در تاريخ 1385/2/7
در ابتداي اين ديدار دبير سياسي دفتر تحكيم وحدت ضمن تشكر و تقدير اظهار داشت : ما در مجموعه دفتر تحكيم ، جنابعالي را نه تنها به عنوان آيت الله العظمي منتظري و يك مرجع و مجتهد ديني بلكه به عنوان مرجع و الگويي كه در تمام ابعاد صاحب نظر هستيد ميشناسيم و از شما به عنوان مرجعمان الگوپذيري داريم .
وي افزود: خصوصيت خاص جنابعالي اين است كه شما به قدرت "نه " گفتيد; هر دليلي كه مدنظرتان بود به راحتي با قدرت متاركه كرديد. كاري كه شما كرديد خيلي ها حاضر به انجامش نيستند و دودستي قدرت را چسبيده اند. آنها كشور را امروزه متأسفانه تا حد جنگ پيش برده اند و به منافع ملي توجهي ندارند.
وي افزود: يكي از بحث هايي كه خواهي نخواهي در ميان مجامع علمي دانشگاهي و ميان دانشجوها مطرح است بحث ولايت فقيه است و اينكه برخي مطرح كرده اند كه مخالف ولي فقيه در مسلمان بودنش بايد شك كرد! ميخواستم در ابتدا جنابعالي در اين خصوص بياناتي بفرماييد.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم ، بسم الله الرحمن الرحيم
اينكه كسي شخص ولي فقيه را قبول نداشته باشد يا نظريه ولايت فقيه را، اين دو مسأله است . ولي قبول نداشتن اين دو هيچ كدام منافات با مسلماني ندارد.
درباره نظريه ولايت فقيه ، اگر يادتان باشد - بعضي از شما شايد يادتان باشد - در اول انقلاب شعار مردم واقعا اين بود: "استقلال ، آزادي ، جمهوري اسلامي "; استقلال معنايش اين است كه بيگانگان نخواهند در مسائل و امور كشور دخالت كنند. آزادي هم يعني مردم بتوانند حرفشان را بزنند. زيرا در زمان شاه مردم آزاد نبودند. آزادي يعني همه گروهها در مسائل اظهارنظر كنند. از آيت الله خميني در پاريس پرسيدند: كمونيست ها هم حق دارند اظهارنظر كنند؟ گفتند آنها هم انسانند و اظهارنظر اشكال ندارد مگر يك كساني بخواهند قيام مسلحانه بكنند كه با آنها برخورد ميشود. جمهوري اسلامي دو تا كلمه است ، جمهوري يعني حكومت ناشي از مردم ، آراء مردم اساس حكومت باشد، و اسلامي يعني حاكميت بر اساس موازين اسلام باشد. از باب اينكه ما عقيده مان اين است كه دين اسلام فقط منحصر به مسائل عبادي - اخلاقي نيست بلكه در همه شئون انسانها نظر دارد، اگر بنا باشد كه برطبق موازين اسلام كشور اداره شود، لابد كارشناس موازين اسلام يك مجتهد عادل است بلكه اعلم ، او در مسائل ميتواند اظهارنظر كند.
در قرآن كريم ميخوانيم : (أفمن يهدي الي الحق احق أن يتبع أمن لا يهدي الا ان يهدي فما لكم كيف تحكمون ) "كسي كه مردم را به حق هدايت كند سزاوار پيروي است يا كسي كه خودش هدايت نمي شود مگر ديگران هدايتش كنند." (لا يهدي ) اصلش "يهتدي " بوده است ، كسي كه ميتواند هدايت كند مردم را لابد بايد علمش را داشته باشد تا هدايت كند. (افمن يهدي الي الحق ) كسي كه مردم را هدايت ميكند به حق (احق أن يتبع )سزاوارتر است كه پيروي بشود (أمن لا يهدي الا ان يهدي ) يا كسي كه خودش هدايت نمي شود مگر ديگران هدايتش كنند. (فما لكم كيف تحكمون ) شما چه جور قضاوت ميكنيد؟ همچنين قرآن ميگويد: (هل يستوي الذين يعلمون والذين لا يعلمون ) يعني "آنان كه عالم اند با غير عالم مساوي اند؟" مساوي نيستند. در نهج البلاغه هم خطبه 173 مولا اميرالمؤمنين (ع ) ميفرمايد: "ان أحق الناس بهذا الامر اقواهم عليه و اعلمهم بامرالله فيه " سزاوارترين مردم به امر حاكميت - امر يعني حاكميت - "اقواهم " آنكه توانايي اش را بيشتر داشته باشد "واعلمهم بامرالله فيه " و داناترين مردم باشد به دستورات خدا در امر حاكميت . يعني در امور مربوط به حاكميت از همه عالم تر و داناتر باشد.
بر اين اساس ولايت فقيه اين است كه جهات اسلامي حاكميت را ولي فقيه تشخيص دهد نه اينكه اداره تمام شئون كشور دست او باشد و هر جايي بخواهد دخالت كند. چون هركاري تخصص خاص خود را دارد. دنياي امروز دنياي تخصص است . سياست خارجي متخصص دارد، امور اقتصادي متخصص دارد. كارهاي ديگر همگي متخصص دارند. در روابط بين كشورها مثلا با آمريكا رابطه داشته باشيم يا نداشته باشيم ، اينجا بايستي كساني كه تخصص دارند در اين امور نظر بدهند. بنابراين اينكه يك نفر بخواهد در همه امور دخالت كند درست نيست . و لذا در بازنگري قانون اساسي كه اواخر عمر مرحوم آيت الله خميني (ره ) انجام شد، در بحث ولايت فقيه كلمه مطلقه را اضافه كردند ولي من قبول نداشتم ، با اينكه اينجانب ولايت فقيه را نوشته ام و در چهار جلد چاپ شده اما كلمه مطلقه را من قبول نداشتم و به آن رأي هم ندادم و خيلي ها هم رأي ندادند، براي اينكه خلاف عقيده مان بود. مرحوم شيخ محمدحسين اصفهاني كمپاني ميفرمايند: هيچ تناسب ندارد اموري كه مربوط به فقيه نيست ، آن فقيه در اين چيزها نظر بدهد. فقيه يعني آن كسي كه فقه بلد است بنابراين در اموري كه مربوط به فقه و دانش اسلامي است متخصص ميباشد و نظرش متبع است ، اما در اموري كه او متخصص نيست اصلا معني ندارد بگوييم نظر او متبع باشد بلكه بايستي به متخصصش مراجعه بشود. پس ولايت فقيه كه يك مشكلي شده است براي شماها و ديگران اگر بخواهد قدرت مطلقه باشد، من هم قبول ندارم . درست هم نيست و بر خلاف عقل و منطق هم هست . اگر ميخواهيد بگوييد اصلا فقيه دخالت نكند، بنابراين "اسلامي " كه در جمهوري اسلامي گفتيد بايد حذفش كنيد; در صورتي كه ما ميگوييم كشور ما كشور اسلامي است و با اين اضافه كه دين مقدس اسلام منحصر به مسائل اخلاقي و عبادي نيست و در ساير مسائل چون اقتصاد، سياست و نحوه حاكميت نيز قرآن و سنت اظهارنظر كرده اند. عقل هم ميگويد عالم بر غير عالم مقدم است ، توانا بر غيرتوانا و عادل بر فاسق مقدم است . بنابراين مسأله ولايت فقيه را شما ديكتاتوري فرض نكنيد، گرچه در مقام عمل اين گونه جلوه كرده است . گاهي بعضي ها از آن سوءاستفاده ميكنند كه كار غلطي ميكنند. عرض كردم در بازنگري كلمه مطلقه را آوردند ولي من قبول ندارم و رأي ندادم با اينكه بنده متخصص اين فن بودم .
در مجلس خبرگان قانون اساسي كه بوديم من و مرحوم دكتر بهشتي ميخواستيم درباره ولايت فقيه صحبت كنيم ، مثال ميزديم و ميگفتيم : در حكومت كمونيستي شوروي چون آنها بر اساس ماركسيسم ميخواستند حكومت كنند قهرا يك كسي كه ايدئولوگ آنان بود ميآوردند روي كار، حالا يك وقت اشتباه ميشد مسأله ديگري است اما بالاخره آن كسي كه روي كار ميآمد بايد ايدئولوگ مسائل ماركسيسم باشد تا بتواند اقتصاد را بر اساس مسائل ماركسيسم اداره كند. ما هم كه ميگوييم : "اسلامي "، بايد اداره كشور بر اساس مسائل اسلامي باشد; اما اينكه همه امور به او مربوط باشد غلط است . معناي دولت همين است كه هر وزيري متخصص يك قسمت و امور مربوط به آن باشد. من از اينكه شما دانشجوها در عين حالي كه درستان را ميخوانيد - و حتما بخوانيد براي اينكه اگر شما كه متعهد هستيد درس نخوانيد ديگراني كه بي تعهدند درس ميخوانند و آينده كشور مال آنها ميشود، براي اينكه دنيا و آخرت بر اساس علم ميچرخد. پس درستان را خوب بخوانيد و هميشه نمره بالا داشته باشيد - در امور كشور هم اظهار نظر ميكنيد از شما تشكر ميكنم .
نكته اي كه درباره "جمهوريت " بايد گفته شود اين است كه معني جمهوري يعني حكومت مردمي ، يعني حكومت طبق آراء مردم تعيين شود، حتي ولي فقيه هم بايد از ناحيه مردم تعيين شود. در صورتي كه چند نفر حائز شرايط ولي فقيه باشند مردم ببينند كدام عادل و اعلم است و او را تعيين كنند. دنياي امروز بر اساس تشكيلات و احزاب اداره ميشود و بايستي احزاب زيربناي حاكميت باشند، آنها حكومت را بياورند روي كار، آنها هميشه به حكومت نظارت داشته باشند و حدوثا و بقائا نقش داشته باشند. دليلش هم اين است كه خداوند تبارك و تعالي ميفرمايد امربه معروف بر همه واجب است ، جميع مؤمنين و مؤمنات امربه معروف و نهي از منكر كنند. امربه معروف و نهي از منكر دو مرحله دارد: يك وقت در امور جزئي است ، مثلا كسي ميخواهد دروغ بگويد، بگويي دروغ نگو. يك وقت ميخواهيم اساس كشور بر اساس معروف باشد و منكر در جامعه نباشد. در امور اجتماعي ، سياسي ، اقتصادي و امور كلي ميخواهيم امربه معروف و نهي ازمنكر داشته باشيم كه اين توقف دارد بر تشكيلات و تحزب . حالا اسمش را دفتر تحكيم وحدت بگذار يا اسم ديگر. اين مسأله كه همه متشكل باشند مهم است چون به تنهايي نمي توان كاري كرد. بايستي تشكيلات باشد تا اين تشكيلات بتواند در يك مسأله اساسي كشور اظهارنظر كند. مثلا انرژي هسته اي داشته باشيم يا نداشته باشيم ؟ در زمان پيغمبراكرم (ص ) و ائمه (ع ) تشكيلات عشايري بوده ، پيغمبراكرم (ص ) هم وقتي كه در مدينه ميآيند با رؤساي عشاير بيعت ميكنند، در عقبه مني هم رؤساي عشاير با پيغمبر(ص ) بيعت كردند، رئيس عشيره مثل رئيس حزب حالا بوده است ، اين مسأله عشيره كه در صدر اسلام بوده حالا به صورت تحزب و تشكيلات چون تحكيم وحدت ، حزب مشاركت ، همبستگي و ديگر احزاب درآمده است . بالاخره بايستي تشكل باشد. در اصول فقه ميخوانيم : مقدمه واجب ، واجب است . اگر امربه معروف و نهي ازمنكر واجب باشد مقدمه اش تشكل است . بر اين اساس نخبگان - آنهايي كه عقل جامعه ميباشند - متشكل بشوند و وظيفه شان را انجام دهند.
مولا اميرالمؤمنين (ع ) در وصيت آخرشان به امام حسن و امام حسين (ع ) ميفرمايند: "اوصيكم و من بلغه كتابي " آنجا وصيت هايي ميكنند آخرش ميگويند: "لا تتركوا الامر بالمعروف و النهي عن المنكر فيولي عليكم شراركم ثم تدعون فلا يستجاب لكم " امربه معروف و نهي ازمنكر را - اين امربه معروف و نهي ازمنكر همان امربه معروف و نهي ازمنكر در مسائل كلي اجتماعي است - ترك نكنيد، اگر ترك كنيد بدها فرصت را مغتنم ميشمارند و بر شما مسلط ميشوند سپس هرچه دعا كنيد ديگر مستجاب نمي شود. براي اينكه هركاري را بايد از راهش وارد شويد. شما از اول تشكل داشته باشيد و در مسائل اجتماعي كلي و مسائل سياسي اظهارنظر بكنيد تا قدرت دست آدمهاي خوب باشد، در غير اين صورت بدها فرصت را مغتنم ميشمارند و مسلط بر جامعه ميشوند پس ديگر هر چه دعا كنيد فايده ندارد. اين وصيت نامه آخر اميرالمؤمنين (ع ) است . بنابراين اين تشكل ها امر واجبي است ، البته سعي كنيد آدمهاي نخبه بي غرض كه اهل فكر و اهل تأمل هستند انتخاب كنيد و نظرياتتان را هم بگوييد، اظهارنظر بكنيد، اگر عملي نشد بگوييد خدايا ما آنچه وظيفه مان بود انجام داديم . انسان نبايد مأيوس باشد بلكه بايد وظيفه اش را انجام دهد. من با اينكه حالا در جهات سياسي كشور به اصطلاح مسئوليتي ندارم ، اما با اين حال نظرياتي اگر دارم در مصاحبه ها و جاهاي ديگر ميگويم و اين را به عنوان انجام وظيفه ميگويم .
من ضمن تشكر از حضور شما عرض ميكنم : اولا درس خوب بخوانيد كه آينده مال شما باشد، و ثانيا در مسائل كشور نيز اظهارنظر كنيد براي اينكه معني جمهوري يعني حكومت هم حدوثا و هم بقائا وابسته به مردم است . در مصاحبه اي كه اخيرا با خبرنگاري از تركيه داشتم - شايد ديده باشيد - اين جهت را تذكر دادم كه اگر يك حاكميتي باشد، حرف اول را در مسائل مهم هميشه مردم بايد بزنند. در كشور تركيه با اينكه رئيس جمهور و نخست وزير دارد اما ارتش به قدري مسلط است كه در مسائل مهم ، ارتش حرف اول را ميزند. متأسفانه كشور ما هم دارد اين جور ميشود، حرف اول را نيروهاي نظامي و انتظامي و بسيج ميخواهند بزنند، و اين درست نيست . بايستي نظر مردم باشد. همين انرژي هسته اي هم واقعا بايد نظر مردم ملاك باشد. و اينكه بخواهند از خارج به ما تحميل كنند و بگويند شما حق انرژي هسته اي نداريد، درست نيست . البته چيزي كه هست عقلاي قوم كه قدرت دستشان هست نخواهند با زور برخورد كنند. دنياي امروز دنياي جنگ و زور نيست . در جنگ ويتنام كه آمريكا با ويتنام جنگ ميكردند، جنگ در ويتنام برقرار بود ولي در پاريس هم جلسه مذاكره ديپلماسي داشتند. بايستي كه مسائل با ديپلماسي و با زبان خوش حل بشود. همه اش درگيري و تنش نباشد كه ما شعار بدهيم عليه آنها و آنها هم عليه ما. بالاخره صاحبان قدرت چه بسا چماقي برخورد ميكنند، جلوي زبان زور را حتي المقدور بايد گرفت ، عقل به آدم اين جور ميگويد. اما در عين حال زير بار زور هم نرويد.
ان شاءالله شما موفق و مؤيد باشيد و مأيوس هم نشويد و آنچه را وظيفه تان تشخيص ميدهيد با مشورت و با هم انديشي و ترك تكروي وظايف خود را انجام بدهيد. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته .
پرسش و پاسخ
- حاج آقا در حد مقدور ما را نصيحت كنيد.
آيت الله منتظري : عرض كردم هيچ وقت درستان را فدا نكنيد، خوب بخوانيد و بدانيد كه دنيا و آخرت مربوط به علم است . در "باب العلم كافي " حديث از پيغمبراكرم (ص ) است : "قال رسول الله : طلب العلم فريضة علي كل مسلم الا و ان الله يحب بغاة العلم " طلب علم بر هر مسلماني واجب است ، آگاه باشيد خدا طالبين علم را دوست ميدارد. "بغاة " جمع "باغي " يعني طالب . آن وقت كه شما اهل مطالعه باشيد خدا دوستتان دارد. من اين را هميشه براي آقايان عرض كرده ام كه دو قسم علم داريم : يك علم هايي واجب عيني است ، يك قسم واجب كفايي . واجب كفايي هم واجب است ، اصول عقايد و اخلاق اسلامي و فروع دين كه مربوط به دين است واجب عيني است كه بايد همه بلد باشيم . يك علومي هم واجب كفايي است ، مثلا مهندسي ; مردم نياز به مهندس دارند. در زندگي امروز بايد مهندس و پزشك در قسمت هاي مختلفي كه مورد نياز جامعه است باشند، اينها نيز واجب است . ولي واجب كفايي يعني به اندازه نياز. اگر ما دكتر و مهندس به اندازه نياز داشته باشيم به وظيفه عمل شده ، اگر كمبود داشته باشيم همه گناهكارند كه چرا نرفتند اين كمبود و خلائ را پر كنند. پس شما در آن رشته كه درس ميخوانيد به واجب كفايي عمل ميكنيد. واقعا ما پزشك اگر به اندازه كفايت نداشته باشيم و يك عده از مردم دچار مرض و مرگ بشوند همه مسئوليت دارند.
- حاج آقا ببخشيد من از اينكه مزاحم وقتتان ميشوم معذرت خواهي ميكنم . قبل از اينكه بخواهم سؤال كنم يك توضيحي راجع به جمع حاضر بدهم ، اينها همه بزرگترينشان متولدين اواخر دهه شصت هستند، زماني كه حضرتعالي قائم مقام رهبري بوديد، اصلا حتي به ذهنشان نمي آيد، به قول آقاي كديور ميگفتند روز به روز كه ميگذرد به تاريخ كه رجوع ميكني ما به ارزش افرادي مثل شما بيشتر پي ميبريم ، سؤالي من اينجا دارم راجع به مسائل هسته اي است ، نمي دانم شما بيانيه هسته اي ما را خوانديد؟ ميخواهم راجع به همين مسائل سؤال كنم ، ما در بيانيه اشاره اي داشتيم در اين زمينه كه در حكومت حاضر ما برخي حاكمان ناشايسته اي داريم حالا خيلي رك و پوست كنده بخواهم بگويم الان در حال حاضر برخي از كساني كه زمامدار حكومت ايران هستند بر قد و قواره آنها اين قبا سنگيني ميكند. مسأله هسته اي به يكي از مسائل روز تبديل شده است ، ما وقتي نگاه ميكنيم ميبينيم كه گر چه اين پديده را به عنوان يك پروژه ملي ياد ميكنند ولي ملت ما كوچكترين نقشي در مسائل هسته اي ما ندارند، حتي حضرتعالي در ديدارتان با اعضاء نهضت آزادي حديثي را بيان كرده ايد. به هر حال عوام نگاه ميكنند ببينند باد به پرچم چه كسي دارد ميخورد.
آيت الله منتظري : مولا اميرالمؤمنين (ع ) در نهج البلاغه در خطبه 210 ميفرمايند: "و انما الناس مع الملوك والدنيا الا من عصم الله " مردم نوعا با پادشاهان و قدرتمندان و دنيا هستند مگر كسي كه خدا حفظش كند. يعني مردم نوعا درك سياسيشان كم است . البته اين در سابق بوده حالا نوعا مردم بيدار شده اند، نخبگان در جامعه زياد هستند كه مسائل را تشخيص بدهند، اين طور نيست كه دولت هم بتواند از مردم مسائل را مخفي كند. واقعا بايستي با نخبگان جامعه مشورت كنند و از نظرات آنها بهره برند.
- نظر شما در مورد برنامه هسته اي فعلي جمهوري اسلامي - كه من احساس ميكنم كشور دارد تا آستانه جنگ پيش ميرود - چيست ؟
آيت الله منتظري : در مصاحبه هاي اخير عرض كرده ام نبايد بگذارند به جنگ و درگيري برسد، بايد دوستانه مسائل را حل كنند. من بارها گفته ام كه روزگاري فكر ميكرديم اشغال سفارت آمريكا درست بوده - كه آن هم درست نبوده - حتي ما هم آن وقت تأييد كرديم ، اما درست نبود چون اشغال سفارت معنايش اشغال يك قسمتي از كشور آمريكاست . آن گذشت ولي فعلا بايستي مصالح كشور در نظر گرفته شود. به عقيده من غير از اسرائيل كه ما نمي توانيم روابط با آن داشته باشيم چون دولت غاصبي است با دولت هاي ديگر بايد روابط حسنه باشد و دوستانه مسائل را حل كنند.
- حاج آقا ما معذرت ميخواهيم كه وقتتان را گرفتيم ، درباره مسأله حجاب در جامعه چه ميفرماييد؟
آيت الله منتظري : درباره حجاب و امثال آن ما آيه: (لا اكراه في الدين ) را داريم ، اما اگر فرض كرديم به گونه اي باشد كه بخواهند عده اي بي حجاب شده و باعث شود جوانها به فساد كشيده شوند و افراد فاسد سوءاستفاده كنند و به طور كلي عفت عمومي لطمه ميخورد، اينجا ميتواند دولت جلوگيري كند و بگويد در جامعه اين گونه رفت و آمد نشود. بالاخره مصالح جامعه را هم بايد درنظر گرفت گرچه اكراه در دين نيست . حجاب امر واجبي است ، اگر بي حجابي بخواهد توسعه پيدا كند و سبب بشود برخي سوءاستفاده كنند و جو فاسد و بي عفتي ايجاد شود دولت بايد دخالت كند. امربه معروف و نهي ازمنكر يكي از مصاديقش هم اينجاست كه جو جامعه از فساد به صلاح برسد، تشخيصش را بايد عقلاي قوم بدهند. البته با فشار و زور و بگير و ببند هم حجاب درست نمي شود. حتي المقدور بايد با نصيحت و موعظه و كار فرهنگي عمل شود; ولي بالاخره نمي شود در جامعه افراد آزاد مطلق باشند و هر كس هر كار ميخواهد بكند، دليل مهم آن اين است كه مصالح اجتماع بر مصالح فرد مقدم است ، به عبارت ديگر حق اجتماع بر حق فرد تقدم دارد.
دفتر آيت الله العظمي منتظري
1385/3/8