یکشنبه 9 بهمن 1384

گرهي كور در حال باز شدن، در حاشيه ترك احتمالي راهبرد مسلحانه سازمان مجاهدين خلق، فرهاد جعفري

فرهاد جعفري
اگر خبري كه مي رسد درست باشد و سازمان مذكور به هر دليل و علت و انگيزه، تصميم گرفته باشد تا راهبرد خصمانه و مسلحانه خود را به كناري نهد و از اين پس به ساز و كارهاي مدني رقابت سياسي روي آورد مي توان به ايرانيان از هر گروه و دسته و حزب و جريان كه باشند اما دل در گرو توسعه و پيشرفت كشورشان داشته باشند، گفت كه گره كوري در مسير "گشايش هاي دموكراتيك" در صحنه عمل سياسي ايران در حال باز شدن است

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

[email protected]

1) در صحنه ي عمل سياسي ؛ يك پديده ، يك رويداد، يك راهبرد، يك جريان ، يك حزب و هر موثر ديگري مانند آن كه به آرايش صحنه شكل مي دهد و آن را در مجموع مي سازد، تنها از «ارزش واقعي» برخوردار نيست.

بلكه هر پديده ، رويداد، راهبرد يا جريان ، حزب و مانند آن ، علاوه بر «ارزش واقعي» از «ارزشي سمبوليك» نيز برخوردارند كه الزاما از «ارزش و وزن مخصوص واقعي خود» تبعيت نمي كنند.

2) ممكن است يك رويداد يا حزب يا راهبرد سياسي:
_ به كلي فاقد ارزش واقعي باشند.
_ ارزش واقعي كمي داشته باشند.
_ ارزش واقعي بالايي داشته باشند.
_ يا آنكه اين «ارزش واقعي» در مسير زمان و در نتيجه ي فعل و انفعال هاي سياسي دستخوش كاهش يا افزايش شوند.

3) اما همان موثري كه به كلي «فاقد ارزش واقعي» ست ، يا «ارزش واقعي كم»ي دارد ، مي تواند و ممكن است كه از «ارزش سمبوليك بالا»يي برخوردار باشد.همچنانكه ممكن است يك موثر داراي «ارزش واقعي بالا» ،به كلي «فاقد ارزش سمبوليك» باشد يا از «ارزش سمبوليك بسيار كم»ي برخوردار باشد.

4) نزديك به بيست و پنج سال از اعلام راهبرد نبرد مسلحانه عليه ساخت سياسي حاكم بر ايران توسط سازمان مجاهدين خلق ايران مي گذرد و ظرف همه ي اين سال هاي تلخ ، هيچ موثر ديگري مانند راهبرد مورد اشاره نتوانسته است به صحنه ي عمل سياسي در ايران؛ شكل و ماهيتي «خشونت بار ، فاقد بردباري لازم، با كمترين مداراي ممكن و تا بدين حد پرهزينه و پر خطر» ببخشد.

5) در اين فاصله، اغلب هزينه هاي مستقيم اين منازعه ي بيهوده و خونبار را طرفين آن پرداخته اند.اما چنانچه از اين زاويه بدين ماجرا نگريسته شود كه هزينه تنها در «نفر» خلاصه نمي شود، در خواهيم يافت كه بيشترين و سنگين ترين هزينه را جامعه ي ايراني پرداخته است كه در نتيجه ي اين منازعه ي طولاني و غير مدني؛ هرگز نتوانسته است شيوه هاي انساني و اخلاقي رقابت سياسي را بيازمايد و همچون ديگر ملت ها از موهبت «مسالمت و مدارا» در پهنه ي عمل سياسي بهره مند شود و رفتار سياسي خود را بر مبناي «الگوهاي دموكراتيك» بنا كند.

6) آنچه در همه ي اين سال ها نخبگان حاكم را از گشايش هر چه بيشتر فضاي سياسي ترسانده، شكل گيري اپوزيسيوني بوده است كه در سوداي براندازي اوست و آنچه نيروي منتقد را رمانده، همواره اين بوده است كه در نتيجه تعامل با ساخت سياسي حاكم ، خوشنامي و سلامت سياسي خود را در معرض آسيب و خدشه قرار دهد.ترسيدن و رميدني كه چندان هم بي پايه نبوده و در برخي واقعيات ريشه داشته است.

7) با اين حال و پس از گذشت بيست و پنج سال از آن اشتباه تاريخي ي فرصت سوز و ويرانگر؛ چنين به نظر مي رسد كه طرفين منازعه ي مزبور _ هر يك به طريقي و بنا به دلايلي مخصوص به خود _ به بيهودگي اين شيوه از رقابت سياسي پي برده باشند و همچنانكه زمانه گرد پيري بر سر و موي شان نشانده است، و خسته از سالياني دراز نبردي فرساينده و بي نتيجه (بلكه خسارتبار) به مرز پختگي و تدبير رسيده باشند.

جرياني دريافته است كه ديگر نمي تواند با اتكاي دائمي به حلقه اي از نخبگان خود ، ذخيره ي مشروعيت و مقبوليت خود را در سطحي ثابت و مطابق با نرخ هاي جهاني نگاه دارد و ديگري دريافته است كه راهبرد او در همه ي بيست و پنج سال گذشته كمتر فايده اي برايش داشته و بيش از اين ممكن نيست كه بتوان در برابر ميل روزافزون به مدارا و مسالمت و عقلانيت سياسي ايستاد و همچنان بر شيپور «قهر و غلبه و كينه توزي» دميد و اعتبار و آبرويي داشت.

8) در ايران امروز ،سازمان مجاهدين خلق فاقد آنچنان «ارزش واقعي» در «آرايش صحنه ي سياسي» ست كه قادر باشد آنرا «به نفع خود» تغيير دهد. پايگاه اجتماعي اين جريان سياسي آنچنان اندك و نامتمايز است كه مي توان آن را ناديده گرفت.اما نمي توان كتمان كرد كه به اين رغم ؛ به دليل سابقه و هويت تاريخي خود، هر رفتار اين جريان فاقد وزن اجتماعي، از «ارزش سمبوليك» نسبتا بالايي برخوردار است.

بدين معنا كه به فرض برگزاري يك انتخابات آزاد، جريان مورد اشاره هرگز نخواهد توانست راي افكار عمومي ايرانيان را متوجه خود كند.اما هر تغييري كه در راهبرد ، مواضع و نحوه ي عمل اين سازمان رخ دهد، كماكان مي تواند آن را از پيش بسته تر يا از پيش باز تر سازد.

9) از اين روست كه اگر خبري كه مي رسد درست باشد و سازمان مذكور به هر دليل و علت و انگيزه ، تصميم گرفته باشد تا راهبرد خصمانه و مسلحانه ي خود را به كناري نهد و از اين پس به ساز و كارهاي مدني رقابت سياسي روي آورد (هرچند كه همچنان از جانب نخبگان حاكم به رسميت شناخته نشود كه تا مدت ها چنين نيز خواهد بود) مي توان به ايرانيان از هر گروه و دسته و حزب و جريان كه باشند اما دل در گرو توسعه و پيشرفت كشورشان داشته باشند ، گفت كه گره كوري در مسير «گشايش هاي دموكراتيك » در صحنه ي عمل سياسي ايران حال باز شدن است.

10) بي گمان نابختياري ايرانيان در پيشبرد مطامع دموكراتيك خود؛در اين راهبرد «يكسره قهر آميز، كينه توزانه و غير منعطف» سازمان مجاهدين خلق خلاصه نمي شود و بسيارند روال ها و روند هايي كه به «نامهرباني ها و نابردباري هاي ساخت سياسي با منتقدان و مخالفان خود» و «منتقدان و مخالفان ساخت سياسي با او» انجاميده اند و سهمي از تقصير بي ترديد، بر دوش هر يك از ما سنگيني مي كند.

با اين حال از ديد نگارنده به عنوان شهروندي دموكراسي خواه و منتقدي مسالمت جو؛ آنچه كه در تيرگي گذشت_ با همه ي تلخي و بيهودگي اش _ به تاريخ تعلق دارد و پاي فشردن بر آن و وا نهادن تقصير بر دوش اين يا آن ،گرهي از كار فروبسته ي هيچكدام از ما باز نخواهد كرد.

11) اكنون ، بيش و كم ، همه يا بسياري از ما دريافته ايم كه «خشونت، جز خشونت نخواهد زاد». پس بايد كه گذشته را به گذشته بسپاريم و پرده اي بر آن بكشيم تا تلخي آن نتواند كه ما را از گرفتن «تصميم هاي دلاورانه» و «دريادلي هاي سترگ» باز دارد.

از هر دسته اي كه باشيم و بر هر نگره اي كه پاي بند، به كودكان مان و آينده اي كه براي آنها رقم مي زنيم مديونيم و آينده ؛ آن آينده ي روشن و تابناكي كه بدان چشم داريم و اميد مي بريم، تنها و تنها در سايه ي دلاوري هاي هركدام از ماست كه شكل مي گيرد و بنا مي شود.

12) اينكه دليل ترك راهبرد مسلحانه ي سازمان مجاهدين خلق چه باشد، فاقد كمترين اهميت است. آنچه اينك اهميت، موضوعيت و در سرنوشت يكايك مان مدخليت دارد آن است كه اين اقدام چنانچه صورت پذيرد، به سرعت تحولات دموكراتيك در ايران شتابي مناسب خواهد داد .از آنرو كه :

_ بيمناكي نظام سياسي از گشايش هاي دموكراتيك در صحنه ي عمل سياسي را به نحو فوق العاده اي كاهش خواهد داد و دست او را در توسعه ي آزادي ها و اعتماد به همه ي شهروندان اش ،بازتر خواهد كرد.(گشايش)
_ اين امر، خود به خود به كاهش هزينه ي عمل سياسي در ايران منجر خواهد شد و به تحرك و پويايي قانونمند تقاضاي موجود خواهد انجاميد.(تحرك)
_ مورد اخير، به تنوع بازيگران صحنه ي سياسي منتهي مي شود و انتخاب هاي فراروي ايرانيان را افزايش مي دهد. (تنوع)
_ و آنگاه است كه «حق انتخاب» معنا مي يابد.

13) روشن است و واضح است كه همه ي اين رويدادها همين فردا رخ نخواهند داد و «يك واحد زمان در مقياس سياسي» ، به مراتب طولاني تر از «همان واحد در مقياس واقعي» ست و جامعه ي ايراني همچنان به صبوري ،بردباري و شكيبايي خردمندانه اي محتاج است تا از پس آن خوشه چين مواهب دموكراسي باشد .

اما نگارنده يقين دارد كه چندان دور نيست تا چرخه ي پرهزينه و خسارتبار خشونت گسسته شود و همچنان كه بايد ؛ به رقابت سياسي به چشم «بازي ميانسالگي پختگان» نگريسته شود، نه «نبردي خام و كودكانه».

14) دست كم براي من كه آينده اي سرشار از مهرباني ، مسالمت ، مدارا و برابري حقوقي را براي دختر هفت ساله ام چشم مي كشم، هيچ چيز به اندازه ي خواندن بيانيه ي سازمان مزبور براي ترك راهبرد مسلحانه اش، شادمان ام نمي كند .بازار جنگجويي و كينه توزي مدت هاست كه از رونق افتاده است.

Copyright: gooya.com 2016