كميته بر گزار كننده چهارشنبه سوري كه از گروه هاي داوطلبان ايراني در سال 2005 تشكيل شده است امسال با يك مشكل جدي روبرو شده است كه ضروري مي دانيم جامعه ايراني در انتاريورا در راستاي آگاهي رساني و شفاف سازي در جريان ان قرار دهيم تا با مشاركت همگاني و رهنمودها ي سازنده در مورد فرهنگي بودن يا سياسي بودن ان روشن شود.
داستان ازآنجا شروع شد كه خانم شرلي كارل عضو انجمن شهر ( منطقه داون ولي )در جلسه 29 ژانويه د راداره پليس منطقه 33 كه با حضور مقامات شهر و كميته ايراني برگزار شد رسما از سياسي شدن چهارشنبه سوري بدليل شكايت هاي رسيده انتقاد كرد و خواستار غير سياسي شدن ان در سال 2006 شد.
.
مشكل از انجا شروع شد كه جريان سياسي كه ساليان دراز در يكي از محلهاي آتش در پارك ، اين مراسم را برگزار كرده اند معتقد هستند كه تبديل جهردشنبه سوري به مراسمي براي مخالفت با رژيم حق انهاست . و كسي نمي تواند انها را ازين كار باز دارد. انها همچنين انتقاداتي به جريانات دانشجوئي در تورنتو داشتند كه چرا از فعاليت سياسي دور ي مي گزينند.
در جلسه يكشنبه 13 فوريه كميته نتوانست به نتيجه اي دست يابد.
وادامه بحث در جلسه يكشنبه 19 فوريه ادامه يافت.
اكثريت اعضا شركت كننده معتقد هستند از انجا كه اساسا چهار شنبه سوري قبل از پيدايش اديان بوده است اين مسئله فرهنگي است و شايديكي از دلايل تداوم و ماندگار ي ان هم دور بودن ان از عرصه سياست بوده است كه د رهمه دوران در ايران جشن گرفته شده است.
با درنظر گرفتن اينكه كميته برگزار كننده محصول يك كار جمعي به نيابت از جامعه ايراني با تكثر عقايد و باورها است با توجه به درخواست رسمي شوراي شهر لذا ان جريان سياسي بهتر است داوطلبانه د ر راستاي وحدت جامعه از سياسي كردن ان خوددار ي كند .
ا ز طرفي نمايندگان جريانات دانشجوئي بدرستي به اساسنامه تشكل هاي خودشان كه غير سياسي است و در يك انتخابات دموكراتيك به تصويب رسيده است اشاره مي كنند كه اچازه همكاري تشكل را د رموارد سياسي (چه ايراني چه كانادائي ) نمي دهد . بنابر اين امكان ادامه همكاري با كميته رابه صورت گتشكل نخواهدد داشت .
ولي دوستان جريان سياسي مذكور معتقدند كه “ حتي اگر پارك را ببنند ما اين مراسم را بر گزار ميكنيم و از آ.ر.سي ام. پي و پليس هم نمي ترسيم. “ اين دوست عز يزا ز موضع دلسوزانه مي گويد “ چرا مي ترسيد مسئله سياسي بشود ما هستيم. “ ونيز طرح موضوعاتي مانند “حق ماست“ ،“ ما خون داديم“ ،“ نماينده مادران شهدا “، “حق داشتن پرچم“ ،ضرورت مطرح كردن عمومي اين بحث را ايجاب كرد.
شكل گيري كميته بر گزار كننده
سال گذشته وقتي كه ما باخبر شديم كه پليس از برگزاري مراسم در پارك ملت (لزلي ) ممانعت خواهد كرد لذا از طريق هفته نامه شهروند اطلاع رساني و فراخواني مستمري انجام شد كه منجر به حضور داوطلبان و تشكيل كميته داوطلبان شد كه اين كميته داوطلبانه بدون هيچ چشمداشت مادي ، براي اولين بار جامعه ايراني توانست در يك روند سخت و طولاني مجوز قانوني اين مراسم را دريافت كند.
حضور دوستان جريان سياسي مذكور در اين كميته جاي تعجب داشت زيرا انها در سالهاي گذشته درهيچ كار گروهي ديگري شركت نكرده بودند ، بنابر اين حضور فعالانه انها نشان از تغير موضعي مي داد كه ما انرا به فال نيك گرفتيم و بدين دليل در گزارشات چهارشنبه سوري از اوردن اسامي گروههاي شركت كننده و اعلام مواضع انان خودداري كرديم زيرا با سابقه تاريخي مي دانستيم كه ادامه همكار ي را بسيار مشكل خواهد كرد. بدون شركت در اين كميته و حمايت كميته ، امكان برگزاري چهارشنبه سوريه براي اين جريان ميسر نبوديا مشكلات بسياري داشت.
در يكي از مقطع هاي مذاكره كه زير فشار شديد مقامات شهر براي مسوليت پذيري در قبال رفتار شركت كنندگان بوديم ما پيشنهاد خروج از جلسه رابه عنوان يك تاكيتك در مذاكرات مطرح كرديم .كه نماينده اين جريان گفت مابه هيج وجه جلسه را ترك نمي كنيم. گفتم چون شما تشكيلات بهتان ميگو.يد گه بايد باشد واگر الان بگويند ديگر لازم نيست شما انرا انجام نمي دهيد. وي گفت همينطور است . نماينده مذكور امسال هم گفت من به اتش بازي كار ندارم براي من مبارزه عليه رژيم مهم است !!!
دمكراسي بزرگراه دو طرفه
وقتي ما به جمهور ي اسلامي انتقاد اساسي داريم كه حتي بر اساس انتخابات غير دموكراتيك كه تنها 10 % ارا را بدست اورديد (مانند شوراي شهر و رياست جمهوري ) پس چگونه براي همه مردم ايران تصميم مي گيريد. لذا خودمان بايد به اين نقد مان پايبند باشيم. پس چگونه شما عليرغم مخالفت تمامي گروههاي شركت كننده در كميته كه بر فرهنگي بودن و غير سياسي بودن چهارشنبه سوري تاكيد دارند ،ساز حودتان را مي زنيد.
براستي تعريف شما از دموكراسي براي مردم چيست ؟ نقش شما به عنوان عنصر پيشرو چيست ؟ آيا بايد از مردم بخاطر كار كاهائي كه كرده ايم طلب كار باشيم ؟ يا بايد در كنار انان باشيم.
با تصورات ذهني در دنياي غير واقعي زندگي كردن عواقب تحريبي براي روند دموكراسي مردم ايران دارد . اينكه ادبياتمان در سال 84 با ادبيات سال 60 يكي باشد دليل بر حقانيت خط ما كسي نمي تواند باشد در حاليكه قطب بندي هاي جديدي در داخل كشور و خارج در بين مردم و اردوگاه ضدمردم شكل گرفته است . اين متاسفانه نشان از دگماتيسم و تعصب جاهلانه دارد كه تنها در چارچوب يك تشكيلات بسته مي توان يافت و نه در يك انديشه پويا و كارامد در يك تشكيلات مردمي كه تماسي رويارو با اقشار مختلف مردم داشته باشد .
حركت هاي سكتاريستي باعث خود بزرگ بيني مي شود ان چنان كه از تحليل واقعي عاجز ميشويم و در درازمدت هم نمي توانيم در تحولات اجتماعي و يا سياسي موثر باشيم.
ما سالهاست كه در دموكراسي هاي غربي خواسته يا ناخواسته در تبعيد و يا مهاجرت اختياري زندگي ميكنيم و از نعمت آزادي بيان و امنيت بر خورداريم و به رژيم حاكم بدليل عدم رعايت دموكراسي خرده ميگيريم پس چگونه خودمان در عمل انرا نديده ميگيريم .
اولين قانون دموكراسي ، كه احترام به راي اكثريت هست را نمي پذيريم زيرا معتقديم كه ما برترين ،بهترين،تنها مبارز ، شكست ناپذير ترين و محبوب ترينها هستيم.
مردم ملاك مقبوليت برنامه وسياست حزبي
براستي در دنياي واقعي همه ادعا ها و همه ايدئو لوژي ها و برنامه هاي سياسي با معياري بايد سنجيده شود. در دموكراسي هاي غربي اين با راي مردم در انتخابات آزاد سنجيده ميشود . ممكن است شما بهترين و انقلابي ترين جريان فكري باشيد ولي حتي نتوانيد امضاي كافي براي شركت كردن در انتخابات را جمع كنيد مانند حزب كمونيست كاناداو آمريكاكه خود نسان از اين دارد كه انها در رسيدن به مردم مشكل اساسي دارند و يا از مردم بسيار جلوتر حركت ميكنند كه نه تنها كسي را نمي توانند جذب كنند كه باعث دافعه و جذب توسط ژاضدادشان شوند. نكته قابل تامل اين است كه جريانات نام برده شده بالا به نتيجه انتخابات احترام مي گذارند زيرا انها در طي مبارزه بر عليه استبداد زمانشان ياد گرفته اند كه دموكراسي از تو ي شهرون عادي د اغاز مي شود كه مي تواند يك شهروند بي خانمان باشد يا يك سرمايه دار. يك راننده تاكسي باشد يا يك بانكدار،يك كارگر سادهباشد يا استاد دانشگاه . كسي از تو سوال نمي كندچون تو دريدا ، نيچه ، ماركس ، را نخواند ه اي حق سوال كردن و نظر دادن نداري . فرمول ساده است تو از سياستمداران سوال ميكنيزيرااي نحق توست و انها هم بايد جواب بدهند كه مي دهند و همه يك راي دارند. (بحث ليبرال دموكراسي جاي خودش را دارد بحث من تفاوت تفكر استبدادي و و دمكراسي بطور عام هست)
جوهر تفكر استبدادي
آنان كه در يك برنامه مشترك فرهنگي مي خواهند نشان خود را تحميل كنند ودراين مراسم پرجم را .بايد بدانند كه غيبت پرچم از طرف اكثريت خود نوعي پرچم هست . براستي چگونه ما ميتوانيم صداقت مدعيان پرچم را بپذيريم در حاليكه اين پرچم سالها در ان جريان بايكوت شده بود و بعدابرگردانده شده است. پس م اصل نبوده است كه امروز نياوختنش اساس بنياني يك سازماني رابا سلاها سابقه زير سوال ببرد. هر جرياني كه به اين سادگي اصولش زير سوال برود در اصالت بنيانهاي فكري ان بايد شك كرد .
براستي ايا اين مردم ايران نيستند كه بايد در يك حكومت قانوني و دموكراتيك تكليف پرچم رسمي كشورمان را مشخص كنند ؟ پس اصرارمان بر چيست ؟
اين دو ستان نمي دانند كه اتفاقا بودن پرچم نيست كه مخالت بقيه جمع رابدنبال داشته است بلكه تفكر انحصار طلبانه و طلبكارانه شان هست كه راه را براي همكاري بسته است. و وحدت شكننده جامعه ايراني را تهديد ميكند.
اخلاق ورعايت اصول
با توجه به كثرت گرايشات سياسي از يكسو و نيزتكثر عدم گرايش سياسي (منجمله سر خوردگان سياسي بدليل عملكرد جريانات سياسي ) از سوي ديگر و با توجه به نبودن هيچ گونه محدوديت براي فعاليت هاي سياسي
د ركانادا ، شرط اخلاق و اصول دمكراسي حكم ميكند كه حق هر دو طرف رعايت شود.
اخلاق و اصول دموكراتيك حكم مي كند كه فعالان سياسي در زير نام تشكيلاتي شان در مراسم ها شركت كنندو با جامعه ايراني بطور مستقيم در ارتباط باشند.
اگرما در جامعه استبدادي مانند ايران زندگي مي كرديم كه مراسم چهارشنبه سوري با ممانعت و محدوديت روبرو ميشود و يا در كشوري مانند تركيه كه برگزاري مراسم نوروزد ر كردستان از طرف دولت سركوب ميشدو ميشود ، شايد استفاده ازپوششهاي غير سياسي براي مطالبات مردمي مشروعيت داشته باشد ولي جاده لغزنده اي است كه ميتواندانحراف را هم بدنبال داشته باشد.
آيا شركت يك جريان فكري و يك تشكيلات سازماني تحت پوشش سه گروه مختلف حركت درستي است؟
درست نيست كه به هيچ دليلي سازماني سعي كند مردم را به داخل فضاي فكري خودش بكشاندمگر اينكه مشخصا با هويت اصلي خود به اين كار اقدام كرده باشد والا رفتارمان نقض حقوق ديگري مه نقض حقوق بشر هست ، محسوب ميشود. من فكر نمي كنم پريدن از روي اتش و سر دادن چند شعار مبناي تغييرتفكر و يا جذب سياسي كسي در يك جامعه بازي مانند كانادا باشد.
كار يكه متاسفانه در انقلاب ايران از سوي حكومت در سو استفاده از باورهاي مذهبي انجام شد ه و مي شود و اثرات سو ان بر كسي پوشيد نيست. .
هرگونه پنهان سازي و يا عدم شفافيت و تاكيد بر خواستهاي سازماني ونشان هاي گروهي در مراسم غير سياسي تنها بر بي اعتمادي بيشتر و عدم همبستگي جامعه مي افزايد.
بايد به بيطرفي افراد احترام گذاشت .
منافع تشكيلاتي يا منافع مردم كدام برتر است ؟
حضور من و دوستاني مانند من د راين كميته ضمن اينكه حق فعاليت اين جريان و ديگر جريانات سياسي ايران را محترم ميشماريم به دليل تاكيد مان بر بر فرهنگي بودن چهارشنبه سوري هست يعني انچه كه به مقامات شهري معرفي كرده و به غير ايراني ها نيز معرفي ميكنيم. معتقديم كه وحدت جامعه ايراني يك اصل هست كه اتفاقا بايد از سوي نيروهاي سياسي و فرهنگي جامعه رعايت شود تا الگوئي براي ديگران باشد والا كم نيستند فرصت طلباني كه خودشان را نمايندكان كل جامعه ايراني قلمداد ميكنند وبه مستحكم كردن خود براي زد وبندهاي سياسي و اقتصادي تلاش ميكنند تا پويادي و رشد جامعه ايراني در كانادا .
نتايج مثبت نتيجه كار گروهي
برگزاري موفق چهارشنبه سوري 2005 كه مسولان شهر را وادار به قبول حق مسلم ايرانيان كردرا بايد مديون همكاري همه گروه ها و افرادي دانست كه بر اساس منافع مشترك با هم همكاري داشتند . اگر اين اصل همكاري براي رشد فرهنگ مان را بپذيريم نطفه مثبتي از تفاهم و گفتگو را پايه گذاري كرده ايم كه ثمرات انرا در سالهاي اينده نظاره گر خواهيم بود.
ياداور ي اين نكته ضروري است كه در سال 2005 سرپرست پليس گفت “بعد از سالها اين اولين بار است كه ما بالاخره با يك هيئت ايراني طرف هستيم “. و ي كه از مخالفان اصلي مراسم بود با هماهنگي و تلاش كميته و تبادل نظر و تقسيم كار،به مراسم راي مثبت داد. و امسال سرپرست جديد پليس باروي باز با تك تك شركت كنندكان ايراني دست داد واز نام و كارشان پرسيد و با احترام فوق العاده با همه بر خورد كرد
اين برخورد نشان از جدي گرفتن جامعه ماست . نبايد اين دستاوردها را كه سنگ بناي يك جامعه مترقي در يك كشور آزاد هست را نابود كرد. اگر هدف رشد و پويايي جامعه ايراني و بازگشت ان به هر شكلي در جامعه كانادا و ايران باشد ديگر مهم نيست كه چه كسي چه كار ي را انجام ميدهد. مهم اين سات كه قدمهاي اول را درتس بر داشته ايم كه راه براي رهروان جوان مان باز شده باشد.
به اينده فرزندان مان بينديشيم نه تحقق حرفهاي خودمان كه حضور ساليان دراز ما در تبعيد بي اعتباري بسياري از نظريات سياسي مان را ثابت كرده است. شجاعت در پذيرفتن اشنباه و تصحيح ان است ولي اصراردر ادامه اشتباه اگر خيانت نباشد مسلما حماقت است كه نمي تواند نفعي براي خودماو جامعه ماداشته باشد.
برگزاري منظم چهارشنبه سوري و وحدت جامعه ايراني در تورنتو متقابلا باعث خواهد شد مقامات شهري و كشوري كانادا به دليل اين وحدت منافع ، صداي ايرانيان و سهم عادلانه ايرانيان را در اداره مراحل مختلف شهر و استان و كشور برسميت بشناسند .
برگزاري چهارشنبه سوري در ريچموند هيل
در اينجا فرصت را غنيمت مي شمارم كه به اطلاع همه شهروندان ايراني مقيم ريچموند هيل برسانيم كه ما توانستيم موافقت شهرداري ريچموند هيل را براي برگزاري مراسم چهار شنبه سوري در بزرگترين پارك ريچموند هيل از سال 2007 بگيريم.
خودمان كه خودمان را خوب مي شناسيم . اينكه جامعه ايراني كه هميشه در اخرين دقايق عمل كرده ، از13 ماه قبل براي برگازي يك مراسم اقدام كند درقدم اول نشان از جدي بودن و هوشياري ما هست كه در عمل باعث جدي گرفتن جامعه ايراني در ريچموند هيل خواهد شد.
وقتي در ژانويه 2004 كه دعوتنامه برا ي مر اسم كمك به زلزله زدگان بم را براي شهردار ريچموند هيل بردم. از اينكه شهردار از اعلام تسليت تا كنون خوداري كرده است گله گي محترمانه اي كردم كه عالم وآدم در اين حادثه تسلت گفته اند . منشي وي گفت كه ما پول نداريم كه تسليت در روزنامه بدهيم. گفتم ايشان مي توانست به يكي از معتمدين ايراني يا يك روزنامه ايراني تلفن ميكرد و همدرد خودش را اعلام مي كرد. اضاقه كردم ما ملتي هستيم كه هيچ گاه كساني را كه به ما كمك مي كنند فراموش نمي كنيم ولي باديتان باشد روزي خواهد رسيد كه شهردار نتواند نقش جامعه ايراني را فراموش كند.
حرف آخر
تجربه انقلاب نشان داده است كه بايد فراتر از منافع سازماني خود بينديشم.اصل قرار دادن انسجام تشكيلات به استبداد و رسوائي مي انجامد. از سرنوشت ليبرال ها در كانادا در دوره ژان كريتين در مورد 200 ميليون دلار كه براي وحدت كانادا خرج شده بود درس بگيريد . هر حركت غير اصولي بر عليه خودش تبديل خواهد شد . جرياناتي كه ادعاي نمايندگي مردم را دارند بايد بدانند اگر نتوانند به انسجام ووحدت جامعه ايراني در خارج كشور به منظور بهبود شرايط اقتصادي و اجتماعي انان د ر جامعه ميزبان تلاش كنند واگرنتوانند با جوانان ما گفتگو و ديالوگ داشته باشند و تا گامهاي اصولي براي اينده جوانان مان در اين مملكت بر ندارند كه انها زودتر در چايگاه واقعي خودشان قرار بگيرند ،قدر مسلم بدانيد كه در عمل هم نمي توانند هيچ كمكي به جوانان داخل كشورمان بكنند. انها كه بعداز سالها زندگي در دموكراسي هنوز الفباي انرا ياد نگرفته اند خواسته و نا خواسته تنها به ارتجاع و استبداد ياري مي رسانند.
چراغي كه به خانه رواست به مسجد حرام است. ابتدا به جا افتادن جامعه مان و كسب هويت در مهاجرت كمك كنيم تا بعد ا بتوانيم با جا پاي محكم مسائل هزاران كيلومتر انورتر را حل كنيم.
چه بخواهيم و چه نخواهيم اكثريت مهاجرين در كانادا خواهند ماند. اينجا وطن دوم ماست پس بايد هوشيارانه از امكانات و تجارب كشور چند مليتي كانادا براي كمك به دموكراسي و حقوق بشر و پيشرفت علم و دانش در ايران با ايجاد لابي هاي قدرتمند استفاده كنيم. برا ي ايجاد لابي بايد در قدمهاي اول بتوانيم مسائل كوچك تري را دسته جمعي حل كنيم . چهار شنبه سوري اين قدم است لطفا انرا نابودنكيند .
مردم ايران كساني را كه براي وطن خود وانسانيت تلاش مي كنند فراموش نخواهد كرد. بيايد جز اين گروه باشيم.
پيش ما سوختگان مسجد و ميخانه يكي است / حرم و دير يكي مسجد و پيمانه يكي است
ابن همه جنگ و جدل حاصل كوته نظري است / گرنظر پاك كني كعبه و بتخانه يكي است
گر زمن پرسي از ان لطف كه من مي دانم / آشنا بر درين اين خانه و بيگانه يكي است