(همراه با اثر زیبائی از یهودی منوهین Prabhati )
نظرات آقای ناصر مستشار را پیشتر از برنامه آقای مناشه امیر (رادیو صدای اسرائیل) شنیده بودم و اصلاً تعجب نمی کنم که فرمودهاند:
مبارزه عليه صهيونيسم ، همان يهودی ستيزی می باشد!
ایشان در یاداشتی که در رابطه با مقاله من نوشته اند ــ دو سئوالی را که جوانان ایرانی بعد از سفر آقای حسین درخشان به تل آویو از ایشان پرسیدهاند و در وبلاگ سردبير: خودم هم اینک نیز موجود است ــ از من فرض نموده و شرح و تفصیل دادهاند ... این سئوالات را جوانان ایرانی در واکنش به تعریف و تمجید نامبرده از اسرائیل پرسیدهاند و من این موضوع را به روشنی تمام در مقاله
> مبارزه علیه صهیونیسم ، یهودی ستیزی نیست
آوردهام.
***
پرسشهای خود من از جمله این بود:
چرا جنجالی که در غرب بر سر دیوار برلن برخاست، روی دیوار بلندتری که اسرائیل به دور فلسطینیها کشیده، راه نمیافتد؟ ...اسرائیل بخشهائی از فلسطین و لبنان و سوریه را اشغال کرده و میگوید خواهان صلحم ، در حالیکه همه حقوق بین الملل را زیر پا گذارده به هیچ مصوبه سازمان ملل که منافع وی را تامین نکند رأی موافق نمی دهد و در این زمینه از وتوی همیشگی آمریکا هم برخوردار است. مگر می شود از مظلوم خواست که با ظالم تا موقعی که موضوع ظلم بر طرف نشده کنار بیآید؟...
***
صادقانه نوشته ام که تنها در روش، هنگام به کارگرفتن شواهد کوشيدهام بی طرفی را رعايت کنم وگرنه بی طرف نيستم، يعنی نميتوانم بيطرف باشم. يک دليلش اين است که من نيز فريفته ام، فريفته ايدئولوژی و انديشه حاکم بر دوران خويش.فريب دوران مرا هم زندانی کردهاست. با همه این اوصاف یهودی ستیز نیستم، تنها از ستم و اشغالگری است که بیزارم. این مرزبندی را حتی برخی نویسندگان و پٰژوهندگان یهودی هم، دارند.
مرزبندی با ستم و اشغالگری، یهودی ستیزی نیست. در دفتر یادبود یکی از موزه های هلوکاست با اشاره به یک معلم یهودی که از شدت درد مچاله شده بود ــ نوشتم: «اَنی می خاوف اوتاخ» به زبان عبری یعنی تو را دوست دارم . او برای من فرقی با خواهران و برادرانم که در قتل عام سال ۶۷ به خاک افتادند، نداشت. رنج و شکنج یهودیان ستمدیده را حس می کنم.
امیدوارم از بیانصافی که در صدر نجاسات! است ــ دور و دورتر باشم و آگاهانه پا روی انصاف نگذارم. خوانندگان این نوشتهها میدانند چقدر روی این مسئله حساّسم، خوش ندارم حتی حق دشمن مردم هم پایمال شود. خدا را شکر میکنم که حتی در مورد امثال «لاجوردی» که در شقاوت آنان ذرّهای تردید ندارم، آنچه صحّت نداشت ننوشتم و در مورد شهدای راه آزادی نیز که به فدا و صداقت معنا دادند، خوب را خوبتر ندیدم. در مقاله > مبارزه علیه صهیونیسم ، یهودی ستیزی نیست به جز عکس جلال آل احمد،
• همه عکسها مظلومیت قربانیان فاشیسم را نشان می دهد،
• به « تالار نام ها »، در موزه قتل عام یهودیان و به اسامی و عکس های برخی از قربانيان که در يک مجموعه سه ميليون صفحه ای از شهادتنامه ها تنظیم شده اشاره نمودهام.
• آدرس مستقیم موزه ای که اسناد جنایت هیتلر را نشان میدهد و نیز سایت فارسی اسرائیل، ضمیمه مقاله است.
• منابعی که نظرات متمایل به دولت اسرائیل را نیز بازتاب میدهد به سایت ها فرستادم تا همزمان با درج مقاله من درج شود. تاریخ اسرائیل (از یک سایت اسرائیلی) (برای مثال در قسمت فراسوی دیدگاه موجود است.)
یادآوری می کنم گرچه موزه ای را که جانشين موزه قديمی « ياد واشم » شده نديده ام ، امّا « تاريخ اسرائيل » را به روايت
http://www.israel-iran.org/
نگاه کردم تا با ديدگاه مورخین اسرائيلی هم آشنا باشم. به موزه آنا فرانک ( آنا فرانک هاوس )، موزه داخائو در مونيخ آلمان، و موزه های مشابه در چک و مجارستان و...رفتم، و نیز در لهستان، اردوگاه مرگ آشویتس (بزرگترين قبرستان تاريخ بشري) را ۳ روز تمام وجب به وجب دیده و از رنج یهودیان اسیر رنج بردم و میتوانم در واکنش به آن همه آزار، جنبه های ترقیخواهانه صهیونیزم را درک کنم اما افسوس... این جنبش که در آغاز آنتی تز یهود آزاری ها در روسیه تزاری و لهستان و ...بود، که بر داستان « درایفوس » نور میتابید، که نامش را از کوه صهیون (آرامگاه داود نبی) گرفته بود و... ــ آلوده به ستم و بیداد شد..هیچ پژوهشگر مستقلی نمیتواند «دست ِ دراز شده ِ امپریالیزم جهانی» را در منطقه خاورمیانه، جز اسرائیل ببیند. اگر جز این باشد چشم دارد و نمی بیند...
من هم مثل بسیاری از هموطنانم که از ستم و نژادپرستی بیزارند، به مردم صلحدوست یهودی و اسرائیلی احترام میگذارم. بزرگانی نظیر کارل مارکس، لاسال، مندلسن، اُفن باخ، آلبرت اینشتین، چارلی چاپلین... یهودی بودند. واقعش این است که در میان اسرائیلی ها مردمان صلحطلب و فرهیخته بسیارند.
ای کاش یهودی ستیزی که آن روی سکه عرب ستیزی است ــ زمینه عینی نداشته باشد و گورش را گم کند. ای کاش بنی آدم اعضای یکدیگر بودند ! ای کاش اسرائیلی ها و فلسطینی ها هردو در صلح و صفا زندگی کنند تا اصحاب فتنه در «جمهوری یهودی اسرائیل» و «جمهوری اسلامی ایران» ( هیچکدام ) ــ نتوانند بذر کینه بپاشند...
آقای مستشار که در رابطه با مقاله سپاس سپاس اعلیحضرتا روی جمله "رژيم شاه که البته در شقاوت و عوام فريبی به َگرد ِ پای ِ آخوندها هم نمی رسید..." حساسیت نشان داده و فرموده بودند: «فراموشی خود نعمتی است خدادادی که باید آنرا ارج نهاد!» ــ مرا که از مقاله شاهنامه و عرفات تا کنون و نمی دانم تا کی، با پیغام و پسغام های تهدید آمیز روبرو هستم، به سیاستهای پشت پرده و همآوازی با حسین شریعتمداری و...ربط داده اند که جای تشکّر دارد...
***
و امّا در مورد بزرگترين نسلکشی سده بيستم ميلادی در سرزمين ما ، [در طول سالهای ۱۹۱۷ ــ ۱۹۱۹]
با کمال ادب و فروتنی اجازه میخواهم بگویم جدّی تر از آنم که از آنچه نمیدانم سخن بگویم و یا بیحرفیهایم را با پُر حرفی جبران کنم.
استعمار بريتانيا از سياست نسلکشی به عنوان ابزاری برای سلطه بر ايران استفاده می کرد و بين هشت تا ده ميليون نفر از جمعيت بيست ميليونی ايران در اثر قحطی يا بيماریهای ناشی از سوءتغذيه از بين رفتند ــ در مورد این مسئله ( که پژوهش چندانی در مورد آن صورت نگرفته) در آینده خواهم نوشت.
به یاد یهودی منوهین موسیقی دان شهیر یهودی تبار که خود ازجمله منتقدان سیاست های اسرائیل و صهیونیسم بود، قطعه زیبائی از او را بشنویم.
روی عبارت زیر کلیک کنید:
ویلن یهودی منوهین – نام اثر Prabhati
نکته آخر:
در تمام مقالاتم استبداد دینی را زیر ضرب گرفته و به ویژه > پشت فتواي خميني و قتل عام سال 67 را نشان داده ام، اینکه باید به جنایات ساواک نیز، اشاره کرد و موضع گیری علیه ستم و سرکوبِ اشغالگران، یهودی ستیزی نیست _ مثل روز روشن است و با اجازه خوانندگان عزیز این بحث را در همین جا خاتمه می دهم.
با کمال احترام : همنشین بهار