چهارشنبه 5 بهمن 1384

حبيب‌الله پيمان: گفت‌وگوي انتقادي و تعامل اجتماعي نيروهاي ترقي‌خواه با سنت منجر به دموكراسي مي‌شود، ايسنا

خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: سياسي

حبيب‌الله پيمان گفت: هر نوع تعامل فكري و ذهني بايد در بستر واقعيت‌ها و عمل اجتماعي باشد و لازمه‌ي اين امر ارتباط بي واسطه با نبض تحولات جهان و خارج شدن يك جامعه از زندان عصبيت‌هاي فكري و نژادي است.

به گزارش خبرنگار سياسي خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) اين فعال سياسي طي سخناني در جبهه مشاركت ايران اسلامي بر " بررسي تاريخي پديده‌هاي اجتماعي براي توضيح بهتر مسايل امروز كه منجر به پديد آمدن زواياي روشن و انديشه‌هاي جديدي مي‌شود" تاكيد كرد و افزود: توجه به دستاوردهاي مثبت و منفي حوادث و تجربيات يك قرن اخير كه همگي در جهت تلاش براي عبور به سمت يك جامعه‌ي مدرن در ايران بوده، ضروري است.

پيمان با اشاره به تحولات تاريخي و اجتماعي ايران يادآور شد كه در ابتداي قرن اخير كشورمان با بحران‌ها و آسيب‌هاي متعددي در برابر حركت دموكراسي‌خواهي مواجه بود كه مانع انسجام جامعه‌ي ايران مي‌شد.

وي هدف مدرنيته را آشكار كردن عناصر پنهاني كه هميشه منجر به باقي ماندن جامعه در يك مدار بسته مي‌شود، عنوان كرد و در ادامه گفت: آشكار شدن ضعف‌ها در ايران منجر به ظهور پديده روشنفكري سياسي، با هدف بيان چرايي عقب ماندگي در جامعه شد در حالي كه به دليل فقدان يك پس زمينه و ميراث فرهنگي مناسب امكان هرگونه پژوهش و بيان انديشه‌هاي انتقادي وجود نداشت.

وي معتقد است: در ابتدا به جاي توجه به مباني توليد محصولات، تنها به قياس خود با جهان غرب براي رفع كمبودها پرداختيم و اين باعث شد تا مصلحين جامعه عجله و شتاب را گريبانگير رفتارهاي سياسي كنند.

اين فعال سياسي گفت: فراگير شدن آگاهي‌ها نسبت به ضعف‌ها، مقدمه ايجاد مهمترين جنبش اجتماعي ايران يعني انقلاب مشروطيت شد كه مهمترين انگيزه آن وارد كردن ما به عصر مدرن از طريق موازين قانوني و تعامل و گفت‌وگو با غرب و حل مسايل به وسيله انديشه‌هاي مدرن بود. اين در حالي است كه ورود اين انديشه‌ها منجر به بروز تناقض‌ها و چالش‌هاي جدي با سنت نيز شد. ساختارها و مناسبات دروني جامعه به دنبال جنبش‌هاي اجتماعي تغيير كرد و بر همين اساس بررسي علل عدم پيدايش اين جنبش‌ها، دلايل شكست و عدم پايداري آن‌ها ضرورت پيدا كرد.

وي در تبيين دلايل تاثيرگذار بر جنبش‌ها و تحولات اجتماعي به عوامل عيني و ذهني اشاره كرد و گفت: بروز نارضايتي‌هاي مختلف منجر به اعتراضات مي‌شود و اين زماني است كه عامل ذهني كه همان كارگزار نيروهاي روشنفكري است وارد صحنه شود.

پيمان مهمترين عوامل و محرك‌هاي عيني، سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي را استبداد و اقتدارگرايي استعمار و سلطه خارجي، فقر و بي عدالتي اجتماعي و محروميت و نا برابري‌هاي فرهنگي عنوان كرد.

وي همچنين گفت: تا زماني كه يك جامعه مدني و سازمان يافته با تمايز طبقاتي و احزاب سياسي فراگير پديد نيايد و قشرها و طبقات جامعه براساس منافع و علائق مشترك طبقاتي و سياسي در اطراف سازمان‌هاي صنفي تشكيل نشوند و انتخابات آزاد تضمين نشود، دموكراسي تحقق نمي‌يابد.

اين فعال سياسي ادامه داد: مهمترين عوامل ذهني در اين رابطه انگيزه‌هاي ملي - ميهني استقلال، آرمان اجتماعي، آزادي و دموكراسي، انگيزه‌هاي ديني- فرهنگي و همچنين توجه به مشكلات بنيادي جامعه، آگاهي و روشنگري و يادآوري مسووليت ايجاد تغيير و غلبه بر موانع است.

وي شرط تحقق تمام اين عوامل را خودآگاهي، استمرار و ايستادگي، افزايش ظرفيت وجودي و همچنين ايجاد همبستگي و اتحاد نيروها در يك جامعه متكثر دانست كه امكان پيوند افراد را با هستي جامعه فراهم كند.

پيمان علاوه بر نارضايتي‌ها و محرك‌هاي فكري - عاطفي به همكاري و تعامل روشنفكران و روحانيون، اتحاد طبقات پيشرو اجتماعي در يك فضاي باز سياسي و همچني بروز شكاف و دوگانگي در طبقه حاكم و بحران در روابط خارجي در ايجاد جنبش‌هاي اجتماعي قرن اخير اشاره كرد و به تشريح هر يك از اين عوامل در دوره انقلاب مشروطيت نهضت ملي انقلاب سال 57 و اصلاحات خرداد 76 پرداخت.

وي معتقد است: پديده روشنفكري در تقابل ميان سنت و مدرنيته شكل گرفت. سنت كه در بردارنده ميراث فرهنگي و وجوه ديني و روحانيت كه مهمترين نماينده فكري آن است و مدرنيته‌اي كه جامعه روشنفكري ما از آن متاثر است و انواع ايدئولوژي‌ها را براي حل مسايل جامعه به كار مي‌بندد.

وي به دو واكنش در برابر پديده سنت و مدرنيته اشاره كرد و گفت: يك ايدئولوژي كه معتقد به حذف كامل مدرنيته است و واكنشي كه به تعامل و آشتي با مدرنيته و در عين حال حفظ سنت‌ها تاكيد دارد. ايدئولوژي اول به طور كامل با اخذ عناصر دنياي مدرن مخالف است و به يك رابطه تقابل مبتني بر منطق دشمني و خشونت اعتقاد دارد. در حالي كه ايدئولوژي دوم بر تعامل و سازگاري و منطق گفت‌وگو و ارتباط متقابل تاكيد مي‌كند.

وي همچنين به دو انديشه موجود در ميان روشنفكران اشاره كرد و گفت: گروهي كه انديشه‌هاي سنت گرايان را كهنه و غيرقابل معرف مي‌داند و گروهي كه به همان تعامل و آشتي معتقد است.

پيمان اظهار داشت: منطق دوم همان تعامل و تركيب سنت و مدرنيته است؛ دموكراسي خواهي را مقدمه‌اي بر جنبش مشروطه خواهي مي‌داند و از آغاز قرن اخير تا مشروطه بر جامعه ايران حاكم بود. از دوره مشروطه تا دهه 40 و 50 بروز بحران‌هاي مختلف، شتاب زدگي، فقدان يك عقلانيت دور انديش، واكنش به محرك‌هاي سطحي و عدم تحقق پروسه‌ي بلوغ اجتماعي و بسترسازي مناسب، منجر به تبديل اتحاد‌ها به تفرقه‌هاي اجتماعي و بالاخره فروپاشي جنبش مشروطه و ورود دوباره ديكتاتوري به جامعه شد.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

وي همچنين در رابطه با بحران دوم، بر جايگزيني خصومت و خشونت‌هاي فيزيكي و ترورها به جاي تعامل و همچنين قرار گرفتن جامعه متجدد در برابر سنت كه منجر به بيگانگي با جامعه روشنفكري شد تاكيد كرد.

وي گفت: جامعه از دهه 40 و 50 به بعد تدريجا شاهد تعامل دوباره مدرنيته و سنت گراهاست به طوري كه در اين دوره از سنت براي ورود به دنياي مدرن استفاده مي‌شود. اگر در يك جامعه تقابل و ستيز بر تعامل و گفت‌وگو غلبه داشته باشد، شاهد ايجاد تفرقه و فقدان هر نوع همبستگي براي يك اراده جمعي و تكيه بر يك سري ارزش‌هاي مشترك خواهيم بود.

وي با تاكيد بر اين كه " با رشد جريان افراطي سنتي آگاهي كاذب جايگزين حقيقت مي‌شود" گفت: در شرايطي كه تقابل و خصومت‌ها در يك جامعه رشد كند، نيروهاي افراطي در هر دو سوي جامعه چنان رشد مي‌كنند كه اجازه هيچ گونه فعاليتي را به نيروهاي بالنده نمي‌دهند.

پيمان گفت: از آغاز قرن اخير تا به امروز جامعه ما در ميانه راه استبداد و اقتدارگرايي به دموكراسي در نوسان است كه جنبش اصلاحات خرداد آخرين كوشش در اين نوع است.

وي با اعتقاد بر اين كه دوران اصلاحات هشت ساله اخير نيز تاثيري در اين زمينه نداشته است، در عين حال گفت:پيشرفت‌ها و موفقيت‌هاي نسبي در راستاي تحقق دموكراسي در جامعه در مواقعي حاصل شده كه نيروهاي دموكرات و ترقي‌خواه با سنت وارد گفت‌وگوي انتقادي و تعامل اجتماعي شود.

Copyright: gooya.com 2016