شنبه 20 خرداد 1385

بيانيه جبهه مشارکت آذربايجان شرقی، غربی و اردبيل پيرامون حوادث اخير آذربايجان، تبريزنيوز

پيمان پاک مهر.روزنامه نگار در تبريز
www.tabriznews.com
pakmehr۸۸@hotmail.com
Tel:۰۰۹۸۹۱۴۴۱۵۷۴۰۰

تبريز نيوز سرويس سياسی: "جبهه مشارکت ايران اسلامی مناطق آذربايجان شرقی،غربی و اردبيل "، پيرامون حوادث اخير آذربايجان بيانيه تحليلی صادر کرده است.
متن کامل اين بيانيه که در نوزدهم خرداد ۸۵ منتشر شده در زير آمده است:

بسم الله الرحمن الرحيم
چاپ کاريکاتور و نوشته ای موهن در روزنامه دولتی ايران وقايعی را به دنبال داشت که موجب آزردگی و نگرانی مضاعف مردم شريف آذربايجان شد. هر چند شايسته بود که رئيس جمهور محترم به عنوان بالاترين مسئول اجرائی در همان آغاز با عذر خواهی از مردم آذربايجان از تبعات آتی آن جلوگيری می نمودند، اما صد حيف که با ضعف تدبير و بی تجربگی مديران و مسئولين ذيربط از يک سو و بروز برخی اقدامات افراطی از سوی ديگر فضايی را رقم زد که همچون گذشته ثمره ای جز فرو کوفتن مطالبات به حق مردم غيور آذربايجان نداشت.
جبهه مشارکت ايران اسلامی مناطق شمال غرب کشور در بيانيه قبلی، مطالبی به استحضار ملت شريف ايران رساند ولی به جهت رخداد برخی وقايع تلخ و تکرار شيوه های سطحی و صرفا امنيتی و پليسی در مواجهه با موضوع پيچيده و ظريف اقوام و مطالبات قومی بر آن شديم که در چارچوب شعار های اصلی جبهه مشارکت ايران اسلامی به ويژه "ايران برای همه ايرانيان" و "دفاع از حقوق شهروندی تمامی آحاد جامعه از جمله حقوق اقوام مختلف" به ريشه يابی و ارائه مطالبی به صورت تحليلی به هم وطنان عزيز و مردم شريف آذربايجان و نيز مديران و مسئولين ذيربط بپردازيم. باشد که اين تحليل بتواند موجب روشنگری هم وطنان عزيزمان در سراسر خطه پهناور ايران شده و موجب اصلاح شيوه های نادرست درمواجهه با موضوع قوميت ها و مطالبات تمامی اقوام ايرانی گردد.
۱) امروز فراتر از تعريف و تمجيد های تکراری و معمول از مردم شريف ترک زبان آذربايجان، آن هم در مواقع بحران، می بايست برای يک بار هم شده، وضعيت اقتصادی، سياسی، فرهنگی و اجتماعی استان های آذری نشين را با لحاظ پيشينه درخشان تاريخی آن مورد بررسی موشکافانه و علمی قرار داد و پيش از توسل به زور و امنيتی و پليسی کردن فضا به چاره انديشی منطقی و اتخاذ شيوه های صواب در مواجهه با مطالبات قومی و درمان ريشه ای اين زخم کهنه پرداخت. آری " چشم ها را بايد شست، جور ديگر بايد ديد".
۲) نقش بارز و ممتاز آذربايجان در تاريخ ايران به گواه شواهد واسناد معتبر تاريخی غير قابل انکار است. تشکيل اولين دولت ملی توسط حکومت صفوی، جانفشانی ها و رشادت های مردم قهرمان آذربايجان در انقلاب مشروطيت و حرکت های استبداد افکن آنان به رهبری ستارخان ها و ثقه الاسلام ها، حرکت کوبنده و برق آسای مردم غيور تبريز در ۲۹ بهمن سال ۱۳۵۶ که هيمنه رژيم ستم پيشه پهلوی را در هم شکست و طليعه انقلاب اسلامی گرديد، ايثارگری ها و دلاوری های فرزندان استان های آذربايجان شرقی، آذربايجان غربی، اردبيل و زنجان در قالب "لشکر دريادل ۳۱ عاشورا" در ايام جنگ تحميلی همگی نمونه ای از غيرت و حميت ملی آذربايجان در صيانت از تماميت ارضی کشور و مقابله با هجوم و نفوذ بيگانگان می باشند. چه کسی است که نداند آذربايجان اساسا دروازه ورود تجدد خواهی در کشور بوده و "مکتب تبريز" نشانگر پيشگامی و منشا بودن آذربايجان در روشنفکری، نوگرايی و تحول خواهی در يک صد و پنجاه سال اخير بوده است. آری امير کبير، آن اصلاح طلب نامی، پرورش يافته آذربايجان است. چه کسی است که نداند آذربايجان خاستگاه فکر و انديشه، علم و ادب و هنر است و بسياری ازشخصيت های برجسته علمی، ادبی، هنری، فکری و سياسی از طيف ها و نحله های مختلف و متنوع از اين سرزمين سر بر آورده اند. امروز هر کس بخواهد از ابتر نبودن شعر و ادب فارسی سخن بگويد، به پروين اعتصامی و شهريار تمسک می جويد. هرکس به نوآوری و عمق انديشه فلسفی و قرانی می انديشد، به علامه طباطبايی روی می آورد. هر کس به روشنفکری دينی فکر می کند، از مهندس بازرگان آغاز می کند. هر کس به دنبال منطق و استدلال در گفتگوی بين مذاهب می گردد، به علامه امينی می رسد. هر کس دغدغه انصاف و اخلاق را در رفتار علمی دارد، به علامه جعفری اشاره می کند. کيست که نداند آذربايجان به دليل قرار گرفتن در موقعيت حساس جغرافيايی، محل تلاقی فرهنگ های مختلف به ويژه کانون ارتباطات با اروپا بوده و لذا پيشگام در تاسيس و به کار گيری مظاهر تمدن جديد می باشد. آذربايجان به حق مهد "اولين ها" لقب گرفته است، چرا که اولين چاپخانه، اولين مدرسه غير دولتی، اولين کتابخانه عمومی، اولين قرائت خانه و اولين مدرسه استثنايی در اين خطه داير و تاسيس شده اند.
۳) چنين پيشينه درخشان در عرصه دفاع از تماميت ارضی ومبارزه با استيلای بيگانه، نقش تاثير گذار در نوآوری، نوانديشی و تجددخواهی، و پيشگامی در عرصه فکر، انديشه، علم و ادب، توجه و عنايت شايسته ای را از دولت ها می طلبيد و می طلبد. اما صد افسوس که قاطبه مردم آذربايجان نه تنها چنين توجه و عنايت شايسته و درخور را احساس نکرده اند، بلکه به باورشان همواره با بی مهری، تحقير، توهين، تبعيض و محروميت مواجه شده اند.
۴) مردم آذربايجان سئوالات و مطالبات مهم و فروخورده ای در عرصه سياست، فرهنگ و اقتصاد دارند که در اينجا صرفا به برخی از انها اشاره می کنيم:
• سياست ستيز با اقوام مختلف ايرانی به ويژه ترک زبان ها همواره درحکومت پهلوی دنبال می شده است. سوال اين است که چرا مردم آذربايجان احساس می کنند که در جمهوری اسلامی نيز به حقوق آنها بی توجهی و بی اعتنايی می شود؟ چرا صدا و سيما به عنوان رسانه ملی، هر از چند گاهی به توهين و تحقير مردم ترک زبان آذربايجان پرداخته و موجب تداعی احساس "شهروند درجه دوم بودن" در آنها شده است؟
• چرا در قبال سياست غيرقانونی و نادرست برخی مقامات محلی در خصوص "ارک تبريز" عملا سياست سکوت پيشه گرفته شده است؟ ارکی که با آن پيشينه تاريخی و باستانی سنگر مشروطه خواهان بوده است، ارکی که برای مردم آذربايجان نماد "آزادی، مقاومت، حکومت قانون و تحديد قدرت" بوده است؟ مردم مقايسه می کنند که چرا در خصوص قضيه ميدان نقش جهان و برج جهان نمای اصفهان، آن همه اعتراض برمی خيزد (که به زعم ما آن اعتراضات هم به حق بوده اند)، ولی از کنار تخريب ارک تبريز و تحقير و تحت الشعاع قرار گرفتن و به محاق فراموشی سپرده شدن آن به سادگی عبور می شود؟
• برای مردم آذربايجان اين سئوال بی پاسخ مانده است که چرا قضايای ۲۰ تير دانشگاه تبريز و هجوم به ساحت مقدس آن به فراموشی سپرده شده است؟ چرا گزارش شورای امنيت کشور در خصوص فاجعه کوی دانشگاه تهران از صدای جمهوری اسلامی ايران خوانده می شود ولی گزارش شورای امنيت کشور در خصوص حمله فاجعه بار به دانشگاه تبريز در بايگانی ها خاک می خورد؟
• چرا اصول ۱۵ و ۱۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران همچنان معطل باقی مانده اند؟ چرا قانون گذاران و مسئولين ذيربط برای اجرايی و عملياتی کردن اين اصول گام های موثر بر نمی دارند؟ اصولی مترقی که استفاده از زبان های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدريس ادبيات انها در مدارس، در کنار زبان فارسی را آزاد و مجاز می شمارند و تصريح می کنند که مردم ايران از هر قوم و قبيله باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ ، نژاد، زبان و مانند اينها سبب امتياز نخواهد بود.
• در مقايسه با استان های هم طراز سرمايه گذاری لازم در آذربايجان انجام نگرديده است و اين استان ها در زمره مهاجر فرست ترين استان ها می باشند. به شهادت مرکز آمار آيران (کتاب ماخذ توليد استان های کشور- ۸۰-۱۳۷۹) متوسط درآمد سرانه چهار استان آذری نشين، ۳۶% از متوسط درآمد سرانه کشور پايين تر است (آذربايجان شرقی ۲۲%، آذربايجان غربی ۴۸%، اردبيل ۴۳%، زنجان ۴۱%). برای مردمی که چنين درآمد نازلی از ساير هم وطنان خود دارند و فقر و عقب ماندگی را با پوست و گوشت خود لمس می کنند، اين سوالات مطرح است که اين فاصله کی و با چه مکانيزم های علمی و عملی پر خواهد شد؟ و شعار به حق و زيبای "آذربايجان سر ايران است" در تخصيص منابع مالی و سرمايه ای کشور چگونه محقق خواهد گرديد؟ و اين شعار چه تاثيری در ميزان سهم نيروی انسانی غنی و کارآمد آذربايجان در حلقه مديريت و قدرت خواهد داشت؟
۵) مهم ترين دستاورد انقلاب اسلامی حق حاکميت مردم بر سرنوشت خويش و اداره امور کشور با اتکای به آرای عمومی می باشد، لاکن در عمل انحصار طلبی و سياست حذف رقبای سياسی، بدون رعايت قانون و با اعمال سليقه، موجب محروميت مردم از اعمال حق حاکميت خود و محدوديت آنها در انتخاب نمايندگان واقعی خود گرديده است. تا بدانجا که به عنوان نمونه در انتخابات ميان دوره ای مجلس خبرگان در ۱۸ خرداد سال ۸۰ در آذربايجان شرقی در روز رای گيری کانديدای تاييد صلاحيت شده را دوباره رد صلاحيت نمودند، به گونه ای که انتخاب تنها نامزد باقيمانده عملا بر مردم تحميل شد، ولی عليرغم اين قيم مآبی، همين کانديدای سلب صلاحيت شده آرای بيشتری از نامزد ديگر به دست آورد. آيا اين نحوه برخورد با حق حاکميت ملی غير از توهين به شعور و آگاهی مردم آذربايجان و تحقير آنان معنای ديگری دارد؟ مردمی که عميقا باور دارند که از نظر امام خمينی (ره) "ميزان رای ملت است".
۶) به باور ما مشارکت بسيار کم مردم در مهم ترين استان اين خطه در انتخابات های رياست جمهوری دليلی محکم و انکار ناپذير بر وجود نوعی شکاف و مطالبات ادا نشده، معوق و معطل آنها می باشد و متاسفانه ميزان مشارکت به مرور زمان سيرنزول و کاهش را پيموده است (رديف ۱۴ ام در انتخابات سال ۶۰، رديف ۲۰ ام در انتخابات سال ۶۴، رديف ۲۵ ام در انتخابات سال ۶۸، رديف ۲۶ ام در انتخابات سال ۷۲، رديف ۲۷ ام در انتخابات سال ۷۶ و رديف ۲۸ام در انتخابات سال ۸۰).عليرغم اين ميزان کم مشارکت، درصد آراء آقای خاتمی در انتخابات های سال ۷۶ و ۸۰ در اين خطه از متوسط درصد آراء ايشان در کل کشور ۲% نيز بالاتر بوده است که دلالت بر اصلاح طلبی، تحول خواهی، قانون گرايی و آزادی خواهی آنان دارد. آيا نبايد دلسوزان نظام ريشه اين امر را بررسی و از خود سئوال نمايند که چرا در انتخابات دور نهم رياست جمهوری آراء يک کانديدای ترک زبان در سه استان آذربايجان شرقی، آذربايجان غربی و اردبيل يک سر و گردن بالاتر از آراء ساير نامزد های مطرح بود؟
۷) به زعم ما درک فاصله آن جايگاه تاريخی و پيشينه درخشان با ميزان بهره مندی استان های آذری نشين از سهم منابع ملی و در نتيجه توسعه يافتگی کم آنها، در کنار توجه به مطالبات فرهنگی و زبانی و قومی می تواند ريشه بسياری از اين حوادث را تبيين نمايد. بنا براين اگر از اين منظر به موضوع نگريسته شود، طبيعتا در حوادث اخير موضوع کاريکاتور صرفا نقش يک "جرقه" و " چاشنی" را بر مطالبات انباشته شده ايفاء نموده و در واقع "بهانه" ای برای ابراز و بيان مطالبات فروکوفته و "زمينه" ای برای ترکيدن بغض های فروخفته شده است.
۸) سئوالی که در اذهان شکل گرفته، اين است که آيا در صورت عدم اعتراض مردم و وقوع برخی حوادث، باز روزنامه ايران توقيف و افراد بازداشت می شدند؟ البته به باور ما هر گونه اقدام قضايی بايد به موقع و بدون تاثيرپذيری از فشارهای اجتماعی و بر اساس موازين قانونی و حقوقی و رعايت آيين دادرسی انجام پذيرد. متاسفانه هيچ گونه عذرخواهی رسمی نيز از سوی مقامات عالی رتبه ذيربط صورت نپذيرفته است و لذا اين نکته در حافظه تاريخی مردم آذربايجان باقی خواهد ماند. در ضمن انچه برای مردم آذربايجان از درجه اهميت والايی برخوردار است، توجه جدی و اساسی به مطالبات برحق و منطقی آنان می باشد. البته ما ايران را برای همه ايرانيان می بينيم و می خواهيم و از اين منظر نه تنها از مطالبات به حق مردم آذربايجان، بلکه از مطالبات همه ايرانيان نيز- آن هم با شيوه های قانونی و مدنی- حمايت می کنيم.
۹) علاوه بر مطالبات فرهنگی و اجتماعی مردم آذربايجان، بخش مهمی از مطالبات فشرده آنان همانند ساير آحاد مردم ايران نيازهای روزمره، معيشتی و اقتصادی می باشد که زندگی را بر آحاد جامعه خصوصا طبقه پايين تلخ و ناگوار نموده است. گرانی، تورم، رکود و بيکاری برای مردم زجرآور و استخوان سوز شده و چهره کريه فقر گستره وسيعی يافته و فساد و تبعيض و افسردگی از مظاهر تلخ جامعه ما گشته است. متاسفانه وعده ها و سياست های دولت نهم نيز برای کنترل اين نابسامانی ها تاکنون عملا به جز گرانی و تورم بيشتر، ثمره ديگری نداشته است. به نظر ما راه برون رفت از اين عقب ماندگی شديد، تعميق مردم سالاری و توسعه مشارکت سياسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مردم، توسعه متوازن و پايدار اقتصادی با حفظ سرمايه های داخلی و جذب سرمايه گذاری خارجی به ويژه سرمايه های عظيم ايرانيان خارج از کشور و با اتخاذ سياست تنش زدايی وهمزيستی مسالمت آميز با جهان خارج امکان پذير است.
۱۰) جبهه مشارکت ايران اسلامی مناطق آذربايجان شرقی، آذربايجان غربی و اردبيل با هرگونه حرکت کور تخريبی و خشونت طلبانه، افراطی گری، تخريب اموال عمومی ومردم، اقدامات تجزيه طلبانه و اهانت به ساير هم وطنان مخالف بوده و به شدت آنها را محکوم می نمايد. ضمن آنکه شعار های تجزيه طلبانه و فارس ستيزانه را به ضرر مردم آذربايجان و مطالبات برحق آنها ارزيابی می کند. بايد يقين کرد که سربلندی و پايداری ايران عزيز مرهون و مديون تنوع فرهنگی و قومی و وحدت برآمده از مناسبات عادلانه ميان آنها بوده و خواهد بود.
۱۱) انچه که در حوادث اخير برای کارشناسان و اهل فن در امور سياسی و امنيتی مبرهن و واضح است، ضعف تدبير و بی تجربگی مسئولين و مديران ذيربط در مديريت بحران است که در پی روی کار آمدن دولت نهم و حذف بی سابقه مديران باتجربه از بدنه اجرايی ايجاد شده است. شايد اگر بحران پيش امده با درايت، تدبير، عقلانيت، سعه صدر، تعامل و گفت وگو مديريت می شد، چه بسا که از گسترش بحران جلوگيری و از ابعاد فاجعه کاسته می شد. آنچه که به وقوع پيوست و موجب تاثر و تاسف عميق مردم آذربايجان شد نتيجه ضعف تدبير و بی تجربگی مسئولين در مديريت و کنترل بحران، نفوذ برخی افراطيون در حرکت های اعتراضی و حضور غير قانونی عوامل غير مسئول از سوی ديگر بود.
۱۲) امنيتی و پليسی کردن فضای اعتراضات، اشاعه رعب و وحشت و مهم تر از همه حضور لباس شخصی های غيرمسئول همراه با ضرب و شتم عابرين و مردم عادی و اقدامات تحريک کننده و دون شان شهروندان نه تنها موجب حل مسئله نشده، بلکه مورد تنفر بيشتر مردم می گردد. به واقع امر، گستره مطالبات تاريخی و به حق مردم آذربايجان اعم از سياسی، فرهنگی و اقتصادی در مقابل طيف اندک تجزيه طلب بسيار فراتر می باشد، لذا تقليل و انتساب اعتراضات مردم به اين جريان کوچک و به فراموشی سپردن اصل موضوع، جفايی بزرگ در حق مردم سرافراز آذربايجان می باشد.
۱۳) جبهه مشارکت ايران اسلامی مناطق آذربايجان شرقی، آذربايجان غربی و اردبيل از منظر حقوق شهروندی و انسانی، از حقوق قانونی همه دستگير شدگان حوادث اخير دفاع نموده و حق آنان می داند که پرونده های قضايی آنان به طورعادلانه و براساس موازين قانونی و آيين دادرسی مورد رسيدگی قرارگيرند، چه بسا که برخی از آنان بی گناه يا توسط افراد غير مسئول و بدون دليل روشن دستگير شده باشند. در ضمن جهت ممانعت از تضييع حقوق قانونی دستگيرشدگان، سريعا امکان برخورداری همه آنها از وکيل قانونی فراهم گردد.
۱۴) همان گونه که بارها خاطر نشان شده است، مادامی که سازوکار های مدنی ابراز اعتراضات مطابق با اصل بيست و هفتم قانون اساسی و ساير قوانين موضوعه کشور و با استفاده از روش های دمکراتيک فراهم نگرديده و امکان بروز اعتراضات از مجاری قانونی محدود گردد، بروز تشنجات اجتماعی اجتناب ناپذير بوده و ضرر و زيان آن بيش از همه متوجه خود نظام خواهد شد. مقامات ذيربط بايد پاسخ بدهند که بالاخره مردم ما چگونه می توانند اعتراضات، نقد ها و مطالبات خود را که حق مسلم آنان است، به صورت جمعی مطرح نمايند؟ به نظر ما يکی از دلايل مهم که باعث می شود دامنه بحران های اجتماعی گسترش يافته و از کنترل قانونی خارج شود، فقدان همين سازوکار های قانونی و دمکراتيک است. بنظر می رسد که اگر از سوی مسئولين ذيربط مجوزهای قانونی تجمع در همان ابتدا داده می شد، چه بسا که از تحميل هزينه های هنگفت به نظام جلوگيری می گرديد. همچنين در زمان وقوع چنين بحران هايی است که ضرورت و ارزش نهاد های مدنی و احزاب قانونی بيش از پيش مشخص می شود، چرا که اين نهادهای شناسنامه دار می توانند در منطقی و عقلانی تر کردن مطالبات، انتقال مسالمت آميز آنها به حاکميت، کمک در کنترل و مديريت بحران و جلوگيری از وسيع شدن شکاف ملت- دولت نقش بسزايی را ايفاء نمايند.
۱۵) از آنجا که در شرايط کنونی، نظام با چالش بسيار مهم "انرژی هسته ای" در سطح بين الملل مواجه است که لازمه آن حفظ "وحدت و همبستگی ملی" می باشد، و نيز از آنجا که کشور های بيگانه، خصوصا آمريکا مترصد فرصتی هستند تا از اينگونه حوادث به نفع منافع سياسی خود بهره برداری نموده و پروژه استفاده ازمطالبات قومی برای به خطر انداختن "حاکميت ملی و تماميت ارضی" را به پيش ببرند، لذا هوشياری، درايت و تدبير دولتمردان و مسئولين سياسی بيش از پيش ضروری است. صد البته متقابلا توجه به اين امر برای فعالان قومی نيز ضرورتی انکارپذير می باشد.
۱۶) در خاتمه به راه حل هايی که می توانند به زعم ما در جلوگيری از بروز مجدد چنين حوادث تلخ و ناگواری موثر واقع شوند، اشاره می کنيم. اميدواريم که همگان اين توصيه های از سر "درد" و "دلسوزی" را مورد توجه قرار دهند:
• اتخاذ سياست تامين حقوق تمامی شهروندان ايران زمين به ويژه اقوام مختلف ايرانی در چارچوب اصول مصرح قانون اساسی،
• پرهيز جدی از اتخاذ سياست های صرفا پليسی و امنيتی در مواجهه با مطالبات قومی، پرهيز جدی از سطحی انديشی و تقليل بحران اخير به تحرکات "عوامل خارجی" و "اوباش و اراذل" و شکستن کاسه کوزه ها بر سر "دستگير شدگان"،
• استفاده از افراد توانمند، آگاه، صاحب نظر، با تجربه، با درايت، اهل تعامل، دارای پايگاه مردمی قوی و دارای سعه نظر درمسوليت های کليدی اجرايی و سياسی در استان های ذيربط،
• فراخوان ويژه دولت از شخصيت ها و نخبگان آذربايجان از گرايش های مختلف فکری و سياسی برای "احصای دقيق" مطالبات تاريخی مردم ترک زبان آذربايجان و "تعيين راهکارهای تحقق منطقی" مطالبات مذکور،
• کمک به تشکل يابی قانونی و شناسنامه دار فعالان قومی که مايل به فعاليت در چارچوپ قانون اساسی می باشند،

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

• برنامه ريزی ويژه برای اجرايی و عملياتی کردن تمامی اصول قانون اساسی به ويژه اصول ۱۵ و ۱۹ قانون اساسی،
• مطالعه و بررسی ويژه کارشناسی برای استخراج شاخص های توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی متوازن تمام استان های کشور و مقايسه آنها با شاخص های موجود در استان هايی که اقوام مختلف ايرانی در آنها ساکن بوده و در محروميت بسر می برند، و سپس به کارگيری عزم ملی برای جبران محروميت ها و عقب ماندگی ها در چارچوب يک طرح ملی،
• باز کردن باب گفتگو و تعامل با شخصيت های فرهنگی فعال قومی که دلشان در گرو آذربايجانی آزاد وآباد در دل ايرانی آزاد، آباد، مقتدر و توسعه يافته می تپد.
و ما اريد ان اخافکم الی ما انهکم عنه، ان اريد الا الاصلاح مااستطعت و ما توفيقی الا بالله عليه توکلت و اليه انيب (سوره هود- آيه ۸۸)

Copyright: gooya.com 2016