مدتهاست به اين میانديشم بهترين سالهای جوانیمان را به دور از خانه کجا گذرانديم؟ خوابگاه! واژهای که چه بجاست. تجربه چند سالهمان ثابت کرده است، خوابگاه جز برای خواب نيست، آن هم نه خوابی آسوده...
درخواستها والتماسهایمان هر ترم وهر ترم تکرار میشود: خواهش میکنيم، نفر جديد نفرستيد، خواهش میکنيم . نه فضايی برای سکونت است، نه هوايی برای تنفس ونه اعصابی برای رويارويی با جمعيت کثير ساکن در اتاقها. سوئيتها با فضاهايی استاندارد برای چهار نفر، هر سال جور اضافه پذيرش دانشجويان جديد را میکشند و مسئولان با نگاهی تنگنظرانه تن و جسم و روح دانشجو را در قالب تختها میريزند، تختها را کنار هم میچينند، به اين اميد که هر کسی سقفی بالای سر خود دارد، سقفی از جنس ازدحام وکدورت. نه امنيت و آسايش، فضايی از دلهره وبرخورد تنها ونه اتاقی برای تحصيل و زندگی. و مسئولان چه خبرهاند در گنجاندن فرهنگها، تضادها و گويشها در دخمههای کوچک بی روزن. مديريت در همين است و حق دانشجوی جديدالورود به قول مسئولی خردمند، چادری در وسط حياط و يا اتاقی ده نفره وتجربه کف خوابیست.
بگذريم، گرد هم نيامدهايم که در عصر ارتباطات و در قرن ۲۱ از حق استفاده از اينترنت و تعداد رايانهها در خوابگاه صحبت کنيم يا از نبود اپراتور و پاسخگويی ناقص نگهبانان - البته از سر لطف - به تلفنهای ما، از غذايی که میگويند شام شبمان است و جای آن در سطل زباله میباشد و از پمپهای هميشه سوخته آب که گاه و بیگاه غافلگيرمان میکند، از اتاق مطالعهای که هر ده نفرمان میتوانيم دور يک صندلی، بازی کودکیمان را جهت تصاحب صندلی خالی مرور کنيم و از ميز وصندلی برای مطالعه و فضايی آرام در اتاق که بگذريم ... رويايی بلند پروازانه است ...
اما چه ناشکريم، چرا چشمهایمان را نمیگشاييم که همت عالی مسئولانمان را در ساخت پروژههای عظيم سالن ورزشی وسوله چند منظوره! ببينيم. سالن ورزشی و سولهای که جز موزيک ناهمگون و ناملايم و گردوغبار نازدودنی بر روح وجسممان ارمغان ديگری نداشت و از فشار روحی و جسمی بر دانشجويانی که شبهای امتحان گوشه و کنار خوابگاه را جهت اندکی نور و فضا برای مطالعه میکاويدند، نکاهيد .
وعده، وعده، وعده... !
آيا سرانجام رويای سالن مطالعهای مناسب به دور از ازدحام و تهويهای نامطبوع به واقعيت خواهد پيوست؟ قولها و نويدها بسيارند، هر چند امسال از بدو ورود به خوابگاه جای خود را به تهديدها و برخوردهای ناشکيبای مسئولان داده اند که در قبال کوچکترين اعتراضی مدبرانه می گويند: "ناراضيان میتوانند خوابگاه راترک نماييد".
چه قدر فراموش کاريم... سرنوشت مرضيه کاشانی عبرتی نبود؟
با ما مهربانتر باشيد.
دانشجويان خوابگاه شهيد سلامت
مهر ماه ۸۵