پنجشنبه 31 فروردین 1385

اخلاق پوزيسيوني، اخلاق اپوزيسيوني، الف. ع. خ

تقدیم به کسانی که دلسوزانه می گویند و می نویسند
اما با همان گفته ها و نوشته ها، دلخواسته های خود را می سوزانند و بر باد می دهند!

مقدمه
مفهوم " پوزيسيون" درمناسبات سياسي ايران،آن مفهومي از پوزيسيون نيست كه در كشورهاي دموكراتيك شناخته مي شود،"اپوزيسيون"اش نيز،آن مفهومي نيست كه در كشورهاي آزاد از اپوزيسيون وجود دارد. " قدرت" براي به اصطلاح پوزيسيون ايراني به منزله غنيمتي است كه پس از جنگ و خشونت بدست آمده باشد، براي اپوزيسيون آن نيز"قدرت" همواره آرزويي است براي برپايي آزادي و عدالت كه بعد از مبارزه اي خشن و بي امان با پوزيسيون حاكم بدست خواهد آمد.
در جوامع ماقبل مدرن، مانند ايران، بسياري از كنش هاي مخالفان حاكميت قبل از آنكه تلاش براي كسب قدرت باشد، كوشش براي كسب آزادي و حقوق مدني است! با توجه به اينكه "قدرت" ابزار مهمي در تحديد و تثبيت آزادي و حقوق مدني به حساب مي آيد، و از آنجايي كه در تاريخ ايران هرگز از رقابت مسالمت آميز و بدون خشونت براي كسب قدرت خبري نبوده است! در نتيجه، تلاشها براي كسب آزادي و حقوق مدني به دليل عدم دستيابي مسالمت آميز آزاديخواهان به قدرت سياسي،همواره بي نتيجه مانده است.
اراده خشونت آميز براي كسب قدرت نيز،هرگز آزادي و حقوق مدني را به ارمغان نخواهد آورد، تنها جامعه اي رنگ آزادي و حقوق مدني را خواهد ديد كه قدرت در آن بدون خشونت و با رقابت مسالمت آميز جابجا گردد. براي رسيدن به چنين جامعه اي قبل از آنكه اراده اي براي كسب قدرت! بوجود آيد، بهتر است تفاهمي فراگير براي كسب آزادي و تثبيت حقوق مدني در ميان شهروندان برپا گردد، در سايه آن تفاهم فراگير،اراده مسالمت آميزي كه براي كسب آزادي و حقوق مدني بوجود مي آيد، قدرت را نيز به ارمغان خواهد آورد، ممكن است، كسب چنين قدرتي از راه خشونت اكثريت كه قطعا خشونتي ملايم تر خواهد بود، به نتيجه برسد، البته ميزان خشونت در اين جابجايي قدرت، به برخورد و مقاومتي بستگي دارد كه اقليت بر خوردار از قدرت در مقابل اكثريت "حق"طلب و "آزادي"خواه انجام مي دهد.
هدف پوزيسيون درجوامع آزاد، علاوه بر تامين منافع خود، پي گيري و اجراي برنامه هاي اعلام شده اش مي باشد، هدف اپوزيسيون نيز درچنين جوامعي تلاش و رقابت براي كسب قدرت است تا پس از كسب قدرت، مطابق آنچه كه از پوزيسيون در اينگونه جوامع گفته شد عمل نمايد. اما در ايران هدفِ پوزيسيون، تصاحب قدرت همراه با تصاحب جامعه و تغيير آن به شكل مطلوب خود است، مبرم ترين نياز اپوزيسيون ايراني نه كسب قدرت، بلكه تلاش براي تفاهم بر سر آزادي و تثبيت حقوق شهروندي و ديگر حقوق مدني است.
پوزيسيون ايراني تمام سرزمين و ساكنانش را فتح الفتوح خود مي داند و همچون غنايم جنگي با آنان رفتار مي كند، و هر اپوزيسيوني را ياغيان دشمن كيشي مي داند كه از سر تمرد و دشمني برآمده اند. اپوزيسيون ايراني نيز پوزيسیون كشورش را دشمناني اشغالگر بيش نمي داند، چرا كه ابتدايي ترين حقوق او كه دخالت در تعيين سرنوشت خويش است، از او دريغ نموده و حق مخالفت با روند جاري جامعه را براي او به رسميت نمي شناسد.
بر اساس آنچه كه به عنوان مقدمه گفته شد"پوزيسيون" و "اپوزيسيون" واژه هايي نيستند كه بتوانند معرف حاكمان و مخالفانشان درجامعه سياسي ايران باشند. اين قلم در اين نوشتار ضمن آنكه تحليلي كلي و عام براي اخلاق پوزيسيوني و اپوزيسيوني ارائه مي دهد، به گونه اي محتاطانه و ناگزير سعي خواهد نمود از اصطلاحات فوق براي تحليل "اخلاق" هر يك از دسته بندي هاي سياسي ايران نيزاستفاده نمايد، تا شايد دسته بندي هاي سياسي جامعه ما شرايط اطلاق چنين واژه هايي را به طور كامل بدست آورد، يا آنكه صاحب قلمي بتواند واژه هاي متناسب فارسي را براي اين دو مفهوم مهم و اساسي فراهم آورد.
لازم به يادآوري است كه در هر جامعه سياسي، پوزيسيون و اپوزيسيون لزوما يكدست نيستند، بلكه هريك از آنها از طيف هاي مختلفي تشكيل شده اند، اين طيف ها، در مواقع لزوم و بر اساس منافع مشترك دست به ائتلاف مي زنند، مثلا در جوامع سياسي مدرن براي حفظ قدرت موجود ائتلاف پوزيسيوني، و براي جابجايي آن قدرت نيز ائتلاف اپوزيسيوني شكل مي گيرد. وجود تنوع طيفي در هريك از آنها تكيه براخلاق پوزيسيوني يا اخلاق اپوزيسيوني را براي كاهش خسارات و تنشها در جامعه بيش از پيش ضروري مي نمايد.

اخلاق پوزيسيوني
آنچه كه از "پوزيسيون"ِ حاكم بر يك كشور براي اداره جامعه تحتِ حاكميت خود، يا شيوه اعمال حاكميتش بر جامعه به عنوان قائده اي اخلاقي و عام انتظار مي رود آن است كه پوزيسيون همواره آنچه كه ادعا مي كند و براي جامعه مفيد مي داند، تمامي آن را درقالب برنامه هايي منظم و قانونمند در آورده و به طور دقيق و با قاطعيت به مورد اجرا بگذارد و براي اقدامات خود فرصت زماني مشخصي كه تناسب معقولي با عمر آدمي داشته باشد اختيار كند، نه آنكه تمام مدت عمرانسان را براي اعمال حاكميت خود و يا تمرين مدلهای مختلف حكومتي، در اختيار بگيرد. البته يكي ديگراز موارد اخلاقي آن است كه پوزيسيون در نظام و قوانين برخواسته از عقايد خود، حقوق اپوزيسيون را نيز براي مخالفت از روند جاري جامعه مد نظر قرار دهد، موارد اخلاقي ديگري را نيز مي توان براي پوزيسيون حاكم بر جامعه برشمرد، اما پايه اي ترين آنها، همان اجراي قاطعانه برنامه هايي است كه بر اساس عقايد حاكمان، به شكل مدون و در فرصت زمانی مشخصي ارائه مي شود. اما از پوزيسيون نمي توان انتظار داشت كه خواست ها و برنامه هاي اپوزيسيون را به مورد اجرا درآورد و به دنبال دستيابي به آمال و آرزوهاي مخالفان خود باشد، همان که پوزیسیون به اجرای برنامه های خود متعهد باشد و آن را به طور دقیق به اجرا درآورد، جامعه گامی به جلو خواهد نهاد، در اين صورت شهروندان امكان بهتر و شفاف تري براي شناخت حاكمان خود و برنامه هايشان بدست مي آورند، همچنين تحديداتي كه نسبت به حقوق آنان انجام مي پذيرد نيز از وضوح بيشتري برخوردار خواهد شد. جامعه نيز فرصت مي يابد تا مطلوبيت يا عدم مطلوبيت آن شيوه حكومتي را به درستي دريابد و تكليف خود را با چنين حكومتي مشخص كند. چنين "اخلاق پوزيسيوني" به جامعه امكان مي دهد تا شيوه اعمال حاكميت بخشي از شهروندان خود را به طور واقعي و عيني تجربه كند.
در غير اين صورت اگر گروهي قدرت را در دست بگيرد تا از طريق آن جامعه را به تناسب علايق وعقايد خود تغيير دهد و بخواهد بر يك جامعه تغيير يافته حكومت كند، پايه اي ترين اخلاق حكومت گري را رعايت نكرده است، زيرا كاري(تغييرعلايق و عقايد مردم اگر ممكن باشد) كه مي بايست قبل از رسيدن به قدرت و بدون اعمال زور انجام دهد، بعد از رسيدن به قدرت و با زور و اجبار قصد انجام آن را دارد، در اين راستا به دليل در اختيار داشتن قوه قهريه به خود حق مي دهد كه مردمان جامعه را مجبور به تغيير كند و تصور مي كند كه چنين امري امكان پذيراست. بر همين اساس با وجود تنوع طيفي كه در صفوف خود دارد، راههاي بسيار متفاوت و متضادي را مي آزمايد و هزينه هاي فراواني را به جامعه تحميل مي كند. اين همه آزمون و خطا در حالي صورت مي گيرد كه باز هم جرئت و شجاعت ريسك انجام تمام آنچه كه براي جامعه مي پسندد را ندارد و با تعبيه مرجعي به نام " تشخيص مصلحت نظام" براي حفظ موجوديت سيستم تحميلي خود شيوه هايش را به تناسب منافع خود تغيير مي دهد و با غيراخلاقي ترين روش ها همراه با نيرنگ و عدم قاطعيت، اراده متزلزل و بي ثبات و هر دم در حال تغيير خود را به جامعه تحميل مي نمايد، بدين ترتيب حق و تكليف جامعه را آلوده نموده و در اين آلودگي ماهيت اصيل خود را پنهان مي كند، چنين حاكماني ممكن است جامعه را براي عدم طرح ومطالبه خواسته هايشان با اجبار به سكوت بكشانند، اما به هيچ وجه نمي توانند علاقه و پذيرش مردم را نسبت به خود جلب نمايند، ضمن اينكه چنين شيوه حكمراني به گسترش دروغ، نيرنگ، بي اخلاقي و بسياري از آلودگي هاي ديگر در جامعه خواهد انجاميد، چرا كه براي كسب، حفظ و اعمال قدرت از جانب حاكمان، روشهاي اخلاقي رعايت نگرديده و به عبارتي ديگر خود حاكميت مروج بي اخلاقي و نيرنگ در جامعه خواهد بود.
اخلاقي نيست كه پوزيسيون ِيك كشور جامعه را به عنوان موش آزمايشگاهي به حساب آورده و آزمون و خطاي مداوم خود را از جيب همه جامعه بپردازد و مدام خود را در شرايط انقلاب و تعقير قرار دهد، و نابساماني ها را به شرايط انقلابي نسبت دهد.
"پوزيسيون اخلاقي" در واقع همان اپوزيسيوني است كه با داشتن برنامه اي مشخص براي اداره جامعه در يك رقابت آزاد و مسالمت آميز از طرف اكثريت جامعه براي مدتي مشخص درموقعيت پوزيسيون قرار مي گيرد، گروهي كه خود را متولي تغيير مردم و انقلاب در جامعه مي داند و با توسل به هر شيوه اي در موقعيت پوزيسيون قرار مي گيرد، نه تنها جامعه را به تغيير و انقلابي كه مراد هر يك از اين واژه هاست، نمي رساند، بلكه با گسترش نابساماني در جامعه و گمراه كردن مردم از آنچه كه بوده اند، نيروهاي مثبت و بسامان جامعه را نيز در معرض نابودي قرار مي دهند.
اخلاقي به نظر نمي رسد كه پوزيسيون همواره خود را در شرايط انقلابي قرار دهد و ثبات مورد نظر خود را به تاخير انداخته و به آرزو بدل كند، هرجامعه اي دست به انقلاب مي زند كه به ثبات مطلوب تري برسد نه آنكه مدام در بي ثباتي بماند، شرايط انقلابي و يا شرايطي كه مدام در حال تعقير است امكان بازيابي نيروهاي مثبت و حياطي جامعه را از دست مي دهد، در اين صورت حاكمان انقلابي تنها با وقت كشي و خريد زمان براي عمر حكومت خود، ثبات مورد نظر اكثريت شهروندان را به تاخير انداخته و آن را به گمراهي مي كشانند.

اخلاق اپوزيسيوني
آنچه كه از "اپوزيسيون"ِ يك كشور، براي مخالفت با حاكميت آن، و پي گيري برنامه هاي مد نظر خود، انتظار مي رود، آن است كه کلیه اقداماتش بر اساس قوانيني باشد، كه براي فعاليت هاي آن در نظام قانوني كشور در نظر گرفته شده است. و به هیچ وجه از اصول قانوني مورد نظر تخطي ننمايد. همچنين براي اثبات خود و برنامه هايش به تخريب ديگر گروها متوسل نشود. اين بدان معني است كه رفتار اپوزيسيون يك كشوراز يك طرف بستگي به رفتار پوزيسيون و قوانین حاكم بر آن كشوردارد و از طرف ديگر به تنوع طيف ها در صفوف اپوزيسيون وابسته است.
براي تعيين شرايط اپوزيسيون،اولا بايد ديد كه آيا قوانيني براي ابراز مخالفت و رقابت در كسب قدرت توسط پوزيسيون در نظام قانوني كشور گنجانده شده است يا نه؟ ثانيا اگر چنين قوانيني در نظام قانوني كشور وجود دارند، آيا اين قوانين به درستي مورد اجرا قرار مي گيرند و به نتايج اجراي چنين قوانيني توسط پوزيسيون تمكين مي شود يا نه؟ اگر تحت هر شرايطي حضور اپوزيسيون به عنوان جرياني مخالف در جامعه به رسميت شناخته نشود، نشان دهنده آن است كه "اخلاق پوزيسيوني" توسط حاكميت رعايت نشده است. يعني موضوع مورد مناقشه از " قدرت" به اخلاق قدرتمندي يا "اخلاق پوزيسيوني" تغيير خواهد كرد. توجه به "اخلاق پوزيسيوني" حقوق اساسي و آشكاري از شهروندان را به ميان مي آورد، اين موضوع به شدت به نفع اپوزيسيون و به زيان پوزيسيونی خواهد بود که اخلاقی عمل نمی کند، چرا كه مناقشه بر سر قدرت آنچنان جذابيتي براي طيف هاي وسيع شهروندان جامعه ندارد اما مناقشه بر سر حقوق اساسي شهروندان براي آنان جذابيت بسياري می تواند داشته باشد. تاثير يادآوري اخلاق پوزيسيوني به حاكميت و همچنین امکان بازتاب مثبت آن در جامعه مستلزم موفقيت در رعايت "اخلاق اپوزيسيوني" است. قدرت پوزيسيون زماني تحديد خواهد شد كه اپوزيسيون الويت ذاتي خود را كه كسب قدرت مي باشد به الويت اخلاقي كه كسب آزادي و حقوق مدني است تغيير دهد، اين اقدام ضمن يادآوري اخلاق پوزيسيوني به حاكمان، اپوزيسيون پراكنده را براي هدفي مشترك كه همانا كسب حقوق مدني است منسجم خواهد نمود و اخلاق اپوزيسيوني را در صفوف آنان تقويت خواهد کرد. چنين اراده اي طيف هاي مختلف مردم را به دليل اشتراك منافع، منسجم نموده و مخالفان منافع عموم را در اقليت شكننده اي قرار خواهد داد. اگر اخلاق اپوزيسيوني رعايت نشود جامعه به دليل عدم اعتماد به آن، ترجيح مي دهد به آنچه كه پوزيسيون ارائه مي دهد تمكين نمايد. اما اگر اخلاق اپوزيسيوني رعايت شود، اعتماد شهروندان به آن بيشتر مي شود و در اين صورت اپوزيسيون سوالات بنيان كنی را در مقابل پوزيسيون مبنی بر عدم توجه آن به حقوق مدنی مطرح مي نمايد، و شنيدن پاسخ به آن سوالات را جامعه به صورتی عطش وار و يكپارچه از زبان پوزيسيون به انتظار مي نشيند. پوزيسيون براي پاسخدهي به سوالاتي كه مطالبات عموم را مطرح نموده به شرايط سختي دچار خواهد شد، بدين ترتيب در تقابل با افكار عمومي قرار خواهد گرفت.
در هر جامعه ای به طور طبیعی پوزیسیون و اپوزیسیون،اخلاق متناسب با یکدیگر را بازتولید می کنند. تنها تحول در اخلاق ِیکی ضرورت تحول در اخلاق ِدیگری را موجب می شود. تحول در اخلاق عمومی نیزمی تواند شامل تحول در هر یک ازآنان باشد.
پوزیسیونی که اخلاقی عمل نمی کند قطعا در اقلیت است، این موضوع شانس اپوزیسیون برای ایجاد تحول در گفتمان سیاسی جامعه را بالا می برد، چرا که می تواند با طرح گفتمانی اخلاقی اکثریت جامعه را برای تثبیت حقوق مدنی و ایجاد تحول در اخلاق پوزیسیونی و اپوزیسیونی بسیج کند. اين در حالي است كه اپوزيسيون ايراني به اخلاق اپوزيسيوني حتي درمجموعه خود پايبند نيست و يا آن را در اولويت قرار نمي دهد.
پوزیسیونی که اخلاقی عمل نمی کند از تنوع طیفی خود برای سرگرم نمودن جامعه و تثبیت موقعیت خود بهره می برد، آن بی اخلاقی به شکلی دیگر در اپوزیسیون بازتولید می شود، به گونه ای که از تنوع طیف ها در اپوزیسیون اختلافات سربرآورده و گسترش می یابد. تنزل اخلاق موقعیت آن را متزلزل می نماید و چرخه غیر اخلاقی را تکمیل می کند. برای گسست از این چرخه، لازم است اپوزیسیون بر عکس پوزیسیون نسبت به حقوق حقه تمامی افراد جامعه تعهد اخلاقی داشته باشد و بر مبنای همین تعهد با دیگران ائتلاف کند. تنها پای فشردن به حقوق شهروندی می تواند مبنای یک ائتلاف بزرگ باشد. یک مثال سرانگشتی از وضعیت کل اپوزیسیون ایرانی و طرح يك سوال، واقعیت تلخی را آشکار می نماید:
اگر رهبران تمامی گروههای مخالف "حکومت اسلامی" را در داخل و خارج با همه منشعبات آنان حدود 100 نفر فرض كنيم، همانطور كه مي دانيم تقریبا همگی آنان وعده برپایی حکومت دموکراتیک را پس از شکست جمهوری اسلامی سرمی دهند، سوال این است: افرادی که قدرت برپایی قائده ای دموکراتیک را در میان تعداد اندکی از طيف هم درد خود ندارند، و نمی توانند بر سر مواردی کاملا مشخص که آزادي و حقوق مدنی همه شهروندان از اهم آن می باشد، هماهنگ و متحد شوند، چگونه می توانند حکومت دموکراتیک مدعایی را با همه ملت به علاوه بقیه همین 100 نفر برپا نمایند؟ چگونه؟!

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

اكنون كه نظام حاكم بر ايران و به تبع آن نظام مسلط حاكم بر جهان اولويت مردم را از جامعه مدني به جامعه زدني و بمب هسته اي تغيير داده اند، بايد ديد، آن تحول اخلاقي كه حقوق مدني، خصوصا حق مخالفت و حق برخورداري از قدرت را براي شهروندان محترم مي شمارد كي، چگونه و توسط چه اهرمي ايجاد خواهد شد. بايد ديد كه زمان به كدام سوال زير پاسخ مثبت خواهد داد.
1- آیا تحول از اپوزیسیون به پوزیسیون و سایر بخش های جامعه سرایت خواهد کرد؟
2- آیا تحول از پوزیسیون به اپوزیسیون و سایر بخش های جامعه سرایت خواهد کرد؟
3- آیا تحول از متن جامعه به پوزیسیون و اپوزیسیون سرایت خواهد کرد؟
4- آیا تحول به طور طبیعی ازهمه عوامل فوق به یکدیگرسرایت خواهد کرد؟
5- آیا تحول از عامل خارجی به پوزیسیون و اپوزیسیون و سایر بخش های جامعه سرایت خواهد کرد؟
واقعیت آن است که بخش هاي وسيعي از جامعه ايراني خواستار اين تحول هستند، براي برخي از آنها فرقي نمي كند كه اين تحول از جانب چه اهرمي صورت بگيرد. اما برخي نيز پاسخ مثبت در گزينه آخر يعني نقش عامل خارجي را خطرناك مي دانند. بسياري پاسخ مثبت در گزينه هاي 3 و 4 را زمانبر و طولاني مي دانند و توجه اي بدان نمي كنند. گزينه 2نيز همواره از نظر تحول خواهان نا اميد كننده بوده است. تنها مي ماند گزينه اول كه همواره پرچم تحولات در جامعه را در اختيار خود مي بيند، آيا اپوزيسيون اين بار مي تواند به مسئوليت تاريخي خود عمل كند؟

الف. ع. خ

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'اخلاق پوزيسيوني، اخلاق اپوزيسيوني، الف. ع. خ' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016