نسيم هراز - بررسی وضعيت مطبوعات گذشته و مقايسه آن با مطبوعات امروزی - که بيش از نيم قرن فاصله سنی با هم دارند- طبعاً به يک کار تخصصی و کارشناسی نيازمند است. اما میتوان با يک نگاه اجمالی به وضعيت مطبوعات در سالهای پيش از انقلاب و مقايسه آن با شرايط امروز مطبوعات، به بعضی تفاوتها اشاره کرد.
يکی از مهم ترين شاخصهای مطبوعات در گذشته، تغيير شکل و محتوای روزنامهها از حالت پراکنده و غيرحرفهای به شيوهای حرفهای و هماهنگ با مطبوعات دنيای غرب بود. میتوان گفت که تا پيش از دهه چهل، مطبوعات ايران به گونهای شامل اين تقسيمبندی شد:
۱- مطبوعات وابسته به گروههای چپ و راست؛ و به عبارت روشنتر «حزبی»، که فاقد ارزشهای خبری بود.
۲- مطبوعات مستقل از چپ و راست؛ که بيشتر به درج اخبار و گزارشهای روزانه میپرداخت، اما فاقد يک سازمان منسجم و امروزی بود.
۳- مطبوعاتی که نردبانی بودند برای افراد فرصتطلب، به خاطر احراز مقام های دولتی و اغلب پس از رسيدن به هدف از پيش تعيين شده به حالت تعليق در میآمدند.
۴- مطبوعاتی که خاص صبحهای تهران بود و به قصد باجخواهی از مقامات و سرمايهداران و در تيراژ بسيار کم منتشر میشد و هيچ شخصيتی از نيش قلم صاحبانش در امان نبود!
از آغاز دهه چهل، با افزايش تعداد افراد باسواد، گسترش صنايع و ورود کالاهای توليد داخلی به بازار و افزايش درآمدهای نفتی ايران، مطبوعات به تدريج به سوی حرفهای شدن و عدم وابستگی به اين جناح و آن جناح سياسی، گامهای بلندی برداشتند. پيش از آن اکثر نويسندگان، سردبيران و خبرنگاران يا افتخاری در روزنامهها قلم میزدند يا برای تامين معاش، شغل ديگری يدک میکشيدند. طبعاً در دنيای حرفهای مطبوعات ديگر جايی برای قلمزنان افتخاری وجود نداشت. روزنامههای مهم به يک هيات تحريريه حرفهای نياز داشتند تا بتوانند تمام وقت در خدمت روزنامه باشند و با جلب مخاطب عام و افزايش آگهیها، به نوعی استقلال اقتصادی برسند.
در دهه پنجاه تلاشهايی که برای حرفهای شدن مطبوعات صورت گرفت به ثمر نشست. مطبوعات به شکل يک موسسه اقتصادی و درآمدزا تغيير شغل دادند و رقابت - که از مشخصههای اقتصاد آزاد است- بر فضای مطبوعات حاکم شد. رقابت در تمامی عرصهها از جمله در مطبوعات مايه پيشرفت است و مطبوعات گذشته (به خصوص در دهه پنجاه) در تب يک رقابت تند خبری میسوخت. رقابت روزنامههای «اطلاعات» و «کيهان» در آن دوره مثالزدنی بود. خبرنگاران و دبيران و سردبيران در انتظار مطالعه روزنامه رقيب بودند تا ببينند چه خبری از دست داده و کدام خبر را به قول خودشان به روزنامه رقيب زدهاند. متاسفانه در حال حاضر رقابت که میتواند مايه موفقيت روزنامهها در جلب مخاطب باشد و به نفوذ بيشتر روزنامهها در موسسات مختلف يا در ميان مردم بينجامد، کم تر به چشم میخورد.
در گذشته هشتاد درصد يک روزنامه را خبر و گزارش خبری تشکيل میداد و بيست درصد و شايد کم تر از آن به مقالاتی اختصاص میيافت که آن ها هم در پيوند با اخبار روز تهيه و چاپ میشدند. به همين دليل خبر و گزارش از اهميت ويژهای برخوردار بود و حتی روزنامهها در رقابت با راديو و تلويزيون نهتنها مستقيماً خبرنگار به شهرستانها، بلکه به کشورهای خارج اعزام میکردند؛ پديدهای که در شرايط فعلی در مطبوعات موجود کم تر سراغ داريم و خبرنگاران و دبيران روزنامهها به جای توليد مستقيم خبر و گزارش، از توليد خبرگزاریهای دولتی استفاده میکنند. همين پديده در گذشته به عنوان «خبرهای بولتنی» در فضای روزنامهها مورد تحقير قرار میگرفت.
به هر اندازه که خبرنويسی و گزارشنويسی در آن دوره باب بود، در روزنامههای اين دوره مقالهنويسی حرف اول را میزند و به نظر میرسد که اکثريت اعضای تحريريه روزنامهها را مقالهنويسان اشغال کرده باشند تا خبرنگاران! مقالات و گزارشها نيز در گذشته بايد دقيقاً در ارتباط با مسائل روز بود. در حالی که مقالاتی که در روزنامههای امروزی چاپ میشود کم تر با مسائل روز در ارتباط است. به خصوص اين مساله در گزارشنويسی بسيار عادی است. گاهی چهار صفحه در يک روزنامه به چاپ نظريات يک فيلسوف يا جامعهشناس اختصاص میيابد؛ که جای آن در يک مجله اختصاصی فلسفه يا جامعهشناسی است نه در يک روزنامه عام.
در مطبوعات گذشته در انتخاب مطالب و گزارشها مهم ترين اصل، تعداد مخاطبی بود که میتوانست به خود جلب کند. اگر مطلبی کم تر از نصف خوانندگان روزنامه را جلب نمیکرد، سردبير آن را به سطل زباله حواله میداد! اما حالا گاهی چهار صفحه به شرح حال فلان نويسنده يا شاعر يا فيلسوف اختصاص داده میشود که شايد پنج درصد خوانندگان آن روزنامه نامش را هم نشنيده باشند. اختلاف در انتخاب کادرهای تحريری و سردبيری نيز در گذشته و حال بسيار چشمگير است. در گذشته برای احراز مقام سردبيری، غير از شايستگیهای حرفهای، يک سردبير حداقل بايد دهسالی در روزنامه کار کرده و تجربه اندوخته باشد. در حالی که امروز بسيار ديده شده است که افرادی به سردبيری میرسند که حتی سابقه روزنامهنويسی هم ندارند!
يک تفاوت اساسی ديگر که بايد به آن اشاره شود حزبی و جناحی بودن روزنامهها در سالهای اخير است. در حال حاضر ما دو دسته روزنامه داريم: اصولگرا و اصلاحطلب. ولی در جهان تکثرگرای امروز بسياری از افراد و صاحبنظران در يک قالب نمیگنجند و ممکن است عقايدی ابراز کنند يا به مطالعه روزنامهای علاقهمند باشند غيرحزبی و غيرجناحی. در آن صورت اکثريت عظيمی از داشتن يک روزنامه مستقل و غيرحزبی محرومند و روزنامههای حزبی و جناحی به شيوه تفکر و نظرات آن ها وقعی نمیگذارند. از سوی ديگر، حزبی و جناحی بودن روزنامهها سبب شده است که هيچ نوع رقابت خبری و گزارشی در دو گروه روزنامههای ياد شده به چشم نيايد؛ و در نهايت اگر اصلاحطلب باشيد کافی ست يکی از روزنامههای اين گروه را مطالعه کنيد و به اين نتيجه برسيد که نيازی به مطالعه بقيه روزنامههای اصلاحطلب يا اصولگرا نداريد!
گزينشی و جناحی عمل کردن، يک نوع توليت اجباری اخبار است و خوانندگان مطبوعات فقط مجبور به خواندن و آگاهی از مطالب گزينش شده هستند و حق آزادی انتخاب خبر و گزارش از آن ها سلب میشود. جا دارد به چند نکته هم در مقايسه با مطبوعات گذشته و امروز فهرستوار اشاره شود که میتواند نقاط قوت روزنامههای موجود باشد:
۱- تحريريههای مطبوعات گذشته بيشتر مردانه بود. نود درصد يا شايد هم بيشتر کادرها از ميان مردان انتخاب میشد. ولی امروز خانمها جای مطلوبی در مطبوعات حاضر به خود اختصاص دادهاند.
۲- کيفيت چاپ و کاغذ روزنامههای امروزی قابل قياس با مطبوعات پيش از انقلاب نيست؛ که البته يارانههای دولتی بهخصوص در زمينه کاغذ و پيشرفت صنايع چاپ در بيست سال اخير، ياریدهنده بوده است.
۳- در گذشته، چيزی به نام اينترنت وجود نداشت و خبرنگاران و گزارشنويسان مجبور بودند برای آگاهی از سوابق حوادث مورد نظر ساعتها وقت خود را در آرشيو و کتابخانه روزنامهها صرف کنند. اما امروز اينترنت در اختيار هر خبرنگار و گزارشگری است و میتواند به سهولت به مطالب مورد نظرش دسترسی يابد، گرچه اين مساله خبرنگاران و گزارشگران مطبوعات را بيشتر پشتميزنشين کرده است و اين پديده چندان به کار مطبوعات نمیآيد.