* آيا از نظر آقاى ميلانى نقاط مثبت و قابل تكيه اى در جنبش چپ ايران وجود نداشته؟ آيا اين جنبش، حركتى است مملو از انحراف و كج روى؟
پس از خواندن مصاحبه آقاى عباس ميلانى قصد داشتم نوشته اى كوتاه در نقد نظر و برخورد ايشان با جنبش چپ ايران بنويسم. متاسفانه مقالاتى كه در نقد نظر ايشان منتشر شد و روال پيشرفت بحث در چارچوبى قرار گرفت كه من تمايلى به شركت در آن نيافتم. پس از پاسخ آقاى ميلانى لازم ديدم كه نكاتى را در رابطه با بحث مطرح شده مورد تاكيد قرار دهم.
به نظر من كمك گرفتن از برخورد با گذشته و شخصيت افراد و از اين طريق جستجوى انگيزه هاى طرح بحث براى رد يك نظر، بحث را از مسير تعقلى خارج كرده و احساسات را حاكم ميكند. چنين نحوه برخوردى بيش ازهمه به زيان نظراتى است كه فرد قصد دفاع از آن را دارد. در اين رابطه من پاسخ آقاى ميلانى و كسانى مثل آقاى حميد فرخنده، كه اين شيوه طرح مباحثات را مورد انتقاد قرار دادند تاييد ميكنم.
ولى آقاى ميلانى از خود نمى پرسند كه دليل برخورد تند و عصبى تعدادى از فعالين چپ با مصاحبه ايشان از كجاست. من بعد از خواندن مصاحبه اين سوال برايم طرح شد كه آيا از نظر آقاى ميلانى نقاط مثبت و قابل تكيه اى در جنبش چپ ايران وجود نداشته؟ آيا اين جنبش، حركتى است مملو از انحراف و كج روى؟
آقاى ميلانى در پاسخ خود اشاره كرده اند كه ايشان ايده هاى ريچارد رورتى را ميپذيرند و موافق برخورد مطلق گرايانه و قطعى با مسائل اجتماعى نيستند و بكار گيرى كلماتى چون گمان ميكنم را در اين راستا توضيح داده اند. اگر اقاى ميلانى بر اين نظر باشند، در آن صورت مصاحبه ايشان كاملا ناموفق بوده، زيرا مملو از احكام قاطع در محكوميت مطلق جنبش چپ است و اين امر حتى در واژه هايى كه براى متفكرين اين جنبش و ساير جريانهاى اجتماعى بكار گرفته اند، منعكس مى باشد . البته اين نحوه برخورد به آقاى ميلانى و اين مصاحبه تنها محدود نمى شود. ما چنين برخوردى را با چنبش چپ در مقالات و نوشته هاى متعددى مى بينيم .
من در اين نوشته قصد نقد احكام مطرح شده در مصاحبه را ندارم. بخش مهمى از فاكت هاى مطرح شده، اشاره به ضعف هاى واقعى جنبش چپ ايران در دوران گذشته است كه قبلا از طرف بخش مهمى از فعالان اين جنبش مطرح شده ولى اين ليوان نيمه پرى نيز دارد.
آقاى ميلانى مى نويسند " از ۱۰ آدم جدى كه در زمينه روشنفكرى ايران كار مى كنند حتى يك نفر چپى در ميان آنها وجود ندارد." البته آقاى ميلانى در اثبات اين حكم با دشوارى مواجه خواهند بود. ولى از آنجا كه نوشته ايشان نه بررسى موقعيت كنونى جنبش چپ بلكه موقعيت اين جنبش در گذشته است من در همين زمينه تنها به يك نكته اشاره ميكنم
اگر نگاهى به موثرترين عناصرى كه امروز در عرصه نظرى اجتماعى آكادميك در خارج از كشور فعالند بياندازيم، با خيل اسامى كسانى مواجه ميشويم كه سابقه فعاليت در جنبش چپ داشته اند، بخشا نظراتشان تغيير نموده و بخشا كماكان خود را به جنبش چپ متعلق ميدانند. از والنيتن مقدم تا نيره توحيدى، از هايده مغيثى تا مهرزاد بروجردى، از مهرداد مشايخى تا اكبر مهدى، از كاظم عملدارى تا احمد اشرف، از محمد رضا نيكفر تا جواد طباطبايى و ....
من در اينجا تنها چند نمونه از نامهايى كه در ذهنم بود نوشتم و ميتوان دهها نام ديگر را كه به جنبش چپ تعلق داشته ودر همين عرصه كار مفيد كرده و توليد داشته اند را ذكرنمود. در اينجا من به كسانيكه در عرصه سياست فكر ارائه ميدهند نيز نميپردازم چون مى تواند بحث برانگيز باشد.
درعين حال ميتوان تعداد بزرگانى را كه به جنبش هاى ديگر تعلق داشته اند و در سطح مشابه اى كار كرده اند را با اين مجموعه مقايسه كرد. كسانى كه از بيماريهاى جنبش چپ برى بوده اند، خطر دستگيرى و زندان آنان را تهديد نميكرده و از امكانات دولتى بهره مند بوده اند. فكر ميكنم نتيجه اين مقايسه چندان دشوار نباشد و اگر اين مقايسه را در رابطه با متفكرين، نويسندگان و هنرمندان يك نسل قبل تر انجام دهيم تفاوت از نسل پيشين هم مشهود تر است.
من با اين مثال قصد مقايسه يا زير سوال بردن ديگر جريانهاى اجتماعى را ندارم ولى فكر ميكنم جنبشى كه قادر گرديده بيشترين و با كيفيت ترين متفكران را در عرصه هاى گوناگون ارائه دهد؛ كسانيكه قادر شده اند سوال هاى جديد طرح كنند و عرصه هاى نوينى را بگشايند. چنين جنبشى نميتوانسته امتيازاتى كه چنين بالندگيهايى را موجب شود در درون خود نداشته باشد. جنبش چپ ايران در نسل قبل از ما تنها با درك غلط حزب توده ايران در رابطه با قطب بنديهاى جهانى و نوع رابطه با شوروى يا با اين يا آن خطا در جريان ملى شدن صنعت نفت تعريف نميشود. جنيش چپ در دوره ما تنها با چپ روى هاى فدايى ها و مائوئيستها تعين نمى يابد. مگر در آن سالها همين چپ روها در بسيارى از كشورهاى اروپايى دست بالا را در ميان روشنفكران نداشتند.
من ميتوانم كسانى را درك كنم كه تصور ميكنند براى پيشبرد اهداف سياسى شان بايد تاريخ از نو نوشته شود. اسطوره هايى در هم شكسته و اسطوره هاى ديگرى جايگزين آنان گردند و تصور ميكنند در هم شكستن فكرى جنيش چپ ايران و تاريخ آن بعنوان يك رقيب نيرومند براى پيشبرد اهداف سياسى شان ضرور است. از نظر چنين نيروهايى تصوير يك جانبه و نادرست از تاريخ جزئى از مبارزه سياسى امروز است. ولى اين برخورد از طرف آقاى ميلانى كه به فعاليت هاى آكادميك اشتغال دارند و مستقيما در مبارزه سياسى شركت نميكنند؛ قابل پذيرش نيست.
مريم سطوت
۱۵.۰۹.۲۰۰۷
[email protected]
***
در همين زمينه:
[پاسخی به منتقدان، عباس ميلانی، عصر نو]