييم كه مجلس هفتم مقدمه انتخابات نهم رياست جمهوري، يعني كودتايي پارلماني در جهت حضور علني يك حزب پادگاني در جهت تعيين نتيجه انتخابات بود.
با اين تحليل متوجه مي‌شويم كه حركت نمايندگان مجلس در آن مقطع زماني، حركتي صحيح بود، كه حداقل نتيجه آن افشاي اين روند خطرناك بوده است.
در جريان انتخابات نهم رياست جمهوري برخي از نمايندگان كه در زمان تحصن اين اقدام را درست نمي‌دانستند،با درك آن‌چه در حال وقوع بود به درستي اقدام نمايندگان متحصن اعتراف كردند.

برخي ديگر از منتقدين بر اين باور بودند كه حركت نمايندگان متحصن حركتي راديكال بوده و باعث شد كه منطقا تمام راه‌هايي كه احتمال مصالحه را به وجود مي‌آورد، را عملا منتفي شود. نظر شما در اين باره چيست؟
به فرض كه با ريش‌سفيدي، خواهش و التماس 90 درصد نامزدهاي ردصلاحيت شده تاييد صلاحيت مي‌شدند آيا فكر مي‌كنيد كه در نتايج آرا تغييري حاصل مي‌شد؟
برخي از دوستان براين باورند كه در صورت عدم تحصن در انتخابات مجلس هفتم پيروز مي‌شديم به عبارت ساده‌تر، ستاد ضداصلاحات دلش به رحم مي‌آمد و در انتخاباتي كه با اعلام صريح و علني رئيس مجلس و رئيس جمهور تكليف اكثريت راه‌يافتگان پيش از برگزاري انتخابات قطعي شده بود، كرسي‌هاي مجلس را به اصلاح‌طلبان واگذار مي‌كرد؟
اين تحليل منطقي به نظر نمي‌رسد.
تصور من اين است كه در مجموع تحصن اگر باعث ارتقاي جايگاه اصلاح‌طلبان نزد افكار عمومي نشد باعث كاهش آن نيز نگرديد. عدم اقبال مردم به اصلاحات تنها به خاطر عملكرد اصلاح‌طلبان نبود، بلكه بيشتر به دليل اين امر بود كه مردم به اين نتيجه رسيده بودند كه حركت اصلاحي جواب نمي‌دهد و اين مسئله هم بيشتر ناشي از عملكرد دو گروه يعني ضداصلاحات و همچنين برخي اصلاح‌طلبان به اصطلاح راديكال بود.
از سويي ضداصلاحات با ايجاد بحران و سنگ‌اندازي در برابر حركت اصلاحي سعي كرد كه به مردم اين گونه القا كند كه با در اختيار داشتن رياست جمهوري و مجلس هم نمي‌توانند هيچ تحولي در نظام ايجاد كنند. ابزارها و امكانات اين جريان نيز به خوبي در سوم تير عيان شد.
حاميان «راديكال» اصلاحات نيز به نااميدي مردم دامن زدند كه با در اختيار داشتن دو قوه چه كاري؟ توانستيم انجام دهيم حال چه فرقي مي‌كند كه مجلس در اختيار اصلاح‌طلبان و يا ضداصلاحات باشد... مطمئنا اين استدلال را زياد شنيده‌ايد.
از طرف ديگر حتي اگر مي‌پذيرفتيم براي ايجاد يك اقليت قوي دست از ايستادگي برداشته وارد معامله شويم با چند مسئله مهم روبه‌رو بوديم.
نخست اين‌كه اعتماد مردم به ما كاهش بيشتري مي‌يافت و ما متهم به معامله با ناقضان حقوق مردم مي‌شديم.
دوم اين‌كه بايد بر تخلفات گسترده، بي‌سابقه و نقض آشكار جمهوريت نظام در اين انتخابات چشم مي‌بستيم و امروز حتي نمي‌توانستيم در مورد منتخبين اين مجلس از لفظ «راه‌يافته» استفاده كنيم.

چرا پس از اين كه به هدفتان نرسيديد تحصن را ادامه نداديد و در مورد استعفاها هم به نظر مي‌آمد اراده‌اي براي ادامه آن وجود نداشت پس از استعفاي خانم حقيقت‌جو، آقايان آرمين، يگانلي و جنابعالي عملا دفتر آن نيز بسته شد.
از ابتدا هم بناي تحصن‌كنندگان برگزاري تحصن بدون انتها نبود بيانيه‌هايي كه در آن دوره منتشر شده است همه چيز را به روشني اعلام كرده است. قرار بود كه در اين تحصن به اقدامات غيرقانوني شوراي نگهبان در ردصلاحيت گسترده نامزدهاي مجلس هفتم اعتراض شود و بنا بود اين تحصن تا زماني ادامه يابد كه فرصت قانون تجديدنظر وجود داشت و پس از آن ديگر نمي‌توانست خواست قابل اجراي در چارچوب قانون را پيگيري كند و در صورت ادامه تحصن ديگر هدف اصلاح‌طلبانه‌اي براي اين حركت متصور نبود. به ويژه اين‌كه دولت اصلاحات اعلام كرد كه اين انتخابات را بنا به دستور رهبري برگزار مي‌كند و در ادامه مخالفت‌ها، بايد در برابر وزارت كشور دولت اصلاحات رو دررو قرار مي‌گرفتيم كه اين امر هم منطقي به نظر نمي‌رسيد.
در بيانيه پاياني هم توضيح داديم كه اين انتخابات و نتايج آن را قانوني نمي‌دانيم.
در رابطه با استعفا هم كه در روزهاي تحصن آن را اعلام كرديم بايد به اين مسئله مهم اشاره شود كه استعفاي 126 تن از نمايندگان مجلس اعتراضي به حق، نسبت به ردصلاحيت‌ها بود، اما طبق آيين‌نامه داخلي مجلس طرح هر 126 استعفا در يك روز امكان‌پذير نبود و از سوي ديگر در زمان تصويب بودجه بوديم ودر صورت طرح استعفاي نمايندگان، امور كشور با اختلال روبه‌رو مي‌شد. در نتيجه پس از تصويب بودجه چند تن از نمايندگان به صورت سمبليك، جهت ثبت متن اين استعفاها در حافظه تاريخ و صورت مذاكرات مجلس، دست به اين اقدام زدند.

اتفاقا برخي منتقدين با اشاره به عدم تعطيلي جلسات مجلس در دوران تحصن اين امر را نقض غرض دانسته‌اند.
ما كه نمي‌خواستيم كار كشور را تعطيل كنيم و در پي آن بوديم كه با تحصن اعتراض خود را نسبت به اقدام غيرقانوني شوراي نگهبان و ستاد ضداصلاحات اقدامات ضد نظام آنان به مردم، جهانيان و تاريخ اعلام كنيم.
مي‌توانستيم بودجه 83 را تصويب نكنيم، اما به دنبال لطمه‌زدن به كشور و مردم نبوديم و نمي‌خواستيم مردم دچار مشكلات بيشتري شوند، در نتيجه تا روز آخر مجلس با تمام توان به بررسي طرح‌ها، لوايح و از جمله لايحه بودجه پرداختيم.

اگر مجلس دست از فعاليت‌هاي معمول خود مي‌كشيد شايد بخش‌هايي از حاكميت با وقوف به نارضايتي مردم براي جلوگيري از اتفاقات ناشي از آن به برخي از خواسته‌هاي متحصنين تن مي‌داد؟
به نظر من تنها راه براي كوتاه آمدن احتمالي ستاد ضداصلاحات عدم برگزاري انتخابات توسط دولت بود و عدم تصويب بودجه توسط مجلس جداي از تبعات منفي بر كشور و ملت با توجه به انحصار رسانه‌اي توسط جناح مقابل جو تبليغي بسيار منفي را عليه اصلاح‌طلبان به وجود مي‌آورد. ما در اين تحصن اعلام كرديم كه در عين حالي كه به روند انتخابات اعتراض داريم از وظايف نمايندگي خود نيز شانه خالي نكرده‌ايم.

به نظر شما اين تحصن چه دستاوردهايي را در پي داشت؟
در لابه‌لاي سخنانم به اين مسئله اشاره كردم. اما به صورت خلاصه مي‌توانم بگويم كه در جريان تحصن توانستيم به كف خواسته‌هايمان كه همان افشا كردن انتخابات نمايشي براي تشكيل مجلس فرمايشي بود، دست بيابيم. از ديگر نتايج اين حركت اعتراضي، فعاليت گسترده بسياري از شخصيت‌ها و نيروهاي سياسي در انتخابات نهم رياست جمهوري و براي جلوگيري از انهدام كامل جمهوريت بود.
همان گونه كه برخي از دوستان پيروزي دوم خرداد را ناشي از شركت در انتخابات مجلس پنجم و شكستن انحصار قدرت مي‌دانند به نظر من فضاي قابل تنفس امروز علي‌رغم ميل شديد اقتدارگرايان جهت بستن فضا ناشي از حضور فعال همه گرايش‌ها در انتخابات نهم رياست جمهوري و ايستادگي آنان در قبال خودكامگي و يكه‌سالاري است.
به خاطر دارم كه پيش از طرح استعفاي من در مجلس با آقاي عسكراولادي در منزل يكي از دوستان مشترك ديداري داشتيم ايشان از من خواست كه از استعفا صرف نظر كنم و گفت من حاضرم از تو كتبا و رسما بخواهم كه استعفا ندهيد، زيرا كه مخالفان انقلاب از اين اقدام شما بهره‌برداري خواهند كرد.
من آن درخواست را نپذيرفتم و گفتم شما از طرف چه كسي سخن مي‌گوييد؟ وضعيت شما هم مثل ماست. چرا با توجه به اين‌كه نتايج انتخابات از پيش مشخص بود شما را وادار به استعفا كردند؟ به دليل اين‌كه مي‌خواهند مجلس دست رئيس دفترها بيفتد و نمي‌خواهند در اين مجلس شخصيت‌ها حضور داشته باشند. آن زمان آقاي عسكراولادي به شدت اين مسئله را تكذيب كرد و تاكيد كرد ما طبق توافقات انجام شده انصراف داده‌ايم و ادامه داد شما با استعفا باعث سوءاستفاده ضدانقلاب مي‌شويد و من به ايشان گفتم كه مطمئن باشيد طوري استعفا مي‌دهم كه ضدانقلاب نتواند از آن استفاده كند و معتقدم به وعده خود عمل كردم.
امروز اگر مواضع موتلفه و محافظه‌كاران سنتي را با اقتدارگرايان مقايسه كنيم صحت آن پيش‌بيني‌ها را به خوبي درك مي‌كنيم بنابراين به نظر من حداقل كاري كه تحصن نمايندگان كرد، هوشيار كردن مردم و نخبگان چپ، راست، ميانه‌رو و يا اصلاح‌طلب و محافظه‌كار، نسبت به خطر پيش رو بود. گرچه ممكن است اين هوشياري قدري دير حاصل شده باشد، ولي هنوز هم امكان مقاومت در قبال تلاش براي نابودي جمهوريت نظام و پيروزي در اين امر باقي است و آگاهي امروز نخبگان و مردم نسبت به خطرات پيش رو، نتيجه فداكاري‌هاي ديروز نمايندگان متحصن است. من اطمينان دارم نام مجلس ششم جمهوري پرآوازه‌تر از مجالس اول و دوم مشروطه در تاريخ ثبت خواهد شد.

به عنوان پرسش پاياني مي‌خواستم بدانم كه با توجه اتفاقات افتاده اگر به دو سال پيش برگرديم و يا اين ‌كه در شرايطي كاملا مشابه دي ماه 82 قرار بگيريد، چه نسخه‌اي را تجويز مي‌كنيد؟
بدون شك همين اقدامي كه توسط نمايندگان مجلس ششم انجام گرفت. زيرا معتقدم كه تحصن در آن شرايط اقدامي به جا، منطقي و تاثيرگذار بود و توانست حداقل، كف اهداف‌ اصلاح‌طلبان را تامين كند.

با تشكر از وقتي كه در اختيار ما قرار داديد.

Copyright: gooya.com 2016