فرهنگ قاسمی
(نویسنده کتاب سندیکالیسم در ایران)
رژیم جمهوری اسلامی از ابتدای استقرارش هیچگاه حاضر نشد در راه ایجاد نهادهای دموکراتیک کوچکترین گامی بردارد. حتی آنچه را کارگران و شهروندان ایرانی در اثر مبارزات بطور خودبخودی در چند دهه اول انقلاب بدست آورده بودند تحت عنوان دولت " انقلابی " در هم کوبید. در این رژیم منحوس قانون آزادی تشکیل سندیکاهای کارگری قدغن است – اگر هم چیزی بوجود بیاید، باید حتماً اسلامی باشد – مقامات دولتی ایران و حکومت اسلامی با اتکا به این ادعای پوچ که، در حکومت اسلامی ظلم وجود ندارد، کارفرما چون مسلمان است! طبق موازین اسلام به حقوق کارگران تجاوز نخواهد کرد! حق اعتصاب را به رسمیّت نشناخته است. هرآنچه در اثر سالها مبارزه کارگران ایران از بعداز انقلاب مشروطه بدست آمده بود حتی سندیکاهای " زرد " رژیم پهلوی را نابود کرد.
امروز سندیکای کارگران شرکت واحد دست به اقداماتی زده است تا بتواند از حقوق اعضای خود دفاع کند؛ فعالین و مسئولین این سندیکا توسط رژیم جمهوری اسلامی دستگیر و به سلولهای انفرادی اوین انتقال پیدا کردهاند. عدهای نیز از کار اخراج و یا از شهر و محل زندگی خود تبعید شدهاند. این سازمان سندیکائی با شجاعت قابل چشمگیر عقبنشینی نکرده و با اتحاد و همت، یکپارچگی خود را در مقابل جمهوری اسلامی و حکومت ولایتفقیه با صلابت حفظ کرده است. تا به امروز نه تنها خواستهای این سندیکا مورد توجه و بررسی قرار نگرفته بلکه رژیم، رئیس هیئت مدیره آن آقای « منصور اسانلو " را کماکان در زندان نگاه داشته است.
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی طبق اطلاعیهای که در تاریخ ۴/۱۱/۱۳۸۴ انتشار می دهد، خواستار مراتب زیر می شود:
۱. آزادی آقای « اسانلو »
۲. به رسمیتشناختن سندیکا
۳. انعقاد پیمان دستجمعی ششم.
مبارزات و مطالبات کارکنان شرکت واحد اتوبوسرانی وسیلهای شده است در دست عدهای از اپوزیسیون و کسانیکه هیچ تصوری از طرز زندگی و مشقّات شغلی این کارکنان ندارند. امروز آنرا وسیله " تبلیغات " قرار دادهاند. از جمله آقای « رضا پهلوی » که در یک اطلاعیه این اعتصاب را بهانه قرار داده و به مسائل کاملاً سیاسی می پردازد؛ و تنها او نیست که این فرصتطلبی را می کند، بلکه بیشتر گروهها نیز بجای اعلام همبستگی که شایسته و مناسب و لازم برای این اعتصاب می باشد، سعی میکنند آنرا تبدیل به یک حربه سیاسی کنند. به نظر من اینکار اصولاً درست نیست و نمی تواند به کارکنان شرکت واحد کمک برساند.
با توجه به مطالعاتی که در امر سندیکالیسم دارم، شاید شایسته باشد نظر خود را در اینباره نوشته و به چاپ برسانم و امیدوار باشم که بتواند در شرائطی مؤثر واقع گردد.
تشکیل، فعالیت و تداوم جنبش سندیکائی یکی از ابزارهای ضروری رشد دموکراسی در هر جامعه می باشد. در ایران جنبش سندیکائی به غیر از دوران ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ همواره مورد تهاجم دیکتاتورها قرار گرفته است. در دوران حکومت « دکتر مصدق » جنبش سندیکائی از تحولات ارزشمندی برخوردار شد. ولی متاسفانه غالباً جنبش کارگری ایران آلت دست احزاب سیاسی قرار میگرفت و هرچه خفقان شدیدتر بود این جنبش بیشتر بازیچه سیاستهای چپ و راست میشد. از حزب توده تا « قوامالسلطنه» از این جنبش سوءاستفاده می کردند.
امروز وظیفه هر مبارز دموکرات و آزادیخواه و عدالتطلب است که کوشش کند تا جنبش سندیکائی در ایران بطور طبیعی و مستقل و بدون وابستگی به احزاب و جریانات سیاسی رشد پیدا کند و اپوزیسیون نباید اقدامی بکند که این حرکت از طرف رژیم ضربهپذیری بیشتری پیدا نماید.
اما اعتصاب کارگران در جوامعی مثل ایران باید دارای دو هدف زیر باشد تا بتواند با شکست و عدمموفقیت روبرو نشود.
الف: کارگران باید در برآوردهنمودن خواستهای معمولی و کوتاهمدت خود دست به اعتصاب بزنند. اینکار در تاریخ ایران سابقه دارد و نمونههایش تقریباً در تمام اعتصاباتی که در دوران گذشته بخصوص در دورههای مثل ۱۳۲۵، ۱۳۳۰، ۱۳۵۷ بوقوع پیوسته مشاهده میشود. این اعتصابات باید بتواند چه از طریق مذاکره و چه با ایجاد فشار بر سازمان اداری حکومت دستآوردهائی داشته باشد. این دستآوردها را باید در یک جریان منطقی تبدیل به مصوبات قانونی کرد و حکومت و دولت را وادار نمود که اجرای آنرا رعایت کند.
ب: دومین و مهمترین هدف باید این باشد که در اثر این اعتصابات:
۱. سازمانهای کارگری ایجاد و فعال شوند و خود را قوی نمایند.
۲. بر روی اصول و اعتقادات خود ایستادگی نمایند.
۳. تشکیلات سندیکائی خود را مستقل نگهدارند و تحتتأثیر احزاب، افراد، و دوستهای خلقالساعه قرار نگیرند.
۴. هر صنف قرارداد دستهجمعی خود را تدوین کرده و آنرا قانونی سازد.
۵. در عین حال که دنبال وحدت مصنوعی نباید باشد اما باید سعی کند همبستگی خود را با سایر سندیکاهای صنفی بوجود آورده و تداوم و ثبات بخشد.
۶. از تعددگرائی سندیکائی ( سازمانهای کارگری با برنامههای متفاوت ) هراسی نداشته باشد و پلورالیسم سندیکائی را محترم شمارد. این باعث خواهد شد که آگاهیهای فردی و جمعی رشد پیدا کند و دموکراسی در جامعه جان بگیرد.
۷. اهداف بلندمدت را نباید فدای پیروزیهای موضعی و موقتی کرد.
اعتصابات کارگری در ایران، غالباً شکل شورشهای آنی و موقتی داشته است که بوسیله یک یا چندنفر رهبری و سازماندهی شده که گاهی پیروز و زمانی سرکوب شده است و در هر دو حال بعداز مدتی نیروی اعتراضی خود را از دست میداد.
در بسیاری از موارد حرکت کارگران آلتدست سازمانهای سیاسی قرار گرفته است. حرکت سندیکائی که امروز در ایران بوجود آمده بسیار شکننده و ضربهپذیر است. احزاب و گروهها و فعالین سیاسی نباید آنرا تبدیل به یک اهرم سیاسی نمایند. استبداد مذهبی ایران کور و خشن است. نباید کاری کرد که به این حرکت ضربات جبرانناپذیر وارد شود.
با احترام به این جنبش و با تقاضای اعلام همبستگی با آن