چهارشنبه 9 مرداد 1387

بنا بر حق اختلاف، خواست کردهای ايران بجاست، گفتگوی روزنامه آسو در کردستان عراق با ابوالحسن بنی صدر

ابوالحسن بنی صدر
اين رژيم ضد حقوق است. بنا بر اين، در تجاوزش به حقوق انسان، کرد و فارس و سنی و شيعه و... نمی شناسد. اقليت های قومی در حقوق انسان و حقوق ملی با تمامی مردم ايران مساوی هستند و رژيم ايران حق داشتن هويت – که حقی مهم است - را رعايت نمی کند

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

اين مصاحبه توسط بنده کاوان عمر سلامی عضو هيئت تحريريه روزنامه آسو در کردستان عراق با آقای بنی صدر صورت گرفته است.

وضعيت حقوق بشر در ايران؟
* در ايران، حقوق بشر رعايت نمی شود. رژيم ايران در شمار اول کشورهای ضد حقوق بشر است و در سال جاری يکبار ديگر توسط سازمان ملل متحد بخاطر تجاوزهايش به حقوق بشر، محکوم شد . تجاوزهای اين رژيم به حقوق بشر خاص فعالان سياسی نيست . تمامی مردم را محکوم به زندگی در جو سنگين خشونت کرده است : زنان و معلمان و کارگران و دانشجويان و روزنامه نگاران بيشتر از همه قربانيان تجاوز رژيم به حقوق بشر هستند .

به نظر شما آيا حکومت ايران می تواند از وضعيت موجود رها شود؟
* پاسخ پرسش دوم: هرگاه قصد شما از اين پرسش اين باشد که ﺁيا رژيم کنونی يک رژيم طبيعی و پايدار هست يا نه، پاسخ اينست که نه طبيعی است و نه پايدار است . طبيعی نيست زيرا ضد حقوق انسان و حقوق ملی ايرانيان و ضد اسلام و ضد رشد است . پايدار نيست زيرا ايران در موقعيتی است و فرصتی تاريخی را يافته است که به او امکان می دهد شتابان رشد کند و بانی رشد در مردم سالاری در حوزه تمدن اسلامی بگردد .
و هرگاه مقصود شما از «وضعيت موجود»، بحران اتمی و بحران های داخلی و خارجی ديگر است، بايد بگويم که استبداد مافياهای نظامی – مالی کنونی زاده بحران است و در بحران ادامه حيات داده است . دليل ديگر ناپايدار بودن اين رژيم اينست که بحران ساز خود قربانی ﺁن می شود . هرچند تا اين زمان، هر بار بحران را تا شکست ادامه داده و در شکست بدان پايان داده است، اما درست بهمين دليل ، سرانجام قربانی بحرانهائی می شود که می سازد .

در ايران مليتهای متفاوتی زندگی ميکنند. تا چه اندازه حقوق مليتها رعايت شده است؟
* به ترتيبی که در پاسخ به پرسش اول شما خاطر نشان کردم، اين رژيم ضد حقوق است . بنا براين ، در تجاوزش به حقوق انسان، کرد و فارس و سنی و شيعه و... نمی شناسد . اقليت های قومی در حقوق انسان و حقوق ملی با تمامی مردم ايران مساوی هستند . و هرگاه مراد شما حق داشتن هويت است – که حقی مهم است - نه ،اين حق را رعايت نمی کند .

آيا خواست کردهای ايران برحق است؟
* جامعه هائی از نوع جامعه ما نمی بايد يکسان سازی دوران رضاخانی را رويه کنند . غنای فرهنگی ﺁنها در اينست که به گوناگونی ها امکان بدهند بر سه اصل ، يکی اصل اختلاف ( هويت های بطور نسبی نا يکسان ) و حق اشتراک ( اشتراک در اداره جامعه ملی و هدايت سرنوشت کشور ) و حق برابری در حقوق و صلح اجتماعی ، باور شوند . با هم زيستن و با هم رشد کردن، الگوئی می سازد برای تمامی جامعه بشری .
بنا بر اين، بنا بر حق اختلاف ، خواست کردهای ايران بجاست – خاطر نشان کنم که کردها يکی از هفت قوم بانی ايران هستند و در هر جا زندگی کنند، از ديد اين جانب ايرانی بشمار ميروند - توقع ﺁنست که بهمان اندازه خواستار حق اشتراک و حق برابری در حقوق انسان و حقوق ملی متعلق به همه ايرانيان و صلح اجتماعی نيز باشند .

نقش کردها در آينده ايران چگونه است؟
* پاسخ پرسش پنجم شما را در پاسخ به پرسش چهارم دادم . هرگاه جمهور مردم ايران مطمئن شوند که کردها می خواهند بر سه اصل بالا در بنای ايران ﺁزاد و ﺁباد شرکت کنند، ﺁنها نقش مهمی در شتاب گرفتن تحول از استبداد به مردم سالاری و رشد ايرانيان و بلکه در تحول منطقه به مردم سالاريهای توانا به سازمان دادن رشد همآهنگ تمامی منطقه پيدا می کنند .

نظام فدراليسم می تواند نسخه مناسبی برای ايران باشد؟
* هرگاه اصل استقلال بدين معنی پذيرفته و رعايت شود که در سامان بخشيدن به تحول مطلوب در داخل يک کشور، هيچ گروهی نبايد به قدرت خارجی متوسل شود و پای قدرت خارجی را در تحول داخلی باز کند، اداره کشور هيچ مشکلی پيدا نمی کند . به سخن ديگر، هرگاه ايرانيان خود ، بنا بر ﺁن سه اصل، دولت خويش را سازمان دهند و سامان بخشند، فدراليسم نسخه مناسبی می شود . اما اگر روش منطق صوری شود يعنی فدراليسم پوششی باشد برای مراجعه به قدرت خارجی ، زهر کشنده می شود . زيرا يک سبب تمايل شديد به مرکزيت و طولانی شدن عمر استبداد می گردد و يا – بر فرض از ميان برخاستن رژيم بر اثر مداخله نظامی خارجی - ايران را به روزگاری می اندازد که در اواخر دوران قاجار پيدا کرد و امروز کشورهای افغانستان و عراق يافته اند .

نقش احزاب مخالف دولت بخصوص احزاب کرد چگونه است؟
* در ايران امروز، تمايلهای سياسی وجود دارند که زور پرست هستند و از طريق قدرت خارجی، يعنی امريکا، ولو به قيمت گرفتار کردن کشور به جنگ، می خواهند صاحب دولت شوند . اينها بکنار، همه سازمانهای سياسی که به دو اصل استقلال و ﺁزادی معتقد باشند ، از کرد و غير کرد، می بايد با يکديگر به راه تفاهم بروند تا بعنوان ﺁلترناتيو مردم سالار، صاحب نقش بزرگ تحول از استبداد به مردم سالاری شوند . تکرار و تأکيد می کنم که حزب های کرد ، با وفای به اين دو اصل، می توانند ترسها را زايل کنند و شرکت در مبارزه برای ﺁزادی و استقلال و رشد بر ميزان عدالت را همگانی و عمر رژيم استبداد وابسته را کوتاه کنند .

ارزيابی شما از بحران هسته ای ايران؟
* هر بحرانی دو و يا چند طرف دارد . يک طرفه نمی توان بحران ساخت . دو يا چند طرف می بايد به بحران نياز داشته باشند تا بحرانی بتواند ساخته شود . بحران اتمی را مافياهای نظامی – مالی که دولت را در تصرف خود دارند ، به اتفاق ﺁقای بوش و حکومت او بوجود ﺁورده اند . برابر اطلاعات اين جانب، بخش بزرگ دعاوی رژيم دروغ است . حکومت بوش نيز می داند که رژيم مافياها دروغ می گويد . سازمانهای اطلاعاتيش نيز می گويند ۳ تا ۱۰ سال وقت لازم است تا اين رژيم توان توليد سلاح هسته ای را پيدا کند . تا پيش از حکومت بوش، در ايران ، جنبشهای اعتراضی وسعت می گرفتند . از ﺁن پس، هربار که تهديد به محاصره اقتصادی و جنگ جدی شده است، جنبش ها نيز فرو خوابيده اند . با توجه به اين واقعيت است که بخشی از رژيم در پی تشديد بحران و ببار ﺁوردن جنگ است . زيرا می پندارد سلطه اش را بر دولت و جامعه طولانی می کند . پرسش مهم اينست : ﺁيا ﺁقای بوش و حکومت او بقای رژيم کنونی را بسود خود می دانند از اين رو، رويه کنونی را در پيش گرفته اند و يا نادانسته وسيله تحکيم موقعيت رژيم مافياهای نظامی – مالی شده اند ؟

ايران با احمدی نژاد و آينده
* با توجه به پاسخ هايی که به پرسشهای پيشين داده شدند، پاسخ اين پرسش عبارت می شود از :
- از ﺁنجا که ﺁقای احمدی نژاد به تحريک و مسئله سازی اعتياد پيدا کرده است و بدين خاطر مافياهای نظامی – مالی او را رياست جمهوری بخشيده اند، بسا می تواند موجوديت ايران را به خطر اندازد . در حال حاضر، موفق شده است ايران را به انزوا در ﺁورد . کنفرانس ﺁناپوليس که سوريه نيز در ﺁن شرکت کرد، تنها گويای کامل شدن انزوای ايران نيست بلکه گويای امر خطر بار ديگری است و ﺁن اين که از ديد کشورهای منطقه نه اسرائيل بلکه ايران تهديد کننده است . بدين قرار، ادامه رژيم مافياهای نظامی – مالی که ﺁقای احمدی نژاد ﺁلت فعل ﺁنها است ، فردا را بدتر از امروز و پس فردا را بدتر از فردا می کند .
- اما هرگاه مردم ايران توان استبداد شکن خويش را به ياد ﺁورند و به جنبش همگانی روی ﺁورند ، از مافياهای نظامی – مالی خلع يد خواهد کرد . اين مافياها را منحل خواهد کرد و با استقرار مردم سالاری ، فرصت رشد شتاب گير را مغتنم خواهد شمرد . اين جانب خوش بين و اميدوارم که جمهور مردم ايران از مسئوليت خويش ﺁگاه می شوند و به جنبش همگانی روی می ﺁورند .

نظر حضرت عالی در مورد حکومت اقليم کردستان در کردستان عراق چيست؟
* برای اظهار نظر در باره حکومت اقليم کردستان، می بايد اطلاع کافی داشت که اين جانب ندارم . گزارشها و خبرهايی که می خوانم حاکی از ﺁنند که حقوق انسان رعايت نمی شوند ( گزارش رئيس سازمان دفاع از حقوق انسان در کردستان عراق و گزارش ) . وجود دو دستگاه حکومتی و بيشتر ( بارزانی و طالبانی و ديگران ) و نبود مردم سالاری ...
اين جانب نمی خواهم به استناد اين گزارش ها و خبرها ، اظهار نظر کنم . اما از ﺁنجا که ﺁقايان بارزانی و طالبانی را می شناسم ، از اين فرصت استفاده می کنم برای خاطر نشان کردن اين امر که مردمانی که در کشورهای ما زندگی می کنند، نسل بعد از نسل بايد در کنار يکديگر زندگی کنند . روند تحول در جهان سمت و سوئی را ندارد که هر ملت و مليت و قومی بنای زندگی خود را بر تضاد و خصومت با ملت و مليت و قوم ديگر بگذارد . بخصوص در رابطه با يکديگر ، نبايد پای امريکا و هيچ دولتی را به ميان ﺁورد. زيرا زخمی برجا می گذارد که بسا در طول عمر يک نسل هم درمان نپذيرد . پيشنهاد می کنم بر پايه ﺁن سه اصل، در حذف مراجعه به امريکا و... از رابطه خود با عراقی سنی و عراقی شيعه و ترکمن و مسيحی ، پيشقدم شوند . در اداره اقليم نيز حاکميت را از ﺁن جمهور مردم شناسند. مردم سالاری نظامی پايدار است و رشد در ﺁزادی و صلح را ميسر می کند .

نقش جلال طالبانی در عراق
* باز اطلاع اين جانب محدود می شود به ﺁنچه می خوانم . بنا بر ﺁنچه می خوانم، نقش او در ﺁشتی ملی در عراق و شرکت دادن عناصر مختلف جامعه عراقی در دولت ، مثبت است . صميمانه اميدوارم اين اطلاع صحيح باشد. زيرا بسيار مهم است که يک شخصيت کرد در باز سازی عراق بمثابه يک کشور و استقلال جستنش نقش برجسته ای بازی کند . چرا که عراق را نمونه ای خواهد کرد از زندگی بر سه اصل مذکور .

ارزيابی شما از تنشهای ميان ترکيه و حکومت کردستان
* اين امر واقعيت دارد که هر بار مسئله وسيله نزاع بر سر قدرت شد ، سياست دولت تابعی از ﺁن نزاع می شود . جای ترديد نيست که در ترکيه ، ارتش که در سياست سخن ﺁخر را می گفته است، نمی خواهد موقعيت سياسی خود را از دست بدهد . از ين رو، يک روز لائيسيته را دست ﺁويز می کند و روز ديگر ، « شورشيان کرد » را . حکومت ترکيه تحت فشار ارتش است . بنا بر اين ، هرگاه دو طرف ، بر همان سه اصل شوند و نخست بکوشند دموکراسی در ترکيه اساسی استوار بجويد و ﺁنگاه کردهای ترکيه ، حقوق کامل شهروندی را بيابند و از حقوق انسان برخوردار شوند و بنا بر حق اختلاف و حق مشارکت ، در اداره امور خويش و اداره امور ترکيه شرکت کنند، نه تنها مشکل از ميان بر می خيزد ، بلکه ترکيه نيروهای محرکه خود را در رشد بکار می اندازد .

ارزيابی شما از پ. ک. ک.
* هرگاه مقصود شما از فعاليت پ. ک. ک بعنوان مدافع حقوق کردهای ترکيه باشد، پاسخ اينجانب به پرسش شما اينست : اگر ترکيه حقوق اين مردم را رعايت می کرد، محلی برای پيدايش پ.ک.ک پيدا نمی شد . بديهی است که بهترين روش برای مطالبه حقوق ،شرکت جمهور مردم است .
و اگر منظور شما سازماندهی و فکر راهنما و روش اين سازمان است، پاسخ اين جانب به پرسش شما اينست که متناسب با نمايندگی از سوی جامعه کرد ترکيه نيست . در درون و در رابطه با اين جامعه می بايد تحول بنيادی کند.

به نظر شما ايرانيان خواهان نظام مشروطه هستند؟
* نه. زيرا دست کم از انقلاب مشروطيت تا انقلاب ايران در ۱۳۵۷ شمسی ، مردم ايران خواستار استقرار حاکميت جمهور مردم بوده اند .به تعهد ﺁقای خمينی، بهنگام اقامت در فرانسه بر استقرار ولايت جمهور مردم ، هرگاه وفا می شد، در تاريخ دينی و سياسی ايران ، نخستين بار بود که مردم ايران، بر ميزان برابری و برادری و اصول ﺁزادی و استقلال ، حاکميت می جستند . در حال حاضر نيز برای بازيافتن اين حاکميت مبارزه می کنند . نظام جمهوری که مردم ايران خواستار ﺁنند و در انديشه راهنمای انقلاب ايران بازگو شده است، در شکل دولت ( جمهوری يا سلطنتی ) خلاصه نمی شود . بلکه تغيير رابطه ملت با دولت به ترتيبی که دولت تابع اراده ملت شود و بر وفق حقوق انسان و حقوق ملی و موافق سه حق مذکور سازمان بيابد . بازيافتن کرامت و منزلت انسان و باز و تحول پذير شدن نظام اجتماعی ايران به ترتيبی که ، بر ميزان عدالت اجتماعی، هر عضو اين جامعه فرصت و امکان برخورداری از حقوق خويش را بيابد، محتوای جمهوريتی است که مردم ايران در پی استقرار ﺁنند .

برنامه شما برای آينده ايران
* در پاسخ به پرسش چهاردهم و پاسخها به پرسشهای پيشين ، شما را از برنامه خود ﺁگاه کردم . با وجود اين ، يادﺁور می شوم که در دوران مرجع انقلاب ايران، ستون پايه های قدرت را تشخيص و تدابيری را برای جانشين کردن اين ستون پايه ها، با ستون پايه های حقوق ، به اجرا گذاشتم . از آن برنامه در کتابم بنام "خيانت به اميد "که در سايت اينجانب موجودميباشد ، آگاه ميشويد.ترديد ندارم که، با رها نکردن تجربه ای که انقلاب ايران است، استبداد کنونی از ميان بر می خيزد و از ﺁنجا که در طول يک قرن، مردم ايران سه بار دست به جنبش همگانی زدند و در ايجاد يک دولت مردم سالار، بنا بر اين حقوق مدار، ناکام شدند، کار اول، بکار بردن ﺁن تدابير در ايجاد دولت مردم سالار و غير ممکن کردن بازگشت استبداد است .

با تشکر: کاوان عمر سلامی

Copyright: gooya.com 2016