سه شنبه 18 دی 1386

پهلوانان حی و زنده را عشق است، بيژن صف سری

بيژن صف سری
هر دو جناح، در تمامی اين سال ها در سيکل محصور شده قدرت قرار داشتند و در کوچه و بازار، در ميان مردم آن ها را به طعنه، وارثان انقلاب می نامند که پيشه ای جز سياست بر خود نمی پسندند و شيفتگان قدرتند و از عجايب روزگار که در برهه ای از زمان، اگر از چرخه قدرت به دور افتند از هر سوداگر ورشکسته ای مفلس ترند

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

بسياری از فلاسفه معاصربر اين باورند که سرشت هر انسان در گرو خاطره های اوست ، اما از سويی ديگر بسياری هم بر اين باورند که خاطرات همچون شی ايی برنده اند که روح آدمی را زخمی می کنند.
باز هم موسم انتخابات است و رواج بازار وعده های پوشالی است که تا کنون جز خاطرات تلخ و شيرين ارمغانی در بر نداشته و ياد آوری آن نيز نمک بر زخم کهنه را می ماند خاصه خاطرات هفت دوره برگزاری انتخابات مجلسی که تنها دور اول آن با حضور يکپارچه ملت در پای صندوق های رای که بر آمده از توهم آرزوهای انقلاب ۵۷ بود برگزار گرديد اما پس از آن حضور يکپارچه و همگانی، انگيزه و رغبت مردم اساسا برای شرکت در هر يک از انتخابات و حضور در پای صندوق های رای، هر دوره نسبت به دورهای قبل، کاسته شد، تا به امروز که در چنين موسمی، از يک سو دغدغه دولت و احزاب و گروه های سياسی، چگونگی ايجاد انگيزه و رغبت برای حضور مردم در پای صندوق های رای به هر طرفند و شعار است، و از سوی ديگر اولين واکنش ملت نيز نسبت به اين واقعه پيش رو، ترديد حضور در اين فرايند مدنی است که چرايی آن علاوه بر نوع انتخاب استصوابی کانديداها، می تواند سايه سنگين سياست پيشگانی باشد که در طول ۲۹ سال گذشته به رغم حضور در همه عرصه های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و ايضا صحنه سياست اين آب و خاک، هيچ حاصلی جز به آنچه امروز گرفتار آمديم نداشته اند .

می گويند وقتی نصرت والدوله فيروز فرمانفرما ، آن شاهزاده زبر دست عرصه سياست سال های دور اين گستره تاريخی را محاکمه می کردند، در آغاز محکمه از شغل او پرسيده بودند و او در جواب گفته بود "سياست"، چرا که "سياست" را که می گويند علم ممکنات است، پيشه خود ساخته بود.

آنچه سکوت صاحب اين قلم را می شکند و باز هم به نوشتن وا می دارد ،شوق ارباب سياست امروز اين کهنه ديار است که با زنگ برگزاری ماراتن انتخابات مجلس هشتم در کسوت ناجيان و خدمتگزاران ملت قصد پای نهادن به ميدان رقابت را دارند، سياست پيشگانی که از صبح پيروزی انقلاب به رغم حضور در همه عرصه های اداره امور کشور، چه در صحنه سياست که گاه ردای وزارت به تن داشتند و چه در پناه چتر صاحب منصبان انقلابی و احزاب و گروه های همسوی و يا با فريب مردم خوش باور، زمانی هم نيز به قبای وکيل الرعايايی در آمده و خوش نشين خانه ملت بودند، که پهلوانان لاف زن دروغينی بيش نبودند زيرا در همه سال های تکيه داشتن بر قدرت، هرگز همتی در تحقق کمترين آرزوی فرو مانده در سينه مردم سيه بخت اين مرز و بوم را نداشته که مردگان صحنه سياستند و نه مردان عرصه کار زار، طرفه آنکه که با همه ميراث خواهی از انقلاب به رغم همه شعارهای عوام فريبانه ی خود، به شهادت حال و روز امروز ما حتی در حراست از تماميت ارضی اين آب و خاک و نيز در تسهيل آسايش و آرامش و مهار فقر و تورم گرانی همت و درايتی در چنته نداشته اند، تنها با يدک کشيدن لقب "انقلابی بودن" که آن را متعارف با خدمتگزاری به ملت می دانند. بذر وحشت و نااميدی بر دل ها پاشيده اند.

آنچه گفته آمد وصف الحال قريب به اتفاق سياست بازان امروز اين کهنه ديار است که با کمی دقت نظر و ياد آوری خاطرات، اسامی تعداد بسياری از آنها را علاوه بر برچسب های انتخاباتی سال های گذشته، در اعلانات انتخابات پيش رو هم می توان پيدا کرد، چه آنهايی که منتسب به جناح راست بوده و چه آنهايی که به جناح موسوم به چپ تعلق خاطری دارند که به هر روی، هر دو جناح، در تمامی اين سال ها در سيکل محصور شده ی قدرت قرار داشتند و در کوچه و بازار، در ميان مردم آنها را به طعنه، وارثان انقلاب می نامند که پيشه ای جز سياست بر خود نمی پسندند و شيفتگان قدرتند و از عجايب روزگار که در برهه ای از زمان، اگر از چرخه قدرت به دور افتند از هر سوداگر ورشکسته ای مفلس ترند و اگر باز هم به قدرت نشينند آن کنند که سال ها پيش ازاين نجم الدين کبری، يکی از مشاهير عرفا واکابر صوفيان قرن ششم و هفتم و موسس سلسله کبرويه، در وصف شان گفته است:
خواجگان در مقام معزولی
همه شبلی و بايزيد شوند
چون به دولت رسند بار دگر
همه چون شمرو چون يزيد شوند
اما با اين همه، چنين سياست پيشگانی، همواره غافل از اين حقيقت اند که بزرگترين عيب سياست پيشگی آن است که چون روزگار تغيير کند، مردان سياست آن روزگار نيز بايد تغيير يابند چرا که اين دکانی نيست که بتوان هميشه در آن همان متاع را فروخت خاصه که به قول زنده ياد سعيد نفيسی که گاه و بيگاه در هر فرصتی اين جمله پر معنا را به زبان می آورد که: "انسان فانی است ، مخصوصا در ايران"، عمر سياست پيشگی کوتاه است اگر چه شيفتگان به قدرت را باور ديگريست.

براستی چه رمزی دارد تلاش بيش از يک قرن ملتی که با وجود دو انقلاب (مشروطه خواهی و انقلاب ۵۷) چندين جنبش اصلاح طلبی و يا با توسل به ابزار های مدنی چون حضور پر شور در انتخابات و حتی واريز ۲۰ ميليون رای در صندوق های سر به مهرشده، هنوز به کعبه آمال نرسيده است، و اندر خم يک کوچه ايم ؟ آيا اين همه از سياست پيشگانی نيست که اين کاروان را همچون قافله سالاران نابلد به بيراه کشانده اند؟

نقل است روزی مشير الدوله پيرنيا در کنار مدرس در مجلسی نشسته بود و از جريان روز سياست با هم گفتگو می کردند که مشيرالدوله ناگهان با اندوهی عميق از مدرس پرسيد ، آقا ، پس کی اين مملکت اصلاح می شود ؟ مدرس گفت : روزی که انگلستان در جزيره اش محصور گردد، شما برگرديد به نائين و رضا خان قلدر هم برود آلاشت و من هم راهی ولايت خود شوم .

الغرض به قول عارف دلسوخته قزوينی ، گريه را به مستی، بهانه کردم برای گفتن آنچه امروز در بازار وعده های پوشالی انتخابات پيش رو به قيمت فريبی ديگر بفروش می رسانند تا عروس عجوزه قدرت را به حجله خود در آورند، که نبض عام افتاده به دست سياست و ميراث خوارن انقلاب که همچون پهلوانان مرده از عشق قدرت را می مانند، آيا وقت آن نيست که يکصدا و همدل فرياد برآوريم، پهلوانان حی و زنده راعشق است؟

بيژن صف سری
http://bijan-safsari.com/

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'پهلوانان حی و زنده را عشق است، بيژن صف سری' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016