سحر نمازیخواه، كالیفرنیا:این روزها كاندیداتوری مسلمانان در انتخابات آمریكا بیش از پیش توجهها را جلب كرده است. دموكراتها بیش از هر زمان درهای حزب خود را به روی اقلیتها گشودهاند. هنوز زمزمه مسلمان تباری باراك حسین اوباما بر زبانهاست كه نام فریال مصری، زنی مسلمان متولد مكه برای انتخابات كنگره ایالتی كالیفرنیا شنیده میشود. پیش فروش غیر منتظره كتاب فریال مصری كه قرار است آبان امسال توزیع شود نیز بیشتر بر ثقل این توجهات افزوده است؛ كتابی كه حكایت زندگی زنی سعودی در غرب است.
زنی متولد مكه كه اگر زنان همتبارش هنوز در سرزمین آل سعود حتی حق رای ندارند؛ او برخود آمریكاییان پیشی گرفته و در دبیرستان به بچههایشان دموكراسی و ساختار دولت درس میدهد. گویی به نیكی دریافته چگونه از تمامی بازخوردهای منفی پس از 11 سپتامبر نسبت به مسلمانان، توشهای مثبت برگیرد و معبری به سوی تمامی آرزوهایش باز كند. اتاق كارش درست دیوار به دیوار اتاق اوباما در ستاد انتخاباتی دموكراتهاست. شعار انتخاباتیاش نیز هماهنگ با شعار انتخاباتی اوباماست ؛ از ضرورت «تغییر» در سیستم موجود آمریكا میگوید. اما به واقع آیا «تغییر»های پیش روی آمریكا به دست مسلمانانش آغاز خواهد شد؟ همین مهاجرانی كه در اقلیت جامعه میزبان هنوز هم چندان جسارت لب گشودن به بسیاری از تبعیضها ندارند؟ آبان ماه امسال نتایج تمامی این ظن و گمانها از صندوقهای رای بیرون خواهد ریخت و برآیند تمامی تصمیمسازیها و تصمیمگیریها اعلام خواهد كرد آیا جهان پس از این انتخابات با آمریكایی در مسیر نو، یا مانده بر پاشنه پیشین، مواجه خواهد بود.
فریال مصری از آن دسته زنانی است كه وقتی برای شكوه و شكایت صرف نمیكند. حكومت سعود را به چوب خستگی و عصبانیت از ترك وطن به نقد نمیكشد.
محدودیتهای زنان سعودی در زادگاهش را برای فعالیتهای سیاسی و انتخاباتی مرثیه نمیكند. از این سو نیز، بر تبعیضها و نگاههای محافظهكاران آمریكا به مهاجران خرده نمیگیرد و سختیهای سالهای زندگی در مهاجرتش را حتی در كوتاهترین كلامی برجسته نمیكند. تنها، از هر لحظهای برای تحلیل فرصتهای پیش رو بهره میگیرد. از عربستان به مصر، از مصر به انگلیس، و از انگلیس به آمریكا آمده. 40 سال در حركت و هجرت، بسیار به او آموخته. نه فقط از زندگی، كه مقایسه حكومتداریها در كشورهایی كه مدتی ساكنشان بوده ذهن تحلیلگرش را پربار و آماده ورود به عرصه رقابتهای سیاسی كرده است. تنها رقیب او در این دوره انتخابات، اودرا استریكلند، از جمهوریخواهان است. انتخابات كنگره ایالتی كالیفرنیا برای انتخاب 80 نماینده و همزمان با انتخابات ریاست جمهوری این كشور 14 آبان ماه امسال برگزار میشود. آیا فریال مصری كه نخستین نامزد سعودی در تاریخ انتخاباتهای آمریكاست، امسال رای اعتماد برای ورود به كنگره ایالتی را میگیرد؟
مصاحبه را با عنوانی كه برای كتابت انتخاب كردی آغاز كنیم؛ «دموكراسی جویی یك زن متولد سعود». اینكه چطور و چرا این زن سعودی دموكراسی را در دیگر سرزمینها، و نه در سرزمین خودش، تدریس و پیگیری میكند؟
از زمانی كه وارد غرب شدم، چه در انگلستان و چه اینجا در آمریكا، با این پرسش روبهرو بودهام. اینكه «آیا اینقدركه تو فعال هستی، از غربیشدن نشأت گرفته؟». من هم همیشه پاسخ دادهام من آزاد آفریده شدم و عمل من در بطن اعتقاد به آزادیام شكل گرفته است. این «حس» آزادی را كسی به شما نمیدهد. من در مكه، در كنار مسجدالحرام به دنیا آمدهام. مدام مشاهدهگر حج و حجگزاران بودم. اینكه همه زنان در نهایت برابری و آزادگی در كنار مردان در پیشگاه خداوند خود برای حج حاضر میشوند اما به محض پایان مراسم حج، حتی رنگ لباس سفید آنان باز به سیاه بدل میشود و باز به جامعهای مملو از تبعیض جنسیتی باز میگردند. حتی میدیدم زنان قبایل با برابری بیشتری با مردان هستند تا زنان شهر. با این حال باز میدیدم همان زنان شهر با آن نابرابریها قدرت بسیاری در خانواده، بر مردان خانواده و جامعه دارند. این تصاویر همیشه ذهن مرا مشغول میكرد.
خروج شما از عربستان نهایتا بر حسب این جمعبندیها و آگاهانه، یا اتفاقی و به خاطر مهاجرت خانوادهات یا ازدواج بود؟
مادرم مرا برای مدرسه به مصر فرستاد. آنجا هم كه جامعهای با محدودیتها و خصوصیات ویژه خودش بوده... بله. در مصر هم من احساس آزادی بیشتری نكردم. در حقیقت زمانی كه از مصر برای ادامه درسم به انگلیس رفتم، آغاز شوك من بود؛ خروج از یك اكثریت و ورود به جامعه اقلیت؛ جایی كه دیگر مردمش كمتر سراغی از غنای فرهنگ و ثروت كشورم داشتند و من باید برای دفاع از هویتم میجنگیدم. آنجا بود كه متوجه غربی شدم كه به آن وارد شده بودم.
چه چالشهایی مسیرسازت شد؟
اوایل بیشتر عصبانی بودم. اینكه اصلا چرا آنجا آمدهام. جایی كه مردمش چیزی از تمدن و تاریخ غنی ما نمیدانند. آنها چیزی از ما و از اسلام نمیدانند. من با نگاه و اعتقاد و تجربههای مثبت به زیباییهای تاریخ و تمدن اسلامی وارد سرزمینی شده بودم كه نگاهش سراسر منفی به تمام آنچه من در ذهن و تجربه داشتم، بود.
و از آنجا كه ویژگی جمعیت اقلیت نوعی سكوت در مقابل اكثریت است تا زندگی در مهاجرتش را در جامعه میزبان جا بیندازد و پیش ببرد، ترجیح دادی سكوت كنی یا...؟
به عكس. شروع به تقلا كردم. حتی اگر سكوت مسلمانها را میدیدم. به وضوح میدیدم مسلمانها در غرب چطور خود را منزوی كردهاند. حتی بچههایشان در مدارس نسبت به دیگر دانشآموزان ساكت و منزوی هستند؛ نوعی بیعمقی، نوعی ترس.
و این ترس از كجا آمده؟ از رفتار جامعه میزبان؟ از هویت دینی كه دارند؟ از طبیعت در اقلیت بودن؟ یا...
مسلمانان در مهاجرت فراموش میكنند آن هویتی را كه دارند تقویت كنند. به جای آن، گم گشته و بهتزده شروع به جستوجوی هویتی جدید میكنند. فقدان هویت اجتماعی و تلاش برای كسب آن در جامعه میزبان، آنها را از آنچه حقیقتا به آن تعلق داشتند، هر روز دورتر میكند. این همان نقطه به حاشیه رانده شدن و انزواست.
واقعا فكر میكنید تنها نداشتن هویت اجتماعی موجب وارد نشدن مسلمان مهاجر در فعالیتهای سیاسی، مدنی، اجتماعی جامعه میزبان میشود؟ فكر نمیكنید تمرین نداشتنشان و حتی بعضا كمی آشناییشان با برخی مفاهیم و تمرینهای دموكراسی آنها را حتی هراسان از ورود به صحنه فعالیتها نگه میدارد؟ مواجهه با مفاهیمی در جامعه میزبان كه برایشان به نوعی ناشناخته و شكلهای اجرایش جدید است. مثلا زن مسلمانی كه در كشورش یك بار هم رای نداده، و حالا در كشور جدید با واژهها و عملهای جدید مواجه میشود؛ رای دادن، انتخاب كردن، اعتراض كردن، شعار دادن یا حتی همین واژه هویت اجتماعی كه اشاره میكنید...
دموكراسی مشكل بزرگی نیست. دموكراسی، این تابوی غرب، در جامعه مسلمانان موجود است. ترس از ورود به آن است كه مسلمانان را منزوی نگه داشته. وقتی هم تو میترسی نمیتوانی آفریننده باشی. پس پذیرنده آرا، برنامهها و اعمال دیگران میشوی. حتی نگاهی به درون كشورهای اسلامی بكن. یادم هست وقتی در مصر بودم میدیدم كه مردم تلاش میكنند غربی باشند اما نیستند. مدام بین شرقی بودن و میل به غربیگرایی تقلا میكنند و در نهایت در تمرین و عمل مفاهیمی كه میگویی گیج میشوند و بعد میترسند.
دقیقا. چون آنها حتی نمیدانند كدام جامعه آنها را میپذیرد. جامعه خودشان؟ جامعه جدید؟ به نوعی هیچ یك!
بله. ما همیشه در گیجی هستیم. عصاره دموكراسی غربی را گرفتهایم اما بومیاش نكردهایم. از همین رو همیشه چه در جامعه خودمان و چه در جامعه میزبان از «ورود» ترسیدهایم.
و ترس از این ورود از كجاست؟ حكومتهای ما؟ خود مردم ما؟ باورهای ما؟
اینها به تاریخ ما برمیگردد. من معتقدم از پس از علی (ع) ما دیگر موفق به تاسیس و نگهداری یك سیستم درست در اداره كشورهایمان نبودهایم. آشكارا با یك فقدان مواجهیم؛ فقدان سیستم.
با این پیشینه و تمامی ترسها و بیمهایی كه اشاره كردید، در نهایت وضعیت مسلمانان در جامعه غرب چه تصویری به خود میگیرد؟ همین زن مسلمانی كه اكنون روبهروی من نشسته؟
مهاجران ما جایگاه خود را نمیدانند. وقتی به كشور جدید میرسند نمیدانند مسلمان باقی بمانند یا همرنگ جامعه میزبان شوند. هر یك را انتخاب كنند دشواریهای خاص خودش را دارد. اگر هم در میانه دو انتخاب بمانی، همیشه گیج هستی كه در نهایت كدامی.
شما كدام را انتخاب كردید؟
من دفاع از هویتم را انتخاب كردم و همزمان مجراهای ورود به جامعه غربی را فراگرفتم. اتفاقا همان هم نقطه قوتم شد.
به عنوان یك مسلمان راحت در جامعه غربی پذیرفته شدید؟
نه. مثلا اگر یك آمریكایی مسیحی، و نه یك مسلمان مهاجر، بودی، فكر نمیكنی در دوره انتخابات قبلی از اكثریت میزبان بیشتر رای اعتماد میگرفتی؟
این هم نه. چون مسلمان هستم چیزهای جدیدی برای گفتن در این جامعه دارم كه بسیاری میخواهند بشنوند و بدانند. هنوز معتقدم همین مسلمان بودنم نقطه قوت من بوده تا اینجا.
میخواهید بگویید آمریكاییها راحت به شما رای میدهند؟
نه. اتفاقا یك بار یكی از رایدهندگان صریح از من پرسید «چرا من به تویی كه حتی متولد مكه هستی، رای بدهم؟» و میدانی من چه پاسخی دادم؟ گفتم من برای همین كاندیدا شدهام چون حرفها و ایدههای نو دارم و متفاوت از دیگران یا شما سخن خواهم گفت و برنامه خواهم ریخت.
آماری از رای مسلمانان و مسیحیان در دوره انتخابات پیش به خودت دارید؟
اتفاقا آمار رایدهندگان مسلمان به من در دوره قبل بسیار پایین بود. با اینكه من حتی اسمم را عوض نكردم و اسامی ما برای غیر مسلمانان سخت است. در هر سخنرانی و تمامی ملاقاتهای انتخاباتیام هم شفاف میگویم مسلمان و متولد مكه هستم؛ در كلیسا، در كنیسه یا هر سخنرانی دیگر، از تجربههایم در حج و زندگی در مكه میگویم. از دوران زندگی در مكه بسیار آموختم كه با آنها در میان میگذارم.
جالب است كه دقیقا بعد از وقایع 11 سپتامبر هم وارد عرصههای انتخاباتی آمریكا شدید.
بله. اما آگاهی من از تاریخ دین و كشور خودم و نیز تاریخ دین و كشوری كه الان هستم بهترین ابزارم در دفاع از خودم و هویتم بوده و هست.
با همین تواناییها و پشتكاری كه در فعالیتهای سیاسی دارید، یعنی همین فریال مصری، میخواهم دو صحنه را تصور كنید. 1) اگر یك متولد آمریكا بودید و اكنون كاندیدای انتخابات، 2) اگر در عربستان مانده بودید. در كدام زندگی آمال و اهدافتان را بهتر پیگیری میكردید؟
اگر متولد و بومی آمریكا به دنیا میآمدم شاید زودتر به موفقیتهایم میرسیدم اما همیشه یك چیز نداشتم و آن متمایز بودنم بود كه بسیار به آن مفتخرم؛ فردی برآمده از متن دو فرهنگ. چیزی كه به من آگاهی بسیار و نگاهی عمیقتر بخشید. اگر آمریكاییالاصل نیستم و در رقابتها باید بیشتر بجنگم، با افتخار و لذت بیشتری مفهوم واقعی دموكراسی را، آنگونه كه در كتابم هم نوشتهام، پیگیری میكنم. در حقیقت نوعی جنگیدن برای دموكراسی آمریكایی درخود آمریكا! من دموكراسی آمریكایی را در آمریكا متفاوت از یك آمریكایی بومی فهمیدهام و این همان نقطه تمایز من است. اگر هم در عربستان بودم باز باید برای فعالیتهایم به عنوان یك زن بسیار میجنگیدم. هر چند كه در عربستان تمامی سمتها انتصابی است. اساسا هیچ سمتی جنگیدن نمیخواهد. اما زنان در حوزه آموزش، پزشكی، مهندسی بسیار پیشرو هستند.
اجازه بده واقعیتر فرضیهها را تصور كنیم. شاید اگر در عربستان بودید، جنگیدن هم هنوز كافی نبود. به خاطر دارید تلاشهای نادیا بخارجی و حاتونالفصی برای كاندیدا شدن در انتخابات شهری سه سال پیش را؟ یادتان هست حق كاندیداتوری و شركت زنان در آن انتخابات، كه البته میدانم تنها انتخابات عربستان هم هست، بیشتر از یك سال بحث شد كه در قانون هم منعی برای آن ذكر نشده اما در نهایت به جایی نرسید؟
بله. زنان در سیاست نمیتوانند وارد شوند. من هم اگر آنجا بودم فعالیتهای سیاسیام را پیگیری نمیكردم. برای همینهاست كه میگویم هم مهاجرتم و هم آمریكایی نبودنم نقطههای قوت من در این انتخابات شده است.