ميخواستم فرارسيدن سال نو را با ايميل به بچههاي فانوس تبريک بگويم، ترجيح دادم بهجاي آن اين چند خط را بنويسم.
من فانوس بلاگاسپات را از فانوس داتکام بيشتر دوست داشتم و اين بيدليل نبود؛ فانوسيان از زمان اسبابکشي به آدرس جديد، شعله زردشان آبي شد که هرچند پاکيزهتر است اما طبيعيتر نيست. آن شعلهي زرد و طبيعي بهمراتب دلنشينتر بود.
گرفتاري تحصيلي گردانندهي فانوس را درک ميکنم اما کمکاري و بيانگيزگي نويسندگان فانوس را نه. اگر بچهها فرصت يا توانايي نوشتن ندارند، بايد هرچه زودتر گروه جديد و فعالي جذب فانوس شوند. نفت فانوس ظاهرا تمام شده و تا شعله خاموش نشده، بايد فکري کرد.
روزهايي بود که فانوس فقط ده پانزده خواننده داشت؛ اين تعداد ده بيست برابر شد ولي متاسفانه کيفيت کار به جاي بهتر شدن بدتر شد.
ما در قبال خواننده مسئوليم. اين را نبايد فراموش کرد. فرقي نميکند پنجاه خواننده داشته باشيم يا پانصد يا پنجهزار. همانقدر که بلبشوي حاکم در مثلا "روز آنلاين" و تعطيليهاي مکرر و دو روز تعطيلي آخر ِ هفته و چهارده روز تعطيلي ايام ِ عيد و ايرادهاي فني آن قابل قبول نيست و بياحترامي به خواننده و مراجعهکننده است، بهروز نشدن وبلاگ گروهي فانوس، با داشتن ده پانزده نويسنده، در طول مدت مثلا دو سه هفته غيرقابلقبول و توجيه است.
اميدوارم فانوس و فانوسيان بهروزهاي پرنشاط گذشته بازگردند.