www.farshadebrahimi.tk
هفته نامه ایران جمعه از نشریات وابسته به موسسه فرهنگی ایران که همه ما با نام روزنامه ایران آنرا می شناسیم در اواسط اردیبهشت ماه سالجاری مطلبی با نام "چه کنیم که سوسکها سوسکمان نکنند" را به چاپ رسانده و مانا نیستانی کاریکاتوریست برجسته ایران نیز کاریکاتوری را برای این مطلب کشیده است ، تنها نکته ای که در کاریکاتور فوق و نوشته مربوطه آمده است کلمه « نمنه » است که به لاتین درج شده است ، نمنه که در زبان آذری به معنی چی میباشد و این روزها تکيه کلام عامه مردم چه آذری و چه فارس شده است ، باعث شده تا حلقه واسطی شود تا تمام آن مطالب نوشته شده به طنز در مطلب و کاریکاتور به آذری زبانان ما نسبت داده شود و این ماجرا پیش بیایید ، گرچه این حرکت یک بی دقتی و بی مبالاتی مطبوعاتی است و باید نسبت به آن جلوگیری می شد امااگر بخواهیم به عنوان یک ژورنالیسم درعالم طنز و کاریکاتور این مسئله را نگاه کنیم اگر این کاریکاتور به عنوان مثال در بریتانیا به چاپ میرسید و ایرلندی ها و یا حتی هندی ها و دیگر انگلیسی تبارهای مهاجر را نشانه میگرفت و یا در آمریکا منتشر می شد و مثلا سیاه پوستها و یا سرخ پوستها را نشان میداد هیچ حساسیتی را بر نمی انگیخت اما در ایران وضع فرق می کند در ایرانی که تازه بعد از گذشت بیست و هفت سال از پیروزی بهار آزادی مطبوعات اجازه یافته اند آنهم پاورچین پارچین و به احتیاط کاریکاتور رئیس جمهور کشور را ترسیم نمایند ، درکشوری که وقتی مجموعه طنز موفقی همچون شبهای برره فقط کمی و نیم نگاهی به عالم سیاست و فاصله طبقاتی و اجتماعی می اندازد از صغیر و کبیر از مجلس و اطلاعات و … بر آشفتند و نهایتا سر ماجرا را به بهانه محرم هم آوردند و تمامش کردند ، در کشوری که یکبار دیگر هم در گذشته نیک آهنگ کوثر طعم تلخ این بد فهمی را کشیده بود نباید هیچ وقت مانا نیستانی اقدام به کشیدن این کاریکاتور میکرد ، کاریکاتور مانا نیستانی توهین آمیز بوده یا نبوده امروز برداشت متفاوتی از آن میشود و همه و همه حتی خود کارکنان و تحریریه روزنامه ایران نیز آنرا محکوم کردند ، بعد از این بود که به ناگاه این نارنجک از ضامن کشیده شده منفجر شد و آذری زبانان ما و در نگاه کلان تر تمام ایران برآشفتند به خیابانها ریختند دفاتر روزنامه ایران را به آتش کشیدند و با ماموران درگیر شدند و …
اینجا بود که حکومت از روی اجبار و ترس از تکرار آنچه که در تیرماه سال 78 اتفاق افتاد و اتفاقا آنهم دلیل مطبوعاتی داشت روزنامه ایران را توقیف کرد و دو مطبوعاتی را بازداشت کرد و از وزیر کشور گرفته تا وزیر اطلاعات و دادستان و … همه با الفاظ شدید و غلیظ این اهانت را محکوم کردند و از مردم خواستند تا آرامش خود را حفظ کنند . کاریکاتور مانا نیستانی اهانت آمیز بوده و یا نبوده من باور دارم این شورش و طغیان آذری زبانان کشورمان بغض فرو خفته ای بوده است که این روزها نه تنها آذری ها که کردها ، بلوچ ها ، لرها ، عربها و ترکمنان میهمن بزرگ ما نیز در گلو دارند و این کاریکاتور نشتری بود بر آن ، این روزها آذری زبانان ما بیشتر از اینکه از آن کاریکاتور گلایه مند باشند و شکوی داشته باشند از بیست و هفت سال ظلم و زور نگاه حاشیه ای خسته شده اند .
این حقیقتی است که آستانه تحمل تمام ما ایرانی ها اعم از دولتی وغیر دولتی ، تهرانی و تبریزی و اصفهانی و … پائین است و در این شکی نیست و اعتراضات و شورشهای کور اخیر شهر تبریز و ارومیه و دیگر شهر های آذربایجان خود دلیلی برای امر است اما این اعتراض چند جانبه است و حاکی از ناخرسندی های دیگری نیز هست ! دلیل اصلی این اعتراضات که حکومت نیز با دستپاچگی تمام سعی در خواباندن آن داشت نه کاریکاتور در نشریه ای بود که بی شک از روی سهو و غفلت از روحیه اجتماع منتشر شده بود و برای دقیق فهمیدن آنچه که این روزها در استانهای آذری زبان ما میگذرد باید بایکوت چندین ساله و سرکوب اقوام و اقلیت های ساکن در جامعه ما را به بهانه ی اقلیت قومی بودن و غیر خودی بودن را در کنار محرومیت شدید اقتصادی بگذاریم تا لخت و عور فاجعه ای را که در سه دهه رخ داده است و اینچنین به یکباره در کف خیابانها نمایان می شود را بهتر درک کنیم!
گلایه آذری ها این روزها همان گلایه کردهاست ، همان گلایه بلوچهاست گلایه همه اقوام مظلوم ایرانی است ! آنها حق بیست و هفت ساله خود را می خواهند ، حقی که هرگز به آنها داده نشده است ، این یک حق بدیهی است که هر قومی به زبان مادری خود سخن بگوید با فرهنگی خاص خود زیست کند و بزرگ شود و هویت فرهنگی خود را آنگونه که می خواهد تعیین کند نه ان گونه که حاکمان جامعه به او تحمیل میکند . این نه تنها حق تمام اقوام ماست که حق هر انسانی است تا ورای قومیت زبان و نژاد خود بتواند از امکان های برابری برای پیشرفت و زندگی برخوردار باشد. مثلا آذری زبانها راست می گویند چرا نباید تلویزیون محلی و به زبان مادری خود داشته باشند ؟ کردها هم حق دارند و اینکه مثلا چرا نباید در طول این بیست و هفت سال حتی یک مدیر ارشد و وزیر کرد در ساختار قدرت نداشته باشیم ؟ بلوچ ها هم حق دارند که مثلا چرا در ساختار سیاسی کشور سهمی برای آنان کسی قائل نیست و استاندارشان هم بعد از گذشت بیست و هفت سال هنوز باید پروازی باشد و از جای دیگر آمده باشد ؟ و این همان حقی است که دستی پنهان این روزها در حال محو کردن آن است ! و دامن میزند به شورشهای کور تا راه را برای سرکوب هرچه زودتر آن فراهم آورد ، به ناگاه خبر می رسد بانکها به آتش کشیده شده ، ساختمان قدیمی صداو سیمای ارومیه در حالیکه فاصله بسیاری از محل تجمع و اعتراض مردم داشته در آتش می سوزد، نامه اعتذار تحریریه روزنامه ایران در استانهای آذری زبان پخش نمیشود و کارگزاران حکومت همه در رسانه ها مکررا از محکومیت کاریکاتورسخن سر میدهند و باز مثل همیشه این روزنامه نگار است که محکوم است و مانانیستانی و مهرداد قاسم فر بازداشت می شوند ، کاریکاتور در « ایران جمعه » منتشر شده بود اما روزنامه ایران را هم توقیف کردند و بستند و ده ها معترض دیگر را نیز بازداشت کردند و مطمئنا همین روزها دوباره رهبر حکومت هم مثل هر باری که خطه غیور آذربایجان معترض می شود مثل تیرماه سال 78 که دانشگاه تبریز هم به دنبال دانشجویان دانشگاه های تهران در تب و تاب بود به صحنه می آید و به زبان آذری «آذربایجان اویاخده انقلاب دایاخده » می گوید و سعی در خواباندن التهاب داشته و همه و همه دست بدست هم میدهند تا اعتراضات اصلی و خواستهای اصلی برملا نشود و فراموش شود و به درگیری ها و شورشهای کور بپردازیم !
چرا که نمی خواهند صدای زندانیان سیاسی چه در تهران چه در تبریز و چه در سنندج فریاد زده شود .نمی خواهند صدای سرکوب و پایمال کردن حق کارگران ترک و فارس و کرد و گیلک و عرب و بلوچ رابشنویم .
باز هم می گویم کاریکاتور مانا نیستانی نباید چاپ می شد نه آنکه اهانت آمیز بوده بلکه ما آنرا اهانت آمیز می دانیم و حرف دیگری هم نمیتوانیم بزنیم اما برای این مسئله باید دردها را شناخت با پاک کردن صورت مسئله هیچ چیز عوض نمی شود باید درد ترک ، درد لر ، درد عرب و بلوچ ، درد گیلکی را درمان کرد باید از آنچه که به یکباره و هر بار یکبار به بهانه کاریکاتور ، یکبار به بهانه سریالی در تلویزیون ، یکبار به بهانه طنزی در گفتار و .... منفجر میشود سخن گفت ، باید از تحقیر و سرکوب و تحریم بیست و هشت سال تمامیت خواهی و اقتدار طلبی حاکمیت سخن گفت .
این اعتراض و درد نه تنها با توقیف و بازداشت و حتی اعدام این دو روزنامه نگار هم درمان نخواهد شد باید به این فکر کرد که چرا اقوام و اقلیتها همواره دنبال بهانه ای هستند تا به خیابانها بریزند تا دادشان را بستانند ؟