خسرو شميرانی
[email protected]
- جمله ای از قول خامنهای نقل میشد که مضمون آن اين است: برويد جلو، تا جايی که ديگر نشود جلو رفت.
- در وضعيت کنونی که شامل ادامه بحرانها، فشارها، تهديدها و مجازاتها است پذيرش بسته پيشنهادی راه بهتری است.
- از ديد من اين رژيم روشی داشته که در گروگان گيری انجام داده در جنگ هشت ساله انجام داده و حالا هم در بحران هستهای انجام میدهد. روش اين است بحران را تا شکست ادامه میدهد و در لحظه شکست تسليم میشود و بهای آن را از کيسه مردم میپردازد.
هفته گذشته، با ورود علنی علی اکبر ولايتی، مشاور رهبر در امور سياست خارجی، ورقهای پرونده هستهای بار ديگر بُر خوردند. وزير خارجۀ سابق ايران که مذاکرات توقف جنگ ميان ايران و عراق را پس از قطعنامه ۵۹۸ هدايت کرده بود، در مصاحبه با روزنامه جمهوری اسلامی به نوعی مستقيم از جذابيت آخرين بسته پيشنهادی غرب برای جهوری اسلامی سخن گفت. گرچه "تايم" در اين رابطه نوشت: "مشخص نيست که اظهار نظر غيرسمی علی اکبر ولايتی که از سال ۱۹۸۱ تا ۱۹۹۷ وزير خارجه ايران بود را می توان به يک سياست دولتی تعبير کرد يا خير." اما غالب رسانهها و ناظران خارجی از لحن جديد ايران در پرونده هستهای سخن گفتند. برخی از تحليلگران افزايش احتمال حملۀ اسرائيل به ايران را دليل اين چرخش میدانند. گروه ديگری معتقد هستند که لايه اصلی قدرت در جمهوری اسلامی سرانجام به اين نقطه نظر رسيده است که ادامه وضع موجود نمی تواند به نفع حکومت باشد و به اين ترتيب به تغيير سياست سرسختانه پيش مصمم شده است.
در اين بين اما دولتهای آمريکا و اسرائيل و همچنين رسانههای منسوب به محافظهکاران جديد مثل فاکس نيوز با ديده ترديد به مواضع جديد و غير رسمی ايران نگاه کرده و بر نظر خود مبنی بر اينکه جمهوری اسلامی به تلاشهای خود برای توليد بمب اتمی ادامه می دهد، پافشاری می کنند.
شهرگان در اين پيوند با دکتر ابوالحسن بنی صدر، اولين رئيس جمهور ايران گفت وگو کرد. برای اين گفت وگو از ايشان عميقا سپاسگزاريم.
خ.ش
آقای دکتر ابولحسن بنی صدر، به نظر می آيد با توجه به گفتههای اخير آقای ولايتی يک تفاوت کيفی در مواضع هستهای جمهوری اسلامی ايجاد شده است. نظر شما در اين رابطه چيست؟
الان درون آن رژيم دو نظر وجود دارد. يکی از آنها نظر مشترک لاريجانی، رئيس مجلس و احمدی نژاد، رئيس جمهور است و ديگری همان است که ولايتی اعلام کرده. در حالی که لاريجانی بسته پيشنهادی را سراب ناميده، ولايتی نه يک گام که دو گام به سمت مقابل برداشته است. به عبارت ديگر ولايتی در گام اول در باره مواضع جديد صحبت کرده و همزمان رئيس سازمان انرژی اتمی ايران به مجلس رفت و رو به نمايندگان گفت که مذاکره با غرب بزودی شروع می شود.
در مصاحبه طولانی ِ اخير ولايتی که در سه نشريه غربی از جمله ليبراسيون منتشر شد، فقط نظر نمی دهد بلکه اطلاعات جديدی هم ارائه می کند. اطلاع اول اين است که می گويد اقای خامنهای پرونده اتمی را خود در دست گرفته. اين يعنی آقای احمدی نژاد [در پروندۀ هستهای] ديگر کارهای نيست. اطلاع ديگر اينکه، آقای خامنهای برای "کمپروميس"، يعنی معامله، آمادگی دارد. ليبراسيون در اين رابطه نوشته است که بعد از سه سال برای اولين بار يک مقام ايرانی در گفتار خود از کلمه "معامله" استفاده می کند. معامله از اين قرار است که ايران تکنولوژی هستهای را که به آن دست يافته نگه دارد و در محدوده معاهدۀ منع گسترش سلاحهای هستهای اطمينان کافی به غرب بدهد که قصد توليد بمب اتمی را ندارد.
اطلاع سوم اين است که آقای خامنهای با مواضع احمدی نژاد موافق نيست.
اگر آقای خامنهای شخصا گفتههای ولايتی را تکذيب نکند، معنايش اين است که اينها نظرات رهبر رژيم است و با اطلاع وی بيان شدهاست.
اين چيزی است که واقعيتها در حال حاضر بر آن دلالت میکنند اما واقعيت ديگر اين است که اين رژيم مرتبا پشتک وارو می زند و نظرات عوض می شود.
نظر شما در بارۀ بسته پيشنهادی چيست؟ آيا پذيرش آن را در راستای منافع ملی ايران می دانيد؟
میدانيد که من با اصطلاح "منافع ملی" مخالف هستم. برای اينکه اين اصطلاح را قدرت مدارها استفاده میکنند و آنچه منافع خودشان است را منافع ملی می نامند. من ترجيح می دهم از حقوق ملی صحبت کنم. بخشی از اين بسته پيشنهادی وابستگی ايران را به غرب بيشتر می کند. اين همان بخشی است که به تامين سوخت هستهای برای صنايع انرژی هستهای ايران باز می گردد. و اين بخش با حقوق ملی ما سازگار نيست. حالا اين گفته مستقل از آن است که آيا انرژی اتمی برای ايران که دارای منابع ديگر توليد انرژی است مقرون به صرفه است يا نه.
اما در وضعيت کنونی که شامل ادامه بحران ها، فشارها، تهديدها و مجازاتها است راه بهتری است.
يعنی پذيرش بسته راه بهتری است؟
بله! اما فقط به خاطر شرايط کنونی. منظور من اين است که با وجودی که بسته [در دراز مدت] با حقوق ملی همآهنگ نيست، اما در شرايط کنونی پذيرش آن راه بهتری است. ببينيد، وضع کنونی خيلی بد است و پذيرش بسته ايران را از بحران خارج می کند، مجازاتها را متوقف می کند و در نتيجه سطح تنش کاهش پيدا می کند. پس از کاهش تنش، مردم میتوانند برای بدست آوردن آزادیهايی که اين رژيم از آنها گرفته وارد عمل بشوند.
به عبارت ديگر شما خطر حمله آمريکا و اسرائيل را آنقدر قوی تشخيص میدهيد که می گوييد بهتر است بسته را پذيرفت تا از خطر حمله رها شويم. آيا برداشت من درست است؟
من خطر حمله را شديد نمیبينم اما وضعيتی که وجود دارد بدتر از خطر شديد حمله است. به عبارت ديگر الان چندين سال است که ملت در اين تهديد زندگی میکنند. در عين حال سرمايه گذاریها صورت نمیگيرند. فعاليتهای توليدی کاهش پيدا کردهاند، ... و بالاخره جامعه در بلاتکليفی به سر می برد. خارج کردن جامعه از بلا تکليفی، خود يک موفقيت است.
با توجه به داغ شدن بحث حمله، برخی تغيير مواضع ايران را ناشی از ترس از حمله می بينند. نظر شما چيست؟
در اينجا دو نظر وجود دارد. يک نظر معتقد است ديپلماسی موفق شدهاست و نظر ديگر می گويد که اين تهديدها و مجازاتها بودهاند که کار را پيش بردهاست. از ديد من اين رژيم روشی داشته که در گروگانگيری انجام داده، درجنگ هشت ساله انجام داده و حالا هم در بحران هستهای انجام میدهد. روش اين است بحران را تا شکست ادامه دهد و در لحظه شکست تسليم می شود و بهای آن را از کيسه مردم می پردازد.
اين بحران هستهای بدون تهديدهای نظامی هم روزی به شکست میانجاميد زيرا سياستهای رژيم بدون تهديد خارجی هم هميشه به مشکلات کشور ما اضافه کرده است.
اگر بحثی را که شما در رابطه با ترکيب نيروها در هيئت حاکمه ايران ارائه داديد بپذيريم، يک سه گانگی در حکومت بوجود آمده است که ترکيب جديدی است. تا هفتـۀ پيش ما احمدی نژاد و لاريجانی را در کنار رهبری داشتيم اما الان اين دو نفر و نيروهای حامی آنها از يک طرف و بيت رهبری از طرف ديگر، در مقابل هم ايستادهاند. علاوه بر آن نيروهای معتدلتر را داريم که از خاتمی و مجاهدين انقلاب اسلامی تا رفسنجانی در آن می گنجند. آيا با اين نتيجه گيری موافق هستيد؟
همانطور که در ابتدا اشاره کردم معنی حرفهای ولايتی اين است که خامنهای مواضع احمدی نژاد را قبول ندارد و نتيجه اين می شود که، بله يک تحول مهمی رخ دادهاست. جملهای از قول خامنهای نقل می شد که مضمون آن اين است: برويد جلو تا جايی که ديگر نشود جلو رفت.
تاثير ترکيب جديد نيروها درون حکومت ايران، بر انتخابات رياست جمهوری چه خواهد بود؟
سرمقاله ليبراسيون ديروز با اشاره به منابع ايرانی میگويد که به احتمال زياد آقای احمدی نژاد خودش را برای دور دوم کانديدا نخواهد کرد. اين يک تحول مهم است. زيرا تا همين چندی پيش بحث بر اين مبنا بود که آقای خامنهای در دور دوم هم از احمدی نژاد حمايت خواهد کرد و او نيز رئيس جمهور خواهد شد. ليبراسيون معتقد است احمدی نژاد در دور دوم کانديدا نمیشود و خامنهای هم دو نامزد نقد دارد. اين دو قاليباف و لاريجانی هستند. منابع ما در داخل تائيد می کنند که وضع آقای احمدی نژاد خوب نيست اما اطلاع نداريم که آيا او نامزد خواهد شد يا نه. به هر حال به نظر می آيد مافيای مالی نظامی که حامی احمدی نژاد است موقعيتش ضعيفتر شدهاست. دليل آن نيز اين است که جبهه گستردهای در مقابل احمدینژاد و جناح حامی او شکل گرفتهاست. اين جبهه از رفسنجانی و ولايتی تا اصلاح طلبان و خاتمی و کروبی و غيره را شامل می شود.
البته از انجا که در اين رژيم مردم رای واقعی ندارند ممکن است در آخرين لحظه به تصميم جديدی برسند. همانطور که در انتخابات پيشين رخ داد و احمدی نژاد را که تا چند روز جلوتر هيچ کس او را نمی شناخت سرانجام از توی صندوقها بيرون آمد.
آقای دکتر ابوالحسن بنی صدر از شما سپاسگزاريم