«زیرگذر» م.ف. پايگاه خبری تحليلی فرارو
شما را نميدانم ولي عده زيادي هستند كه اگر حرف نزنند حناق ميگيرند. من خودم از همين گروه هستم. البته اعضاي اين گروه به دو دسته تقسيم ميشوند: دسته اول كساني كه صرفا حرف ميزنند تا حناق نگيرند، و دسته دوم كساني كه حرف ميزنند تا هم خودشان حناق نگيرند و هم ديگران حناق بگيرند. من سعي ميكنم كه از دسته اول باشم، اما دستهاي از فرهيختگان، كه دست برقضا خيلي هم زود پلكان پيشرفت را طي ميكنند از دسته دوم هستند. امروز فكر كردم كه بهتر است شما را بيشتر با اين دسته دوميها آشنا كنم. اين آشنايي مستلزم آن است كه شما كدهايي كه اين افراد ارسال ميكنند را بتوانيد رمزگشايي كنيد، به همين خاطر من حرفها و پيامهاي يكي از اين افراد را براي شما ترجمه يا رمزگشايي ميكنم تا شما هم با الگو قرار دادن اين شيوه به شناخت بهتري برسيد.
تمامي متنهايي كه داخل گيومه قرار دارند از صحبتهاي آقاي مجيد مجيدي بازيگر سابق و كارگردان سينماي سالهاي اخير و به نقل از خبرگزاري مهر است. آقاي مجيدي اين حرفها را در مراسم گرفتن جايزهاش از انجمن روزنامهنگاران مسلمان (مكان خبرنگارهاي فارس و كيهان و حزب الله و رسالت و برو بچز همراه) و در اعتراض به دكتر سروش كه اخيرا نظريه قرائت انساني از كلام پيامبر اسلام را مطرح كرده، از روي نوشتهاي خوانده است:
مجيد مجيدي: «خدای را شاکرم که در هیاهوی نغمههای ناساز، "آواز گنجشکها" بر گوشهای بسیار شنیدنی آمد و بر چشمهای فراوان دیدنی. از انعکاس مثبت فیلم در این مدت کوتاه در میان گروهها و مخاطبان گوناگون سخن نمیگویم، اما در مقابل آنان که از تکرار و پیام تکراری فیلم سخن گفتهاند میگویم هیچ ابایی ندارم اعلام کنم فیلم مانند آثار قبلی من "بچههای آسمان"، "رنگ خدا"، "باران" و "بید مجنون" باز هم بر فطرت و نهاد پاک انسانی تاکید میکند. باز هم سخن از نیاز دنیای امروز یعنی معنویت. بدون تکیه به معنویت ، آنچنانکه در جای جای جهان میبینیم ، انسانها گرگهای درندهای خواهند شد که درندگان وحشی نیز شرمنده ددمنشیهای آنانند. در شرایطی که جای خالی "خدا" بیش از هر زمان و عصری احساس میشود و تاریخ گواه آنکه بدون خدا هر عملی مباح و آزاد است ، باید آزادگان نگران باشند و از آن میان هنرمندان آزاده. در این صورت چه باک از برچسب "تکرار" که اگر تکرار "مذموم" بود و ناپسند، باید اولین اعتراض و بزرگترین اعتراض را به پیامبران نمود که در طول اعصار و قرون، همه سخن تکراری بر زبان راندهاند و پیام تکراری "بازگشت به معنویت" را سر دادهاند. وقتی "آواز گنجشکها" در برلین به نمایش درمیآید و استقبال تماشاگران گوناگون و منتقدان ریز و درشت این چنین بهتانگیز و حیرتآور میشود، من بر این باور استوارتر میگردم که اخلاق و معنویت ،گمشده عصر ماست و این مهم جغرافیا و مکان نمیشناسد.»
رمزگشايي: در اينجا هنرمند محترم با يك تير هر چندتا نشان و نشانهاي كه دم دستش ميرسد را ميزند. اول، چون فيلم اخيرش مورد توجه قرار گرفته، از فيلمهاي قبلياش هم تمجيد ميكند و يك كاميون ولوو نوشابه يك بار مصرف به افتخار خودش باز ميكند. دوم، «فطرت پاك انساني» را هم قاطي ماجرا ميكند و به فيلمهايش دوغاب معناگرايي بيشتري ميزند. سوم، حال منتقدها را ميگيرد و ميگويد "به كوري چشم همهتون كه چشم نداشتين فيلماي منو ببينين و هي مي گفتين اين داره خودشو تكرار ميكنه ديدين فيلمم جايزه گرفت. تا چشتون درآد!". چهارم، پاي خدا و پيغمبر را ميكشد وسط و اعلام مي كند كه "حالا گيريم كه دارم پيام تكراري تو فيلمام ميدم؛ خب خدا و پيغمبر هم پيامشون تكراريه. حالا ديگه به هرسه تامون اهانت ميكنين، منتقداي بيشرف؟ آي مسلمونا كجايين...!"
مجيد مجيدي: «اعتراف میکنم که نگاه اینچنینی و موفقیت و اقبال آنچنانی را وامدار مکتبی هستم که در آستانه رحلت بزرگ پیامدارش رسول گرامی اسلام (ص) هستیم. وامدار پیامبری که از پس قرنها ندایش را میشنوم که فرمود "من مبعوث شدم تا برتریها و مکارم اخلاقی را به اتمام رسانم." وامدار رسول رحمتی که بر نهاد و فطرت پاک انسانی تکیه میکرد و میفرمود "هر انسانی بر فطرت پاک زاده میشود، حتی اگر پدران و مادرانی کافر و مشرک داشته باشد." وامدار پیامبری که نه تنها در عصر خود، که امروز نیز مظلوم و جفادیده است.»
رمزگشايي: هنرمند محترم در اينجا، با شناخت درست «جغرافيا و مكان»، ضمن ايجاد ارتباط مستقيمي بين خودش و خدا و رسولش، اشك مبسوطي از حضار ميگيرد و دلها را آماده مي كند براي مقتل!
مجيد مجيدي: «اگر روزگاری کودکان و دیوانگان سنگش میزدند و دندان و پیشانی مبارکش را میشکستند و در برابر اندیشمندان دور از خدا شاعر و نادانش میخواندند، در جاهلیت نوین نیز مانند جاهلیت اولی داستان تکرار میشود. نابخردان و کودکصفتان با هجو و کاریکاتور با او به ستیز برمیخیزند و اندیشهورزان دنیاطلب ، شاعر و نادانش میخوانند و چون جاهلیت پیشین ، قرآن را "اساطیر الاولین" میدانند.»
رمزگشايي: در اينجا مجيدي در حالي كه به چشمهاي خيس روزنامهنگاران مسلماني كه عمدتا متولد دهه شصت هستند و قادعتا در اين مدت كم وقت چنداني براي خواندن آثار عبدالكريم سروش و نيز ادعاهاي اخير او (چه برسد به آراي متكلمين مسلمان) ندارند، ذل زدهاست، هوار مي زند: "آي چه نشستيد بچهها! اين سروش نامرد داره به تمام مقدساتتون توهين ميكنه. شماها متوجه نيستين ولي من چون با ميزان سن و لانگ شات و تراولينگ و بوم آشنام خوب مي دونم ته حرفاي اين لامصب چيه. اين مرتيكه بيسواد ورداشته پيغمبر رو « شاعر و نادان» خونده و گفته قرآن « اساطیر الاولین» هست. شماها مگه شرف و غيرت ندارين؟"
مجيد مجيدي: «آن روز که جشنواره فیلم دانمارک را به خطر بیحرمتی به پیامبر مهربانی کنار نهادم، بسیاری آن اقدام را سیاسی و حکومتی خواندند.»
رمزگشايي: در اينجا هنرمند بسيار محترم ما، گوشه چشمي هم به صاحبان مجلس دارد و با يادآوري اينكه روزگاري در جشنواره فيلم دانمارك شركت نكرده، با زبان بيزباني اعلام ميكند كه "داداش فدات شم. حالا درسته ما همه اينا رو به خاطر معتقداتمون انجام داديم ولي به قول بچه گفتنيها چي؟ حساب حسابه كاكا برادر. البته قابل شما رو نداره. ها والله...!"
مجيد مجيدي: «در دنیای آلوده امروز کار به جایی رسیده که ارزشها ضدارزش شمرده میشود و ضدارزشها، ارزش. هر عملی چون به مزاج ما خوش نیاید در توهم خویش به جایی منسوبش میکنیم. اگر کسی از اعتقاد و باورش دفاع کند وابسته خوانده میشود و اگر آسوده بنشیند تا به مقدساتش بدترین توهینها و نارواییها صورت گیرد، آزاده است.»
رمزگشايي: در اينجا هنرمند گرامي تمامي سوابق هنري خود را مستقيما به بطن اسلام و ارزشها وصل ميكند و از آن مهمتر، با در نظر گرفتن «جغرافيا و مكان» و روحيه خاص حضار و علايق روزنامه نگاران مسلماني كه نيم ساعت ديگر بايد در خبرگزاريها و روزنامههايي مثل فارس و كيهان باشند، مطالب اخير سروش را «بدترين توهينها» به مقدسات توصيف ميكند. ضمن اينكه باز هم مثل سالهاي گذشته (كه البته متاسفانه در آن زمان هنوز موهبت حمله به سروش را دريافت نكرده بوده!) هرگونه وابستگي خودش به جايي يا كسي يا چيزي تكذيب ميكند.
مجيد مجيدي: «اینجا میگویم که من نه از موضع دفاع از حاکمیت و دولت ـ که میدانید مرا با سیاست و سیاستپیشگی کاری نیست ـ که از موضع یک مسلمان، یک هنرمند پیرو مکتب اهل بیت، انزجار خود را از آنچه یک به اصطلاح روشنفکر گفته است اعلام میکنم و از همه آنان که در مقابل این جفای بینظیر سکوت پیشه کردهاند، گلهمندم.»
رمزگشايي: خب البته متاسفانه هنرمند رنگ آسماني ما، عليرغم آنكه با لانگ شات و بوم و تراولينگ و اين چيزها آشناست، ولي تا به حال وقت اسم متكلمين معتزلي يا انديشمندان معاصر مسلماني مثل محمد اركون و نصر حامد ابوزيد به گوشش نخورده كه بداند «اين جفاي بينظير» چندان هم بينظير نيست و خيليها تا بهحال از انساني بودن كلام وحي سخن گفتهاند و پاسخش را گرفتهاند و آب هم از آب تكان نخوردهاست. ولي مگر قرار است كه هر هنرمندي - به خصوص اگر براي مجوز و سرمايه فيلمهاي بعدياش نيازمند گوشه چشم وزارت ارشاد و نهادهاي دستودلباز خاصي باشد- براي فحش دادن به يك «به اصطلاح روشنفكر» مطالعه خاصي داشته باشد؟ به خصوص آن جلمه آخر كه فقط با يك بار مطالعه ستون ويژه بعضي روزنامهها حتي از طرف جوجه گنجشكها هم قابل صدور است چه رصد به خالق آواز گنجشكها.
مجيد مجيدي: « حالا باید پرسید اگر سیاستپیشه نیستیم، چرا وقتی چند کودکصفت و دیوانهرفتار بیگانه با کاریکاتور به پیامبر ما توهین میکنند آن موج به راه میافتد، اما امروز که از زبان خودی ناپسندترین نسبتها به آن بزرگ و کتاب هدایتش قرآن داده میشود، سکوت همه جا را دربر میگیرد و جز یکی دو صدایی کمجان هیچکس فریاد نمیزند که چرا دوباره از پس قرنها به پیامبر نسبت شاعری میدهند و قرآنش را احساسات شاعرانه و خطاپذیر میخوانند.»
رمزگشايي: اينجا جاي اوج مجلس است و هنرمند ما به سيم آخر ميزند و نعره ميكشد: " آي ملت! چرا وقتي كاريكاتور پيامبر رو مي كشيدن اونجور خون به پا مي كردين، حالا كه اين سروش نامردِ به اصلاح روشنفكر صدهزار برابر توهين بدتري كرده، ساكت نشستين؟ چرا موج راه نمي ندازين؟ چرا كفن نميپوشين؟ چرا قمه نميكشين؟ چرا دماغ نميشكنين؟ شماها فكر مي كنين همين كه دونفر مثل آيت الله سبحاني و دكتر خرمشاهي و حجت الاسلام ايازي جواب اين كافر حربي رو بدن كافيه؟ معلومه كه كافي نيست. بابا ول كنين اين سوسول بازي ها رو. من بيچاره اوندفعه حتي ويزا هم داشتم ولي دانمارك نرفتم، اما شماها دوتا كوكتل مولوتوف هم عرضه ندارين منفجر كنين؟ اينه رسمش؟..."
مجيد مجيدي: «اگر آن روز که روشنفکران مذهبی عصمت و علم غیب ائمه را زیر سئوال بردند و نفی کردند یا مسلمات تاریخی چون غدیر و شهادت حضرت زهرا (س) را افسانه خواندند یا مانند همین قلم منحرف زیارت جامعه کبیره را "مرامنامه شیعه غالی" برشمردند سکوت نمیکردیم، امروز جسارت را به مرحله پیامبر و قرآن نمیرساندند تا علنا پیامبر را فردی عامی و ناآگاه و همسنگ افراد جاهلی بدانند و قرآن، کلام الهی را، محصول بشری بخوانند.»
رمزگشايي: در اينجا سازنده آوازگنجشكها كه سفارش گرفته بوده كلاه ببرد، در اينجا به اين نتيجه ميرسد كه كار از محكمكاري عيب نمي كند و تصميم مي گيرد سر را با كلاه ببرد! در نتيجه علاوه بر مطالبي كه قرار بوده بخواند و در عرض سه هفته، اجرش را ببرد؛ پياز داغ ماجرا را بيشتر ميكند و هر چيزي را كه در خبرنامههاي محرمانه و ستونهاي ويژه مطبوعات خودي بر عليه روشنفكران ديني خوانده و شنيدهاست، همه را ميريزد روي دايره.
مجيد مجيدي: «کسی که ادعای مولویشناسی میکند و برای او بیش از معصومان ارج و اعتبار قائل است، بداند که به حکم مرادش مولوی ،کافر است؛ گرچه قرآن از لب پیغمبر است / هر که گوید حق نگفت آن کافر است. این همه آوازها از شه بود / گرچه از حلقوم عبدالله بود.»
رمزگشايي: گمان نميكنم كه در اين جا هنرمند ارزشگرا و اسلامشناس ما ديگر رمزي به كار برده باشد تا احتياج به گشودنش باشد. همانطور كه همه ما – و به وضوح "خبرنگاران مسلمان" حاضر در انجمن- از اين جملات ميفهميم، آن جناب صاحب «همين قلم منحرف» را به استناد اصولي كه رفقا براي ايشان از مثنوي استخراج كردهاند، كافر ميخواند. مجازات كافر هم كه البته مشخص است. اما اشكالي ندارد، راه دوري نميرود!
ایمیل [email protected]