آيا مذاكرات مستقيم ايران و آمريكا، به شكسته شدن ”فضای تنگ دپیلماتيك و سیاست خارجی ایران“ كمكى مىكند؟
على لاريجانى دبير شوراى عالى امنيت ملى، ديروز در جمع خبرنگاران اعلام كرد كه ايران به در خواست آيتالله حكيم مبنى بر مذاكره با آمريكا در مورد اوضاع عراق پاسخ مثبت مىدهد. اين در حالىست كه آمريكا پيشتر پيشنهادى را در همين رابطه به ايران داده بود، پيشنهادى كه جمهورى اسلامى از آن استقبال نكرده بود. چرا دولت ايران اينك از مذاكرهاى مستقيم با آمريكا استقبال مىكند؟ آيا اين مذاكرات مىتوانند راهى براى برونرفت از بنبست هستهاى ايران بگشايند؟ در همين رابطه، مراد ويسى روزنامهنگار و كارشناس مسايل عراق، به پرسشهاى صداى آلمان پاسخ داده است.
مصاحبهگر: بهنام باوندپور
دویچهوله: آقای ویسی، به نظر شما چرا بعد از مدتها که از پیشنهاد آمریکا برای مذاکره با ایران بر سر موضوع عراق میگذرد، تازه حالا ایران موافقت خودش را با آن اعلام کرده است؟ آیا واقعا آنطوری که آقای لاریجانی اعلام کردهاند، ایران به تقاضای آیتالله حکیم پاسخ مثبت داده و یا شما عوامل دیگری را هم در این میان موثر میدانید؟
مراد ويسی: اگر بخواهیم کوتاه بگوییم، سه دلیل مشخص دارد. یکی از دلایل میتواند این باشد که میانجیگر فردیست که هم آمریکاییها قبولش دارند و هم ایرانیها يعنى آیتالله حکیم. نکتهی دوم این است که بهرحال در این مقطع هم آمریکاییها مذاکره را مثبت میدانند و هم ایرانیها. آمریکاییها به این دلیل که میخواهند از این مرحله که احتمال دارد عراق وارد یک جنگ داخلی بشود اجتناب بکنند و از بازیگر ذی نفوذ، یعنی گروه مجلس اعلا و مهمترین بازیگری که در عراق میشود گفت ذی نفوذ است، یعنی ایران بعنوان بازیگر منطقهای بخواهند کمک بگیرند که پروسهی سیاسی عراق سریعتر جلوتر برود و موانعش برطرف بشود و برای ایران هم، من فکر میکنم، یکی از دلایلش این است که بهرحال کمک میکند که فضای تنگی که در هفتههای اخير در مقابل دپیلماسی و سیاست خارجی ایران وجود دارد ، یک مقدار شکسته بشود و راهها باز بشود. چون اگرچه گفتهاند مذاکره فقط در مورد عراق است، ولی این اولین مذاکرهی مستقیم و اولین مذاکره علنی بین ایران و آمریکا ظرف ۲۷ سال اخیر است. من فکر میکنم این مسئله تاثیر ذهنی و روانی روی دیگر جنبههای چالشهای ایران و ایالات متحده خواهد داشت و کمک میکند که ایران و ایالات متحده چالشها و تنشهای میان خودشان را تا حدودی کنترل و مدیریت بکنند.
دویچهوله: آقای ویسی یعنی شما فکر میکنید اگر وساطت آیتالله حکیم نبود، ایران مذاکرهای با آمریکا را در ارتباط با عراق نمیپذیرفت؟
مراد ويسی: میانجیگرها همیشه در دنیا نقششان این است که دوتا ارادهای را که بهردلیلی نمیتوانند بهم نزدیک بشوند در آن مقاطع زمانی بهم نزدیک بکنند. در همهی جای دنیا میانجیگرها جز این، کار دیگری نمیکنند. یعنی دوتا ارادهای را که در آن لحظه هردو میخواهند بهم نزدیک بشوند، ولی هیچ بهانهای برای نزدیک شدن ندارند میانجیگر با اعتباری که میان دو طرف دارد این فضا را فراهم میکند. اگر همین یک کارکرد را میانجیگر انجام بدهد، میشود گفت که میانجیگریاش را با موفقیت انجام داده است.
دویچهوله: وزیر امور خارجه آمریکا خانم رایس اعلام کردهاند که مذاکرات میتواند سودمند باشد، اما در عین حال تاکید کردهاند که مسئله فقط به موضوع عراق محدود خواهد ماند و بحث مناقشه اتمی قطعا موضوع مذاکرات نخواهد بود. فکر میکنید با وجود این، این مذاکرات میتواند در حل مناقشه اتمی هم نقشی بازی بکند؟
مراد ويسی: بطور مستقیم نه. اما اگر نتایج مذاکرات مثبت باشد میتواند نقشی داشته باشد. یعنی حتا اگر به یک تفاهم مثبت هم برسند، نه یک قرارداد یا یک توافقنامهای که از این مذاکرات انتظار نمیرود، اثر ذهنی و روانی خواهد داشت برای اینکه ایران با آمریکا قادر باشند برای مذاکرات آینده و کنترل و مدیریت چالشهایشان. نکتهی دوم اینکه خانم رایس طبیعیست که این را بگوید، چون اروپا و روسیه و دیگر بازیگرانی که با ایران در حال مذاکرهاند الان انتظار ندارند که ایالات متحده آنها را دور بزند و مذاکرات مستقیم هستهای را با ایران شروع بکند. ولی همه میدانند اگر در موضوع عراق ایران و ایالات متحده به تفاهم برسند، میتوانند یک فضای ذهنی مثبتی را برای کنترل مدیریت چالشهای آتیشان فراهم بکنند.
دویچهوله: سخنگوی کاخ سفید، اسکات مککللان بنوعی مذاکرات با ایران را کماهمیت جلوه داده و گفته است که نباید این مذاکرات را بعنوان دیالوگ ارزیابی کرد، بلکه فقط آمریکا قصد دارد در این میان بیشتر بر نگرانیهای خودش در مورد دخالت ایران در عراق متمرکز بشود و عنوان «دیالوگ» یا «گفتگو» برای این مسئله عنوان دقیق و درستی نیست. به نظر شما این اظهارات میتواند بنوعی عدم استقبال غیرمستقیم آمریکا از مذاکرات در شرایط کنونی تلقی بشود؟
مراد ويسی: نه. آمریکاییها دنبال مذاکرات تعریف شدهای هستند. خانم رایس و آقای مککللان از این حرفهایشان دنبال این هستند که واقعا اروپاییها از آمریکاییها دچار رنجش نشوند که ما چندین سال با ایران مذاکره کردیم، آنوقت آمریکا این مسیر را نادیده میگیرد وارد مذاکرهی مستقیم میشود. ضمن اینکه عراق یک كيسىست برای ورود به ۲۷ سال رابطهای که بر آن بیاعتمادی حاکم بوده و حتا میشود گفت نوعی شبهتخاصم بین این دو کشور حاکم بوده، بهرحال طبیعیست که در مذاکره اولی که مستقیم، شفاف و علنی ست طرفین با یک احتیاطهایی وارد بشوند، جملات محتاطانهی دیپلماتیکی را در مورد نتایجاش بکار ببرند و در مورد گسترهاش هم، هم نتایج و هم گستره، که اگر به موفقیت منجر نشد شکستی برایشان تلقی نشود. من فکر می کنم مهمترین نکتهای که این وسط وجود دارد این است که بهرحال ایران، حتا آنهایی که در درون حکومت یا بیرون حکومت هستند انتظار ندارند که اگر مذاکره و یا حتا پیشرفتی در مذاکرات با آمریکا وجود داشت، همهی مشکلات حل بشود. بحث اصلی این است که مذاکرهای که شفاف و علنی باشد و مردم از آن مطلع باشند کمک میکند هزینهها و فشارهایی که تاکنون بر دیپلماسی ایران، بر سیاست خارجی ایران که بر تمام ابعاد سیاست داخلی و خارجی هم وارد شده است، این چالشها کنترل و مدیریت شوند. یعنی کسی دنبال این نیست که اگر مذاکرهای با آمریکا صورت گرفت و موفقیتآمیز بود، همهی مشکلات داخلی و خارجی ایران حل بشود. دامنهی فشارها و چالشها کاهش پیدا خواهد کرد که این هم به نفع منافع ملی ایران هست. در عراق فکر میکنم این مذاکرات کمک میکند که ایران و آمریکا به سمت یک مسیر برد برد حرکت بکنند.
دویچهوله: آقای ویسی، در صحبتهای شما برای من یک سوال بوجود میآید. آیا واقعا شما معتقد هستید که اروپاییها مخالف مذاکرهی مستقیم آمریکا با ایران هستند؟
مراد ويسی: در مورد مسئلهی هستهای، بله. در مورد مسئلهی هستهای آنها چون چندین سال است دارند مذاکره میکنند با ایران، انتظارشان این نیست که یکنوع مذاکرهای یکباره اعلام بشود و اروپاییها کنار زده بشوند. اگرچه من اعتقادم این است که در درازمدت اروپاییها و مخصوصا روسها اعتقادشان این است که یکنوعی چالشهای ایران کنترل و مدیریت بشود. اروپا با این امر مخالف نیست، ولی واقعا اروپاییها در ۲۷ سال اخیر از چالشهای میان آمریکا و ایران سود بردهاند. حرف دقیق میتواند این باشد که اروپاییها و روسها دنبال چالشهای مدیریتشده و در یک سطح خاص میان آمریکا و ایران هستند. چون در چنین شرایطی منافع اقتصادی اروپا و روسیه حفظ میشود. اگر ایران و آمریکا تمام چالشهایشان از بین برود، مثل دوران رژیم پهلوی میشود که در آن شرایط منافع اقتصادی آمریکا در ایران برتر از منافع اقتصادی اروپاییها خواهد بود. اروپاییها در مسایلی مثل مسئلهی هستهای و این دست مسایلی که چالشهایش خیلی بالاست دنبال این هستند که کنترل مدیریت بشود، ولی از تداوم سطح خاصی از چالش میان ایران و آمریکا، به نظرم، کشورهایی اروپایی به لحاظ اقتصادی نفع زیادی برده و خواهند برد. اما این به این معنا نیست که آنها اگر مذاکرهای بین ایران و آمریکا باشد بخواهند مخالف باشند. نه، دنبال این هستند که خودشان کنار گذاشته نشوند.
دویچهوله: حالا پرسشی در ارتباط با نتایج احتمالی این مذاکرات. اصولا به نظر شما ایران تا چه حدی میتواند به آرامش و امنیت در عراق کمک بکند، با وجود حضور نیروهایی مثل مثلا گروه زرقاوی؟
مراد ويسی: گروه زرقاوی دشمن مشترک ایران، آمریکا و حاکمان جدید در عراق است. به همین دلیل وجود یک دشمن مشترک میتواند منافع مشترکی را هم در پی داشته باشد. اگرچه رژیمهای بعد از طالبان و بعد از صدام در افغانستان و عراق رژیمهایی بودند که آشکارا با حمایت و اقدام آمریکا سر کار آمدند، ولی بطور طبیعی این رژیمها نسبت به رژیمهای قبلیشان برای ایران هم مثبت بودند. به همین دلیل نمیشود اینجور گفت که اگر یکجایی منافع ایالات متحده وجود دارد، خلاف منافع ایران است. میشود یک موقعی منافع موازی وجود داشته باشد. بهرحال رژیمهای بعد از طالبان و بعد از صدام در افغانستان و عراق هر دو برای هم ایران و هم آمریکا رژیمهای مثبتی بودند. به همین دلیل در عراق اگر ثبات و امنیتی بوجود بیاید برای ایران هم مثبت است. چون اکثر کسانی که در عراق الان حاکمند از دوستان ایران هستند، آقای طالبانی، آقای بارزانی، آقای حکیم، آقای جعفری. همهی اینها از دوستان سنتی ایران هستند، ضمن اینکه با ایالات متحده هم دوست هستند. میشود در عصر جدید اینطور تعریف کرد که منافع یکی دیگر به معنای شکست و یا ضدمنافع آن دیگری نیست. میشود در عراق منافع موازی را برای ایران و آمریکا ترسیم کرد.