در آغاز جنگ جمل، هنگامی كه امیر مؤمنان عليه السلام، پرچم سپاه خويش را به فرزندش محمد حنفيه سپرد، خطاب به او توصيه فرمود؛
«اگر كوهها از جاي كنده شدند، تو بر جاي خود بمان، دندان ها را برهم بفشار و جمجمه ات را به خدا بسپار، پاي در زمين كوب و چشم از كرانه هاي دوردست سپاه دشمن برندار. بيم به خود راه نده و مطمئن باش كه پيروزي از جانب خداست.»
در سفارش حضرت، علاوه بر پايداري و استقامت، نگاه به افق هاي دورتر سپاه دشمن نيز آمده است چرا كه گاه در گرماگرم جنگ، ترفندهاي ديگر دشمن از نگاه كساني كه در ميانه ميدان نبرد مي كنند، پنهان مي ماند و...
اين روزها، در جريان چالش بر سر افسانه هولوكاست يا به قول روبر فوريسون، «بزرگترين دروغ قرن بيستم» به نظر مي رسد آمريكا و متحدانش كه در آغاز اين چالش از شليك به «پاشنه آشيل» خود، سراسيمه شده بودند، براي خروج از اين سراسيمگي، به ترفند جديدي روي آورده و مي كوشند ميدان درگيري و چالش را به سود خود جابه جا كنند و متاسفانه بايد گفت بعيد نيست برخي از دوستان نيز با غفلت از آنچه در افق هاي دورتر اين ماجرا جريان دارد، بي آن كه بخواهند به ميداني وارد شوند كه آمريكا و متحدانش تدارك ديده اند...
افسانه هولوكاست به يقين «پاشنه آشيل» يا به تعبير رايج در فرهنگ خودمان «چشم اسفنديار» غرب است، چرا كه دولت هاي غربي با استناد به اين «بزرگترين دروغ قرن بيستم»، از يك سو براي مشروعيت بخشيدن به رژيم اشغالگر قدس سندسازي كرده اند و از سوي ديگر با تاكيد پي در پي بر مظلوميت دروغين قوم يهود! حمايت مالي، سياسي و تسليحاتي رژيم وحشي صهيونيستي را به يك قانون و اصل غيرقابل خدشه تبديل كرده اند. از همين روي در پي شليك به اين پاشنه آشيل، آمريكا و متحدانش، با سراسيمگي و چنانچه گويي آب در لانه مورچه ها ريخته باشند، به مقابله برخاستند و براي خارج كردن تير شليك شده از حساس ترين نقطه استراتژيك خود دست به تلاش گسترده و همه جانبه اي زدند. اما، اين شليك، اگرچه ضروري بود و گلوله باران پي در پي همان نقطه نيز نبايد به فراموشي سپرده شود، ولي بايد توجه داشت كه اضطراب و دستپاچگي غرب از افشاي افسانه هولوكاست به خاطر بنايي است كه بر پايه اين افسانه، ساخته و به جهان اسلام تحميل كرده اند، يعني موجوديت رژيم اشغالگر قدس، چرا كه، فروپاشي افسانه هولوكاست در افكار عمومي جهانيان، فروپاشي مشروعيت رژيم وحشي اسرائيل را به دنبال دارد. اگرچه اسناد فراوان و غيرقابل ترديد ديگري نيز به وضوح نشان مي دهد، در جغرافياي سياسي جهان، دولتي به نام «اسرائيل» نمي تواند وجود داشته باشد.
و اما، ترفند مورد اشاره، آن كه، آمريكا و متحدانش مي كوشند چالش هولوكاست، در محدوده بحث بر سر واقعي يا افسانه بودن آن باقي بماند و ملت هاي مسلمان در گرماگرم پله اول، چنان سرگرم شوند كه مقصود اصلي، يعني پله دوم كه موضوع «تاوان هولوكاست» است، از نگاه آنها پنهان باشد و يا حداقل، اين كه در افق هاي دور، دست نخورده باقي بماند. و حال آن كه اصل ماجرا، بر سر موجوديت نامشروع رژيم اشغالگر قدس است و اثبات افسانه بودن هولوكاست، از آن روي حائز اهميت است كه رژيم صهيونيستي را با استناد به اين «دروغ بزرگ» شكل داده و تحميل كرده اند.
به نظر مي رسد، ترسيم و چاپ كاريكاتورهاي اهانت آميز به ساحت مقدس رسول خدا(ص) نيز پروژه اي است كه با همين منظور طراحي شده و كليد خورده است. توضيح آن كه آمريكا و متحدانش با طراحي اين پروژه، از يك سو، نفي «افسانه هولوكاست» را به زعم خود، شانه به شانه اهانت به رسول اكرم(ص) مي نشانند و از سوي ديگر، آرايش ميدان درگيري و چالش درباره هولوكاست را به گونه اي ظريف- بخوانيد موذيانه- دستكاري كرده و به جاي آن كه نتيجه افشاي دروغ بودن هولوكاست، نامشروع بودن رژيم اشغالگر قدس باشد، اين نتيجه منطقي را با اهانت به رسول خدا(ص)، برابر مي گيرند! و حال آن كه اين دو موضوع نه فقط از جنس يكديگر نيستند، بلكه ماهيتي متفاوت داشته و در دو بستر جداگانه قرار دارند. به بيان ديگر، صورت مسئله را اينگونه تغيير مي دهند كه اگر جهان اسلام هولوكاست را نفي مي كند، آمريكا و متحدانش نيز حق دارند به پيامبر اسلام(ص) اهانت كنند. درحالي كه نتيجه منطقي نفي هولوكاست، برچيدن بساط رژيم نامشروع و غيرقانوني اسرائيل است و...
از نگاه غرب ورود به پله دوم چالش بر سر هولوكاست، ورود به يك بازي «باخت- باخت» است. چرا كه، اگر افسانه هولوكاست را باور نداشته باشند، موجوديت رژيم اشغالگر قدس را نفي كرده اند و اگر آنگونه كه ادعا مي كنند، هولوكاست را يك واقعيت تاريخي مي پندارند، از آنجا كه كشتار يهوديان- البته به زعم آنان- جنايتي بوده است كه غرب مرتكب شده است، به طور منطقي و قانوني، «تاوان» آن را نيز بايد غرب بپردازد و به قول دكتر احمدي نژاد، منطقه اي از كشورهاي اروپايي و ترجيحاً يك يا چند ايالت از دو كشور آلمان و اتريش را به تشكيل دولت يهود- بخوانيد دولت صهيونيستي- اختصاص دهند. دقيقاً به همين علت است كه آمريكا و متحدانش با بهره گيري از ترفندهاي مختلف، اصرار دارند، ميدان چالش در محدوده بحث بر سر افسانه يا واقعي بودن هولوكاست باقي بماند و به بخش اصلي ماجرا، يعني موضوع «تاوان هولوكاست» كه براي غرب بازي «باخت- باخت» است، وارد نشود.
و اكنون، با تأكيد بر شليك پي در پي و بي وقفه به پاشنه آشيل غرب، يعني اصرار بر افسانه بودن هولوكاست، بايد گفت كه باقي ماندن در اين ميدان، به مفهوم افتادن در چنبره فريب آمريكا و متحدانش است و راه عاقلانه و منطقي آن است كه بدون غفلت از تأكيد بر افسانه بودن هولوكاست -كه ضروري است- بيشترين توان و ظرفيت جهان اسلام از جمله ايران اسلامي به پله دوم اين چالش، يعني «تاوان هولوكاست» منتقل شده و به غرب اجازه داده نشود، گريبان خود را از تعيين تكليف تاوان هولوكاست برهاند.
آمريكا و متحدانش از اين ترفند در پرونده هسته اي كشورمان نيز بهره گرفته اند و به قول رهبر معظم انقلاب، نتيجه فعاليت هسته اي ايران را كه برخورداري صلح آميز از انرژي هسته اي است با تلاش ايران براي توليد سلاح اتمي جابه جا كرده اند، و هرگاه سخن از ضرورت فعاليت هسته اي كشورمان به ميان مي آيد كه حق قانوني ايران است، توهم توليد بمب اتمي را به جاي نتيجه فعاليت هسته اي كشورمان مي نشانند.
با توجه به نكته فوق، تلاش اين روزهاي برخي از ياران دلسوز و فداكار انقلاب كه مي كوشند كاريكاتورهاي اهانت آميز رسانه هاي غربي به رسول خدا(ص) را با طراحي كاريكاتورهايي در نفي هولوكاست پاسخ دهند، اگرچه مفيد و درخور تقدير است و از درون پاك و انقلابي آن عزيزان ريشه گرفته و مي جوشد، ولي بيم آن مي رود -يا حداقل به نظر نگارنده اينگونه مي آيد- كه نتيجه آن در سبد حريف ريخته شود و به باقي ماندن چالش مورد اشاره در پله اول كمك كند.
بديهي است كه مقصود نگارنده نفي اين حركت نيست، بلكه منظور آن است كه مراقب باشيم نتيجه اين حركت باقي ماندن در پله اول نباشد كه خواست آمريكا و متحدانش است و اينكه بايد بيشترين توان الزاماً به چالش در پله دوم يعني تاوان هولوكاست منتقل شود.
حسين شريعتمداري