سه شنبه 22 مرداد 1387

۲۸ مرداد ۳۲: از افسانه تا واقعیّت (بخش نخست)، علی ميرفطروس

علی ميرفطروس
دورهء ۲۸ ماههء حکومت دکتر مصدّق و خصوصاً رويداد مهـّم ۲۸ مرداد ۳۲ چنان سايهء سنگينی بر حافظهء تاريخی روشنفکران و رهبران سياسی ايران افکند که ـ سرانجام ـ در فضائی از کينه‌ورزی‌ها و عصبیـّت‌ها و افسانه‌سازی‌های سياسی، زمينه‌ساز ِانقلاب اسلامی (بهمن ‌ماه ۱۳۵۷) گرديد

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

«زندگی، کوتاه است، ولی حقيقت، دورتر می‌رود
و بيشتر عُمر می‌کند، بگذار تا حقيقت را بگويم»

* آغاز سلطنت محمد رضا شاه ِجوان (۲۲ ساله) در ۱۳۲۰ با آشوب‌های سياسی و آشفتگی‌های اجتماعی متعدّدی همراه بود بطوری که اين دوره را «عصر ترور و آشوب» ناميده اند.

* با پيروزی انقلاب کمونيستی در روسیّه (اکتبر ۱۹۱۷) و نفوذ حزب توده در ايران، نوعی «تاريخ حزبی» يا «تاريخ ايدئولوژيک» به عنصر عصبـّيت در فرهنگ سياسی ما جان تازه‌ای بخشيد آنچنانکه بخشی از نسل‌هائی که در تاريخ معاصر ايران زيسته‌اند، قربانی نوعی «تاريخ ايدئولوژيک» شده‌اند.


*****

اشاره:

کتاب «دکتر محمّد مصدّق؛آسيب شناسی يک شکست»، اخيراً توسّط انتشارات فرهنگ (کانادا)، در ۴۶۳ صفحه،با جلد سلفون و عکس های متعدّد، منتشر شده است.

اين کتاب، با نگاهی تازه به اسناد و رويدادهای اين دوران،کوشيده است تا روايتی تازه و متفاوت از آنچه که تاکنون «کودتای ۲۸ مرداد ۳۲» ناميده شده، ارائه نمايد.نگاهی به فهرست بلند مطالب*،گستردگی موضوعات و در عين حال ايجاز کتاب را نشان می دهد. يکی از محوری ترين يا مهمّ ترين بخش های اين کتاب، توجهء نويسنده به نيروی حيرت انگيز «سازمان افسران حزب توده» و نقش آن در رويدادهای ۲۵-۲۸ مرداد ۳۲ می باشد (از جمله دستگيری غير منتظرهء سرهنگ نصيری توسّط يکی از اعضای «سازمان افسران حزب توده» بهنگام ابلاغ فرمان شاه مبنی برعزل مصدّق و نيز، تهیّه و تکميل نقشه ها و کروکی های پادگان های مهمّ تهران برای يک کودتای احتمالی) .

نويسنده با استناد به نظرات دکتر سنجابی و ديگران تأکيد می کند که«در ۲۸ مرداد ۳۲ عموم تيپ های ارتش در تهران،به دکتر مصدّق وفادار بودند» و«برای روز ۲۸ مرداد،نه کودتائی برنامه ريزی شده بود و نه – اساساً - مخالفان مصدّق،قادر به اجرای چنين برنامه ای بودند. »،نويسنده سپس ،در بخش ِ «نقش و نقشهء ديگر ِمصدّق در ۲۸ مرداد »، نشان می دهد که دکتر مصدّق - با هوشياری، خِرَدمندی و وطن پرستی بسيار – ضمن خالی کردن ميدان در روز ۲۸ مرداد، انتصاب خواهر زادهء خود (سرتيپ محمّد دفتری) به سِمتِ رئيس شهربانی کل کشور و نيز فرماندار نظامی تهران، و با فراخواندن هواداران خود برای تَرک تهران يا ماندن در خانه های شان در روز ۲۸ مرداد، و يا با عدم درخواست کمکِ مردمی از طريق راديو (با وجود اصرار و پافشاری دکتر فاطمی و ديگر ياران مصدّق)، کوشيد تا ايران را از يک جنگ داخلی برَهانَد و يا از افتادن ايران به چنگ ِ«سپاه عظيم و رزم ديدهء توده ای ها» (بقول بابک امير خسروی) جلوگيری کند و.......
در زير، بخش نخست ديباچهء کتاب «دکتر مصدّق؛ آسيب شناسی يک شکست» را می خوانيم.

***

جنبش عدالتخواهانه و تجدّدطلبانهء ايرانيان با انقلاب مشروطیـّت (۱۹۰۶) خود را تثبيت کرد، امّا اين انقلاب، بخاطر محدودیـّت‌های تاريخی و ضعف نيروهای اجتماعی، نتوانست به برخی از خواست‌ها و آرمان‌های پيشگامان جنبش مشروطه دست يازد، بنابراين در يک مصالحهء سياسی بين نيروهای سنّتی (اشراف، درباريان و روحانيون شيعه) و رهبران و روشنفکران تجدّدخواه، برخی از خواست‌های جنبش مشروطیـّت، تحقّق نيافت.
همسايگی ايران با روسيه و انگليس (از طريق هندوستان) کشور ما را همواره عرصهء کشاکش‌های سياسی و کشمکش‌های اقتصادی اين دو ابَرقدرت بدل ساخته بود و شخصیـّت‌های سياسی جامعه - با توجه به منافع و مصالح خويش ـ گاه طرفدار روسيه و زمانی هوادار انگليس بودند. دولتمردان معدود و مستقلّی نيز که می‌خواستند، تنها بر مصالح ملّی تکيه کنند، چه بسا که در ترس و هراس‌های رايج سياسی، مجبور به صبوری يا سکوت می‌شدند.

انقلاب روسيه (۱۹۱۷) و استقرار حکومت کمونيستی در آن کشور و نيز جنگ جهانی اوّل (۱۹۱۴-۱۹۱۸) تحـّولات جديدی در منطقه پديد آورد و نيروهای نوينی را در عرصهء سياست ايران پديدار ساخت.
رضا شاه که در رقابتِ دو ابَرقدرت روسيهء کمونيست و امپراتوری انگليس با يکديگر، توانسته بود حضور و حاکمیـّت سياسی خود را بر آنان تحميل کند ، باوجود لغو «قرارداد دارسی» (آذرماه ۱۳۱۱) و الغای بسياری از امتيازات مالی، سياسی و حقوقی دولت انگليس در ايران، بخاطر تهديدات نظامی امپراتوری انگليس، در آخرين لحظات نتوانست «مسئلـهء نفت» را پيروزمندانه به پيش بَرَد و لذا، در قرارداد جديد (۱۹۱۳) نيز سلطهء «شرکت نفت انگليس» ـ به عنوان تجسّم عينی استعمار انگليس در ايران ـ ادامه يافت.
رضا شاه در ميان دو سنگ آسياب قدرت‌های روس و انگليس، همانند برخی روشنفکران و رهبران سياسی آن عصر، در رابطه با قدرت نوپای آلمان، راهی برای عزّت و استقلال ايران جستجو می‌کرد، امّا جنگ جهانی دوّم، حملهء نيروهای متّفقين و اشغال ايران (سوم شهريور ۱۳۲۰) و سپس، سقوط رضا شاه و تبعيد وی، ميهن ما را دستخوش بی ثباتی‌های سياسی و بی‌سامانی‌های اجتماعی تازه‌ای ساخت و اگر درايت و کاردانی دولتمرد برجسته‌ای مانند محمد علی فروغی (ذکاء‌الملک) نمی‌بود، چه بسا که نظام سياسی و خصوصاً تمامیـّت ارضی ايران دچار صدمات جبران‌ناپذيری می‌گرديد.

آغاز سلطنت محمد رضا شاهِ جوان (۲۲ ساله) در ۱۳۲۰ با آشوب‌های سياسی و آشفتگی‌های اجتماعی متعدّدی همراه بود، از جمله:
- تقاضای امتياز نفت شمال از طرف دولت شوروی (۱۳۲۳)،
- غائلهء آذربايجان و ماجرای پيشه‌وری (۱۳۲۴)،
- قيام افسران خراسان (۲۵ مرداد ۱۳۲۴)،
- ترور احمد کسروی (۲۰ اسفند ۱۳۲۴)،
- ترور محمد مسعود (۱۳۲۶)،
- سوء قصد به شاه در دانشگاه تهران (۱۵ بهمن ۱۳۲۷)،
- ترور هژير، نخست‌وزير و وزير دربار (۱۳۲۸)،
- ترور احمد دهقان، صاحب امتياز مجلّهء تهران مصـّور (۱۳۲۹)،
- فرار حيرت‌انگيز رهبران حزب توده از زندان (۲۵ آذر ۱۳۲۹)،
- ترور رزم‌آرا، نخست‌وزير (۱۶ اسفند ۱۳۲۹) و غيره......
دکتر محمد علی موحّد ـ بدرستی ـ اين دوره را «عصر ترور و آشوب» ناميده است .
در چنان شرايط ناهنجار و نامتعارفی، دکتر مصدّق با طرح «ملّی کردن صنعت نفت» کوشيد تا نمايندهء آرمان‌های عدالتخواهانه و ضداستعماری مردم ايران در مقابله با «شرکت نفت انگليس» گردد، کارزاری که بقول صاحب‌نظری: «امکان پيروزی در آن، ناچيز بود» .
در واقع، مصدّق قدم به عرصهء آرمان‌ها و آرزوهائی گذاشته بود که تحقّق عملی يا عينی آن‌ها، بسيار بعيد و درازمدت بود چرا که نه مصدّق، نه جبههء ملّی، نه نيروهای هوادار آن و نه ـ خصوصاً ـ ساختار ايلی و روستائی جامعهء ايران، هيچيک، دارای ظرفیـّت‌های لازم برای تحقّق آن آرمان‌ها و آرزوها نبود، هم از اين روست که می‌بينيم، مصدّقِ اصلاح‌طلب و مشروطه‌ خواه در کشاکش‌ها و کشمکش‌های عملی، گاه به سوی «اصلاح» و زمانی بسوی «انقلاب» کشيده می‌شود!
بررسی مباحثات سياسی اين دوران، تأئيد‌کنندهء سخن ناظران و ديپلمات‌های غربی در اين عصر است:
-«مباحثات سياسی در ايران، چيزی جز خشم و هياهوی ذهن‌های توسعه نيافته نيست!»

* * *

در ايران، با وجود سُنـّت ديرپای تاريخ‌نويسی (مانند تاريخ طبری، تاريخ بيهقی، اخبارالطـّوال و غيره) به علّت حملات قبايل مختلف و گُسست‌های متعدّد اجتماعی، تاريخ و تاريخ‌نويسی نيز رو به زوال گذاشت. استيلای ديرپای حکومت‌های قبيله‌ای، نوعی اخلاق و عصبـّيتِ ايلی ـ قبيله‌ای را در جامعهء ما نهادينه کرد . در رفت و آمدها و کشاکش‌های حکومت‌های ايلی، جامعهء ايران از يک عصبـّيت به يک عصبـّيت ديگر پرتاب گرديد. تاريخ اجتماعی و سياسی ايران ـ عموماً ـ بازتاب اين عصبـّيت‌ها و عصبانیـّت‌هاست. اين گذشتهء ايلی ـ قبيله‌ای، روان اجتماعی ما را شکل داده و در عرصهء سياست، هنوز نيز عاملِ مهمی ‌در چگونگی کردارهای ما بشمار می‌رود .
با پيروزی انقلاب کمونيستی در روسيه (اکتبر ۱۹۱۷) و نفوذ حزب توده در ايران، نوعی «تاريخ حزبی» يا «تاريخ ايدئولوژيک» به عنصر عصبـّيت در فرهنگ سياسی ما جان تازه‌ای بخشيد آنچنانکه بخشی از نسل‌هائی که در تاريخ معاصر ايران زيسته‌اند، قربانی نوعی «تاريخ ايدئولوژيک» شده‌اند. در واقع بخش مهمـّی ‌از تاريخ معاصر ايران در سيطره و سيادت تبليغات و تفسيرهای حزب توده، مانند آئينهء شکسته‌ای است که تصاوير کج و معوجی از سياستمداران ايران بدست می دهد. با چنين خصوصیـّتی است که ما به تاريخ و شخصیـّت‌های تاريخی‌مان نگاه می‌کنيم:
«شخصیـّت‌های دلپذير»ِ ما آنچنان پاک و بی‌بديل و بی‌عيب‌اند که تن به «امامان معصوم» می زنند (مانند ميرزا تقی‌خان اميرکبير، دکتر محمد مصدّق و دکتر حسين فاطمی و...)، «شخصیـّت‌های نادلپذير»ِ ما ـ امـّا ـ آنچنان سياه و ناپاک و نابکارند که فاقد هرگونه خصلت انسانی يا عملکرد مثبت اجتماعی می‌باشند (مانند رضاشاه، محمدرضا شاه، قوام‌السلطنه، دکتر مظفّر بقائی، سیـّد حسن تقی‌زاده، رزم آرا، و ...) ما ميراث‌خوارِ يک تاريخ عَصَبی و عَصبانی هستيم و چه بسا که حال و آينده را فدای اين عَصَبـّيت ِ ويرانساز کرده‌ايم.
در چنين فضائی از عـَصبـّيت و احساسات و افسانه‌سازی و افسون، تاريخ عميقاً به تعصّبات سياسی آغشته است و لذا پرداختن ِ منصفانه به زندگی و کارنامهء سياسی دولتمردان معاصر ايران، انصاف و شجاعت اخلاقی فراوانی طلب می کند. به عبارت ديگر، نوشتن دربارهء زندگی و کارنامهء مردان سياسی ايران، کار آسانی نيست و اگر اين مردان سياسی، از همروزگاران ما باشند، دشواری کار، دوچندان می‌شود چرا که بخاطر فقدان فاصله از رويدادها، ذهن و زبان نويسنده ـ چه بسا ـ می‌تواند آغشته به غرض‌ورزی‌ها وتعصّبات سياسی ـ ايدئولوژيک باشد. در اين ميان، زندگی و کارنامهء سياسی دکتر محمّد مصدّق، بيش از هر دولتمرد يا سياستمدار ديگری، موجب بحث‌ها و مجادلات پايان‌ناپذير است. به جرأت می‌توان گفت که بسياری از نوشته‌های موجود در بارهء زندگی و کارنامهء سياسی دکتر مصدّق از هدف اصلی تحقيق ـ يعنی حقيقت‌جوئی و حقيقت‌گوئی ـ دور مانده و به مقالاتی در مدح و منقبت سياسی ـ مذهبی تنـّزل يافته‌اند.

* * *

مصدّق، نظریـّه‌پرداز سياسی نبود و از اين رو، نوشته‌های وی در بارهء استقلال، آزادی و دموکراسی ـ مثلاً در مقايسه با گاندی يا نهرو ـ بسيار اندک است . با اينهمه، با کاوش در نطق‌ها، نوشته‌ها و خصوصاً عملکردهای سياسی مصدّق، می‌‌توان هندسهء فکری يا فلسفهء سياسی وی را ترسيم کرد.
در سال‌های اخير کتاب‌ها و مقالات متعدّدی از سوی محقّقان ايرانی دربارهء دوران کوتاه حکومت دکتر مصدّق منتشر شده‌اند، مانند تحقيقات ارزشمند مصطفی فاتح، منوچهر فرمانفرمائيان، فؤاد روحانی، مصطفی عِلم، فخرالدين عظيمی، محمد علی همايون کاتوزيان، بابک اميرخسروی، جلال متينی، علی رهنما و خصوصاً تحقيق گرانسنگ محمد علی موحـّد .
راگيلبرت رايل (فيلسوف انگليسی) بدرستی می‌گويد: «تاريخ هنگامی آغاز می‌شود که غبار يادها فرونشسته باشد». نگارنده، نه دوران مصدّق را ديده و نه شاهد وقايع منجر به «۲۸ مرداد ۳۲» بوده است، و با اين فاصله از رويدادها، سال‌ها پيش دربارهء مصدّق و دوران حکومت وی به نکاتی اشاره کرده است و اينک با نيم نگاهی به آن نکات و اشارات، در پرتو اسناد نو، ارزيابی نوينی از دوران حکومت مصدّق و جريانات منجر به «۲۸ مرداد ۳۲» ارائه می‌دهد. با چنين ديدگاهی، اگر بپذيريم که هر نسلی بر اساس اسناد و ديدگاه‌های تازه، نگاه تازه‌ای به تاريخ و شخصیـّت‌های تاريخی ميهن خويش می‌افکند، کوشش تازهء ما برای درک و فهم دوران دکتر مصدّق و پيامدهای بعدی آن تا انقلاب اسلامی، شايد خالی از فايده نباشد. نگارنده خود را مديون کوشش‌های همهء کسانی می‌داند که با تحقيقات ارزشمند خويش روشنگر اين دورهء پرابهام بوده‌اند. اگر انگيزه و الهام دوست و استاد بزرگوارم دکتر جلال متينی نمی‌بود، کتاب حاضر نيز صورت تحقيق يا تحقّق نمی يافت.

* * *

ما مردمی ‌هستيم که دوستدار پيروزی‌ها و کاميابی‌های بزرگ و در عين حال آسان هستيم و آنجا که دچار شکست و ناکامی‌ می‌شويم، بجای نگريستن به خويش و درک کمبودها و کم‌کاری‌های خود، متوسـّل به «تئوری توطئه»، «دست انگليسی ها» و «عوامل خارجی»می‌شويم... نمونه‌اش را در دو رويداد بسيار نزديک بهم می‌توان ديد: يکی جريان ۳۰ تير ۱۳۳۱ـ که بعنوان «قيام ملّی» از آن ستايش‌ها می‌کنيم ـ و ديگری: جريان ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است که از آن بعنوان «کودتای انگليسی ـ آمريکائی» نام می بريم.
دورهء ۲۸ ماههء حکومت دکتر مصدّق و خصوصاً رويداد مهـّم ۲۸ مرداد ۳۲ چنان سايهء سنگينی بر حافظهء تاريخی روشنفکران و رهبران سياسی ايران افکند که ـ سرانجام ـ در فضائی از کينه‌ورزی‌ها و عصبیـّت‌ها و افسانه‌سازی‌های سياسی، زمينه‌ساز انقلاب اسلامی (بهمن‌ماه ۱۳۵۷) گرديد، پس شگفت نيست که برجسته‌ترين ياران دکتر مصدّق، در انقلاب ۵۷ و استقرار حکومت آيت‌الله خمينی، نقشی کارساز و حتّی تعيين‌کننده داشته‌اند. به عبارت ديگر: ظهور آيت‌الله خمينی و رویــداد انقلاب اسلامی ِ سال ۵۷ را می‌توان ـ از جمله ـ محصول کينه‌ها و کدورت‌ها و عصبیـّت‌های روشنفکران و رهبران سياسی ايران بعد از ۲۸ مرداد ۳۲ بشمار آورد.
اينکه چرا گفتمان‌ها و شعارهای عرفی (لائيک) روشنفکران انقلاب مشروطه به «چاه ِ ويل ِ» شعارها و گفتمان‌های مشروعه‌طلبان در انقلاب ۵۷ سقوط کردند؟ و يا چگونه روشنفکران ايران در سال ۵۷ از تجدّدگرائی انقلاب مشروطه به تحجـّرگرائی انقلاب مشروعه (اسلامی) تنـّزل نمودند؟... موضوعی است که در پرتو بررسی دوران دکتر مصدّق و آسيب‌شناسی شکست وی، می‌توان به آن پرداخت.
به نظر نويسنده، دکتر مصدّق، پُل انتقال يا ارتباط تجربیـّات تاريخی ملّت ما از انقلاب مشروطیـّت به انقلاب اسلامی ‌است، هم از اين روست که پرداختن به عقايد و عملکردهای سياسی مصدّق می‌تواند به ما برای درک علل تاريخی يا عوامل سياسی انقلاب اسلامی نيز کمک و ياری نمايد.
مصدّق، به عنوان يکی از برجسته‌ترين نمايندگان جنبش مشروطه‌خواهی، ميراث‌خوار کمبودها، ضعف‌ها و محدودیـّت‌های تاريخی جنبش مشروطیـّت نيز بود، بنابراين: «آسيب‌شناسی شکست مصدّق»، آسيب‌شناسی تاريخی شکست ما در مهندسی اجتماعی (به تعبير پوپر ) برای استقرار آزادی و جامعهء مدنی در ايران است. به عبارت ديگر، کارنامهء سياسی دکتر مصدّق، کارنامهء ضعف‌ها، ظرفیـّت‌ها، عصبیـّت‌ها و اشتباهات همهء ما نيز می‌تواند باشد، چرا که دکتر مصدّق بازتاب و باليدهء جامعه‌ای است که در آن، از «قِدّيس» تا «ابليس» از «رَهبری» تا «رهبـُری»، از «سرباز فداکار وطن» تا «سرباز خطاکار وطن» راهی نيست، هم از اين روست که چهره‌های برجسته‌ای چون قوام‌السلطنه، سيد حسن تقی‌زاده، مظفّر بقائی، خليل ملکی، حسين مکـّی و ديگران در ضمير مشکوک‌مان جائی ندارند.
مفهوم «آسيب شناسی» ـ اساساً ـ ناظر بر ضعف‌ها، نارسائی‌ها و اشتباهات است، از اين رو، نويسنده ضمن احترام عميق به شخصیـّت‌های ممتاز تاريخ معاصر ايران، در تحليل خود، از مدح و ثناهای رايج سياسی پرهيز کرده است. به نظر نگارنده: هم رضا شاه، هم محمد رضاشاه، هم قوام‌السلطنه و هم مصدّق، در بلند پروازی‌های مغرورانــهء خويش، ايران را سربلند و آزاد و آباد می خواستند، هر چند که سرانجام، هر يک ـ چونان عقابی بلند پرواز ـ در فضای تنگ محدودیـّت‌ها، ضعف‌ها و اشتباهات، پَر سوختند و «پَر پَر» زدند.

...ادامه دارد
http://www.mirfetros.com

زیــرنويس هـا:
*http://www.mirfetros.com/asibshenasi.html
ـ برای تحقيقی درخشان و مستند به اسناد وزارت امور خارجهء انگليس نگاه کنيد به: صباحی، سياست انگليس و پادشاهی رضاشاه، خصوصاً صص ۷، ۲۲۳-۲۴۷؛ غنی، ايران؛ برآمدن رضا خان، خصوصاً صفحات ۱۶۷-۱۸۳ و ۱۹۸، ۲۱۳، ۲۱۶، ۲۸۲-۲۸۳، ۲۸۹-۲۹۴، ۳۰۵ و...؛ کاتوزيان:
http://goftman.blogfa.com/post-85.aspx
در بارهء «عدم مداخلهء واقعی انگليس» در روی کار آمدن رضاشاه، جان فوران، فهرست بلندی از نظرات محقّقان خارجی را ارائه داده است. نگاه کنيد به: مقاومت شکننده، ص۳۱۸
۲ـ موحـّد، خواب آشفتــهء نفت، ج۱، ص۱۰۹.
۳ـ عظيمی، تجربــهء مصدّق در چشم‌انداز آيندهء ايران، صص۳۰ و۳۱.
۴ـ آبراهاميان، ايران بين دو انقلاب، ص ۱۸۰
۵ـ مفهوم «عصَبـّيت» را از بحث جالب ابن‌خلدون دربارهء پيدايش و زوال دولت‌ها گرفته‌ام. بنظر ابن‌خلدون: عصَبیـّت، ويژگی ذاتی جوامع قبيله‌ای است که با وحشی‌گری و روحیـهء خودکامگی همراه است. نگاه کنيد به: مقدّمهء ابن‌خلدون، صص ۲۴۸، ۲۵۳، ۲۹۴-۲۹۵، ۳۲۷ و...
۶ـ برای گزارشی از هجوم‌های ايلات و عشاير مختلف و استقرار حکومت‌های قبيله‌ای در ايران و تأثيرات روحی و اخلاقی آن‌ها، نگاه کنيد به: ميرفطروس، ملاحظاتی در تاريخ ايران، ۱۹۸۸، بخش نخست.
۷ـ مجموعـهء آثار منتشر شدهء گاندی حدود ۹۰ جلد است و يا گزيدهء نوشته ‌های نهرو ۱۵ جلد می باشد و سخنرانی‌های وی نيز در ۵ جلد جداگانه منتشر شده‌اند. عظيمی: «تأملّی در نگرش سياسی مصدّق»، نگاه نو، شمارهء ۳۶، صص ۸۹-۹۰.
۸ـ نگارنده در معـّرفی و نقد کتاب دکتر جلال متينی: «نگاهی به کارنامـهء سياسی دکتر محمّد مصدّق»، به برخی موضوعات و مضمون‌های تحقيق دکتر محمد علی موحّد (چاپ دوم، ۱۳۸۴) استناد کرده و آنها را در تحقيق حاضر نيز آورده است.
۹- Real, Ragilbert.
۱۰ـ نگاه کنيد به: نشريهء راه آزادی، شمارهء ۳۹، آلمان، بهمن و اسفند ۱۳۷۳؛ فصلنامهء کاوه، شمارهء ۸۲، آلمان، بهار ۱۳۷۵؛ فصلنامهء کاوه، شمارهء ۹۲، زمستان ۷۹؛ نشريهء تلاش، شمارهء ۱۱، آذر- دی ۱۳۸۱؛ نشريهء تلاش، شمارهء ۱۴، خرداد ـ مرداد ۱۳۸۲. مجموعـهء اين «اشارات» در کتاب‌های زير منتشر شده‌اند: گفتگوها، ميرفطروس، آلمان، ۱۹۹۸؛ هفت گفتار، آلمان، ۲۰۰۱؛ برخی منظره‌ها و مناظره‌های فکری در ايران، آلمان، ۲۰۰۴.

***

کتاب «دکتر مصدّق؛...» را به بهای۲۰ يورو =۳۰دلار، از اين مرکز پخش و فروش بخواهيد:

Forough verlag
Jahn Str .24
50676 Koln
Germany
Tel :(221)923 5707

Ketab corp
1419 Westwood Blvd
Los Angeles,CA 90024
U.S.A
Tel :(310)477- 7477

Sarayebamdad
10720 Yonge street
Richmond hill- On
L4C 3C9
CANADA
Tel :(905)780 5947

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به '۲۸ مرداد ۳۲: از افسانه تا واقعیّت (بخش نخست)، علی ميرفطروس' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016