- جوانان رو به آينده دارند. جوانان حاضرند ريسک کنند. به موقعيت کنونی خود عادت نکرده و نيروی مقاومت در برابر هر تغييری نيستند. آنها در حسرت آنچه در گذشته تحقق نيافته زندگی نميکنند. آنها بخش عمده انرژيشان در جستجوی يافتن مقصرينی که خطاهای آنها مانع از دست يابی به روياهايشان شده، سپری نميشود. نفرت از ديگرانی که بگونه ای متفاوتی از آنها عمل کردند مانع از حرکت آنها به پيش نمی گردد. عادت به هم صحبتی و همکاری با دوستانی که سالهاست يکديگر را ميشناسند، مانع از حرکت آنها بسوی فضاهای بزرگتر نميگردد.
- هنوز سه سال پس از شکل گيری اجا ما با متشکل شدن مجموعه جمهوريخواهان سکولار در يک تشکل مواجه نيستيم.
***
چهار سال پيش در آغاز تلاش برای شکل دهی اتحاد جمهوريخواهان مقاله ای نوشتم تحت عنوان "رويای ديرينی را جان می بخشيم" .در اين مقاله من تلاشی را که آغاز گرديده بود، يک تحول در حرکت اپوزيسيون سکولار دمکرات ايران ناميدم و از اينکه فعالينی با سابقه جبهه ملی، توده ای، اکثريتی، اقليتی، ملی مذهبی، خط سومی و ... در کنار يکديگر و برای شکل دهی يک نيروی نوين در عرصه سياست ايران ميکوشيدند، خوشحالی خود را ابراز نمودم . آنروز من نوشتم اين حرکت اگر به مقصود نرسد و در همين نقطه هم متوقف گردد، فضای نوينی پديد آورده، مباحث جديدی را موجب شده و قطعا تاثيراتی درازمدت بر فضای سياسی جامعه ما خواهد گذاشت.
چهار سال پس از نوشتن شدن آن مقاله، جا دارد که امروز در آستانه همايش سوم اجا (اتحاد جمهوريخواهان ايران) نگاهی به راه طی شده بياندازيم.
اجا عليرغم مشکلات و دشواريهايی که با آن درگير بوده و هست، برخلاف تصور کسانی که عمری کوتاه برای آن متصور بودند، تداوم يافت. بخش مهمی از منفردين، امروز در سازمانهای شکل گرفته در اين چند سال متشکل شده اند. فضای مباحثه مابين آنها در مقايسه با سالهای پيشين دگرگون شده. تحولی که قبل از تشکيل اجا آغاز گرديده و در سالهای اخير تداوم و گسترش يافت. ولی هنوز سه سال پس از شکل گيری اجا ما با متشکل شدن مجموعه جمهوريخواهان سکولار در يک تشکل مواجه نيستيم. کماکان سکولارها در داخل کشور در پراکندگی بسر ميبرند و اين در شرايطی است که تحولات سياسی در داخل کشور در سمتی سير نموده است که فعالين سياسی اجتماعی در ايران با مشکلاتی بيش از گذشته مواجهند. آيا بايد بپذيريم که در شرايط کنونی کشور کار بيشتری نميتوان کرد و اپوزيسيون ايران با همان دشواريهايی که با آن مواجه بوده کم و بيش درگير خواهد بود؟ آيا تحقق رويای ديرينمان را بايد به آينده های دورتر محول کنيم؟
متشکل شدن جمهوريخواهان سکولار دمکرات ايران، تقويت نقش نيروهای جمهوريخواه در ايران نيازی بود که هنوز نيز وجود دارد. جا دارد که در آستانه همايش سوم و بازبينی آنچه کرده ايم بار ديگر ضعف هايمان و کل اپوزيسيون را مورد بررسی قرار داده و راههائی برای غلبه برآن جستجو کنيم. من در چند سطر زير بر زاويه هايی که فکر ميکنم درست است مورد توجه قرار گيرد تاکيد ميکنم.
تقويت مبارزات جاری در ايران
اپوزيسيون ايران درتمام ۲۰ سال گذشته در راه تغييرات بنيادين سياسی در ايران کوشيده است. صرف نظرازآنکه راهکارهای ارائه شده توسط اين يا آن نيروی اپوزيسيون واقع بينانه يوده يا خير، يايد پذيرفت که تحولات مورد نظر تحقق نيافته و هر آنجا که ما شاهد تحولاتی در درون قدرت سياسی بوده ايم، اين تحولات خارج از تاثير فعاليت نيروهای اپوزيسيون صورت گرفته است.
ما امروز در ايران با جنبش مقاومت فعالی مواجهيم. زنان، دانشجويان، معلمين و ساير مزدبگيران، فعالين برابر حقوقی اقوام و ... در برابر همه فشارها مقاومت ميکنند. فعاليت های آنان مستقيما تغيير قدرت سياسی را هدف قرار نميدهد. آنها خواست های معينی برای بهبود شرايط زندگی و فعاليت خود در همين امروز ايران را طلب می کنند .
ضرورت تقويت و حمايت از اين مبارزات را همه جريانهای سياسی و منجمله اجا ميپذيرند ولی در عمل اين عرصه را تنها يکی از مجموعه وظايف خود می دانند. در مورد اکثر جريانها اين تقويت به صدور اطلاعيه های مکرر در حمايت از اين مبارزات محدود ميماند. من منکر اهميت پرداختن به مباحثی که راهکارهای استراتژيک نيروها را مورد بحث قرار ميدهد، نيستم. ولی همه آن مباحثات در صورتی مفيد خواهد بود که راهگشای جنبش همين امروز باشد. در همايش پيش روی بيشترين توجه ها بر سند استراتژی سياسی و سپس سمت گيری های اقتصادی اجا متمرکز گرديده است. اين مباحث به يقين دستاوردهای ميان مدت و بلند مدت خواهد داشت ولی پرداختن به آنچه همين امروز در کشور ما جريان دارد و يافتن راههايی برای تقويت همين مبارزاتی که نه برای تحولات بنيادين بلکه برای خواست های معين در ايران جريان دارد کمتر توجه فعالين را بخود جذب می نمايد.
به نظر من درست آن بود که مبارزه برای دفاع از حقوق بشر، يافتن راههای تقويت نيروهايی که امروزدر کشور برای بهبود زندگی خود و يا برای گشايش فضای سياسی ميکوشند، استفاده از امکانات بين المللی برای دشوار کردن شرايط سرکوب اين فعالين، انعکاس اخبار و دستاوردهای اين مبارزات در داخل و خارح از کشور با استفاده از امکانات رسانه ای و ... در مرکز توجه همايش اجا و فعاليت آينده آن قرار ميگرفت.
لازمه فعاليت در اين راه اهميت قائل شدن به فعاليت هايی است که خرد به نظر ميرسد. فعاليت های خردی که همواره تحت الشعاع مباحث پراهميتی که فردا يا در آينده دور بايد تحقق يابد قرار ميگيرد. چندی قبل آقای سعيد شروينی تيتر زير را برای يکی از مطالبش انتخاب کرده بود " کوچکترين چيزی که وجود داشته باشد از عظيم ترين چيزی که وجود ندارد بزرگتر است" که به نظر من امروز اين جمله بيش از هر زمان برای ما مصداق دارد.
ضرورت دگرگونی
ما فرزندان دوران شکستيم. اکثريت قريب باتفاق و يا شايد همه مسئولين سازمانهای سياسی در خارج از کشور را کسانی تشکيل ميدهند که دوران جوانی را پشت سرگذاشته اند. در جوانی خود شکست آرمانهايشان را تجربه کرده اند. خطاهايی بزرگ مرتکب شده، با زندان ، شکنجه ، دربدری و از دست دادن نزديکترين دوستانشان مواجه شده اند. روشنفکران نسل ما بزرگترين مصيبت ها را تحمل کرده اند و اين در حالی بود که کل جامعه در اين رابطه ساکت ؛ نظاره گر و يا بخش مهمی از آن در سوی سرکوبگران بود. ما ضعف و بی پناهی را تجربه کرده ايم. نبودن شور، انرژی و آرمانخواهی جوانی در صفوف ما و تجربه شکست بر روانشناسی همه ما تاثير گذاشته است.
در داخل کشور از نيمه های دهه ۷۰ نسل ديگری پا بميدان مبارزه اجتماعی گذارد و موفق شد صحنه سياسی جامعه را دگرگون سازد . نسلی که شور و انرژی داشت و با مشکلات دوران شکست مواجه نشده بود. مشارکت در مبارزه سياسی امروز در ايران بدون درک روانشناسی اين نسل ممکن نيست. ما نميتوانيم خود را عوض کنيم ولی حداقل قادريم با درک اين نقطه ضعف خود که از وجود جوانان و شور و انرژی آنان در صفوف خود محروميم، تاثيرات مخرب آنرا تضعيف نمائيم . شرايط زندگی ما امکان جذب جوانان به صفوف ما را نميدهد. جوانانی که در خارج از کشور بزرگ شده اند اگر به شرکت در فعاليت های اجتماعی علاقمند باشند معمولا ترجيح ميدهند در سازمانهای سياسی اجتماعی کشوری که در آن ساکنند فعاليت کنند و متاسفانه امروز امکان ارتباط مستقيم و تشکيلاتی با نيروی جوان در داخل کشور وجود ندارد و ما مجبوريم با اين نقطه ضعف خود زندگی کنيم.
جوانان رو به آينده دارند، جوانان حاضرند ريسک کنند ، به موقعيت کنونی خود عادت نکرده و نيروی مقاومت در برابر هر تغييری نيستند. آنها در حسرت آنچه در گذشته تحقق نيافت زندگی نميکنند. آنها بخش عمده ای از انرژيشان در جستجوی يافتن مقصرينی که خطاهای آنها مانع از دست يابی به روياهايشان شده سپری نميشود. نفرت از ديگرانی که بگونه متفاوتی از آنها عمل کردند مانع از حرکت آنها به پيش نمی گردد، عادت به هم صحبتی و همکاری با دوستانی که سالهاست يکديگر را ميشناسند مانع از حرکت آنها بسوی فضاهای بزرگتر نميگردد...... اپوزيسون خارج از کشور نياز به روحيه ديگری دارد. بايد به کلمات آشنای " عملی نيست، فايده ندارد، به چه درد ميخورد..." پايان داد.
چند مثال ميزنم:
بخش بزرگی از نيروها با زبانهای مختلف از ضرورت تشکل جمهوريخواهان سکولار دمکرات سخن ميگويند ولی ما در عمل با پابرجايی تشکل های موجود روبروييم. جمهوريخواهان لاييک دمکرات در اقدامی مثبت سازمانها و احزات جمهوريخواه را به هم فکری برای همکاری نيروها دعوت نموده اند. اقدامی مثبت که مورد استقبال اجا نيز قرار گرفت. من نيز اين گام را مثبت ميدانم ولی برايم اين سوال طرح است که اصلا چرا چنين دو سازمانی وجود دارد. تجربه سه ساله، تحولات سياسی و مباحث مطرح شده نشان داد که مرزبندی هايی که بعنوان دلايل شکل گيری اين دو تشکل ارائه ميشد، سست تر از آن بود که بتوان بر آن تکيه کرد. بايد جرات داشت و از يک جريان واحد جمهوری خواه سکولار دفاع کرد. برشمردن اختلافات و تمايزات همواره ممکن و کار ساده ای است. بد جلوه دادن طرف مقابل، منفی ترين شيوه دفاع از موجوديت خود و پابرجايی شرايط کنون و چندگانگی های غيرقابل دفاع موجود است.
در خارج از کشور دهها سازمان چپ وجود دارد که برخی موارد خودشان هم نميتوانند مرزهايشان را با سازمان مجاورشان توضيح دهند. تمايز فکری فداييان اکثريت و اتحاد فداييان و حزب دمکراتيک مردم ايران در چيست؟ هر روز تعلل در وحدت مستقيم دو سازمان اکثريت و اتحاد فداييان يکروز پير شدن فداييانی است که دوران جوانی را پشت سرگذارده اند. بچه پيشگاميهای ديروز، امروز نقش مهمی هم در مديريت جامعه و هم در جنبش های اجتماعی بر عهده دارند. تعلل در اقداماتی که ميتواند به اعتماد و ارتباط با اين نيروی اجتماعی کمک کند، تن دادن به عادت و ترس از گام برداشتن به پيش است.
ليبرالهای دمکرات حتی تا کنون موفق نشده اند در خارج از کشور يک سازمان پايدار با چنين برنامه ای شکل دهند. در داخل کشور جريانهايی که ليبراليسم اقتصادی را قبول دارند ولی با ارزشهای اجتماعی فکری ليبراليسم بيگانه اند هم تئوری و تشکيلات دارند و هم در قدرت نفوذ دارند. آنها در شرايط عدم حضور يک جريان ليبرال دمکرات قادرند و تا کنون نيز قادر شده اند نيروی اجتماعی ليبرال دمکراسی را جذب کنند. هر روز تعلل در تشکل ليبرال دمکرات ها بی پايه شدن بيشتر اين نيروهاست.
من اين مثال ها را از آنرو ذکر کردم که به چند نمونه از مواردی که از لحاظ نظری غير قابل دفاع است ولی در عمل اجرا ميشود و همه شاخه های اپوزيسيون را در برميگيرد اشاره داشته باشم. اپوزيسيون ايران نيازمند غلبه و يا حداقل کم اثر کردن اين ضعف خويش می باشد.
اميدوارم همايش سوم اجا بتواند در تقويت فعاليت اجا، در شکل دادن روحيه نوينی به نيروهای خود و درتوجه مشخص به تقويت مبارزات مشخصی که در کشور جريان دارد گامهای مثبتی بردارد.
من هنوزباوربه امکان تحقق رويای ديرينمان را از دست نداده ام ..
۱۹ مای ۲۰۰۷