۱۳ مرداد (روزی که مصاحبه ساقی قهرمان منتشر شد) روز نحسی بود برای روزنامه شرق. رحمانيان که تمام وقت و همت اش را صرف حذف مطالب سرويس سياسی می نمود، هيچگاه فکرش را هم نمی کرد که به خاطر يک مصاحبه ادبی روزنامه اش توقيف شود. ديگر صدای همه بچه های سرويس سياسی درآمده بود از اين همه حذف مطالب سياسی. گاهی ملاقات هايی از طرف برادران امنيتی با رحمانيان صورت می گرفت و نتيجه اش هم چيزی نبود جز خودسانسوری بيشتر و بيشتر مطالب. اين وضعيت پس از توقيف روزنامه هم ميهن بسيار وخيم تر شده بود.
خيلی ها حق می دادند به رحمانيان چرا که هدفش بقای روزنامه بود و البته بودن حداقلی در شرايطی که دولت مهربان حداقل ها را هم برنمی تابد. با اين حال ثابت شد اين همه تعامل با برادران اطلاعاتی و اين همه خودسانسوری نيز فايده ای نداشت. پس از توقيف شرق، محمد علی رامين (مشاور چشم آبی احمدی نژاد) با يکی از بچه ها تماس گرفته بود که مثلا حال و احوالی بپرسد وخبری جويا شود (که انگار هيچ نمی داند) و در آخر هم گفته بود : «انشاء الله خير است.» بله، اشاء الله خير است، البته تا خير را چه بدانيم.
در روزنامه می گفتند قرار بر اين بوده تا امروز (دوشنبه) هيات نظارت بر مطبوعات ابتدا پرونده روزنامه های اعتماد و سرمايه را بررسی کند، اما وقتی آن مصاحبه ادبی در شرق چاپ شد، فرصت را مناسب ديدند تا نوبت شرق را جلوتر بياندازند. اين بدان معناست که اعتماد و سرمايه شانس اين را دارند که چند هفته ای بيشتر منتشر شوند و البته در اين مدت حسابی خودسانسوری کنند و بعد از رياضت های فراوان به خاطر چاپ يک کاريکاتور و يا يک مقاله پزشکی توقيف شوند. چنانچه از اوضاع برمی آيد، قرار است تا قبل از انتخابات مجلس در اسفند ماه، روزنامه های اصلاح طلب توقيف شوند و در آستانه انتخابات، وضعيت «کنترل کامل رسانه ای» در کشور حاکم شود. منتها چون هرچه به انتخابات نزديک تر می شويم هزينه توقيف رسانه ها برای نظام افزايش می يابد، دولت مهربان تصميم گرفته است تا اين توقيفات را کمی زودتر و در تابستان انجام دهد. نمی دانم با جنبش SMS و اينترنت و ماهواره چه خواهند کرد اما هيچ بعيد نيست که برای آن ها نيز فکرهای اساسی در ذهن داشته باشند.
من در تاريخ ۲۲ خرداد در روزنامه شرق يادداشتی نوشته بودم با عنوان «ضرورت حفظ آرامش در آستانه تابستان داغ» که در آن سعی شده بود نسبت به اتفاقاتی که قرار است در تابستان امسال رخ دهد، به دانشجويان و فعالين سياسی هشداری داده شود. در محافل سياسی داخل ايران همه اين حس را داشتند که در تابستان امسال اتفاقات زيادی رخ خواهد داد. تا به امروز که نيمه مرداد است، اعضای شورای مرکزی دفتر تحکيم وحدت بازداشت شده اند، دفتر سازمان ادوار تحکيم وحدت پلمب شده و اعضا و سخنگوی آن بازداشت شده اند، روزنامه های هم ميهن و شرق توقيف گشته اند، خبرگزاری ايلنا تعطيل شده است، فيلم اعترافات روشنفکران و فيلم های مستند «گرگ ها» و «روح الله» از تلويزيون نمايش داده شده است، برخی از فعالين سياسی بازداشت شده اند و بسياری نيز حکم دادگاه شان آمده است، بسياری از مجرمين اجتماعی اعدام شده اند و برخوردهای نيروی انتظامی با مردم و اصناف پوشاک به طور سيستماتيک بيشتر شده است. احتمالا تا آخر تابستان اتفاقات بيشتری هم رخ خواهد داد. شايد روزنامه های بيشتری توقيف شوند و افراد بيشتری نيز بازداشت گردند.
«انشاء الله خير است»، اين را محمد علی رامين گفته بود و می توان خيرش را در اين دانست آستانه تحمل اجتماعی نسبت به رفتار دولت مهربان به تدريج در حال سرآمدن است. حال اينکه افراد در صورت تمام شدن تحملشان چگونه واکنش نشان خواهند داد، قابل پيش بينی نيست. هيچ بعيد نيست که اين واکنش به صورت يک «رفتار جمعی هماهنگ» در انتخابات رياست جمهوری نمود پيدا کند. منظورم آن نيست که تمام مشکلات و ناراحتی های مردم مثلا با رای آوردن يک اصلاح طلب مرتفع خواهند شد، بلکه آن واکنش جمعی هماهنگ در کنار انتخابات تکليف خيلی چيزها را روشن خواهد کرد. اصولگرايان در اشتباه محض اند اگر فکر می کنند با رقيب تراشی برای احمدی نژاد و آوردن چهره های به اصلاح معتدلی مانند ولايتی و لاريجانی و حداد عادل به عنوان رقيب احمدی نژاد می توانند يک نمايش مسخره انتخاباتی راه بياندازند و مردم نيز تمام فشارهای روحی چند سال گذشته را بارای دادن به «مخالفين مصلحتی» فراموش کنند. وضعيت روانی جامعه به گونه ای است که احتمالا شاهد يک مدل جديد از رفتار جمعی از سوی مردم خواهيم بود. مدلی که نه شبيه به مدل تحريم انتخابات است و نه شبيه به مدل رای دادن جمعی به يک اصلاح طلب. هرچه باشد البته خير خواهد بود.
امروز در روزنامه شرق، برخلاف موارد مشابه پيشين، کسی ديگر به فکر اعتراض و تجمع نبود. هيچ کس پيشنهاد نداد که به اين و آن نامه بنويسيم و دادخواهی کنيم. همه تکليف خود را می دانستند. تنها يکی به شوخی گفت چطور است همگی جعبه واکسی برداريم و به صف در جلوی ساختمان وزارت ارشاد، بايستيم به واکس زدن کفش مردم تا شايد اين وزير مطبوعاتی بفهمد که تعطيل کردن يک روزنامه يعنی بيکار کردن بيش از ۲۰۰ نفر نويسنده و کارمند. اين پيشنهاد البته چندان جدی نبود. نوعی آرامش (از نوع قبل از طوفانش) در تمام چهره ها ديده می شد. گويی همه می دانند که اتفاقی رخ خواهد داد. يکی از دبيران می گفت نمی دانم اگر آستانه تحمل اجتماعی سرآيد، اين ها چگونه می خواهند وضعيت را جمع و جور کنند. نااميدی و سرخوردگی اجتماعی بدترين آسيب برای يک جامعه است. ميزان نااميدی افراد شاخصی است که هرچه بيشتر باشد، آن جامعه پيش بينی ناپذيرتر می شود. يعنی در يک وضعيت سرخوردگی عمومی، حتی درشرايطی که آرامش کامل حکم فرماست، نمی توان تضمينی داد که ساعتی بعد طوفانی به راه نخواهد افتاد. معلوم نيست که چرا سران نظام تا اين حد به خود و اقدامات خود اطمينان دارند. آن ها ريسک بسيار بسيار بالايی را در قبال اقدامات خود پذيرفته اند. البته به ما ربطی ندارد؛ خودشان می دانند و انشاء الله خير است. کاری که ما می توانيم انجام دهيم اين است که «در ميان لجن زار، نوشابه ای تدارک ببينيم»؛ آرامش خود را حفظ کنيم و برای تحمل اين شرايط دشوار به دنبال معنايی برای زنده ماندن بگرديم. شايد اين دو سال کمی زودتر بگذرد.