هويت چيست؟ هويت قومى يا ملى كدام است؟ آيا هر برداشتى از هويت بخردانه است؟ مجله "نگاه نو" چاپ تهران در شماره ۶۹ خود حاوى مقالهاى است با عنوان ”هويت و ايدئولوژى“ كه در آن به اين پرسشها پرداخته شده است. با نويسنده آن، دكتر محمدرضا نيكفر، كه در عرصه فلسفه و نقد فرهنگ قلم مىزند، گفتگوى زير را انجام دادهايم:
آقاى دكتر نيكفر، شما در مقاله تان درباره مفاهيم هويت و ايدئولوژى سخن گفته ايد. منظور شما از هويت چيست؟
هويت، چيستى هر چيزى است، به انسان كه مربوط شود، منظور از آن مجموعهای از خصوصيتهای نسبتاً پايدار است كه كسی دارای آن است و به اعتبار آن از ديگران متمايز میشود. اين اصطلاح در دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ در روانشناسی فردی و جمعی و سپس در جامعهشناسی كاربرد فراوانی يافته است. رواج اين اصطلاح حكايت از كشف جديدی نداشته، چون منظور از آن را پيشتر با اصطلاحهای ديگری، مثلا خصلت يا شخصيت، بيان میكردهاند. میشود گفت كه اين اصطلاح رواج يافته برای اشاره به آن چيزی كه "بحران هويت" ناميده شد. به سخن ديگر موضوع مهم نه خود هويت، بلكه بحران هويت است. بحران هويت در دورههای گذار و تلاطم، يعنی در دورانهای تغييرهای عميق اجتماعی و فرهنگی، موضوع ذهن میشود. اين الگوی ذهنی رواج كهنی دارد كه زندگی و روح جمعی را با زندگی و روان فردی بسنجند. بر مبنای همين الگوی كهن، مفهوم هويت، كه چيستی متمايز كنندهی فرد را بيان میكند، بسط داده میشود تا جمعهای بزرگ مثلاً ملتها را هم دربربگيرد. اين بسط و تعميم، معمولا با بیاحتياطیهای تحريفآميزی همراه است. تصور میشود، كه همان گونه كه در مورد شخصی مثلا به نام پروين يا پرويز سخن میگوييم، میتوانيم در مورد ملتها نيز حرف بزنيم، در مورد ايرانی، عرب، ترك، آلمانی و همانندهای اينها. بر اين پايه تصور میشود كه هر ملتی چونان فردی است كه زمانی متولد شده، جبرا ژن خاصی دارد، در جريان رشد خصوصيات پايداری يافته و زندگینامهای دارد به نام تاريخ كه درست مثل زندگینامهی فردی است. اين باورها درست نيستند، اما رواج فراوانی دارند.
در همين مقاله هويت بخردانه و نابخردانه از يكديگر متمايز گرديده، اين مفاهيم را شما چگونه معنى مى كنيد؟
گفته شد كه تصور هويت جمع به مثابه چيزی چون هويت فرد درست نيست، از جمله به اين دليل ساده كه مفهومی چون ملت خود اختراع عصر جديد است و نبايد به آن به چشم مفهومی بيانگر پديدهای طبيعی چون يك زندگی پيوسته فردی نگريست و نيز به اين دليل كه ميان جمعهای بزرگی چون ملت، مرزهايی را كه كشيدهاند، عمدتا مرزهای مصنوعی هستند، بيشتر اجبارهايی سياسی را بيان میكنند نه هويتهای طبيعی و تاريخی را. دليل ديگر اين است كه تاريخ جمع آن پيوستگیای را ندارد كه تاريخ زندگی فرد دارد. برای آن اما پيوستگیای ايجاد میكنند با افسانهسرايی، با دين، با مابعدالطبيعه، با ادعاهای شبهعلمی. اينها نابخردانهاند. هر خصوصيتی كه ما را محصور كند، ما را از جمع بزرگ انسانی امتيازورانه جدا كند، به خاك و خون و چيزهايی از اين دست وصل كند، ما را خودبين كند، ما را از بهرهگيری از فرهنگ جهانی محروم كند، نابخردانه است. بخردانه آن هويتی است كه حاصل تلاش بخردانهی نسل امروز است، حاصل تعامل و همسخنی با جهان و حاصل تعامل و همسخنی انتقادی با تاريخ فرهنگ.
آيا هويت ايرانى و يا آلمانى و غيره اصولا مىتواند وجود داشته باشد؟
آری، طبعا خصوصيتهايی وجود دارند كه انسان از محيط اش میگيرد و بر اين مبنا كسانی كه در يك جمع و در يك محدوده زندگی درازمدتی دارند و از ميراثهای مشترك فرهنگی بهره میگيرند و در سياست، در شيوه زندگی، در رابطه با محيط طبيعی و در رابطه با گروههای انسانی ديگر همسرنوشت میشوند، خصوصيتهای مشتركی میيابند. اگر در مورد شكل اين اشتراك، علت اين اشتراك، پايداری آن و امتيازهايی كه نصيب جمع میكند، غلو صورت گيرد، به جنونهايی چون نژادپرستی و ملتپرستی و ستيز با قومها و زبانهای ديگر راه میبرد.
شما در مقالهتان بحثهايی نيز در مورد ايدئولوژى ملى داشتهايد. ربط ايدئولوژى ملى با هويت ملى چيست؟
ايدئولوژی ملی مجموعهای از باورهای غلوآميز در بزرگداشت خود و خوارداشت ديگران است. موضوع آن هويت ملی است، اما آگاهیای كه به ما از هويت خود و ديگران میدهد دروغ است. اين دروغ باعث فقدان برخوردانتقادی به خود، پافشاری بر بلاهتهای تاريخی خويش و ستيزهجويی با ديگران میشود.
در كشوری مثل آلمان نيز از جانب برخى از احزاب سياسى سعى مى شود چهارچوب و خطوط معينى براى هويت و هويت فرهنگى مطرح گردد. آيا تعيين خطوط معينى براى هويت و محدود كردن آن به يك بعد نمی تواند به راه خطرناكى منجر گردد كه لااقل در تاريخ آلمان تجربه شده است؟
كاملا درست است. هر جا كه جار زدند كه بايد به فكر هويت فرهنگی خويش باشيم، چه در آلمان، چه در ايران، چه هر جای ديگر، بايستی بدانيم كه انسانها را میخواهند محدود كنند. هويت اگر پسنديده باشد، خودش بايد خودش را حفظ كند. مرزبانی و پليس و آوازهگری فقط به كار تثبيت بلاهت میآيند.
با توجه به مسائل قومى كه بويژه اكنون در ايران مطرح است آيا تكيه بر مسئله هويت، هويت ملى و يا قومى و دينى نمى تواند سبب جدايى بيشتر گروه هاى مختلف اجتماعى گردد؟
اين چنين است. بديل آن اما اين نيست كه بخواهيم همه يكرنگ شوند، بلكه اين خواست است كه تنوع باشد، اما ديگربودگی به كسب امتياز يا از از دست دادن امتياز منجر نشود. تنوع بايد نشاندهنده غنای فرهنگی و مدارا باشد و به اختلاف و ستيز راه نبرد. برای اين منظور سامان اجتماعیای وجود داشته باشد كه در قانون اساسی آن بر هويتهای بخردانه تأكيد شود، يعنی بر اراده به مشاركت جمعی و تصميمهای جمعی، احترام به همه فرهنگها، شفافيت كامل ساختار سياسی، برقراری عدالت و تلاش آگاهانه و مصمصم برای صلح با همسايگان و با كل جهان.
آقاى دكتر نيكفر، با تشكر از شركت شما در اين مصاحبه.
شيرين جزايرى
در همين زمينه:
[هويت و ايدئولوژي، محمدرضا نيكفر، نگاه نو]