خلاصه گزارش
1- احزاب سياسى ايران به تعبير جامعه شناسى سياسى احزابى فصلى هستند.
۲- كليت اصلاح طلبان امكان بسيج و سازماندهى نيروهاى اجتماعى جذب شده را نداشتند.
۳- چانه زنى در بالا يعنى قرار است يك حضور محو در جامعه انجام شود.
۴- نتيجه انتخابات رياست جمهورى شگفتى نبود. اصلاح طلبان چپ فرصت هاى اجتماعى خويش را از دست دادند و ترجيح دادند حضورى محو در جامعه پى ريزى كنند.
گروه سياسى، مريم شبانى: اولين جلسه از سلسله جلسات«بازخوانى حركت اصلاحات در ايران» عصر چهارشنبه با سخنرانى حاتم قادرى در محل دفتر سازمان ادوار تحكيم برگزار شد.
• تحكيم سرخورده ام مى كند
اگرچه قادرى آمده بود تا شيوه سياست ورزى اصلاح طلبانه اصلاح طلبان ايرانى را به چالش بكشد، در ابتدا شيوه عمل دانشجويان انجمن هاى اسلامى به عنوان جزيى از جبهه اصلاحات را به چالش كشيد و آنان را اينگونه مخاطب سخن خويش قرار داد: «وقتى به دفتر تحكيم به عنوان يكه تاز جنبش دانشجويى نگاه مى كنم، دچار سرخوردگى مى شوم. انجمن هاى اسلامى تنها به فكر برپا كردن منابر هستند بدون اينكه بازخورد اين نشست ها در رفتار و گفتار آنان مشاهده شود. هيچ گاه به خاطر ندارم كه جنبش دانشجويى من را به گفت وگو و بحث درباره نظريات و ديدگاه هايى خاص دعوت كند. هميشه درخواست مى شود كه يك بحث نظرى طرح شود. بحث نظرى اما گفت وگو را مى طلبد. نظام مدنى كه دوستان از آن دفاع مى كنند نيازمند گفت وگو است. شيوه عمل انجمن هاى اسلامى محل نگرانى است.» استاد فلسفه سياسى دانشگاه تربيت مدرس در ادامه انتقادات خويش اين پرسش را مطرح كرد: «گاهى اين پرسش برايم جدى مى شود كه مجموع كتاب هاى جدى كه فعالان دانشجويى در چند سال گذشته خوانده اند، چقدر است؟» به اين ترتيب قادرى فعاليت فرهنگى _ سياسى را بدون مطالعه امرى امكان ناپذير خواند و كتاب خواندن را نمادى براى زندگى و فرهنگ معرفى كرد. حاتم قادرى در ادامه با بيان اين گلايه كه «گاهى تمام بحث نظرى طرح شده در چنين جلساتى به يك اشارت سياسى تقليل مى يابد» وارد بخش اصلى سخنان خود شد.
• بسيار زياد، بسيار كم
«بسيار زياد، بسيار كم» عنوانى بود كه حاتم قادرى براى سخنرانى خويش در ادوار تحكيم انتخاب كرده بود. سخنانى كه قرار بود در نهايت به اين پرسش مهم كه در يك سال اخير ذهن بسيارى از فعالين سياسى و دانشگاهى را مشغول كرده پاسخ گويد: «چرا از دل دولت اصلاح طلب خاتمى، دولت اصولگراى احمدى نژاد متولد شد؟» پاسخ به اين پرسش قادرى را واداشت تا سخن خويش را با طرح و پاسخگويى به يك فرض و پرسش ديگر آغاز كند: «مدت ها است كه برخى از سياسيون در باب اينكه نظام جمهورى اسلامى تا چه ميزان قابليت تبديل شدن به يك نظام بسته را دارد سخن مى گويند و من اكنون مى خواهم با ذكر چهار مولفه مدعاى تبديل شدن جمهورى اسلامى به يك نظام بسته را رد كنم.» مولفه اول از نظر قادرى اين اصل عنوان شد كه يك نظام بسته بايد قادر باشد تك صدايى را در جامعه محقق كند تا در ذيل اين تك صدايى شعارهاى ايدئولوژيك به جامعه منتقل شود كه اين اصل با وضعيت تكنيك امروز جامعه و وجود شبكه هاى ماهواره اى و سايت هاى خبرى امرى امكان پذير است. قادرى مولفه دوم بحث خود را بر پايه «ساختار سياسى» جامعه ايران بنا كرد: «اگرچه نظام سياسى ايران ساختارى عمودى و ايدئولوژيك دارد اما در دل خويش با جزيره هايى مواجه است كه امكان مخالف انديشى را در نظام ايجاد مى كنند.» با اين حال قادرى امكان مخالفت خوانى هاى موجود را تنها حضور بيشتر در ساخت قدرت عنوان كرد و با اشاره به انتخابات اخير رياست جمهورى چنين نتيجه اى گرفت: «هيچ كس و هيچ حزبى حاضر نيست سلامت انتخابات را پايه رفتار سياسى قرار دهد بلكه به دنبال اين است كه جايگاه خود را در كمركش دعواهاى سياسى تقويت كند.» مولفه سوم كه از طريق آن قادرى قصد داشت امكان ناپذيرى تبديل جمهورى اسلامى به يك نظام بسته سياسى را ثابت كند «ساختار اجتماعى» جامعه ايران بود. به گفته اين استاد فلسفه سياسى يك نظام بسته نيازمند تقويت ايدئولوژى خود در طبقه ميانى جامعه است تا با جذب قسمت هايى از رده هاى پايين و بالاى جامعه اهداف ايدئولوژيك خويش را پيش برد. قادرى طبقه پائين جامعه را طبقه اى شناور خواند كه امكان وفادارى هاى سياسى در آنها حداقل است و طبقه بالاى جامعه نيز به اعتقاد قادرى قابليت تبديل به ايدئولوگ نظام را بيش از هر طبقه اى دارد. به اين ترتيب حاتم قادرى با بيان اين نكته كه در حال حاضر در ايران بخش زيادى از طبقه متوسط از سيطره طبقات سياسى جامعه خارج هستند و گروه هاى پايين جامعه نيز در حال جابه جا شدن با اولين زمينه هاى مدرنيزاسيون هستند گفت اين امكان وجود ندارد كه قشربندى اجتماعى را براى حكومت يك نظام بسته آماده سازد. چهارمين و آخرين مولفه در نظر قادرى به مسايل اقتصادى برمى گشت: «گروه هاى اقتصادى منافع خويش را به استراتژى هاى سياسى ترجيح مى دهند و هم زيستى سياست و اقتصاد تا جايى پيش مى رود كه منافع آسيب نبيند.»
• مشابهت اصول گرايان و اصلاح طلبان
به اين ترتيب حاتم قادرى با بيان چهار مولفه ياد شده امكان تبديل شدن جمهورى اسلامى به نظام بسته سياسى را رد كرد و زمينه ديگرى براى ادامه بحث خويش پيش كشيد؛ زمينه اى كه در نهايت به اين پرسش مى بايست پاسخ گويد: «اصولگرايان و اصلاح طلبان چه مشابهت هايى با يكديگر دارند؟» براى رسيدن به پاسخ اين پرسش حاتم قادرى باز هم به ذكر مقدمه اى پرداخت. به عقيده قادرى در كشورهاى شرقى از جمله ايران هيچ گاه امكان شكل گيرى شهر و دولت مدنى فراهم نبوده است چرا كه شهرها در دل حكومت هاى ايران همواره مورد هجوم نيروهاى خارج از شهر قرار مى گرفت. به اين ترتيب به گفته قادرى حكومت گران در طول تاريخ ايران به جهت سطح فكرى ، سياسى و فرهنگى عموماً نازل تر از سطح شهرنشينى موجود بوده اند. قادرى سپس با بيان اينكه «نظام هاى مدنى همواره از امكان تاسيس نظام هاى سياسى براى دفاع از امنيت و موجوديت خويش بى بهره بوده اند» به مقايسه گذرا ميان نظام هاى سياسى ايران و غرب پرداخت: «اروپا در قرن بيستم متكى بر چندين سده سالن هاى ادبى و نخبگان فرهنگى است و حتى جنگ ها و اصلاح دينى در اروپا كمترين آسيب را به شهرها وارد مى كند، اما در ايران نخبگان شهرى همواره منكوب، سركوب و منزوى مى شوند و از نقش آفرينى در اداره جامعه كنار گذاشته مى شوند.» به اين ترتيب حاتم قادرى با مثال آوردن از شعارهاى مدنى دوران مشروطه و ملى شدن صنعت نفت يك اصل كلى را حاكم بر رفتار حاكمان ايرانى دانست: «عموم حكومتگران ايران به رغم شعارهاى مدنى كمترين مناسبت را با اين شعارها داشتند و همواره به گروه هاى ضربت خيابانى مجهز بوده اند، حتى در زمان مشروطه و نهضت ملى هم اين گروه هاى خيابانى نقش آفرينى مى كردند.»
• حضور در خيابان ها
قادرى سپس با بيان اين نكته كه نخبگان و جنبش دانشجويى در سال هاى اخير مغلوب قدرت هاى خيابانى شده اند نتيجه گرفت كه جنبش هاى موثر امكان حضور در خيابان ها را پيدا نمى كنند چرا كه در اساس بدنه تقويت شده خيابان ها كه از نظام سياسى حمايت مى كنند در محروميت ها ريشه دارد. «حضور در خيابان ها» محور اصلى سخنان حاتم قادرى بود تا بر پايه آن عنوان سخنرانى خويش را تشريح كند. قادرى دولت اصلاحات را برخاسته از شعارهاى مدنى ندانست و در توضيح اين دولت چنين گفت: «دولت اصلاح طلب بخشى از بدنه نظام بود كه به دلايل مختلف از بدنه فاصله گرفت و شعارهايى را مطرح كرد كه آن شعارها متعلق به آنها نبود.» به اين ترتيب حاتم قادرى «بسيار زياد، بسيار كم» اصلاحات را اينگونه تشريح كرد: «بسيار زياد به اين دليل كه اصلاح طلبان به زعم خود و ديگر سياسيون درون نظام از شعارهاى ايدئولوژيك نهادينه شده در جمهورى اسلامى خيلى زياد فاصله گرفتند و بسيار كم به اين دليل كه نتوانستند شعارهاى مدنى خود را نمايندگى كنند. آنها به ظاهر از راست و بدنه سنتى فاصله گرفتند، اما اين فاصله به قدرى كم بود كه نمى توانستند مفرى براى نيروهاى اجتماعى جذب شده فراهم كنند.» به اين ترتيب حاتم قادرى كه در سال هاى اخير همواره از رفتار سياسى اصلاح طلبان به گونه اى تئوريك انتقاد كرده است، اين بار نيز اين نتيجه روشن و مشخص را از سخنان خويش بيرون كشيد: «كليت اصلاح طلبان امكان بسيج و سازماندهى نيروهاى اجتماعى جذب شده را نداشتند و اگرچه گروه هاى اجتماعى جذب اين شعارهاى مدنى شدند اما حضورشان در صحنه اجتماع و خيابان محو شد.» قادرى در ادامه براى ملموس كردن گفته خويش يك مثال عينى را نيز چاشنى سخن كرد: «چانه زنى در بالا و فشار از پايين، يعنى قرار است يك حضور محو انجام شود. و در نزاع ميان اصل و فرع، طبيعى است كه مخالفان اصلاحات امكان حضور در خيابان ها را پيدا مى كنند. وقتى دو وزير دولت اصلاحات در نمازجمعه كتك خوردند، فاتحه اصلاحات خوانده شد.» به تعبير حاتم قادرى اگرچه فاصله گرفتن اصلاح طلبان از راست سنتى باعث رنجش زياد آنها شد اما اين فاصله زياد انتظارات بسيار كمى را برآورده كرد چرا كه اصلاح طلبان به دليل وفادارى هاى درونى حاضر نبودند نوعى مقاومت مدنى را سازماندهى كنند. قادرى كه در سخنان خويش تجربه انتخابات رياست جمهورى نهم را به عنوان عملكردهاى نادرست اصلاح طلبان مثال مى زد در نهايت به پرسش اوليه بحث كه چرا از دل دولت اصلاح طلب، دولتى اصولگرا متولد شد كوتاه پاسخ گفت: «نتيجه انتخابات شگفتى نبود، اصلاح طلبان چپ فرصت هاى اجتماعى خويش را از دست دادند و ترجيح دادند حضورى محو در جامعه را پى ريزى كنند.» خودانتقادى و بازسازى سياسى عاملى بود كه به اعتقاد قادرى مى توانست در همراهى دانشجويان و نخبگان اصلاح طلب نقش موثرى ايفا كند كه البته از جانب اصلاح طلبان با استقبال مواجه نشد. قادرى سپس با بيان اينكه «اصلاح طلبان حفظ و حضور در خيابان ها را به مخالفان واگذار كردند» يك جمله را خطاب به اصلاح طلبان كه اكنون خارج از قدرت به سر مى برند بيان كرد: «تقويت جامعه مدنى بايد در نهادها به صورت جدى قانونمند مى شد. در غير اين صورت منتهى شدن اصلاحات به اصولگرايى چيز عجيبى نيست. فاجعه اينجا است كه امكان برقرارى ارتباط نزديك اجتماعى در حال حاضر ميان اصلاح طلبان با نخبگان و مردم بسيار بعيد است.» به اين ترتيب حاتم قادرى اگرچه سخن را با انتقاد از عملكرد دانشجويان انجمن هاى اسلامى آغاز كرد اما سخنان خويش را با توصيه اصلاح طلبان به درس گرفتن از يك اقدام انجمن هاى اسلامى و دفتر تحكيم به پايان رساند: «نبايد انصاف را درباره عملكرد اصلاح طلبان ناديده گرفت اما وقتى دفتر تحكيم در چنين زمانى به يك جنبش دموكراسى خواه تبديل شد اين امكان براى اصلاح طلبان هم وجود داشت اما اصلاح طلبان هيچ گاه حاضر نشدند اقدامى براى برون رفت انجام دهند. ضعف عمومى جامعه ما اين است كه گروه ها منتظر استحاله مى مانند.» سخنرانى حاتم قادرى با عنوان «بسيار زياد، بسيار كم» در دفتر سازمان ادوار تحكيم در حالى به پايان رسيد كه اين سخنان زنگ آغازى است بر سخنرانى هاى ديگر در باب بازخوانى حركت اصلاح طلبى در ايران تا از اين رهگذر شايد آموخته اى براى ادامه راه اصلاحات به اصلاح طلبان عرضه شود.