بنام خداوند جان وخرد
ديروز ۴/۱۲/۱۳۸۶ چهل و چهارمين روز اعتصاب غذای بابک دادبخش، ۲۸ ساله، زندانی سياسی که در زندان رجايی شهر کرج دوران زندانی خود را سپری می کند می باشد. وزن ايشان در زمان قبل از اعتصاب غذا در تاريخ ۲۱/۱۰/۸۶ حدود ۹۰ کيلو گرم بوده و اکنون وزن ايشان به ۶۷ کيلو کاهش يافته. همچنين وی در شروع اعتصاب غذا، لبهای خود را با نخ های نايلونی وسوزن معمولی غير استريل به نشانه اعتراض دوخته است.
در طول اين مدت نامبرده بجز آب آنهم با نی چيز ديگری نخورده است. چندين روز است که لبهای او متورم گشته و از محل عبور نخها مايع چرکی که نشان دهنده عفونت است خارج می گردد. به گزارش سايت مجموعه فعالان خقوق بشردر ايران از دو روز پيش نيز آقای دادبخش دچار تب و لرز گرديده که نشان دهنده انتشار عفونت به ساير نقاط بدن (عفونت سيستميک) می باشد.
با توجه به اينکه ايشان ۴۴ روز است که در اعتصاب غذا به سر می برند و ذخايرمواد غذايی و املاح مورد نياز بدن همينطور ويتامينها کاهش چشمگيری داشته و سيستم ايمنی بدن بشدت دچار ضعف گشته است، امکان انتشار عفونت به خون هر لحظه شدت می يابد. همينطور بدليل بهم خوردن تعادل يونی احتمال حمله قلبی در ايشان شدت يافته است.
با توجه به گزارشی که از مجموعه فعالان خقوق بشردر ايران در مورد ايشان منتشر گرديده، بالا رفتن ضربان قلب و افت فشار خون هر لحظه خطر مرگ را برای ايشان جدی ترخواهد نمود. در آن گزارش آمده است که بهداری زندان از پذيرش ايشان خودداری کرده است.
در اينجا به عنوان يک پزشک و يک فعال حقوق بشر از مسئولين زندان رجايی شهر می خواهم تا دير نشده جلو اين فاجعه انسانی را بگيرند و اين زندانی که حربه ای جز جان خويش برای رسيدن به حقوق از دست رفته خويش نيافته را نجات دهند.
همينظور از پزشکان محترم زندان و همکاران عزيز می خواهم که فارغ از تمام مسائل و جنجال های سياسی، به ياد بياورند که تنها وظيفه ما به عنوان يک پزشک متعهد درمان بيماران است ولاغير و به اين مهم توجه داشته باشند که نجات جان يک انسان، نجات جان بشريت است. به نظر می رسد آقای دادبخش اکنون دچار سپسيس (عفونت خون) شده اند و تا کار از کار نگذشته بايد تمام توان جان او را نجات دهيد.
در پايان نيز از خود آقای بابک دادبخش می خواهم که به اعتصاب غذايش پايان دهد و با پزشکان زندان برای بهبود وضعيتش همکاری کند. همه ما اين رشادت او را پاس می داريم.
آقای دادبخش همسر جوان شما چشم انتظارشما ست و کودک سه ساله شما ديدن پدر شجاعش را لحظه شماری می کند. و يقين است ايران فردا به داشتن جوانانی چون شما به خود خواهد باليد.
به اميد فردايی روشن
پاينده ايران
دکترحسام فيروزی
۴/۱۲/۱۳۸۶