دراين گفتگو تأکيد فعالين کارگری اساسا بر"تشکل مستقل کارگری" است، بدون توجه به هدف ضداستثماری آن،وتأکيدعباس عبدی نيزاساسا برشفاف ساختن جهت گيری وماهيت هدف مورد نظرخود است تا تشکل.درنزد او روشن کردن هدف وجهت گيری اهميت بيشتری نسبت به خود تشکل دارد: وقتی هدف ازمبارزه عليه استثمارسرمايه داری به مبارزه عليه نارسائی های نظام سرمايه ودرشرايط اخص ما عليه پائين بودن بهره وری ونوع ساختاراقتصادی،به مثابه منشأ درجه اول همه مشکلات تقليل پيداکند،هدفی که اودراين گفتگودنبال می کند،آن گاه شعار تشکل مستقل کارگری امر قابل تحملی می شودوحتا به عنوان نياز ضروری برای مقابله با پائين بودن بهره وری-بخوانيد تشديد نرخ استثمار کارگران- ونيز بعنوان مؤتلفی درمبارزه عليه جناح رقيب،موردتصديق هم قرارمی گيرد.درواقع جدائی تشکل ازمضمون وهدف های راهبردی همواره زمينه رخنه بورژوازی درميان کارگران را فراهم آورده است.کارگران اگرازهمان اول بپذيرند که مبارزه آن ها درچهارچوب مبارزه برای بهبوددستمزدوشرايط بردگی کارصورت می گيرد،درواقع بردگی مزدی خود را پذيرفته اند، امری که خود درتحليل نهائی نشأت گرفته ازتصديق نظم موجود واز تقسيم جامعه به جامعه مدنی ودولت سياسی وقراردادن عرصه اقتصاد ومالکيت درزمره قلمروخصوصی وجامعه باصطلاح مدنی است.
ازسوی ديگرچنان که می دانيم مدت هاست که سؤالاتی هم چون معنا وماهيت تشکل های کارگری،رابطه آن با مبارزه ضدسرمايه داری واين که آيا دفاع از شعارتشکل مستقل- بطورعام-فارغ ازماهيت واهدافش واين که درخدمت کدامين هدف وجهت گيری باشد،به تنهائی می تواند تضمين کننده منافع طبقه کارگر باشديا آن که بدليل خصلت عام ومسکوت ماندن رابطه اش با هدف می تواند مورد بهره برداری بورژوازی قراربگيرد،ازجمله مسائل وچالش هائی هستند که دربين فعالان کارگری مطرح شده اند وتاکنون نيز هزاران صفحه مطلب حول آن ها به نگارش درآمده است. درکناراين مباحثات،خيره شده به واقعيت مبارزه طبقاتی هم اکنون جاری،گاهی بيش ازده ها مطلب می تواند روشنائی لازم را به بسياری ازابهامات موجود وکمک به برطرف ساختن آن ها بيافکند.درواقع مبارزه نظری همواره بايد بتواند معنا ومبنای وجودی خود را درپهنه مبارزات هم اکنون موجود نشان داده وبيان انکشاف و اوضاع واحوال آن باشد وگرنه هنوزاسيرگرداب بحث های تجريدی و فرقه ای بوده ومباحثات خصلت آئينی واسکولاستيک پيدا خواهندکرد.
نگاه به گفتگوی عباس عبدی با ابراهيم مددی وداود رضوی ازفعالان سنديکائی شرکت واحدازهمين منظريعنی بررسی جايگاه سياست درمبارزات جاری-طبقاتی وميزان صحت وسقم خودبسندگی مفاهيم مطرح شده دربالا دارای اهميت است:
اين گفتگوکه توسط دانش آموختگان تحکيم وحدت وبا واسطه گری آن ها ترتيب داده شده است،قبل ازهرچيزپوست اندازی وماهيت عملکرداين تشکل دانشجوئی را درروند تبديل شدن به تشکل هم طراز با ليبراليسم به نمايش می گذارد.دراينجا ديگرحتا ادای سوسيال دموکراسی بی رمق ِادعائی ی هم به چشم نمی خورد.وهمين مسأله افشاء هرچه بيشترمواضع اين جريان درفازجديد دگرديسی خود به مثابه تسمه نقاله لبيرال ها را درراستای انزوای نئوليبراليسم وطنی، به مثابه يکی ازعرصه های مهم مبارزه طبقاتی-سياسی برای نيروهای چپ ومدافعان برپاکردن جامعه عاری ازشکاف واستثمارطبقاتی خاطرنشان می سازد.
ديگرآن که،اين گونه تلاش ها ازيکسو نشاندهده اهميت روزافزون جنبش کارگران و زحمتکشان است که ديگرحتا ليبرال ها نيز نمی توانند آن را ناديده بگيرند وبديهی است برای کنترل وسمت وسوداد به آن.
سه ديگر آن که گفتگوی عباس عبدی نشان می دهد که او بعنوان نماينده هوشيارليبرال ها هدف وجهت گيری مشخصی برای قالب گيری جنبش طبقه کارگررا دنبال می کند. آن ها برای نيل به اين هدف خود بويژه آن بخش ها وعناصری ازجنبش طبقه کارگر را مطمح نظرخويش قرارمی دهند که حامل زمينه های مناسبی برای اعمال چنين نفوذی هستند.
هدف اصلی عبدی دراين گفتگو،جا انداختن اين ايده واهی درميان کارگران است که گويا علت اصلی همه دشواری ها ومصائب طبقه کارگرقبل ازهرچيزبه نحوه ساخت اقتصادی کشورمربوط می شود که موجب پائين بودن بهره وری ولاجرم منشأ هرگونه فقروفلاکت کارگران است.گوئی که افزايش بهره وری نه به معنای تشديد استثماروشکاف طبقاتی بيشتر بلکه به معنای تخصيص ارزش افزوده جديد به کارگران است!بزعم او افزايش بهره وری،هدف مشترک ومحورهمکاری ومبارزه مشترک کارگران وکارفرمايان را تشکيل می دهد و بهمين دليل اين سؤال کاملاانديشيده شده ليبرال ها را دربرابر ابراهيم مددی قرارمی دهد:
"علت پايين بودن دستمزد را چگونه تحليل میکنيد. آيا کارفرما در حال استثمار کارگر است يا اين که خير. البته بسياری معتقد به اين تحليل هستند که ساخت اقتصادی ما موجب بهرهوری پايين است و اين همهچيز را پايين میآورد.از حقوق کارگر تا سود کارخانه و... تحت تاثير همين مسئله هستند. به نظر شما کدام يک از اين ۲ عامل،مسئله مهمتری تلقی میشود؛دستمزد پايين يا ساخت اقتصاد و نظام بهرهوری در ايران؟".
مراد عبدی ازنظام بهره وری و ساخت اقتصادی، دولتی بودن اقتصاد، سوبسيد ها و بيمه ها،وقانون کاری است که فاقد جاذبه وانگيزه های لازم برای ترغيب کارفرمايان است.
البته اگرادعای داشتن درد ومشکلات مشترک جابيفتد،آنگاه مبارزه مشترک عليه پائين بودن بهره وری مضمون عينی مناسبی برای همکاری طبقاتی-همکاری کارگران با دوشندگان خود فراهم می کند وآن را جايگزين بالندگی مبارزه طبقاتی می کند.روشن است که کرخت کردن حس مبارزه طبقاتی وادغام وآميختن آن درمطالبات و"مبارزات بورژوازی ليبرال"،هدف اصلی عبدی و بورژواليبرالهای حامی وی است.
دراين گفتگو متاسفانه ابراهيم مددی وداوودرضوی بجای دفاع ازمنافع طبقه کارگر بدام ريشه يابی های عبدی برای مشکلات کارگری باهدف جايگزين کردن بهبود بهره وری بجای مبارزه طبقاتی عليه نظام سرمايه داری وطبقه بورژوازی می افتند.ازهمين رو دربرابرسؤال عبدی مبنی براين که "اکنون بايد پرسيد که استثمار زمينه فشار بيشتر برکارگر را فراهم میآورد يا توسعه نيافتگی ساخت اقتصادی و تصميمات غلط"؟ چنين پاسخ می دهند:
مددی:"البته میتوان گفت توسعه نيافتگی اقتصادی تاثير بسياری روی متضررشدن کارگر میگذارد. اگر در شرايط اقتصادی ديگری عمل کنيم شايد شرايط بهتری نيز برای کارگران فراهم شود. به عنوان مثال اين مسئله میتواند در رابطه با سياستهای بانکی تاثيرگذار باشد."
عبدی که به دنبال صراحت بيشتری درپاسخ به سؤال خوداست می پرسد، منظورتان اين است که کارفرما هم متضرر میشود؟
مددی: بله. اما عمده فشار همواره روی کارگران است.....
اودرادامه سخن خود،ايجاد تشکل های مستقل را بعنوان اهرم انجام چنين هدفی-جلوگيری ازضررهای ملی- مورد تأکيد قرارمی دهد.
عبدی که با دريافت پاسخ فوق گامی به مقصود خود نزديک ترشده،هم چنان درجستجوی صراحت
يافتن بيشترجهت گيری است:
عبدی: ...در اين مسئله که تشکيلات کارگری میتواند جلوی ضرر را بگيرد شکی نيست. اما سؤال من ناظر برامر ديگری بود.مسئله اين است که آيا فعاليت و تشکيلات کارگری در درجه اول عليه کارفرما است يا عليه سياستهای غلط اقتصادی. البته بسياری اين ۲ را يکی میگيرند که اشتباه است چرا که میبينيم بسياری از صاحبان صنايع هم به اين سيستم اقتصادی معترض هستند. از اين رو پاسخ به سؤال من در واقع جهتگيری کلی تشکيلات کارگری را نشان میدهد...
همانطورکه ملاحظه می کنيد اين گفتگو نشان می دهد که برای عبدی بيش ازآن که نفس مستقل بودن تشکل دارای اهميت باشد،هدف آن تشکل دارای اهميت است.ازنظراواگر مبارزه عليه استثماربه مبارزه عليه سياست های غلط اقتصادی تغييرجهت بدهد،آنگاه نگرانی ازتشکل مستقل،يعنی آنچه که مددی ورضوی مورد تأکيد قرارمی دهند،ديگرنبايد امرنگران کننده ای باشد.بهمين دليل درپی پاسخ به سخنان رضوی مبنی براين که "در تمام دنيا اين بحث را پذيرفتهاند که يک تشکيلات مستقل کارگری که بدون دخالت دولت شکل گرفته باشد، میتواند به کارفرما نيز کمک کند. به نظر من نبود تشکيلات مستقل نتيجه چنين وضعی است که امروز دچار آن هستيم" می گويد:
عبدی: شکی نيست که امروز کارفرما نيز بايد متوجه شده باشد که در نبود تشکيلات مستقل کارگری متضرر میشود چون اين تشکيلات به دنبال تحقق خواستهها و برنامههايی است که سطح بهرهوری را بالا خواهد برد
وقتی گفتگو به اين نقطه می رسد،ظاهرا هردوطرف به توافقی مرضی الطرفين نزديک شده اند:ازيکسو عبدی درکسوت نماينده آگاه ليبرالها،با جلب توافق مخاطب گفتگو حول هدف وجهت گيری تشکلهای کارگری چاشنی خطر چنين تشکلی را بيرون کشيده است و ازسوی ديگرمددی ورضوی به هدف خود مبنی برپذيرش ايجاد "تشکل مستقل" ازدولت رسيده اند. حالامی توان ازفوايد آن صحبت کرد ونمونه همبستگی کارگران وکارفرمايان درچين را مورد سرمشق قرارداد:
رضوی: در صورت تحقق اين امر و حضور تشکيلات فراگير و مستقل، کارگر با آگاهی کار میکند.(بگذريم ازاين که معلوم نيست آقای رضوی اين اطمينان را ازکجا آورده است.چون فراوان ديده شده که کارگران با به کف آوردن سلاح تشکل مستقل آن را دوش بدوش کرده و به شليک هم پرداخته اند!) اما اکنون مشاهده میکنيم که در بنگاهها و مؤسسات دولتی ما کارگر معتقد است همين که سر صبح به محل کار خود آمده،خود به خود وظيفهای که برايش متصور بوده است را انجام داده است.
عبدی: سؤال من در رابطه با اين که مشکل ما در کجاست نيز ناظربر همين بحث بود؛يعنی بيگانگی کارگر با سيستم اقتصادی. البته ممکن است برخی کارگران وضع بهتری به نسبت چين داشته باشند اما آن حس را که کارگر چينی دارد، کارگر ايرانی ندارد. سرمايهداری هم که حتی سود میبرد، فاقد چنين حسی است و...
ابراهيممددی: بله. کارگر چينی بهطور آگاهانه به دستمزد پايين راضی است(بله! رضايت به بردگی طاقت فرسا توسط کارگران چين آنهم بطورآگاهانه وداوطلبانه!).چرا؟چون قصد فتح بازار جهانی را دارد. اگر در ايران هم چنين حسی ايجاد شود يقينا مردم ايران و کارگران ما برای تحقق آن مايه خواهند گذاشت(خوشا به حال آينده کارگران ايران اگرچنين حسی پيداکنند!).سابقه چنين امری هم وجود دارد، مثل ۸ سال جنگ با عراق. اما اکنون به دليل برخی برنامه و سياستهای لرزان فاقد چنين حسی هستيم.
*****
براستی آقای مددی و رضوی درجستجوی دست يابی به کدامين حس هستند؟ حس مبارزه طبقه کارگرعليه نظام استثمار يا يافتن فصل مشترک با بورژوازی باصطلاح بخش خصوصی برای مبارزه جهت اهداف مشترک؟!
***
يک جمع بندی فشرده:
گفتگوی فوق به عنوان برشی ازيک بحث ناظربرمبارزه طبقاتی هم اکنون جاری چه چپز رانشان می دهد؟:
نشان می دهد :
که اولامبارزه برای تشکل يابی را نميتوان بطورمصنوعی ازمبارزه برای هدف و جهت گيری کلی مبارزه طبقه کارگرجداکرد.وگرنه راه برای رخنه بورژوازی هموارمی گردد.
که ثانيا اين مبارزه صرفا درحوزه های خرد و کوچک مطالبات محلی واوليه محبوس نمانده و درابعاد کلان ِ جهت گيری ها هم مطرح است وبهمين دليل بورژوازی بيکارنه نشسته و درتلاش است تاازهم اکنون مهرخود را براهداف طبقه کارگر وازجمله ماهيت وچهارچوب عملکرد تشکل های آن ها بکوبد.
وثالثا تاچه حد تصورات والقاءآت بورژوازی درميان بخشهائی ازکارگران وفعالين آنها درونی شده ومی تواند هم چون افساری برای به بند کشيدن مبارزه طبقاتی عمل بکند
ورابعا تاچه اندازه رهاکردن اين عرصه ها وواگذارکردن صحنه عمل به بورژوازی توسط فعالين کارگری ونيروهای چپ می تواند ميدان را برای تاخت وتاز بورژوازی هموارکند.واين که چگونه مبارزه طبقاتی عليه بورژوازی درهرلحظه آميزه ای جدانشدنی ازمؤلفه های اقتصادی وسياسی ونظری است که لازم است دربسترمبارزه جاری همواره مورد توجه قرارگيرد.
۲۰۰۸-۰۵-۱۵-۲۶-۰۲-۸۷
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com
* گفتگوی دو تن از فعالين سنديکای شرکت واحد وعباس عبدی در سايت کارگری افق روشن و برخی سايت های ديگردرج گرديد.