شنبه 17 تیر 1385

چرا همه جمهوريخواهان بايد از فراخوان گنجی حمايت کنند؟ چه کسانی از آن می ترسند؟ علی کشتگر

علی کشتگر
سفر اکبر گنجی به خارج از کشور و فراخوان او برای حمايت از زندانيان سياسی که با استقبال بسياری از فعالان جمهوريخواه در داخل و خارج ايران روبه رو شده دراين زمينه يک فرصت است. هم فرصتی برای توجه جهانيان به زندانيان سياسی و نقض حقوق بشر در ايران و هم فرصتی برای هم دلی و هم راهی همه هواداران دموکراسی. سم پاشی عليه اين حرکت و يا حتی سکوت در قبال آن شايسته طرفداران راستين آزادی نيست

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

اين که گنجی زنده از زندان جمهوری اسلامی بيرون آمد و حالا در ميان ماست نتيجه مستقيم حمايت داخلی و جهانی از اين مبارز شجاع و هوشمند است. همه آنها که وقتی جان گنجی در مخاطره بود از او حمايت کردند در آزادی او سهيم اند و طبيعی است که از آزادی او خوشنود باشند.

کسانی که هنوز از بيماری توهم توطئه خلاص نشده اند، اما به جای ابراز خوشنودی از آزادی گنجی می پرسند چه شد که گنجی را آزاد کردند؟ چرا به گنجی اجازه دادند از کشور خارج شود؟ چرا رسانه ها گنجی را اين قدر بزرگ می کنند؟ و آيا نقشه و توطئه ای در کار نيست؟
البته کسانی که تب قدرت رهايشان نکرده و هنوز در آرزوی روی کار آوردن نظام مکتبی خويش اند نيز در چهره گنجی مزاحمی را می بينند که به حاشيه رفتن آنان را شتاب می بخشد. و طبيعی است که آنان نيز به اين گونه پرسشها دامن بزنند.
پاسخ يکی از اين پرسش ها را خود گنجی در جواب خبرنگار تلويزيون کانال دو فرانسه در سالن کنفرانس روزنامه نگاران بدون مرز در پاريس چنين داد: " من البته نمی دانم پشت ذهن مقاماتی که به من اجازه خروج داده اند چه می گذرد! می دانيد که فدراسيون جهانی رسانه ها که هزار و هفتصد رسانه مهم جهان در آن عضويت دارند جايزه امسال خود را به من اهدا کرده بود و من هم برای دريافت اين جايزه درخواست خروج از کشور کردم. شايد جمهوری اسلامی خود را ضعيف تر از اين هزار و هفتصد رسانه جهانی حس کرده باشد. به هرحال خيلی مهم نيست که به من اجازه خروج داده اند. مهم اين است که من به زودی به ايران برمی گردم و در دفاع از آزادی و حقوق بشر هم ساکت نخواهم بود. " (نقل به معنی)
و اما در پاسخ به اين پرسش که گويا رسانه های خارجی گنجی را بزرگ می کنند و شايد کاسه ای زير نيم کاسه باشد بايد بگويم که کاری که گنجی در چند ساله گذشته در متن و و ميدان اصلی مبارزه کرده بزرگ است وهم از اين رو است که او حالا ازاعتبارکم سابقه ای در ميان دانشجويان و دانشگاهيان، طيف وسيع جمهوريخواهان ايران و نيز در سطح جهانی برخوردار شده است. در عين حال گنجی در زمينه مبارزه با استبداد و دفاع از دموکراسی حرفهای زيادی برای گفتن دارد و طبيعی است که رسانه ها به وی توجه ويژه ای مبذول دارند. با اين همه آن چنان که اشاره رفت هنوز کسانی هستند که بی اطلاعی، کينه توزی و يا غرض ورزی چنان ديدگانشان را نابينا کرده که کارشان شده است تبليغ عليه گنجی .*

فراموش نمی کنم که وقتی داريوش فروهر به خارج سفرمی کرد و يا در داخل با صراحت شجاعانه به حاکمان می تاخت همين نگرش ها و همين گونه کسان در داخل و خارج کشور وی را زير سئوال می بردند. می پرسيدند چرا به فروهر اجازه خروج می دهند؟ چرا فروهر را در داخل دستگير نمی کنند؟ چرا او را آزاد گذاشته اند؟ اينها وقتی آرام گرفتند که ماموران اطلاعات به امر رهبر، فروهر و پروانه را تکه تکه کردند. در مورد گنجی نيز اين نگرش و اين گونه افراد زمانی آرام می گيرند که او به سرنوشت قربانيان قتل های زنجيره ای دچار شود. و وای بر ما که چنين هستيم و هنوز هم نمی دانيم که همين کژفهمی ها ، بغض ها و حسادت ها است که نقطه ضعف اصلی ما و نقطه قوت استبداد در ايران است. خوشبختانه استقبال وسيع ايرانيان از گنجی در خارج از کشور نشانه روشن اين حقيقت است که اين نگرش در حال افول است. با اين همه نبايد آنرا دست کم گرفت چرا که تخريب و آلوده سازی فضا بر خلاف ساختن و سالم سازی با شماری معدود نيز امکان پذير است. افتضاحی که چند نفر در جريان برگزاری کنفرانس برلين به بار آوردند و بهره برداری رژيم از آن افتضاح را نمی توان به اين آسانی ها از ياد برد. حالا هم همين کژانديشان اند که با کينه توزی می کوشند فضا را مسموم کنند. و البته فردا اگر گنجی در ايران قربانی کينه خودکامگان شود، در لاک خود فرو می روند تا دوباره و در فرصتی ديگر زهر خود را به فروهر و گنجی ديگری بريزند.
اين مقدمه را بدان آوردم تا از ضرورت حمايت قاطع از فراخوان گنجی در دفاع از زندانيان سياسی بنويسم.
حقيقت اين است که ما چاره ای نداريم مگر آن که هر طوری شده ميان طيف گسترده، متنوع و پراکنده جمهوريخواهان در داخل و خارج ايران هم آهنگی و هم راهی ايجاد کنيم. برای پديد آوردن اين هم آهنگی که گام اول و شرط لازم بستر سازی اتحاد وسيع جمهوريخواهان است، بايد از هر فرصتی که به دست می آيد بهره گرفت. سفر اکبر گنجی به خارج از کشور و فراخوان او برای حمايت از زندانيان سياسی که با استقبال بسياری از فعالان جمهوريخواه در داخل و خارج ايران روبه رو شده دراين زمينه يک فرصت است. هم فرصتی برای توجه جهانيان به زندانيان سياسی و نقض حقوق بشر در ايران و هم فرصتی برای هم دلی و هم راهی همه هواداران دموکراسی. سم پاشی عليه اين حرکت و يا حتی سکوت در قبال آن شايسته طرفداران راستين آزادی نيست.
گنجی مدافع نظريه و استراتژی مبارزاتی روشنی است که بسياری از جمهوريخواهان در خارج و داخل کشور از ديرباز آن را ترويج می کرده اند و صحت آن در سالهای اخير بر بسياری اثبات شده است. و از انصاف نبايد گذشت که او با عمل در ميدان اصلی مبارزه و با استقبال از خطر و پرداخت هزينه در اثبات درستی اين نگرش پيشگام بوده است.
برخی از وجوه برجسته اين نظرات را می توان چنين خلاصه کرد:

- حکومت ولايت فقيه نوعی حکومت سلطانی است که نمی توان با التزام به ساختار حقوقی آن برای دموکراسی مبارزه کرد.
- هرگونه حق ويژه که موجب امتياز ويژه برای يک خانواده (سلطنت موروثی) و يا يک لايه اجتماعی (جمهوری اسلامی و ولايت فقيه) شود و يا مايه نابرابری زن ومرد و يا سبب تبعيض دينی و قومی باشد ناقض اصل برابری حقوق شهروندان و مغاير با دموکراسی است.
- نظام جمهوری، سازگار ترين نظام سياسی با دموکراسی و حقوق بشر است.
- بستن هر پيرايه ای به واژه جمهوری مثل "اسلامی" "دموکراتيک" و "خلقی" و غيره ناقض اصل جمهوريت است.
- خشونت و قهر به دموکراسی نمی انجامد، بلکه علی القاعده درخدمت فرهنگ استبدادی و حاکمان خودکامه است.
- جمهوريخواهان بايد مبارزات خود را بر روشهای عدم خشونت استوار کنند. توسل به روش های عدم خشونت بازدارنده اعمال خشونت از جانب حاکمان خودکامه نيست. اما هزينه سرکوب جنبش عدم خشونت برای ديکتاتوری بسيار بيش از هزينه سرکوب جنبش های قهرآميز است.
- جنبش عدم خشونت به هيچ وجه به مفهوم محدود کردن مبارزه در چارچوب ساختار حقوقی حاکم و قوانين اساسی ناعادلانه نيست. برعکس هر جا که لازم باشد بايد در خارج از قالب حقوقی حاکم به مبارزه برخواست و آمادگی پرداخت هزينه آن را نيز داشت.
- تلاشهايی که در چارچوب التزام به قوانين ناعادلانه و استبدادی صورت می گيرد، معمولا به نتيجه نمی رسد و در بسا موارد موجب شکست و سرخوردگی می شود.
- جنبش عدم خشونت نبايد به دنبال سراب دموکراسی بی هزينه و مبارزه در چارچوب های تنگ قوانين حاکم باشد. بلکه بايد خواسته های خود را در نفی استبداد و قوانين ناعادلانه به صراحت اعلام کند. به روش هايی هم چون نافرمانی مدنی، اعتصاب و تظاهرات مسالمت آميز متوسل شود و کادرها و مبارزان خود را برای پرداخت هزينه آماده کند.
- آنجا که نخبگان جنبش عدم خشونت حاضر به پرداخت هزينه باشند، اعتماد و حمايت مردم را به دست می آورند و پيروزی جنبش را تضمين می کنند.
- جمهوريخواهانی که استقرار آزادی و حقوق بشر در ايران را پيش شرط حل ساير مسايل جامعه ايران می دانند و به مبارزه عدم خشونت باور دارند به هر عقيده و مرامی که تعلق دارند می بايست در مبارزه عليه استبداد متحد شوند. و برای موفقيت اين جنبش استراتژی سياسی و رهبری خود را معين کنند . نظريه پردازان و رهبران جنبش های عدم خشونت در هندوستان، آفريقای جنوبی و اروپای شرقی از ميانه قرن بيستم بسياری از وجوه اين نگرش را تکميل و تئوريزه کرده و با رهبری پيروزمندانه جنبش های عدم خشونت صحت اين نظريه را به اثبات رسانده اند. در ايران نيز در دو دهه گذشته بسياری از فعالان سياسی مخالف جمهوری اسلامی بر همين مبنا نوشته و عمل کرده اند. گنجی به دلايل مختلف امروزه به يکی از پرچمداران برجسته و به يک حلقه پيوند گرايش های مختلف جمهوريخواه تبديل شده است. و چه خوب است اگرهريک از ما فارغ از رنگ تعلق ها، منافع و مصالح جنبش ملی آزاديخواهانه را فراتر از خودخواهی ها و جاه طلبی های گروهی و فردی قرار دهيم و به جای دهن کجی با واقعيات دست گنجی را بفشاريم و از همکاری با او و امثال او استقبال کنيم.
- اين را هم بگويم که گنجی در خارج از کشور فقط با ايرانيان و نهادهای مدنی و مراجع مستقل مدافع حقوق بشر تماس می گيرد و تاکنون با مقامات دولتی هيچ يک از کشورهای غربی حاضر به ملاقات نشده است. او در پاسخ درخواست وزارت خارجه های کشورهای فرانسه و ايتاليا برای ملاقات گفته است من يک مقام دولتی نيستم و دليلی برای ملاقات با مقامات دولتی نمی بينم. برای دريافت جوايز، گفتگو با آزاديخواهان ايرانی و مراجع و نهادهای مدنی بين المللی به خارج سفر کرده ام و مايلم ملاقات هايم به همين محدوده منحصر باشد. و حالا اين روش را مقايسه کنيد با شيوه کسانی که برای گرفتن تائيديه از حکومت ها و مقامات دولتی کشورهای خارجی به هر کاری توسل جسته اند! حتی تشويق قدرت های خارجی به مداخله در ايران و اينها البته در زمره مخالفان سرسخت فکر و عمل گنجی هستند.
اين که سالها پيش و يا حتی تا ديروز هريک از ما به نوعی به دنبال نظام استبدادی آرمانی خود بوديم حالا ديگر خوشبختانه بايد در برابر اين واقعيت که امروز با عزيمت از مبادی مختلف و متضاد به هم رسيده و در مسير آزاديخواهی و دموکراسی خواسته ها و منافع مشترکی داريم رنگ باخته است تا بتوانيم فارغ از پيش داوريها و کينه های گذشته که انرژی ها را به سود استبداد تباه می کرد دست در دست هم بگذاريم.
گنجی پيشنهاد کرده است که برای آزادی رامين جهانبگلو، موسوی خوئينی و منصور اسانلو و در دفاع از همه زندانيان سياسی کشور يک اعتصاب غذای سه روزه در کشورهای مختلف جهان برگزار کنيم.
اين اقدام نه فقط در جلب توجه افکار عمومی جهانيان به مساله نقض حقوق بشر و وضعيت زندانيان سياسی موثر است بلکه هرگاه با موفقيت عمل شود به سهم خود مايه نزديک شدن و هم آهنگ شدن طيف گوناگون جمهوريخواهان خواهد بود. امری که برای جنبش جمهوريخواهی ايران حياتی است. به اين اعتبار من به نوبه خود در اعتصاب غذای سه روزه ای که در پاريس هم چون ساير شهرهای بزرگ اروپا و آمريکا برگزار می شود شرکت می کنم. و اميدوارم که هم ميهنان آزاديخواهمان در هرکجای جهان که هستند در اين حرکت سهيم شوند. اگر بتوانند از راه پيوستن به گروه اعتصاب کننده و اگر نتوانند با حضور در محل تجمع اعتصاب کنندگان و حمايت از آنان.

۱۵ تيرماه ۸۵
علی کشتگر


* مثلا خانم سيرجانی اين دختر دردکشيده سعيد سيرجانی که پدر زنده يادش از نخستين قربانيان اهل قلم در جمهوری اسلامی است، همان حرفهايی عليه گنجی زده است که برخی از افراطيون خارج از کشور پس از قتل فجيع پدرش در زندان عليه سيرجانی تکرار می کردند. خوب است خانم سيرجانی بداند که وقتی پدر او در زندان به قتل رسيد در پاريس کسانی مخالف برگزاری جلسه ای برای بزرگداشت سيرجانی بودند و می گفتند که او چون زمانی از رفسنجانی طرفداری می کرده اپوزيسيون بايد در مورد او سکوت کند.

Copyright: gooya.com 2016