فصلنامه راهبرد ارگان مركز تحقيقات استراتژيك مجمع تشخيص مصلحت نظام در جديد ترين شماره خود سخنان نسبتا محرمانه دكتر حسن روحاني دبير سابق شوراي امنيت ملي ايران را كه مهرماه سال گذشته در جلسه شوراي عالي انقلاب فرهنگي بيان كرده را به دست چاپ سپرده است.
رياست مركز تحقيقات استراتژيك را روحاني بر عهده دارد. وي در سخنان خود كه در بخشي از آن نيز به پرسشهاي حاضران پاسخ گفته سير مذاكرات يكساله ايران با اروپا تا آن زمان را تشريح كرده است. به نظر مي رسد براي پي بردن به جزئيات پرونده حساس هسته اي ايران خواندن اين سخنان كه متن كامل آن را به نقل از سايت فردادر ذيل آمده، ضروري است .
در بحث هستهاي حساسيت موضوع از اينجا نشأت ميگيرد كه در فنآوريهاي مربوط به بخش هستهاي،بخش چرخه سوخت يك حساسيت ويژهاي دارد. به دليل اينكه توانمندي در چرخه سوخت، تقريبا مساوي است با توانمندي يك كشور براي ساخت سلاح هستهاي در زماني كه اراده سياسي آن كشور بر اين امر تعليق بگيرد. يعني كشوري كه چرخه سوخت دارد ميتواند اورانيوم را غني كند و كشوري كه ميتواند اورانيوم را تا يك مرز حدودا 5/3% غني كند، اين توانمندي را خواهد داشت كه آن را تا بيش از 90% هم غني كند و به همين دليل، اين توانمندي امروزه با حساسيت فوقالعاده در محافل بينالمللي مورد بحث است.
كشوري كه داراي اين توانمندي باشد با نگراني و حساسيت با آن برخورد ميشود. معمول اين است كه فشار را به كشوري وارد ميكنند كه در آستانه است. يعني اگر واقعا كشوري اين توانمندي را به طور كامل به دست بياورد ادامه فشار بسيار سخت و يا ناممكن ميشود و كشوري هم كه به زودي به اين توانمندي نمي رسد، قاعدتا فشاري بر آن وارد نميشود. اما كشوري كه در آستانه دستيابي به فنآوري قرار ميگيرد، فشارهاي فراواني به آن وارد مي شود تا فعاليت خود را متوقف كند و به سمت تكميل آن توانمندي نرود و لذا در اين حالت، فشارها دو چندان ميشود.
جمهوري اسلامي ايران از 16-15 سال قبل يعني از سالهاي 67-66، يكي از موضوعاتي كه دنبال ميكرد اين بود كه بتواند فنآوري چرخه سوخت را به دست بياورد، زيرا همواره استفاده از انرژي هستهاي مدنظر بوده و ميخواستيم داراي نيروگاه هستهاي باشيم و اينكه بتوانيم سوخت آن را هم خودمان توليد كنيم.
براي اينكه بتوانيم فنآوري و امكانات چرخه سوخت را از كشوري خريداري كنيم، تلاش زيادي شد. در آن سالها و شرايط آن زمان، ما بيشتر دنبال شوروي و چين بوديم ولي هيچ كشوري حاضر نشد كه اين فنآوري را به ما بدهد.
گرچه حق طبيعي يك كشور است كه داراي چرخه سوخت باشد، اما به خاطر قابليتهايي كه در سايه اين فنآوري ايجاد مي شود، از دادن آن پرهيز ميكردند،ْ لذا تلاش براي اينكه ما بتوانيم اين توانمندي را از طرق مختلف بدست آوريم آغاز شد، مثلا فعاليتهايي كه بايد در داخل كشور انجام بگيرد تا به توانمنديهاي ملي در اين زمينه برسيم و يا ورود بازار سياه و تماس با افراد و شبكههاي مختلف در اين زمينه، شروع شد. در اين زمينهها قدمهايي در داخل برداشته شد و يكسري امكانات از طرق مختلف آماده شد.
در سالهاي اخير، يعني از سال 78 تصميم گرفته شد تا اين امكاناتي كه داشتيم فعالتر كنيم. به همين دليل، تلاش مضاعفي در كشور آغاز شد و يكسري اختياراتي به سازمان انرژي اتمي داده شد كه قبلا در اختيار اين سازمان نبود. يعني از لحاظ اعتبارات و نحوه هزينه آنها با تسهيلات جديد و مقررات ويژه، دست سازمان باز گذاشته شد، تا بتوانند بدون عبور از پيچ و خم هاي مقرراتي،فعال شوند. در پي اين فعاليتها بود كه تاستان 1381 سروصدايي در رسانههاي غربي آغاز شد مبني بر اينكه ايران مشغول ساخت بمب اتم است.
به ياد داريد كه اين سروصدا در مرداد سال 1381 شروع شد. پس از اين سروصدا، آژانس هم وارد عمل شد و از ايران در اين زمينه سوالاتي را مطرح كرد تا روشن شود آيا اقدامات ايران قانوني بوده يا نه؟ فعاليتها مخفي بوده و يا غير مخفي؟ آيا اين اقدامات با تعهدات ايران طبق معاهده NPT و قرارداد پادمان انطباق دارد يا نه؟ آيا برخلاف مقررات، اعمالي انجام شده است يا نه؟
به خاطر داريد كه سر و صداي زيادي در رسانههاي جهان شد و در پي آن، آقاي البرادعي در زمستان سال 1381 به ايران سفر كرد. در اين سفر از نطنز بازديد به عمل آورد. بعد از آن، اين بحث پيش آمد كه پرونده ايران در شوراي حكام مطرح شود. به دليل اينكه امريكاييها در آن ايام مصمم بودند كه به عراق حمله كنند،لذا دست نگه داشتند و به همين دليل فتيله مسئله را مقداري پايين كشيدند. در آن شرايط، اين بحث هم در آمريكا مطرح بود كه ايران اول يا عراق؟ ولي در نهايت تصميم بر اين شد كه به عراق حمله شود. لذا آمريكا كاملا خود را در بهمن آماده مي كرد و در اسفند ماه با آمادگي كامل ظاهر شده بود و در روز آخر اسفند حمله به عراق آغاز شد.
خود به خود، سرو صداي بحث ايران در ماه فروردين و ارديبهشت به دليل اينكه اوج بحث عراق و لشكركشي به آنجابود، كمتر شد. اما از خرداد كه پيروزي آمريكا در عراق مشهود شد و به اصطلاح خودشان توانستند عراق را تصرف كنند و هنوز هم مقاومتي كه امروز در عراق است و فشارهايي كه فعلا روي سربازان آمريكايي است شكل نگرفته بود، به اين فكر افتادند كه شرايط مناسب است تا مسئله ايران را در شوراي حكام مطرح كنند و زمينه مناسبي است تا پرونده به شوراي امنيت برود و به دنبالهاش تحريم و يا حتي عمليات نظامي عليه ايران طراحي شود و يا حداقل فشارهاي سياسي و اقتصادي عليه ايران شكل بگيرد.
به همين دليل، پرونده هستهاي ايران براي اولين بار در خرداد سال 1382 به طور رسمي در شوراي حكام آژانس مطرح شد. البته در آن جلسه قطعنامهاي صادر نشد، گزارش مدير كل مطرح شد و به عنوان بيانيه، رئيس اجلاس يك جمعبندي را ارائه كرد كه جمعبندي خوبي نبود،از آن زمان بود كه در كشور يك احساس خطري به وجود آمد كه يك توطئهاي ممكن است عليه ايران طراحي شده باشد و با مشكلاتي مواجه شويم.
تا آن زمان عمدتا كارهاي سياسي و فني بر عهده سازمان انرژي اتمي بود. يعني سفير جمهوري اسلامي ايران در وين در بخش مربوط به آژانس، از طرف سازمان انرژي اتمي تعيين مي شد و با تصويب رئيس جمهور منصوب ميگرديد. بنابراين سازمان هم كار سياسي و هم كار فني را برعهده داشت. البته وزارت خارجه هم در بعضي از مسائل در آن مقطع كمك مي كرد. اما احساس شد ضرورت دارد كه اين مسائل در سطح بالاتري مورد بحث و بررسي قرار گيرد و لذا موضوع در شوراي عالي امنيت ملي براي اولين بار مطرح شد كه چه اقداماتي بايد انجام شود. در اين زمينه جلساتي برگزار شد تا به اجلاس بعدي كه اجلاس ماه سپتامبر (شهريور سال 82) بود، نزديك شديم. اختلاف نظر شديدي بين سازمان انرژي اتمي و وزارت خارجه پيش آمد. سازمان انرژي اتمي ميگفت: پرونده هستهاي ايران، مسئله مهمي نيست و ما ميتوانيم در اين اجلاس، آن را حل و فصل كنيم ولي وزارت خارجه هشدار شديدي ميداد كه ممكن است مسير پرونده مسير بسيار دشواري باشد. در واقع اين دو ارگان درست نقطه مقابل يكديگر نظر داشتند. در جلساتي كه در دبيرخانه شوراي عالي امنيت ملي تشكيل مي شد اين اختلافنظرها كاملا مشهود بود و اينجا بود كه اين بحث در سطح كشور مطرح شد كه راجع به پروتكل الحاقي چه اقدامي بايد صورت گيرد. اگر يادتان باشد، سروصداي زيادي در كشور شروع شد كه آيا پروتكل را بپذيرم يا نپذيرم، پذيرش پروتكل خيانت است و يا ضرورت. دليل آن هم اين بود كه آقاي البرادعي (مديركل آژانس) در گزارشي كه براي ماه سپتامبر آماده كرده بود و منتشر شده بود به صراحت به اين نكته اشاره كرده بود كه من راجع به پرونده هستهاي ايران بدون اينكه ايران پروتكل الحاقي را بپذيرد و آن را اجرا كند قادر نيستم كه راستي آزمايي كنم يعني من نميتوانم Venification را انجام دهم و براي من راستي آزمايي امكان پذير نيست.
در اجلاس ماه سپتامبر يك قطعنامه بسيار شديداللحني عليه ايران با اجماع (بدون رأي گيري) تصويب شد. البته در آن مقطع، ما عضو شوراي حكام بوديم. قطعنامه به گونهاي صادر شده بود كه ما را به پشت درب شوراي امنيت سازمان ملل برده بود. كاملا روشن بود كه يك برنامه ريزي حساب شدهاي در پشت پرده انجام شده است تا از طرق اين قطعنامه، ما را به شوراي امنيت ببرند. در اين شرايط يك بحث جديد در كشور مطرح شد كه در اين شرايط، چه كاري بايد انجام داد؟ يك فرض اين بود كه به شوراي امنيت خواهيم رفت و يك فرض هم اين بود كه مسئله به گونهاي قابل حل و فصل است. در آن مقطع كه مسئله از لحاظ فني و حقوقي بررسي شد (در آن زمان در دبيرخانه شوراي عالي امنيت ملي كميتهاي تشكيل شده بود و در آن كميته وزراي مربوطه شركت مي كردند و بحث هاي مفصلي در اين زمينه صورت ميگرفت) نتيجه اوليه اين بحثها اين بود كه اگر حتي همكاري كامل با آژانس طبق اين قطعنامه انجام دهيم. باز هم در نوامبر (آذر 1382) به شوراي امنيت خواهيم رفت. بنابراين بايد به فكر يك ساز و كار ديگري مي بوديم كه با آژانس همكاري كنيم و به شوراي امنيت هم نرويم بحث اين نبود كه تضمين شود هيچگاه به شوراي امنيت نخواهيم رفت، بلكه بحث اين بود كه در آن مقطع كه آمريكا در اوج غرور بود و كشور هم آمادگيهاي لازم را براي شوراي امنيت نداشت، پرونده به شوراي امنيت نرود. ضمن اينكه ما هنوز تمام راه ها را تجربه نكرده بوديم كه آيا ميتوان مسئله را از راههاي ديگري حل و فصل كرد يا نه،بنابراين موضوع در جلسات متعدد در سطوح مختلف مورد بررسي قرار گرفت.
در حال حاضر هم سازوكار تصميم گيري ما در بحث هستهاي در چهار رده صورت ميگيرد. يك رده بحث كارشناسي است كه رياست آن را يكي از مديران وزارت خارجه برعهده دارد و تمام ارگانهاي مربوطه شركت دارند. بحث كارشناسي هم در رده بالاتر انجام ميشود كه جلسات آن در دبيرخانه شوراي عالي امنيت ملي تشكيل ميشود. رده سوم، كميتهاي در سطح وزرا است كه آن هم در دبيرخانه شوراي عالي تشكيل ميشود و رده چهارم، در سطح سران نظام است كه تصميمات كلان و اساسي در آن رده اتخاذ مي شود.
در جلسه سران نظام اين بحث مطرح شد كه ما طبق قطعنامه سپتامبر موظفيم كه تصوير كامل برنامه هستهاي را در طول سالهاي گذشته به آژانس ارائه كنيم. بحث اصلي اين بود كه آيا ارائه تصوير كامل مي تواند مشكل را حل كند يا نه؟ اگر تصوير كامل را ارائه ميكرديم خود آن تصوير ممكن بود ما را به شوراي امنيت ببرد. اگر ارائه نميكرديم كه به معني تخلف از قطعنامه بود و به دليل اينكه قطعنامه را اجرا نكردهايم به شوراي امنيت ميرفتيم. بنابراين بحث اين بود كه هر راهي را انتخاب كنيم،فرق نميكند و پرونده ما به شوراي امنيت خواهد رفت. به اين دليل در جلسات كارشناسي بحث شد كه آيا با اروپائيها در اين زمينه همكاري را شروع كنيم يا نه و آيا اين همكاري موثر است يا نيست؟برخي معتقد بودند كه همكاري با اروپا تاثيري ندارد چون اروپا مستقل نيست و چون آمريكا مصمم است ما را به شوراي امنيت ببرد، لذا اروپا نميتواند كاري انجام دهد. برخي هم معتقد بودند كه همكاري با اروپا ميتواند موثر باشد. همه اين مباحث در جلسه سران نظام مطرح شد.
به اين نكته هم توجه داشته باشيد كه سه كشور اروپايي نامهاي در تابستان 1382 براي دولت ايران فرستاده بودند كه نسبت به مسائل هستهاي ايران طرحي را پيشنهاد كرده بودند. البته در آن نامه مطالب مختلفي بود، منجمله نوشته بودند كه شما بايد چرخه سوخت را كنار بگذاريد. مشابه همين نامه را دولت روسيه هم براي دولت ايران فرستاده بود. آنها هم نوشته بودند كه ايران بايد چرخه سوخت را كنار بگذارد، لذا اين بحث مطرح شد كه آيا ما سه وزير اروپايي را به تهران دعوت كنيم يا نه؟ اختلاف نظر از دو منظر مطرح بود، بعضيها ميگفتند اساس بحث با اروپا موثر نيست، اگر هم بخواهند نميتوانند در برابر آمريكا كاري را از پيش ببرند. بعضيها هم ميگفتند اگر آنها را به تهران دعوت كنيم، پاسخ مثبت نخواهند داد. استدلال آنها هم اين بود كه هيچگاه تا به حال سه وزير مهم اروپايي به اتفاق به يك كشور غير اروپايي براي موضوعي سفر نكردهاند و عملا اين كار شدني نيست وزارت امور خارجه ما هم معتقد بود كه اين كار از لحاظ تشريفات، شدني نيست. يعني اگر سه وزير را دعوت كنيم به تهران، نخواهند آمد. اما به هر حال در آن جلسه تصميم گرفته شد كه آنها را دعوت كنيم و اگر نپذيرفتند، جلسه در يك كشور اروپايي تشكيل شود. اين بحث هم زمان بود با اين مسئله كه مسئوليت پرونده هستهاي به يك فرد واگذار شود و همه ارگانها زير نظر او فعاليت كنند. در جلسه سران نظر همه اعضا، بر اين قرار گرفت كه بنده مسئول اين پرونده باشم.
در واقع زماني كه ما سه وزير را دعوت كرديم در آن مقطع براي اين هدف بود كه ما چگونه كل تصوير برنامه هستهاي و همه فعاليتهاي گذشته را اعلام كنيم و به شوراي امنيت هم نرويم. اگر ميخواستيم فعاليتهاي گذشته را اعلام نكنيم، براي آژانس روشن ميشد كه قصد همكاري نداريم؛ چون اكثر فعاليتهايي كه انجام داده بوديم و به آژانس اعلام نكرده بوديم، توسط كشورهايي كه طرف معامله با ما بودند به آژانس اطلاع داده شده بود. مثلا كشور چين كه ما طرحهايي با آن كشور قبلا داشتيم و طبق پادمان ميبايست به آژانس اعلام ميكرديم و اعلام نكرده بوديم توسط خود چينيها به آژانس اعلام شده بود و آنها به ما گفتند كه همه موارد را به آژانس اطلاع دادهاند. همچنين برخي از تجهيزاتي كه از روسها خريده بوديم، آنها هم، همه موارد را به آژانس اطلاع داده بودند. حتي معلوم شد كه برخي از آزمايشات مخفي كه در سالهاي قبل انجام داده بوديم آژانس از آنها باخبر است. مثلا ما يك آزمايش در تهران انجام داده بوديم و مسئول پروژه استاد دانشگاه بود و يكي از دانشجويان او در همان مورد رسالهاي را نوشته بود و آن رساله در چندين نسخه منتشر شده بود كه اتفاقا يك نسخه از آن هم در اختيار آژانس بود كه ما از اين مسئله مطلع نبوديم و بعدها آژانس يك نسخه از اين رساله را ارائه كرد و گفت شما اين آزمايش را انجام دادهايد. يا مثلا در موضوع ديگري كه فكر ميشد كسي خبر ندارد يكي از اساتيد كه در آن پروژه شركت داشته بود در مورد آن، مقاله علمي نوشته و در يك مجله بينالمللي چاپ شده بود و يك نسخه از آن هم در اختيار آژانس بود. بنابراين اكثر مواردي كه فكر ميشد آژانس از آنها بيخبر است، اطلاعات كاملي از آنها داشت. حتي نسبت به يكي از موارد كه آزمايش آن حدود 10 و 12 سال قبل بود، زماني كه قرار بود موارد را به آژانس اطلاع دهيم، يكي از مسئولان آژانس گفته بود لابد فلان موضوع را هم حتما مينويسيد، در واقع ميخواست بگويد ما از آن هم مطلع هستيم.
در واقع اساس بحث من با سه وزير اروپايي اين بود كه اگر كل تصوير برنامه هستهاي را با توجه به مقررات ارائه كنيم با توجه به اينكه آمريكاييها اصرار دارند كه ما را به شوراي امنيت ببرند. آنها چه خواهند كرد؟ كه اگر آنها قول دهند كه ايستادگي ميكنند، ما با آنها شروع به همكاري و مشاركت كنيم. اگر هم نتوانند ايستادگي كنند كه بايد مسير ديگري را انتخاب كنيم.
ولي سه وزير را دعوت كرديم اولا آنها براي سفر به ايران اعلام آمادگي كردند و گفتند منوط به اين است كه مدير كلهاي وزارت خارجه سه كشور به صورت غير رسمي به ايران سفر كنند و يك مذاكره كارشناسي انجام دهند تا ببينيم راهي وجود دارد يا نه؟ مدير كلهاي سه كشور به تهران آمدند و با كارشناسان وزارت خارجه و اين جانب صحبت كردند و در نهايت وزرا تصميم گرفتند كه به تهران سفر كنند. البته در آخرين لحظاتي هم كه سه وزير عازم تهران بودند، هنوز نسبت به متني كه ميبايست توافق شود توافق نداشتيم. به هر حال آنها به تهران آمدند. در آغاز موارد مهم در جلسه كارشناسي مورد بحث قرار گرفت و آنها نتوانستند موارد اختلاف را حل و فصل كنند. بنابراين مسائل مورد اختلاف به ناچار در جلسه وزرا و اين جانب مطرح شد. لذا جلسه خيلي طولاني شد. جلسه از صبح آغاز شد و تا حدود 3 بعدازظهر ادامه داشت تا ما به توافق برسيم.
در اين جلسه اروپاييها به ما قول دادند كه اگر ما تصوير كامل هستهاي كشور را طبق قطعنامه به آژانس اعلام كنيم، اگر آمريكاييها بخواهند اصرار كنند كه پرونده ما را به شوراي امنيت ببرند، آنها ايستادگي خواهند كرد و اجازه نخواهند داد كه اين اتفاق رخ دهد. البته شايد آن شرايط يك شرايط خاص بود. آمريكاييها در اوج غرور و پيروزي در عراق بودند و اروپاييها هم قصد نداشتند اين پرونده به شوراي امنيت برود تا آمريكاييها بخواهند يك بحران ديگري در منطقه ايجاد كنند. در آنجا اين قول را به ما دادند كه ما ايستادگي ميكنيم و نميگذاريم اين پرونده به شوراي امنيت برود. لذا ما تصوير كامل را به آژانس اعلام كرديم ضمن اينكه اعلام كرديم پروتكل الحاقي را امضا ميكنيم. البته تمام مواردي كه با سه وزير اروپايي توافق كرديم مواردي بود كه نظام تصميم گرفته بود كه آنها را انجام دهيم. يعني اگر با سه وزير هم به توافق نمي رسيديم، به صورت يك جانبه اعلام ميكرديم كه پروتكل را امضا ميكنيم؛ تصوير كامل پرونده هستهاي را به آژانس ارائه خواهيم كرد و اعلام ميكرديم كه بخشي از چرخه سوخت را به حالت تعليق درميآوريم. يعني تصويب شده بود كه حتي اگر با 3 كشور هم به توافق نرسيديم، اين موارد را يك جانبه اعلام كنيم. ولي ما با آنها يك معاملهاي انجام داديم كه ما اين موارد را انجام بدهيم و آنها هم در برابر آن تعهداتي را انجام بدهند.
مهمترين قولي كه به ما دادند اين بود كه در برابر مسئله شوراي امنيت ايستادگي كنند و كاري كنند كه اين مسئله در داخل آژانس حل و فصل شود. اروپا به اين وعده در اجلاس نوامبر عمل كرد. يعني عليرغم اينكه آمريكاييها با همكاري استراليا، كره جنوبي و ژاپن پافشاري ميكردند كه اين پرونده بايد به شوراي امنيت ارجاع شود، سه كشور اروپايي ايستادگي كردند و نگذاشتند پيشنهاد آمريكا مطرح شود. اين مسئله بسيار جالب توجه بود؛ حتي روسها به ما گفتند كه اين اولين منظره جالب در تاريخ سياسي بود كه ما شاهد آن بوديم كه انگليس رو در روي آمريكا قرار گرفته بود. ما تا به حال چنين منظرهاي را نديده بوديم، براي ما خيلي زيبا بود. ما از اجلاس نوامبر عبور كرديم منتهي بعدا اعتمادسازي بين ما و اروپا يك مقدار دچار مشكل شد.
در اينجا اين نكته را اضافه كنم و آن اينكه در آن مقطع ما از مذاكرات پشت پرده آمريكا و انگليس با ليبي مطلع نبوديم. همچنين اين موضوع كه دلالي كه از او قطعاتي را خريداري كرده بوديم، ليبي هم از همان دلال تجهيزات را خريداري كرده، اطلاع نداشتيم. ما يك متني را راجع به آن دلال و تجهيزاتي را كه از او خريده بوديم به صورت برگ جداگانه و خصوصي براي البرادعي به ضميمه همان تصوير كامل پرونده ايران به آژانس، ارائه كرده بوديم. مشخصاتي كه آژانس درباره آن دلال و مكانهايي كه با او معامله كرده بوديم، به ما ميداد، اين اطلاعات و مشخصات را در واقع ليبي در اختيار آمريكاييها و انگليسيها قرار داده بود. ليباييها تمام مسائل را از ابتدا تا انتها به آمريكاييها و انگليسيها گفته بودند و هرچه كه از اين دلال و ديگران خريداري كرده بودند را تحويل آمريكاييها دادند و هرآنچه كه آمريكاييها و انگليسيها از آنها خواسته بودند به آنها عمل كردند. يعني راجع به صلح خاورميانه، اسرائيل و اينكه رابطه با فلسطينها را قطع كند و كمكهاي مالي هم كه به آنها ميكرد را قطع كند؛ و.... در واقع هر آنچه كه آنها ميخواستند از ليبي گرفتند. لذا وقتي مي گويند مدل ليبي؛ اين نيست كه فقط سانتريفيوژها را جمعآوري كنيم و داخل كشتي بگذاريم و به واشنگتن بفرستيم بلكه، مدل ليبي يعني در مسير به رسميت شناختن اسرائيل، يعني قطع رابطه با نهضتهاي آزادي بخش در جهان؛ يعني تمام مواردي كه از قذافي قول گرفتند اين را ميگويند «مدل ليبي» الان شما ميبينيد كه ليبي كلا پروسه صلح را قبول كرد و به نوعي از پروسه صلح خاورميانه حمايت ميكند و با مبارزان فلسطيني قطع رابطه كرده و همه كمكها را قطع كرده و در واقع 180 درجه تغيير جهت داده است.
به هر حال، از اطلاعاتي كه از طريق ليبي به دست آورده بودند، متوجه شدند كه ممكن است ما چيز ديگري هم از دلال گرفته باشيم كه اطلاع ندادهايم. ما تجهيزاتي را كه از اين دلال گرفته بوديم گفته بوديم جز يك مورد و آن هم، مورد مربوط به p2 بود كه نگفته بوديم و به خاطر اينكه اينها از طريق ليبي به دلال دست پيدا كرده بودند، اطلاعات كافي را به دست آورده بودند. به ما گفتند كه آيا شما نقشههاي p2 را خريداري كردهايد يا خير؟ كه معلوم شد كه در اين رابطه اطلاعاتي دارند، البته ما قصد داشتيم p2 را بعدا در اظهارنامهها بنويسيم. ولي به هر حال آنكه اين مورد را تخلف محسوب كردند.
سؤال يكي از اعضاي شوراي انقلاب فرهنگي: آقاي دكتر p2 چيست؟
دكتر روحاني: p2 سانتريفيوژ پيشرفتهتر از p1 است.
سؤال يكي از اعضاي شورا، سانتريفيوژ چيست؟
دكتر روحاني: سانتريفيوژ دستگاهي است كه گاز UF6 وارد آن ميشود و از طريق آن غني ميگردد.
سؤال يكي از اعضاي شورا: گاز UF6 چيست؟
دكتر روحاني: UF6 همان گاز هگزافلورايد است كه ماده اوليه براي غنيسازي از طريق سانتريفيوژ است. يعني در واقع خوراك سانتريفيوژ محسوب مي شود.
سؤال يكي از اعضاي شورا: غنيسازي يعني چه؟
دكتر روحاني: در اورانيوم طبيعي (همچنين در UF6 كه به صورت گاز است) ايزوتوپهاي 235 كمتر از 1% است يعني بيش از 99% ايزوتوپهاي 238 است. 234 و 235 از 1% كمتر است (7/0 درصد است). ما در غنيسازي، ايزوتوپهاي 235 را به جاي 7/0 درصد به 5/3 درصد ميرسانيم. دستگاههاي سانتريفيوژ به دليل سرعت زياد و از طريق گريز از مركز عمل جداسازي را انجام ميدهد. اين دستگاه در طول يك دقيقه 60 هزار دور گردش دارد. يعني در يك ثانيه حدود هزار دور گردش ميكند و لذا به خاطر سرعت زياد آن دو پايه آن نميتواند ثابت باشد، لذا سمت بالا، از طريق مگنت معلق است و از سمت پايين به وسيله يك سوزن و داخل روغن گردش را انجام ميدهد. در مجموع از لحاظ فني يك ساختمان پيچيدهاي دارد و اساسا از تكنولوژي پيشرفته اي برخودار است. البته P1 نسلي است كه دهه 60 در دنيا استفاده مي شده، بعد از آن نسلهاي P1،P2 و ... مورد استفاده قرار گرفتهاند. آن چيزي كه ما در اختيار داريم مدل P1 است و در مورد P2 هم در حد تحقيقاتي كارهايي در حال انجام است.
به هر حال مسئله P2 باعث شد كه به اعتماد بين ما و اروپا خدشه وارد شود و به روند و پروسهاي كه شروع كرده بوديم، ضربه اساسي وارد شود. به دليل اينكه آمريكاييها از همان روزهاي آغازين به اروپاييها ميگفتند كه ايرانيها به شما دروغ ميگويند و تمام مسائل را به شما نگفتهاند و آنچه اعلام شده بخشي از پرونده است، در مقابل اروپاييها ميگفتند كه ما به آنها اعتماد كردهايم. موضوع P2 كه كشف شد اروپاييها را عصباني كرد و اساسا شك كردند كه آيا ما غير از P2 نقشه يا تجهيزات ديگري را هم گرفتهايم و به آنها اطلاع ندادهايم يا خير؟ مثلا به ما ميگفتند كه آيا شما نقشه بمب را هم گرفتهايد؟ به دليل اينكه ليبي نقشه بمب را هم خريداري كرده بود. آنها به ما ميگفتند ليبي نقشه بمب را از همين دلالي كه شما با او رابطه داشتيد خريداري كرده است. چگونه ميشود كه P2 و P1 را بخريد و نقشه بمب را خريداري نكنيد؟! البته اين دلال الان در زندان مالزي است.
در مجموع، به خاطر مسائلي كه ليبي براي ما به وجود آورد، كار ما يك مقدار سخت و مشكل شد. ضمن اينكه علي رغم هم اين مشكلات، در مراحل بعدي با اروپاييها به يك توافق بسيار خوبي رسيديم و آن اين بود كه ما دامنه تعليق را يك مقدار گسترش دهيم و آنها در قبال آن، پرونده ما را در دستور كار آژانس خارج كنند. اين توافق در ماه فوريه 2004 در بروكسل صورت گرفت. ولي بعد از اينكه اين توافق در سطح كارشناسان انجام گرفت و بعد سه وزير آن را امضا كردند و براي ما ارسال كردند، آمريكاييها خيلي به آنها فشار آوردند كه در نهايت از تعهدات خود عقبنشيني كردند. نسبت به خبر فشار شديد آمريكا در اين مورد، ابتدا از طرق سياسي آن را شنيديم و بعد در روزنامههاي اروپايي هم موضوع، منتشر شد كه بوش با بلر تماس گرفته و از كار سه كشور انتقاد كرده كه اين چه توافقي است كه با ايران امضا كردهايد؟ ما غنيسازي را در حدي كه در قطعنامهها آمدهاند بود تعليق كرديم و نه بيشتر از آن، آنها هم تعهد كرده بودند كه پرونده ما را در ماه ژوئن از دستور كار شوراي حكام خارج كنند. به هر حال به دليل مخالفت آمريكا و سر و صداي ديگران و مسئله راهاندازي اصفهان اين كار انجام نگرفت. اين موضوع باعث شد تعليقي كه روي قطعهسازي و مونتاژ شروع شده بود را به هم بزنيم. شروع مجدد قطعهسازي و مونتاژ، يك فضاي سياسي شديدي عليه ما به وجود آورد.
موضوع ديگري كه پيش آمد اين بود كه اروپاييها كمكم به اين نتيجه رسيدند كه ما در مواردي كه از لحاظ فنآوري مشكلاتي داشتيم، تعليق را نپذيرفتيم و فقط روي مواردي كه مشكل فني نداشتيم تعليق را پذيرفتيم. اين هم مطلبي است كه اخيرا خود آنها در مذاكرات ميگويند؛ يعني بخش اصفهان كه همان بخش U.C.F و كارخانهاي است كه كيك زرد را به UF4 و UF6 تبديل ميكند، در دوران تعليق، تكميل كرديم. آن زماني كه با اروپاييها در تهران صحبت ميكرديم هنوز در حال نصب دستگاهها در بعضي از بخشهاي اصفهان بوديم و كار زيادي براي تكميل پروژه باقي مانده بود. در واقع با فضاي آرامي كه ايجاد كرديم، توانستيم اصفهان را تكميل كنيم كه الحمدالله امروز اصفهان تكميل شده است و ميتوانيم كه كيك زرد را به UF4 و UF6 تبديل كنيم كه اين مسئله بسيار اهميت دارد.
در واقع UF6 ماده تغذيهاي اصلي ماشينهاي سانتريفيوژ است كه به عنوان Feed Material ميباشد. بنابراين مهم بود كه اين پروسه را به نتيجه برسانيم.
در طول اين يك سالي كه گذشت، از لحاظ پرونده حقوقي نسبتا پيشرفت خيلي خوبي داشتهايم. يعني تمام مواردي كه به عنوان موارد اختلاف بين ما و آژانس بوده، عمدتا حل و فصل شده است. يعني تمام كارهايي كه آنها ميگفتند شما به صورت مخفي انجام داديد يك مقدار بحث، راجع به تبديلات (Conversion)بود، كه مثلا كيك زرد را به UF4 و يا مثلا UF4 را به UF6 تبديل كرده بوديم، بحث تبديلات با آژانس تمام شده و به حل و فصل نهايي رسيدهايم. در بحث ليزر كه يك بخش بسيار عمدهاي بود و مربوط به دستگاههايي بود كه از چين و روسيه خريداري كرده بوديم و به آژانس اطلاع نداده بوديم، (گرچه از لحاظ مقرراتي ملزم به دادن اطلاع به آژانس نبوديم) به حل و فصل نهايي با آژانس رسيديم.
اما چند مسئله ديگر باقي مانده است كه البته برخي از آنها را حتي آن روزي كه با سه وزير در تهران مذاكره ميكرديم، اصلا از آنها بيخبر بوديم. يكي از آن موارد، آلودگي سطح بالا است. ما اطلاعي نداشتيم كه در كشور ما آثار آلودگي سطح بالا وجود دارد. آلودگي به اين معنا است كه آثار غناي اورانيوم بالاي 50% در كارگاههاي ما وجود دارد. اگر در كشوري اورانيوم در سطح بيش از 20% توجيه براي سوخت نيروگاه دارد و وقتي به 25%، 50% و 60% ميرسد يعني هدف ساخت بمب است. بازرسان وقتي از كارگاههاي ما نمونه گيري كردند از طريق استفاده از يك نوع دستمالهاي خاصي كه بر روي نقاط مشكوك ميكشند و آن را به آزمايشگاه برده و مورد آزمايش قرار ميدهند، مشخص ميشود كه چه فعل و انفعالاتي در آن مكان صورت گرفته است. اين آزمايش حتي نشان ميدهد كه در چه تاريخي اين اقدامات صورت گرفته است. در تابستان 1382 وقتي نمونهگيري كردند و بعد مورد آزمايش قرار دادند، گفتند كه در ايران آلودگي با غناي 70 و 80 درصد پيدا شده است. اين موضوع باعث يك سر و صداي جديدي شد. ما هم دچار حيرت شده بوديم كه چرا اين آلودگي وجود دارد در حالي كه مطمئن بوديم ما چنين فعاليتي را انجام ندادهايم. آنها هم قبول نميكردند. حتي اين بحث در ايران مطرح شد كه برخي از بازرسان آژانس تحت تاثير آمريكا، دستمال آلوده را به ايران آورده و اعلام كردهاند كه اينجا آلوده است. بعدها معلوم شد سانتريفيوژهايي كه از دلال خريداري كرده بوديم برخي از آنها دست دوم بوده و توسط كشور ثالث غنيسازي شده بود و بالطبع قطعات اين سانتريفيوژها آلوده بوده است.
سؤال يكي از اعضاي شورا:آيا الان آژانس پذيرفته كه اين آلودگي از طرف ما نبوده؟
دكتر روحاني: يكي از مشكلاتي كه ما آلان با آژانس داريم و هنوز حل و فصل نهايي نشده است راجع به همين آلودگي است و ما هنوز نتوانستهايم اين مسئله با آژانس به طور كامل حل و فصل كنيم. يعني آژانس هنوز هم شك دارد كه آيا اين آلودگيها تماما مربوط به قطعاتي است كه از خارج وارد كرديم يا نه؟ شبهه ديگر اينكه آنها ميگويند ممكن است در زمان فروپاشي شوروي سابق، از آنها اروانيوم غني شده خريداري كرده و به ايران آوردهايد. به دليل اينكه در آلودگيهايي كه كشف ميشود در آزمايشات مشخص ميشود كه اورانيوم مربوط به كدام كشور است. طبق نظري كه آژانس دارد، برخي از آلودگيهايي كه در ايران كشف شده است، مواد آن مربوط به شوروي سابق ميشود كشور ثالثي كه آنها احتمال ميدهند ما اين قطعات را از آنجا خريداري كرديم، پاكستان است. البته از طرف ما اسم هيچ كشوري مطرح نشده است چون ما از دلال خريداري كردهايم. پاكستانيها هم ميگويند كه هيچ مادهاي را از شوروي سابق وارد نكردهاند. آنها در مورد آلودگي 36 درصدي كه در ايران كشف شده است ميگويند مربوط به بازفرآوري اروانيوم مصرف شده در نيروگاه است. البته ما تقريبا با آژانس براي حل و فصل نهايي اين مسئله نزديك شدهايم. الان آژانس قصد دارد به مراكز غنيسازي پاكستان برود و از آنجا نمونهبرداري كند. و يا قطعاتي را از پاكستان به وين براي آزمايش منتقل كند در حال حاضر هم مشكلي بين آژانس و پاكستان بر سر اين موضوع ايجاد شده است.
موضوع ديگر، بحث P2 است كه سوابق آن را اعلام نكرده بوديم كه هنوز مسائل اين موضوع پايان نيافته است. سوال آنها اين است كه نقشههاي p2 را چگونه و چه زماني خريداري كردهايم و چه چيزهاي ديگري خريدهايم و كارگاه p2 كجا بوده است. ما در مورد p2 به آنها گفتيم كه در يك كارگاه كوچك بخش خصوصي فعاليت ميشده و فقط در آنجا فعاليت بوده است. آنها هم هنوز نپذيرفتهاند. چون ميگويند شما اين همه پول براي نقشههاي دادهايد و بعد اين نقشهها را به يك شخص داديد كه داخل كارگاه كوچك خود اين فعاليتها را انجام دهد؟! قاعدتا شما در يك نقطه ديگري فعاليت اصلي را انجام ميدهيد. به هر حال هنوز يك مقدار اختلاف در اين زمينه باقي مانده است. كه بايد براي آنها روشن شود كه واقعيت همين است كه اعلام كرده ايم.
سوال يكي از اعضاي شورا: يعني ما در اين مورد، دروغ گفتهايم؟
دكتر روحاني، نه، ما دروغ نگفتهايم. ما تمام موارد را درست گفتهايم، البته ممكن است در برخي موارد در اعلام آنها تاخير شده باشد.
بنابراين اكثر موارد در بخش حقوقي حل و فصل شده است ولي بعضي از موارد هنوز باقي مانده است، گرچه به حل و فصل نهايي نزديك شدهايم. ما اميدواريم در گزارشي كه تا چندي بعد ارائه ميشود، البرادعي بتواند بگويد كه ايران راجع به آلودگي، تمام كارهاي لازم را انجام داده است و اين كشور ثالث است كه بايد با آژانس همكاري كند و در مورد P2 بگويد كه اكثر شبهات و اشكالات ما رفع شده است. به هر حال وضع ما، از لحاظ حقوقي خوب است. يك سال، زمان زيادي نيست. معمولا اگر كشوري در اين گونه امور در يك سازمان بينالمللي با مشكل مواجه شود براي حل مسئله، معمولا به سالها فرصت نياز است. ما نسبتا خوب پيشرفت كردهايم. يعني سازمان انرژي اتمي، وزارت خارجه و همه مسئولين واقعا خوب كار كردهاند و پيشرفت ما در اين زمينه خوب بوده است.
از لحاظ فنآوري، نسبت به سال گذشته از وضع خوبي برخورداريم. به دليل اينكه سال گذشته در ابتداي برنامه قرار داشتيم. مثلا اگر ما قصد داشتيم غنيسازي را انجام بدهيم، حتي ماده اوليه آن را نداشتيم. ما يك مقدار كمي ماده اوليه UF6 را از خارج خريداري كرده بوديم و همان مقدار را ميتوانستيم براي مدت چند ماه مصرف كنيم. اما امروز اصفهان راهاندازي شده است و ما از لحاظ فني در اين زمينه پيشرفت خوبي داشتهايم. وضع ما در قسمت ساخت قطعه و مونتاژ خوب است يعني در طول يك سال گذشته، قطعات فراواني را توليد كرديم. البته اين كارها ديگر مخفي نيست و آژانس بر آنها نظارت دارد و از ميزان توليد قطعات و مونتاژ و اينكه چه مقدار سانتريفيوژ آماده كردهايم، آگاه است.
در خصوص تعداد سانتريفيوژ، وضع ما نسبتا خوب است. يعني سال گذشته زماني كه قصد مذاكره با اروپاييها را داشتيم چيزي در حدود 150 عدد سانتريفيوژ داشتيم اما الان در حدود 500 عدد سانتريفيوژ آماده داريم. اگر هم قصد داشته باشيم كه اين تعداد را به 1000 عدد برسانيم، مشكلي نداريم. پس پيشرفت خوبي در اين زمينه داشتهايم.
الان به مقطعي رسيدهايم كه مجددا در يك مقطع حساسي قرار گرفتهايم. حساسيت مقطع به اين دليل است كه آمريكاييها به اروپاييها ميگويند كه سر شما كلاه رفته است. به دليل اينكه ايران در طول اين يك سال، تمام مشكلات فني خود را حل كرده است. اگر سال گذشته جلوي فعاليت ايران را گرفته بوديم قطعات توليد و مونتاژ نشده بود و اين ميزان سانتريفيوژ در اختيار نداشتند. سال گذشته ماده اوليه UF6 نداشتند. در صورتي كه امسال اين مواد در اصفهان توليد مي شود. بنابراين ميگويند ايران خود را به مرز توليد رسانده و از فرصت يك سال، حداكثر استفاده را كرده است در واقع اين مطلب را ميگويند كه اروپا در مجموع ضرر كرده و ايران توانسته برنامه خود را به نحو نسبتا مناسبي ادامه دهد.
بنابراين به مرزي رسيدهايم كه ميدانند اگر ما به تعليق پايان دهيم، در عرض چند ماه با امكاناتي كه در اختيار داريم ميتوانيم به غنيسازي در سطح 5/3% برسيم. الان فشار روي ما بيشتر شده است كه ايران تعليق وسيعتري را انجام بدهد كه در قطعنامه اخير ماه سپتامبر هم تصويب شده است. ضمن اينكه آژانس را مجبور كردند كه در اجلاس ماه نوامبر يك گزارش جامع 2 ساله را ارائه كند. چون گزارشهاي آژانس 3 ماهه است. اگر گزارشي مربوط به 3 ماه اخير بدهند تمام آنها مثبت است و مطالب منفي وجود ندارد.اما زماني كه ميگويند گزارش 2 ساله بدهد، مجددا تمام موارد منفي سال گذشته ذكر مي شود و لذا گزارشي كه اين دفعه آژانس به شوراي حكام خواهد داد، مجددا تخلفات گذشته را بيان ميكند كه ايران چه تخلفاتي را انجام داده است و در چند مورد خلاف واقع اظهار نموده است و چه چيزهايي را مخفي كرده است. تمام اين موارد در گزارش آينده مجددا ذكر ميشود.
اين موضوع به اين علت است كه آمريكاييها مصمم شدهاند تا در اين مقطع پرونده، را به شوراي امنيت ارجاع دهند و به همين خاطر است كه فشار خود را روي اروپاييها زياد كردهاند.
ضمن اينكه اروپاي امروز با اروپاي سال گذشته يك مقدار متفاوت است. اروپا در سال 15 كشور بود و مقداري وضع بهتر بود و فقط 4 - 3 كشور بودند كه با آمريكا همكاري نزديكي داشتند. ولي الان 10 كشور جديد به آنها اضافه شده است كه اكثريت اين كشورها آمريكايي هستند. لذا آمريكا الان نفوذ بيشتري در اتحاديه اروپا دارد. در هفتههاي اخير كه سه كشور راجع به بسته Package معروف كه ميخواهند به ايران تقديم كنند، در اتحاديه بحث زيادي شده است. اين كشورها همان حرف آمريكاييها را تكرار كرده بودند كه ايران تخلف كرده و شما مي خواهيد به آنها جايزه بدهيد؟ آنها تخلف كردند و بايد به شوراي امنيت بروند. سه كشور اروپايي هم گفته بودند اگر شما با ما همراه نشويد خود ما به تنهايي با ايران كار ميكنيم. بنابراين يك مقدار نسبت به سال گذشته وضع متفاوت است. ضمن اينكه فشار آمريكاييها هم نسبت به اروپاييها شديدتر شده است.
شايد يك مقدار هم نگراني اروپاييها كمتر شده است. يعني آنها در ابتدا تصور ميكردند كه اگر ما به شوراي امنيت برويم، بحران و جنگ جديدي در منطقه خواهد بود و آمريكا به ايران حمله ميكند اما الان احتمال اينكه اگر به شوراي امنيت برويم، جنگي رخ بدهد خيلي ضعيف است. يعني آمريكاييها بعيد است كه قصد داشته باشند يك بحران ديگري در منطقه ايجاد كنند، به دليل معضلات و مشكلاتي كه امروز در عراق با آنها مواجه هستند. بنابراين شرايط، يك مقدار متفاوت است و به همين دليل اروپاييها نسبت به سال گذشته از اينكه ما به شوراي امنيت برويم خيلي نگران نيستند. البته هنوز هم نميخواهند كه ما به شوراي امنيت برويم. به دليل اينكه در شوراي امنيت عمدتا كار به دست آمريكا ميافتد و اروپاييها نقش كمتري خواهند داشت. ضمن اينكه از اين موضوع هراس دارند كه آمريكاييها با اين فشار، به تدريج نظام ايران را بشكنند و اين مسئله به نفع آنها نيست كه يك حكومت آمريكايي در ايران روي كار بيايد و يا اينكه آن قدر فشار وارد كنند كه در نهايت جمهوري اسلامي ايران با آمريكا همكاري كند، اين موضوع هم به نفع اروپاييها نيست. آنها در اين شرايط روابط خوبي با ما دارند و احتمالا در آن شرايط ممكن است روابط ما با آنها تضعيف شود.
در مجموع، خيلي به نفع اروپا نيست كه ما به شوراي امنيت برويم. اما در عين حال در مسئله چرخه سوخت، به همان ميزاني كه آمريكاييها مصمم به جلوگيري هستند آنها هم مصمماند. البته در اين مسئله يك تفاوت اساسي بين اروپا و آمريكا وجود دارد و آن اينكه آمريكا قصد دارد ما را به شوراي امنيت ببرد تا تمام مسائل خود را با ما حل و فصل كند. يعني به بهانه مسئله هستهاي به شوراي امنيت ميرويم اما با حل مسئله هستهاي از شوراي امنيت خارج نميشويم. آنها قصد دارند تمام مسائل مورد نظرشان همچون بحث خاورميانه و تروريزم و .... را در آنجا مطرح كنند. يعني آمريكا قصد دارند از اهرم شوراي امنيت استفاده كنند تا تمام مسائل مورد نظر خود را با ما حل و فصل كنند ولي اروپاييها نميخواهند ما را در يك مشكل بزرگ قرار بدهند. شايد در منطقه، ايران يك فضاي تنفسي براي آنها باشد. آنها در حال حاضر جايي را ندارند. عراق و بقيه كشورهاي عربي در اختيار آمريكا است. ذخاير نفت و چاههاي نفتي در اختيار آمريكاست و فقط كشوري كه مستقل و آزاد است و اروپاييها ميتوانند با آن صحبت كنند، ايران است. ضمن اينكه در مسئله چرخه سوخت نظر اروپا هم همانند آمريكا است و اگر بدتر نباشد بهتر نيست. روس هم همانند آنها است و آنها هم ميخواهند كه ما چرخه سوخت نداشته باشيم. تقريبا تمام كشورهاي ديگر هم به همين صورت هستند. چين هم نميخواهد كه ما چرخه سوخت داشته باشيم ولي چين و روسيه نميخواهند كه ما به شوراي امنيت برويم. مثلا آقاي لاروف كه به تهران آمده بود اصرار فراواني داشت بر اينكه چرخه سوخت نداشته باشيم و ميگفت براي چه ميخواهيد سوخت توليد كنيد؟ اين فنآوري معضلات و مشكلات فراواني دارد و اصلا مقرون به صرفه نيست. ما به شما سوخت ارزان ميدهيم و تعهد به فروش آن ميكنيم. ايشان به من گفتند كه يك پيشنهاد خوبي براي شما دارم و آن اينكه، مگر شما 20 نيروگاه و سوخت آنها را نمي خواهيد؟ ما تمام آنها را تعهد ميكنيم. پس، روسها هم نميخواهند ما چرخه سوخت داشته باشيم، هم به دليل اقتصادي كه قصد دارند كه سوخت را به ما بفروشند و ايران بازار آنها باشد و هم به دلايل امنيتي، بنابراين در مسئله چرخه سوخت، نوعي اتفاق نظري وجود دارد.
در شرايط فعلي كه اروپاييها اين بسته را به ما پيشنهاد دادهاند، در اين بسته هم نكات مثبت و هم نكات منفي وجود دارد. در مجموعهاي كه آنها به ما ارائه دادهاند يكسري موارد مثبت و خوب، مواردي هم به صورت شعارهاي و بيمحتوا و يكسري موارد هم از نظر ما منفي است. البته امروز صبح (package)جديد خود را به ما دادهاند كه در واقع يك مقدار طرح قبلي خود را اصلاح كردهاند. مثلا نقطه مثبت آن اين است كه ميگويند ما حق ايران را براي داشتن فنآوري هستهاي در چارچوب N.P.T به رسميت بشناسيم. يا اينكه ميگويند ايران حق دارد كه داراي نيروگاه هستهاي باشد و اينكه چون ايران نفت و گاز دارد پس نبايد اين فنآوري را داشته باشد نادرست است. چون آمريكا ميگويد ايران اصلا نيازي به نيروگاه هستهاي ندارد ولي آنها ميگويند اين حق ايران است و بايد داشته باشد. به دليل اينكه ايران حق دارد براي آينده بلند مدت خود نگران باشد كه يك روزي نفت و گازش تمام ميشود و بايد اين فنآوري را داشته باشد.
در بخش ديگري گفتهاند كه ما از اينكه بازار سوخت ارزان نيروگاه هستهاي در اختيار ايران قرار بگيرد حمايت ميكنيم و تمام امكاناتي كه براي مسائل ايمني و حفاظتي نيروگاهها و يا مراكز هستهاي است آنها را در اختيار ايران قرار ميدهيم. در بخشهاي ديگر آن به مواردي اشاره كردهاند كه مثبت است ولي اهميت زيادي ندارد. مثلا مي گويند ما از اين مسئله كه ايران عضو WTO باشد حمايت ميكنيم. اروپاييها قبلا هم هيچگاه مخالف نبودند، آن كشوري كه مخالفت ميكند، آمريكاست. ميگويند ما بلافاصله مذاكره T.C.A (قراداد تجاري بين ايران و اروپا) را شروع ميكنيم. يعني ميگويند به محض اينكه بر سر اين معامله با ايران به توافق برسيم بلافاصله مذاكرات را آغاز خواهيم كرد. اين موارد براي ما چيزي نقدي ندارد. براي اينكه زمان نهايي شدن آنها طولاني است و ممكن است چند سال طول بكشد تا به نتيجه نهايي برسيم.
در بخش ديگر ميگويند ما ميخواهيم ايران به عنوان يك شريك پايدار تجاري اروپا باشد و ما آمادهايم در زمينه سرمايهگذاري صنعت، هواپيماي غير نظامي، كشاورزي و صنايع نفت و گاز در ايران وارد همكاري شويم. اين مسئله بيشتر به صورت كلي است. چون ميگويند ما آمادهايم تا با يكديگر مذاكره كنيم تا به تفاهم برسيم. در Package قبلي مطالبي ذكر شده بود كه از ديد ما مثبت نبود، البته آنها اعلام كردند كه منظورشان چيز ديگري بوده است.