سه شنبه 16 اسفند 1384

سياست هسته ای ايران و پيامدهای آن، محسن امین زاده

ضروری به نظر می رسد که در فضايی سالم امکان نقد منصفانه و خيرخواهانه عملکرد دست اندرکاران بحث هسته ای اعم از وزارت امور خارجه و شورای امنيت ملی فراهم شده و جوانب مختلف اين مسئله به صورت شفاف و کامل شکافته شود. زيرا به دليل اهميت بسيار زياد مسئله و پيامدهای عظيم اين تحول برای ملت ايران، از جمله حقوق مسلم مردم ايران آن است که تمامی ابعاد مسئله را به درستی و به طور کامل بشناسند و نسبت به عواقب اين تحول و تاثيرات آن بر آينده کشور آگاه شوند

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

در پی فراز و نشيب های فراوان در صحنه سياست خارجی و درحالی که دست اندرکاران مذاکرات هسته ای پيش بينی های ديگری داشتند، بالاخره سه هفته قبل شورای حکام آژانس انرژی هسته ای در آخرين جلسه خود تصميم گرفت که پرونده هسته ای ايران را به شورای امنيت سازمان ملل متحد ارجاع دهد. اکنون پس چند هفته و درحاليکه قدری احساسات و هيجانات پيرامون اين مسئله فروکش کرده است ، ضروری به نظر می رسد که در فضايي سالم امکان نقد منصفانه و خيرخواهانه عملکرد دست اندرکاران بحث هسته ای اعم از وزارت امور خارجه و شورای امنيت ملی فراهم شده و جوانب مختلف اين مسئله بصورت شفاف و کامل شکافته شود. زيرا به دليل اهميت بسيار زياد مسئله و پيامدهای عظيم اين تحول برای ملت ايران ، از جمله حقوق مسلم مردم ايران آن است که تمامی ابعاد مسئله را به درستی و بطور کامل بشناسند و نسبت به عواقب اين تحول و تاثيرات آن بر آينده کشور آگاه شوند. با توجه به اين حق مسلم و با اين اميد که ارزيابی های منصفانه مانع بروز اشتباهات بزرگتر شده و زمينه اصلاح کار را فراهم آورد چند نکته نسبت به مسئله بيان می شود.

الف - داشتن توان هسته ای حق مسلم ايران است . ظاهرا هيچکس در دنيا نيست که مدعی باشد داشتن توان هسته ای حق مردم ايران نيست . حتی کشوری مثل آمريکا که در حالت مطلوبش خواهان حذف همه توانايي های هسته ای ايران است، نمی تواند حق مسلم ايران را نفی کند بلکه سراغ بهانه ها وادعاهای ثانويه مثل ماجراجو بودن ايران، مقاصد نظامی ايران ،خطرناک بودن ايران برای کشورهای ديگر و مشابه آن می رود که ديگران را قانع کند که مانع دسترسی ايران به حق مسلمش بشوند ويا حداقل اين دسترسی را به تاخير بيندازند. . البته بحث هسته ای تنها موردی نيست که ما معتقديم حق ما توسط ديگران رعايت نشده است ، برخوردهای دوگانه به ضرر ما صورت گرفته و بايد هرچه سريعتر رفع بی عدالتی شود. مثلا حق مسلم ايران درمنابع زير زمينی دريای خزر ، حق مسلم مردم ايران برای توسعه و پيشرفت و توقف موانع بين المللی توسعه ايران مثل تحريم های اقتصادی ، حق مسلم مردم ايران برای داشتن امکانات حمل و نقل هوايي امن و پيشرفته ، حق مسلم ايران برای عضويت در سازمان های بين المللی اقتصادی مثل سازمان تجارت جهانی ، حق مسلم ايران برای دريافت خسارت جنگ تحميلی از کشور مهاجم، وموارد کوچک و بزرگی از اين دست ، همه حقوق مسلمی هستند که نظام برای احقاق آنها بايد تلاش کند و طبعا اگر از مردم شريف و بزرگوار و شجاع ايران سوال شود ؛ به صراحت براين حق ، ضرورت احقاق حق و آمادگی برای حمايت از مسئولين برای پيگيری و احقاق حق مردم ايران تاکيد خواهند نمود.

اعتماد مردم، نعمت بزرگی است که جمهوری اسلامی ايران از آن برخوردار است ؛ اما حمايت مردم ايران از دولتمردان نظام اسلامی ، باعث تغيير تکليف و وظيفه و کارکرد نهاد سياست خارجی کشور نمی شود و يا به معنای تغيير روشهای هنجار و عقلانی برای کسب حقوق مسلم مردم ايران نيست ؛ بلکه برعکس چنين اعتمادی مسئوليت دست اندرکاران را درمقابل ملت ايران و البته سعادت وسلامت و امنيت آنان چند برابر می کند. اگر مردم ايران آماده هستند که درصورت لزوم برای بدست آوردن حقوق مسلمشان از جان مايه بگذارند، بزرگترين امکان فراهم می شود که مسئولين سياسی با چنين پشتوانه عظيمی، با اقتدار و عزت سخن بگويند و با اعتماد بنفس کامل برای بدست آوردن حقوق از دست رفته يا مخدوش شده ملت ايران، از شيوه ها و روش های ممکن سياسی به بهترين وجه استفاده کنندو برای کسب مطلوبترين نتيجه با کمترين هزينه تلاش نمايند. اين پشتوانه عظيم مجوز هيچ اشتباهی نيست و هيچ مسئولی حق ندارد که به دليل بهره مندی از اين نيروی لايزال در انجام وظيفه خود به درستی عمل نکند و يا وظيفه خود را فراموش کند و يا تحت تاثير هيجانات و احساسات دست به ماجراجويي بزند. وظيفه سياست خارجی مشخص است و انتظار مردم ايران از اندرکاران سياست خارجی کشور آن است که با اقتدار ، عزت نفس و حرفه ای ، سياست های خردمندانه ای را بکار بگيرند و برای بيشترين منافع ملی ، با کمترين هزينه ملی تلاش کنند. استفاده از فرصت ها ، درک موانع و شناخت بهترين شيوه رفع موانع ، اتخاد تدبير برای کسب منافع به کمترين هزينه ممکن ، تدبير حکيمانه و با عزت همراه با مصلحت انديشی و جلو گيری از بروز بحران برای کشور و ملت ايران ، ابعاد چنين سياست های خردمندانه ای است.

در حقيقت اگر ترديدی در مورد عملکرد مسئولين ذيربط و هيئت مذاکرات هسته ای ايران هست ؛ ترديد در مورد کفايت روشهای اعمال شده و توانايی و صلاحيت حرفه ای دست اندرکاران کار برای تامين حداکثر فرصتها برای کشور و دفاع از حق مسلم ايران در زمينه انرژی هسته ای است .

ب – آنچه اکنون به عنوان توان هسته ای در اختيار ملت ايران است محصول سياست های خردمندانه و اعتماد سازی دولت آقای خاتمی با جهانيان است. در واقع در چنين فضايي بود که دولت ايران موفق شد با استفاده فرصتهای ناشی از اين اعتماد به مرحله مهمی از پيشرفت علمی در زمينه هسته ای، عليرغم مخالف کشورهای قدرتمند جهان دست يابد . درک درست وضعيت فعلی وقتی ممکن تر می شود که مشخص شود دولت خاتمی چه چيزی را در زمينه هسته ای تحويل دولت بعدی داده است.

تا قبل از سال های اخير ، آمريکا تمام تلاش خود مصروف آن کرده بود که ايران به هيچ شکلی به فن آوری انرژی هسته ای دست پيدا نکند . آمريکا تلاش می کرد که عملا ساخت نيروگاه هسته ای بوشهر به سرانجام نرسد و کارخانه فرآوری اورانيوم اصفهان ( يوسی اف ) ساخته نشود . آمريکا برای تحقق اين اهداف خود از همه ابزار استفاده می کرد و هزينه ها و امتيازات زيادی می پرداخت . از جمله کشورهای دوست ايران را برای توقف همکاری هاي هسته ای با ايران تحت فشار قرارداد و در شرايط مقتضی به آنان امتيازات مهمی در مقابل توقف همکاری هسته ای با ايران اعطا کرد . خوشبختانه سياست های مدبرانه بين المللی و هسته ای دولت آقای خاتمی باعث شد که عليرغم اين موانع ، ايران به مرحله ای از پيشرفت هسته ای دست پيدا کند و مهمتر آنکه موقعيت بدست آمده را در جهان برای خود تثبيت نمايد. آمريکا که خواهان حذف کامل برنامه های هسته ای ايران بود در چنين فرآیندی مجبور شد از اين ادعا ها کوتاه بيايد و حتی حاضر به تضمين تامين سوخت مورد نياز نيروگاه های ايران بشود. فهرست موفقيـت های دولت آقای خاتمی در بحث هسته ای را می توان به شرح ذيل برشمرد.

1. طبق برنامه تحت پيگيری دولت خاتمی بايد در نيمه سال 1385 نيروگاه هسته ای بوشهر به عنوان اولين نيروگاه هسته ای کشور راه اندازی شود . و ايران بعد از يک تلاش سی ساله بالاخره به جمع کشورهای صاحب نيروگاه هسته ای بپيوندد .

2. از نتايج فوری چنين تحولی حذف محدويت های ساخت نيروگاه هسته ای درايران بود . با پذيرفته شدن ايران به عنوان يک کشور دارای صنعت هسته ای صلح آميز ايران می توانست با بهترين سازندگان نيروگاه هسته ای درجهان مشارکت کرده و نيروگاه های جديد را با کمترين قيمت جهانی و بهترين کيفيت جهانی بسازد. حتی ايران می توانست مدعی قوانين محدودکننده آمريکا برای همکاری صنعتی با ايران بشود و رفع کامل محدويت های مربوط به اينگونه همکاری ها را جزو شروط قطعی خود قرار داده و موافقت جهانی را کسب نمايد.

3. طبق برنامه های پيش بينی شده با راه اندازی کارخانه يو سی اف اصفهان درسال گذشته اين کارخانه می تواند مرحله کار آزمايشی خود را پايان داده و به مرحله توليد برسد. اين کارخانه عليرغم موانعی که آمريکا ايجاد کرده بود طی 7 سال گذشته به دست متخصصان ايرانی ساخته شده است. چون در شرايط اعتماد بين المللی ،کسی در دنيا مخالف فعاليت اين کارخانه درايران نيست ، ايران می تواند با کمک کشورهای ديگر نواقص اين کارخانه را برطرف کرده و کيفيت آنرا به بهترین حد برساند.

4. با فعاليت اين کارخانه ايران به نيمه کم اهميت تر چرخه سوخت دست می يابد.

5. ايران در هشت سال گذشته توانست در زمينه غنی سازی اورانيوم به موفقيت های بزرگی در مرحله آزمايشگاهی برسد؛ اما فشار های بين المللی باعث توقف اين فعاليت قبل راه اندازی يک پايلوت صنعتی شد. طی مذاکرات با اروپايي ها اين اميد به وجود آمده بود که در يک فضای اعتمادساز امکان فعاليت يک پايلوت صنعتی وفعاليت های آزمايشگاهی و علمی در ايران فراهم شده و درحقيقت راه فعاليـت های علمی هسته ای برای هميشه برای ايران باز بماند.

6. دولت خاتمی ضمن پافشاری روی غنی سازی کامل در ايران، روی فعاليت چرخه سوخت ناقص درايران و غنی سازی مشترک با کشورهايي مثل فرانسه يا روسيه درخاک آن کشورها نيز بررسی می نمود. بنا بود که اگر نهايتا اعتماد سازی نياز به تعليق موقت غنی سازی درايران داشته باشد با چنين فرآيندی اطمينان های لازم برای تامين سوخت ايران و همچنين پيشرفت علمی کار فراهم شود.

7. دراين دوره ايران تا حدی در محافل هسته ای جهان پذيرفته شد و انتظار می رفت که با ادامه سياستهای اعتماد ساز، ايران اسلامی به عنوان يک کشور دارای صنايع صلح آميز هسته ای، درجامعه جهانی به طورکامل رسميت شناخته شود و در فرآیندهای تصميم گيری بين المللی نقش موثر پيدا کند.

8. در ادامه اين روند انتظار می رفت که ايران هر نوع انعطاف خود در زمينه هسته ای را به يک معامله جهانی بگذارد و اگر نهايتا به جهانيان تضمين کافی می دهد که فقط صنايع صلح آميز هسته ای داشته باشد، در مقابل آن تضمين های کافی برای امنيت ملی ايران و همچنين رفع کليه تحريم ها را از جامعه جهانی بگيرد و در مسير اعمال فشار به دارندگان سلاح هسته ای در منطقه گام های اوليه را بردارد.

کارنامه ياد شده در زمينه صنايع هسته ای بی ترديد برای دولت آقای خاتمی بسيار افتخار آميز است و مجموعه اين موفقيت ها آنقدر بزرگ است که اگر استاندارد های دوگانه تبليغاتی درمورد موفقيت های دولت خاتمی ،از جمله فعاليت مخرب صدا وسيما عليه دولت خاتمی اعمال نمی شد، نام اين دولت رسما به عنوان پدر انرژی هسته ای صلح آميز ايران در تاريخ کشور رقم می خورد و ايران می توانست برای اين پيروزی های بزرگ جشن بگيرد.متاسفانه به دليل سياستهاي جدبد تحقق بعضي از اين فرصت ها سپري شده و يا با مشكلات جدي مواجه شده است .

پ - بدنبال شکست های پی درپی تيم جديد مذاکره کننده هسته ای ايران طی چند ماه گذشته و بی توجهی آنان به تذکرات و توصيه های خيرخواهانه ديگران، نهايتا با ارجاع پرونده هسته ای ايران به شورای امنيت سازمان ملل متحد، جمهوری اسلامی ايران با بزرگترين شکست سياست خارجی خود در تمامی سال های پس از انقلاب اسلامی مواجه شد و آمريکا به عنوان بزرگترين مخالف ايران درسطح جهان، توانست بزرگترين اجماع ممکن را برعليه يک کشور، درميان کشورهای قدرتمند جهان بدست آورده و ايران اسلامی را معرض بحران بزرگ و خطرناکی قراردهد. بی ترديد دست اندرکاران سياست خارجی و مذاکرات هسته ای ، بايد پاسخگوی اين وضعيت فاجعه آميز باشند و مسئولان عالی کشوربايد برای مديريت بحران و تدبير در سياست هسته ای ايران فکر عاجلی بکنند.

هر چند مرور چارچوب تحليلی و مسيری که اين مسئولان طی کردند تا کشور به چنين نقطه ناگواری برسد چيزی را عوض نمی کند و نتيجه کار به خوبی نشان می دهد که تا چه حد آنان به خطا رفته اند ، اما برای روشن تر شدن ابعاد مسئله يک بار ديگر توضيحاتی که به کرات در چند ماه گذشته بيان شده تکرار می شود.
در شرايط کنونی وضعيت ايران را می توان به اين شکل ترسيم نمود:

1. ارجاع پرونده ايران به شورای امنيت سازمان ملل از آن نظر برای ايران بسيار خطرناک است که اين شورا پس ازپايان جنگ سرد همواره جولانگاه بلامنازع آمريکا بوده است و آمريکا دراين صحنه بسيار قدرتمند تر از هر صحنه بين المللی ديگر وارد عمل می شود و ابزار و امکانات لازم را دارد و می تواند مقاصد خود را به نتيجه برساند.در ماه های گذشته بارها گفته شده و نوشته شده که ارجاع پرونده به شورای امنيت سازمان ملل متحد به شکلی واگذاری مديريت پرونده ايران به آمريکا و دادن فرصت به آمريکاست ولی متاسفانه به اين مسئله توجه نشد.

2. در مقام مقايسه، ايران درهر صحنه بين المللی ديگری غير از شورای امنيت سازمان ملل متحد به لحاظ حقوقی موقعيت برابری با آمريکا داشته است و درنتيجه گاه موفق شده با تدبير و اعتماد به نفس و عزت نفس در برابر آمريکا کوتاه نيايد،از ابزار و امکانات و روابط سياسی خود درصحنه بين المللی برای تعامل مقتدرانه و سازنده استفاده کند و به همين دليل حتی گاه موفق شده در شرايط مساعد از آمريکا امتياز بگيرد و يا در ايجاد اکثريتی قوی و يا حتی اجماع عليه نظر آمريکا موثر و تعيين کننده باشد. اما در شورای امنيت شرايط کاملا متفاوت است . آمريکا به عنوان کشور صاحب حق وتو در مسند قضاوت درباره عملکرد ايران می نشيند و به خاطر وضعيت نابرابر اين شورا، امريکا با همه اقتدارش به صحنه شورای امنيت وارد می شود ،همه ابزار را برای برخورد و اعمال نظراتش دارد و متاسفانه دراين صحنه ايران متهم تحقير شده پرونده ای است که يک سازمان بين المللی معتبر به دليل آنکه نتوانسته با ايران برسر چگونگی رفع نگرانی هايش به تفاهم برسند به شورای امنيت شکايت کرده است. ابراز نگرانی نسبت به نقش ايران در تهديد صلح جهانی در مفهوم ارجاع پرونده به شورای امنيت مستتر است و متاسفانه 77 درصد کشورهای صاحب رای در شورای حکام بر ارجاع پرونده به اين شکل به شورای امنيت صحه گذاشته اند.

3. آنچه درمورد ايران اتفاق افتاده است بزرگترين پيروزی از نوع خود برای امريکا محسوب می شود . همه دوستان ايران در سطح جهان تلاش کردند که ايران را قانع کنند که مسيرديپلماسی خودرا تغيير دهد و خود را به اين مهلکه گرفتار نکند. همه دوستان ايران گفتند که آمريکا درپی ايجاد اجماع عليه ايران درسطح بين المللی است و اگر ايران مدبرانه عمل نکند اين اجماع ايجاد خواهد شدو کاری از دست آنان ساخته نخواهد بود. اين موضوع بارها درماه های اخير به اشکال مختلف به مسئولان تذکر داده شد و حتی در رسانه ها هم گفته شد، اما دست اندکاران امر به آن توجه نکردند. اجماعی که در مورد ايران بوجود آمده متاسفانه درنوع خود بی نظير است و به همين دليل اين مسئله تا همينجا پيروزی بزرگی برای دولت بوش تلقی می شود.

4. متاسفانه بخش مهمی از آنچه در روز گذشته اتفاق افتاد جبران پذير نيست و ايران بايد هزينه سنگين اين عملکرد دست اندرکاران امر را بپردازد . اما اگر تدبیر ايران در آينده نزديک کشور را از اين بحران نرهاند، خسارات بسيار سنگين تری برکشور تحميل خواهد شد. مسئولان امر مدعی بودند که رفتن به شورای امنيت مشکل زيادی ايجاد نمی کند اما اگر در سه ماه گذشته تحولات روابط اقتصادی خارجی کشور را مرور می کردند به خوبی در می يافتند که تنها احتمال ارجاع پرونده ايران به شورای امنيت وضعيتی را برای روابط اقتصادی خارجی ايجاد کرده است که تا حدی قابل مقايسه با بحرانی ترين سالهای مالی ايران پس از انقلاب اسلامی ، مثل سال 1373 است . خيلی ها تلاش کردند که مسئولين را متوجه اين امر نمايند که اگر احتمال ارجاع پرونده ايران به شورای امنيت بدون وقوع هرگونه تحريمی تا اين حد مشکل اقتصادی ايجاد کرده است ، خسارات ارجاع پرونده کمر شکن خواهد بود.

5. صنايع هسته ای ايران عليرغم همه ابتکارات و نوآوری های متخصصان ايرانی مانند همه موارد مشابه درجهان به همکاری خارجيان نيازمند است . يکی از اولين نتايج جدی ترشدن بحران ايران درشورای امنيت سازمان ملل ، توقف هرگونه همکاری هسته ای با ايران خواهد بود. و نتيجه فوری اين مسئله توقف ساخت نيروگاه بوشهر تا زمان غير متصوری درآينده خواهد بود. بعلاوه ايران برای نيروگاه خود نياز به واردات اورانيوم دارد و حتی اگر بتواند روزی اورانيوم را غنی کند، ذخاير کشف شده اورانيوم ايران بسيار محدود است و تنها برای مصرف چهار يا پنج سال يک نيروگاه کفايت می کند. اگر اين بحران منجر به توقف همکاری هسته ای ايران و در نتيجه تعليق کار هسته ای ايران تا زمان نا مشخص محقق شود. پاسخگوی از دست رفتن فرصت هسته ای شدن ايران کيست ؟ اگر دولت می خواهد به قيمت توقف کامل همکاری های هسته ای بين المللی با ايران و ازجمله عدم تکميل نيروگاه بوشهر و عدم افتتاح آن درشهريورماه سال آينده هم کوتاه نيايد، پس اين همه دعوا برسر چيست ؟ سال آينده چه وعده ای بجای افتتاح نيروگاه بوشهر به مردم خواهد داد . اين چه سياست دفاع از انرژی هسته ای صلح آميز ايران است که باعث متوقف شدن بديهی ترين بخش های صنايع هسته ای مورد قبول جامعه جهانی درايران بشود ؟

6. موفقيت های نسبی دولت قبلی از جمله ساخت کارخانه يوسی اف اصفهان و تامين نيازهای چنين کاری بدون ادامه کمک کشورهای خارجی و با استفاده از بازار غير رسمی بين المللی تنها درشرايط اعتماد سازی جهانی ممکن شده بود. در شرايط بحرانی دسترسی به بازارهای غير رسمی نيز مانند گذشته ممکن نخواهد بود ولذا تکرار چنين تجربياتی نا ممکن شده و يا بسيار مشکل و زمان بر خواهد بود.

7. در طول نيم قرن فعاليـت شورای امنيت سازمان ملل متحد، چند بار پرونده های مرتبط با ايران در شورای امنيت مطرح شده است اما اين اولين بار است که يک سازمان بين المللی ، درسايه يک اجماع کامل ميان کشورهای قدرتمند جهان، مدعی ايران می شود و شکوايه خود را به شورای امنيت می برد. چنين ويژگی هايي در پرونده های شورای امنيت نيز يک استثناء است. اين ويژگی ها باعث می شود که کار ايران در شورای امنيت سازمان ملل متحد با مشکلات و چالش های کم نظيری برای دولت و ملت ايران همراه شود. در موارد گذشته ايران همواره از موهبت ساختار دوران جنگ سرد برخوردار بود و می توانست از موازنه ميان دو ابرقدرت سود ببرد . درزمان اشغال آذربايجان ايران توسط شوروی ، ايران از حمايت غرب در شورای امنيت برخوردار بود و با کمک شورای امنيت سازمان ملل، شوروی وادار به خروج از آذربايجان ايران شد. همين موقعيت نيز مانع از آن شد که کشورهای عربی به تحريک صدام حسين دردهه هفتاد ميلادی بتوانند ادعاي عليه ايران در مورد سه جزيره خليج فارس را به جايي برسانند و نهايتا آنرا مسکوت گذاشتند. در دوره اشغال سفارت آمريکا در تهران نيز ايران ازحمايت ضمنی شوروی برخوردار بود و در چارچوب عناصر مهار کننده دوران جنگ سرد ، آمريکا نتوانست با ابزار شورای امنيت به ايران فشا ر موثری وارد کند. امروز دوران جنگ سرد سپری شده و شورای امنيت سازمان ملل کم و بيش جولانگاه بدون مانع آمريکاست.

ت – مسئولان کشور از پنج منظر مدافع سياست عدم تعامل با جامعه بين المللی و کناره گيری از روند مذاکره بودند. اين چند منظر نيز بارها در ماه های گذشته نقد شده است اما متاسفانه مورد توجه واقع نشده است.

1. عده ای از مسئولان جديد سياست خارجی و امنيت ملی کشور معتقد بودند که ارجاع پرونده ايران به شورای امنيت يک بلوف سياسی است و نهايتا مخالفان آمريکا مانع از ارجاع پرونده به شورای امنيت خواهند شد. آنان به مخالف ساير کشورها با آمريکا توجه می کردند اما به ظرفيت مخالفت آنان بی توجه ماندند و حتی توضيحات و خواهش و تمنای آنان را برای اصلاح روند کار ناديده گرفتند. آنان که تصوری جنگ سردی از رقابت های جهانی داشتند فکر می کردند که اروپایی ها و آسيایی ها که با اقتدار گرايي آمريکا مخالفند اجازه نخواهند داد که پرونده ايران به شورای امنيـت برود و بدست آمريکا بيفتد. عجيب آن است که توضيحات اين کشور ها و تلاش انان برای تفهيم شرايطشان به مسئولان جديد سياست خارجی و امنيت ملی مفيد واقع نشد و آنان دقيقا مسيری را طی کردند که مطلوب آمريکا بود و همه دوستان ايران تلاش می کردند که ايران را از پيمودن آن مسير برحذر دارند. طبعا حالا مسئولان مربوط پاسخگو خواهند بود. آنان نه تنها مدعی بودند که پرونده به شورای امنيت ارجاع نخواهد شدبلکه هرکس را هم که از چنين احتمالی دم می زد و آنان را به تدبير بيشتر توصيه می کرد ،مرعوب خطاب می کردند.

2. برخی مدعی بودند که ارجاع پرونده به شورای امنيت آنچنان مشکل بزرگی هم نيست و خطرچندانی ندارد. آنان نتايج اقتصادی احتمال ارجاع پرونده به شورای امنيت را ناديده گرفتند و به نتايج خطير جدی ترشدن کارو خسارات ايران در صحنه بين المللی ، کم توجهی نمودند. طبعا اين مسئولان بايد پاسخگوی خسارات عظيم اقتصادی و سياسی ناشی از ارجاع پرونده به شورای امنيت باشند. کافيست منصفانه خسارات اقتصادی چند ماه اخير را در بورس و خريد های خارجی و توقف پروژه ها و عدم پيشرفت کارهای بين المللی اقتصادی محاسبه کنند تا به ابعاد تکان دهنده ماجرا بيشتر واقف شوند. همچنانکه اشاره شد اين خسارات فقط نتيجه تغيير روشن ديپلماسی ايران و قبل از اعمال هرگونه فشار و تحريم از سوی جامعه بين المللی و کشورهای خارجی عليه ايران است. اگر شرايط بحرانی تر شود خسارات خيلی بيش از اين خواهد بود.

3. برخی مدعی می شوند که آمريکا قصد دارد به هر بهانه و تحت هرشرايطی پرونده ايران را به شورای امنيـت ارجاع دهد. اگر مسئله هسته ای نباشد به بهانه حقوق بشر و تروريسم و مسائلی از اين دست ارجاع خواهد داد. حال اگر با تلاش و امکانات آمريکا ، ارجاع پرونده ای عليه ايران به شورای امنيت اجتناب ناپذير است ، چرا برسرمسئله هسته ای که مورد توجه همه مردم ايران و جهان است کوتاه بيايم و بعدا مورد سرزنش واقع شويم. تلاش زيادی شد که برای مدعيان روشن شود که بخش اول اين استنتاج غلط است . موفقيت آمريکا درايجاد اجماع عليه ايران دربحث هسته ای نتيجه مجموعه ای از تحولات و پديده ها و عوامل است که صرفا به بحث هسته ای ايران مربوط است و درمورد هيچ مسئله ديگری قابل تکرار نيست. اگر ايران از موفقيت آمريکا درايجاد اجماع عليه ايران درمسئله هسته ای ممانعت کند هيچ اجماع جهانی ديگری عليه ايران شکل نخواهد گرفت. اما نه تنها به اين مسئله توجه نگرديد بلکه روش های اعمال شده درماه های اخير، به موفقيت هر چه بيشتر آمريکا در شکل دهی اين اجماع کمک شايانی کرد. حتی تلاش شد روشن شود که عکس اين بحث هم صادق است . يعنی اگر آمريکا موفق شود پرونده هسته ای ايران را آنهم با چنين اجماعی به شورای امنيت ارجاع دهد و ايران متهم پرونده ای در شورای امنيت بشود، متاسفانه دست آمريکا و ديگران برای ارجاع همه پرونده های قابل مناقشه در مورد ايران به شورای امنيت سازمان ملل درآينده باز خواهد شد.

4. برخی به درگيری آمريکا در عراق و افغانستان و موانع بر سر راه آمريکا برای درگير شدن با ايران استناد می کنند و نتيجه می گيرند که آمريکا کاری از پيش نخواهد برد. درحال حاضر کسی تصور نمی کند که آمريکا درصدد برخورد نظامي با ايران باشد. بدبين تر ها حداکثر روی زدن نقاطی از صنايع هسته ای ايران به عنوان يک عمل سمبليک فکر می کنند که به نظر نمی رسد که درشرايط حاضر در منطقه آمريکا حتی اجازه چنين برخورد هايي را هم به خودش بدهد. در ماه های اخير ضمن تاييد محدوديت های جدی آمريکا برای برخورد مستقيم با ايران ، تلاش شده که اين مسئله روشن شود که سياست برخورد آمريکا با ايران شباهتی با آن دو مورد ندارد. آمريکا به دليل ويژگی های ايران اولا : درصدد اجماع بين المللی عليه ايران است و تلاش دارد که حداکثر کشورها را باخود همراه کند وبه همين دليل هم شکستن اين اجماع برای خنثی کردن برنامه های آمريکا بسيار ضروری بوده است. ثانيا : برنامه های برخورد با ايران از جنس برخورد های نرمی است که می تواند با هزينه کم برای آمريکا، حداقل منجر به انزوای شديد ايران و توقف روند توسعه و پيشرفت کشور بشود. بخشی از اين برنامه می تواند باعث تحقيرايران شده و خسارات سنگين اقتصادی برای کشور به بار بياورد.

5. برخی روی افزايش قيمت نفت حساب باز می کنند و تصور می کنند که به علت تاثير شديد بحران برخورد با ايران روی قيمت جهانی نفت ، کشورهای جهان از ترس تحميل هزينه های ناشی از اين بحران ، مانع برخورد امريکا با ايران می شوند. طبعا درصورتيکه تحريمهای عليه ايران شامل عدم خريد نفت از ايران بشود و يا ايران امکان متوقف کردن صادرات نفتش را داشته باشد، تا مرحله جايگزينی کمبود ناشی از توقف صدور نفت ايران ، قيمت نفت به سرعت بالا خواهد رفت. اما کل اين تصور توهمی بيش نيست . هيچکس در دنيا باور ندارد که ايران با اقتصاد بشدت وابسته به نفتش قادر باشد حتی يک هفته صدور نفت را متوقف کند. بودجه شديدا يارانه محور سال آينده نشان می دهد که در سال آينده ، دولت بيش از هر زمان در سالهای بعداز انقلاب اسلامی نيازمند فروش نفت بيشتر و تقسيم مستقيم و غيرمستقيم پول آن ميان مردم است.متقابلا تحريم خريد نفت از ايران هم دردستور کار طرف مقابل نيست. اگر اين مناقشه به مرحله تحريم همه جانبه ايران برسد اين بار تحريمی هوشمند می تواند بدون تاثير گذاری برفرآيندصدور نفت ايران، اقتصاد کشور را فلج کند. در چنين مکانيزمی ايران قادر به فروش نفت خواهد بود اما قادر به خريد چيزی جز مايحتاج ضروری مردم و کالاهای مصرفی کم ارزش نخواهد شد. با قدری تامل بديهی به نظر می رسد که آمريکا برای ايجاد اجماع در جامعه جهانی ، چنين اطمينان هايي به مصرف کنندگان نفت ايران داده باشد.

اين چشم انداز روشن و خسارات قابل پيش بينی ادامه بحران هسته ای از يک سو واعمال سياست های تشديد کننده بحران توسط ايران از سوی ديگر ،باعث تحير بسياری از صاحب نظران کشور شده است. خوش بين ترها تصور می کنند که مديريت کار به دقت حرکت را کنترل می کند و فرمان کار را دردست دارد . آنان تصور می کنند که هرچند بحران حرکت تند شونده ای به خود گرفته، اما امکان متوقف کردن آن در زمان مناسب وجود دارد. آنان فکر می کنند که در اين فرآيند ايران مترصد کسب امتيازی تا پس از ان بحران را متوقف نمايد. بدبين تر ها معتقدند که تا همينجای کار فرصت های زيادی از آينده کشور تخريب شده و خسارات زيادی به توسعه کشور تحميل شده است و ايران در صحنه بين المللی بارديگر به موقعيتی مانند اوايل سال 1376، يعنی بدترين دوره بعد از انقلاب اسلامی ، سقوط کرده است. بدبين ها فکر می کنند که متوقف کردن روند تشديد شونده بحران يا ممکن نيست و يا با خسارات زيادی همراه خواهد بود.
بايد اميدوار بود که حق با خوش بين تر ها باشد.

* محسن امین زاده، معاون وزارت امور خارجه در دوران رياست جمهوری سيدمحمد خاتمی

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'سياست هسته ای ايران و پيامدهای آن، محسن امین زاده' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016