شنبه 6 مهر 1387

مظلوميت ارتش در نظام ولايت فقيه، ج. پاکنژاد


با ياد و خاطره شهدای جنگ تحميلی بخصوص دلاوران نيروهای سه گانه ارتش


پس از انقلاب، عليرغم اميدی که جنبش عمومی ضد استبداد سلطنتی در بر قراری حق حاکميت مردم و دولتی مردمسالار در ايران ايجاد کرده بود، فرقه ای که بعد ها ساختاری مافيايی يافت، با استفاده ابزاری از دين و بنام روحانيت پس از انقلاب باهمکاری مجموعه ای از نيروها يی که حق حاکميت را از آن مردم نميدانستند و نقشی در اداره امور برای آنها قائل نبودند، وتنها حضور آنها را در صحنه، وسيله ای برای به قدرت رسيدن به حساب می آوردند، با دست زدن به ترفند های گوناگون و بالاخره کودتا، ارکان قدرت را در ايران بدست گرفت و استبداد خشنی را بر مردم ايران حاکم کرد و بر جان و مال و ناموس آنها حاکم شد. از جمله اين ترفند ها، تضعيف ارتش بود که با پيوستن به انقلاب مردم و پس از حمله و تجاوز عراق به ايران، با حماسه آفرينی ها در دفاع از خاک ميهن، به يک ارتش ملی تبديل شد. فرقه يادشده، برآن بود که با جانشين ارتش کردن سپاه پاسداران، سپاه را به عنوان يکی از ارکان استبداد در اختيار داشته باشد.
اين مجموعه، اعم از روحانی و غير روحانی، اصلاح طلب و اصولگرا و... با تمام اختلافاتی که ممکن است بر سر تقسيم قدرت و به تاراج دادن منابع و ثروتهای ملی، از مادی و معنوی، کانی و معدنی، اجتماعی و سياسی در درون خود داشته باشند، در يک چيز مشترکند و آن پيروی از خط و مشی آقای خمينی است و همه خط امامی اند. اما گاه گاهی دسته ای، دسته ديگررا به عدول از خط امام متهم ميکند و آن دسته، به ناچار يا آور ميشود که نه، ما همچنان در آن خط و ربطيم!. يکی از مشخصه های خط امامی ها که وجه مشترکشان با آقای خمينی نيز هست، نقض عهد و قدر ناشناسی و دروغ گويی است. آقای خمينی در آستانه پيروزی انقلاب، متنی را خطاب به امرا و سران ارتش به خط خويش نگاشت و توسط شهيد داريوش فروهر، برای آنها فرستاد. نه تنها به آنها تامين، بلکه قول همکاری داد. وی خطاب به ارتشيان نوشت:

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

۳" ربيع الاول ۹۹
بسم الله الرحمن الرحيم

ارتش معظم ايران، افسران محترم، درجه داران، سربازان، اعزهم الله تعالی
با ابراز احترام، خاطر نشان ميکند از نظر ملت بزرگ ايران، شورای سلطنتی و مجلسين و دولت ناشی از آنها غير قانونی و فاقد اعتبار ملی است و چون ارتش از ملت و ملت از ارتش است، پشتيبانی هر يک از ديگری از وظايف ملی است. لازم است به احترام ملت و رای قاطع آن، ارتش خود را از دولت غاصب بر کنار و اين مطلب را اعلام کند. اينجانب بواسطه رهبری مبتنی بر حکم شرع و آراء اکثريت قريب به اتفاق ملت، دولت موقت را برای تشکيل مجلس مؤسسان و ديگر امور مقدماتی معرفی ميکنم تا ارتش محترم بوظيفه قانونی و ملی خود رفتار نمايد و انشاالله تعالی بناسامانيها و آشفتگی ها خاتمه داده شود. مطمئن باشيد در صورتيکه بوظيفه ملی و قانونی خود عمل نمائيد، ملت و دولت ناشی از آن، در احترام و پشتيبانی شما کوشا خواهد بود. لازم به تذکر نيست که در اين موقع حساس و خطير، اختلاف کلمه موجب انهدام ارکان کشور خواهد شد و همه ما مسئول آن هستيم.
والسلام عليکم. روح الله اموسوی الخمينی"
بنا بر اين نامه، او به ارتشيان اطمينان داد که در صورت عمل به وظيفه قانونی وملی خود، ملت و دولت ناشی از آن، در احترام و پشتيبانی از ارتش کوشا خواهند بود. جز معدودی که در فساد غرق بودند، اکثريت نيروهای ارتش به جنبش مردم پيوستند وطرح کودتا در روز بيست دوم بهمن، با ريختن مردم به خيابانها ونقض قوانين حکومت نظامی از يک سو و نافرمانی ارتشيان و پيوستن آنها به جنبش مردم از ديگر سو، عقيم ماند و رژيم سلطنتی ساقط شد. اما آقای خمينی هنگامی که به قدرت رسيد،خلاف عهد خود، فرمان به دستگيری همراه با محاکمات برق آسا و اعدام تعدادی از آنها داد و در ستاد پياده نظام او در باز سازی استبداد، يعنی حزب جمهوری اسلامی، طرح انحلال ارتش ، آماده و به شورای انقلاب پيشنهاد شد. اين طرح، بر اثر مقاومت سخت رئيس جمهور( آقای بنی صدر )، تصويب نشد. اما آنها از اين کار دست نکشيدند. تشکيل ارتش موازی، يعنی سپاه پاسداران انقلاب و سپس کودتای نوژه اين فرصت را در اختيار استبداد خواهان قرار داد تا با تشکيل دادگاه انقلاب و دادستانی ارتش به رياست ريشهری و دستياران او، به از پاشيدگی ارتش کمر بر بندند. در اين حال و هوا، صدام حسين با چراغ سبز و تشويق آمريکا و با ملاقات ها و توصيه های شاهپور بختيار و چند امير خائن ارتش که با پيروزی انقلاب از ايران فرار کرده بودند، و با خيال باطل پيروزی برق آسا بر ايران انقلابی، ابتدا در ۳۱ شهريور ۱۳۵۹ توسط نيروی هوايی و سپس از چند جبهه زمينی به ايران حمله کرد و آغاز گر جنگی خانمانسوز برای دو کشور ايران وعراق شد.
امروز پس از قريب سی سال و تسلط سپاه و مافيای حاکم برآن، برنيروهای مسلح، مظلوميت ارتش چند برابر شده است و انگار نه انگار که دفاع سلحشورانه و شبانه روزی آنها در آغاز جنگ بود که نيروهای تجاوز گر را زمين گير و سپس به عقب راند. امروز در رسانه های دروغ پرداز و وابسته به نظام ولايت فقيه، مطالبی درج ميشود ونيز افرادی از سلک پاسداران که در آغاز جنگ، از فنون نظامی وجنگی اصلا بهره ای نبرده بودند و بعضا در ادامه جنگ وويرانيهای ناشی از آن مسئوليت بزرگی به گردن دارند، بنام فرماندهان جنگ، در پناه سانسور اظهار نظر هايی ميکنند و دروغ هايی ميگويند که فقط از خط امامی ها بر می آيد و بس!. اما خود اين نوشته ها و گفته ها، حقايقی را نيز بيان ميکند که دروغ گويان را رسوا ميکند:
●به گزارش خبرنگار "ايلنا"، سردار سوداگر، با حضور در نشست هفتگی انصار حزب الله که در محل دفتر اين تشکل برگزار شد،‌ گفت: اساساً‌ همه احکام و فرامين الهی پايه استدلال و برهان دارند و موضوعات دفاع مقدس،‌ايثاروفداکاری نيز پايه استدلال دارند که به آنها می‌‏پردازم. وی ادامه داد: طبيعتاً‌ هر نظامی که بخواهد وارد جنگ با کشوری شود بر طبق فرمولی که از آن به عنوان موازنه قوا نام برده می‌‏شود، يعنی اينکه توان نيروهای خودی چه اندازه است و توان نيروهای مقابل چه اندازه است،عمل می‌‏کند".
" سوداگر با اشاره به اينکه کودتای نوژه در نيمه اول سال ۵۹ به وقوع پيوست، گفت: آمريکا منتظر بود که کار ايران در کودتای نوژه تمام شود و به خاطر اين موضوع عراق را به تعامل دعوت کرد ولی پس از شکست کودتای نوژه، عراق به ايران حمله می‌‏کند. وی با اشاره به وضعيت ارتش ايران در زمان آغاز جنگ گفت:‏ ارتش ايران يک ارتش انقلاب زده و از هم پاشيده بود و برابر دکترين قبل از انقلاب، تمام طرح‌‏ها و برنامه‌‏ها در اختيار امرايی بود که شيوه‌‏های قبل از انقلاب و رژيم شاهنشاهی در ذهنشان بود.
سوداگر با بيان وضعيت سپاه در آغاز جنگ افزود: چون به سپاه گفته بودند شما بايد ۱۰ درصد به صورت نظامی و ۹۰ درصد عقيدتی عمل کنيد،‌ سپاه کارآيی خاصی نداشت و نيروهای بسيجی که مردمی بودند اصلاً آموزش نظامی نديده بودند. ( در نشست هفتگی انصار حزب الله به نقل از ايلنا)"
● "اکنون تابستان ۱۳۶۴ است و سپاه خود را برای اولين عمليات مستقل از ارتش يعنی عمليات فاو آماده می کند. در شرايطی که سپاه چهارمين سال آغاز سازماندهی نظامی خود را پشت سر می گذارد، سازمان رزم، اين نهاد برآمده از انقلاب در سير تحول تدريجی اما شتابناک خود پس از طی مرحله تشکيل گردان های رزمی، تيپ ها و لشگرها به مرحله تشکيل يگان های زمينی، دريايی و هوايی رسيده است.
سپاه پاسداران که در زمان شروع جنگ يک نيروی حداکثر ۳۰ هزار نفری بود و بيشتر در استان های مرزی و مناطق بحرانی مثل استان های کردستان و سيستان و بلوچستان مستقر بود. در سال دوم جنگ به يک روند رشد تصاعدی دست يافت و توانست با تشکيل تيپ های رزمی خود، با کمک ارتش به آزادسازی سرزمين های اشغالی ايران بپردازد. در چنين شرايطی، برخی محافل سياسی با زمزمه های تلخی همچون «سپاه می تواند کار جنگ را يکسره کند ولی نمی کند تا امکانات بيشتری بگيرد» و « فرمانده سپاه به دنبال در دست گرفتن فرماندهی کل نيروهای مسلح است»، فشار روحی مضاعفی را بر فرماندهان سپاه و حضرت امام (ره) وارد می کنند". (به نقل از سايت محسن رضايی)
● خبرگزاری فارس:"برويم سراغ جنگ هشت ساله. به نظر شماعلت اصلی شکست عملیـات کلاسـيک ارتـش در زمان بنی صدر چه بود؟ ناکارآمدی ارتش و اصل انجام عمليات بصورت کلاسيک یــا لـو رفتـن اطﻼعــات؟ شــما فکر می کنيد بنی صدر واقعا به دنبال پيروزی بود يا خودش موجبات شکست را فراهم کرده بود"؟
*"محسن رضايی: اتفاقا بنی صدر دربدر به دنبال يک پيروزی بود. اين شخص اگر يک پيروزی به دست مــی آورد، چنان بر کشور مسلط می شد که شايدهيچ کس نمی توانست او را از جايش تکان بدهد. لــذا ايشــان خيلـی تلاش کرد که بتواند حتی تپه ای کوچک را آزاد کند تا بواسطه آن تبليغاتی انجام دهد.، امــا نتوانسـت. بــنی صـدر بعضاً در خط مقدم جبهه نيز وارد می شـد و بســيار بــه دنبــال پــيروزی بــود.
بنــابراين مشــکل اصــلی، بيشــتر در ساختار فرماندهی و مديريت و تاکتيک ها و روش های جنگ در دوره او بود. تاکتيک هــا و توانـائی هـای نظامـی به کار گرفته شده در زمان بنی صدر قابليت و ظرفيت کافی را برای تغيير موازنة قــوا بـه نفــع ایــران، نداشــت. بنابراين مشکل، بيشتر به ساختارهای نظامی کلاسيک و تفکرات کلاسيک حاکم بـر جنــگ در دوران بـنی صــدر باز می گردد ... در طول جنگ، اين مسأله برای ما ثابت شد که هرگاه ارتش از سپاه جدا شد، شکست خورد يم. ارتــش از ابتــدا تا انتهای جنگ بدون سپاه حتی يک عمليات موفق هم ندارد. حتا عمليات هايی که ارتش با کمک سپاه انجام داده وليکن فرماندهی آن با ارتش بوده است هم شکست خورده. به جز معدودی عملیــات کــه بـزرگ و تعيیــن کننده نبوده اند، اما سپاه عمليات هايی را بدون ارتش انجـام داد و موفــق هـم بـود، مثــل عملیـات کــربلای ۵. درعمليات فاو، ارتش قرار بود از محور شلمچه حمله کند که حمله هم کــرد امــا دوســتان مــی گوينـد در آنجـا تــک پشتيبانی بود.
در اينجا من در پی بيان برتری سپاه بر ارتش نيستم بلکه می خواهم بگويم با تجزيه و تحليل تــاريخ مــی تـوان به حکمت هايی دست يافت مانند اينکه اين کشور را نيروهای انقلابی که در چارچوب افکــار امــام باشــند، مـی توانند بسازند، چه در جنگ و چه در غير جنگ و هرگاه افراد بخواهنـد از افکــار خاصـی پـيروی کننــد، اگــر بهتریــن امکانات را هم داشته باشند، کاری نمی توانند بکنند. حلقه مفقوده ايران نه دموکراسی است و نه آزادی، بلکــه مسأله مديريت و فرماندهی و چگونگی اداره يک موقعيت است".
( از مصاحبه محسن رضايی با خبرگزاری فارس)-
سردار سودا گر و محسن رضايی در اين امر موافق و مشترکند و به حقيقتی اعتراف ميکنند که در آغاز جنگ، سپاه نه از نظر نفرات و نه از نظر تعليمات در حدی نبود که بتواند به تنهايی مقابل تهاجم ارتش منظم و مجهز عراق را سد کند. محسن رضايی دست بالا راگرفته و تعداد آنها را ۳۰ هزار بر آورد کرده که آنها هم در سراسر کشور پراکنده بودند با اين وجود ادعا ميکند که ارتش بدون سپاه هيچ عمليات موفقی نداشت و بنی صدر عليرغم خواستش نتوانست يک تپه را هم آزاد کند. اما شش سال بعد در نوروز سال ۶۵ شمخانی به عنوان يکی از فرماندهان سپاه در سخنرانی که کرد از جمله گفت:"« بسم الله الرحمن الرحيم از حضور براد ران تشکر می کنم. واقعيت اين است که ما بايد ابراز تأسف بکنيم از اينکه امروز که سال هفتم جنگل است و سال ششم جنگ را سپری کرده‌ايم چنين کميته‌ای در جمهوری اسلامی تشکيل شده است. اين کميته شش سال از جنگ عقب است و نظام هم از نظر مقابله تسليحاتی صد سال، طبيعتا مجموعه قطب‌های صنعتی کشور به هر نحوی که شده بايد شش سال بدوند تا انشاءالله بتوانند جبران کنند ......... ......ما پنجاه روز است که از يک کار عادی مهندسی متوقف مانده‌ايم و توان تکان خوردن را نداريم حالا هم اميدوار به اين نيستيم مگر اينکه يک تلاش اساسی، در جهت تامين امکاناتی که می‌تواند جبهه‌های جديدی را برای عراق بسازد، ‌صورت بگيرد. ما هرگزهمين حالا دنبال امکاناتی که نتوانيم بکار بگيريم، نيستيم و در نظر نداريم امکانات جديدی بسازيم که متناسب با امکاناتمان نباشدواقعيت اين است که نمی‌توانيم از تانک خوب استفاده کنيم، اين هم امری طبيعی است چون ما نمی‌خواهيم به قيمت از دست دادن زمان به دنبال ساخت وسايل پيچيده‌ای برويم. بر فرض که تانک تی - ۶۲ را هم بکار بگيريم، عراق تی - ۷۲ دارد که نقطه‌ای می‌زند. اگر از اين تانک غنيمت بگيريم باز اصلا نمی‌توانيم آنرا بکار بگيريم چون تانک که فقط مسئله رانندگيش نيست. اگر ما بخواهيم توان خودمان را فقط متوجه کار کيفی بکنيم زمان را از دست می‌دهيم. در انقلاب نيز فقط در برخورد کمی با دشمن کيفی و زمان ندادن به دشمن است که می‌تواند پيروزی به ما ارمغان آورد......" ( از سخنرانی شمخانی در نوروز ۶۵ به نقل از فارس نيوز).
پس از گذشت ۲۷ سال از آن روزها، هنوز بغض و کينه اين خط امامی ها نسبت به ارتش و آقای بنی صدر که به عنوان فرمانده کل قوا به استعداد و توانايی آنها اعتماد کرده بود فروکش نکرده است. اما حوادث خود بيانگر واقعيت آنچه گذشته است هستند کمی به عقب بر ميگرديم تا با داده ها و واقعيات، گفته ها و نوشته های خط امامی ها را بسنجيم:
● نيروی هوايی عراق در بعد از ظهر ۳۱ شهريور به ترتيب در ساعت يک و چهل و پنج دقيقه توسط ۶ ميگ به فرودگاه اهواز، ساعت دو و دوازده دقيقه با سه ميگ به فرودگاه مهر آباد تهران و ساعت دو و چهل پنج دقيقه به فرودگاه همدان و با سه ميگ به فرودگاه سنندج و با هشت ميگ به فرودگاه تبريز و نيز حملاتی را به اسلام آباد و کرمانشاه انجام داد.
در همان روز و فاصله کمتر از دو ساعت خلبانان شجاع نيروی هوايی به هواپيماهای اف-۴ به پايگاه های الرشيد در جنوب بغداد و شعيبيه در داخل خاک عراق و نزديک مرز آن کشور حمله کردند و خسارات عمده به اين دو پايگاه وارد آورند.
در اول مهر ماه در ستاد ارتش با حضور آقای بنی صدر، رئيس جمهور وفرمانده کل قوا، شهيد فکوری فرمانده نيروی هوايی، عملياتی با نام کمان ۹۹ طراحی و آغاز شد که در طی آن خلبانان نيروی هوايی با ۱۴۰ فروند هواپيما تا دور ترين نقاط در خاک عراق، پيش رفتند و اهداف نظامی از پيش تعيين شده را بمباران کردند. در روزهای ۳ و۴ مهر، ۵۹ فروند از هواپيما های نيروی هوايی ايران مواضع مهم نظامی و برخی تاسيسات نفتی عراق را منهدم کردند. نيروی هوايی عراق از بيم نابودی بيشتر هواپيماهايش در زمين، ناگزير شد تعدادی از هواپيما ها را به فرودگاه الوليد در مرز اردن منتقل نمايد تا از دسترسی شکاريهای ايران در امان باشد. با شناسايی اين عمل توسط هواپيما های شناسايی نيروی هوايی، خلبانان ايرانی توانستند با انجام عمليات سوخت گيری در هوا، خود را به پايگاه الوليد برسانند و در آنجا تعداد زيادی از هواپيما های عراقی را در زمين منهدم نمايند. اين حمله به عنوان حمله H۳ در تاريخ نظامی ايران ثبت شده است.
در حاليکه نيروی زمينی عراق با حمله همه جانبه به پيشروی خود در خاک ايران ادامه ميداد، نيروی زمينی ايران در اثر مداخلات خائنانه خط امامی ها و بخصوص سران حزب جمهوری اسلامی و تصفيه های پی در پی، کار آيی لازم را نداشت و عملا فلج بود، مثلا نزديک به تمام کادر افسری و فنی (۲۷۰ تن) لشگر خوزستان در زندان بودند و تعداد کثيری نيز منفصل خدمت شده بودند. بنا بر بر آورد، فرماندهی نيروی زمينی، توان رزمی و آمادگی نيروی زمينی در آن زمان ۱۰ درصد بود. خلبانان، مهندسين، افسران و تمامی کادر نيروی هوايی يکی از شگفتی های عمليات نظامی را آفريدند و از طريق هوا مانع پيشروی بيشتر نيروهای عراق شدند. چنانکه دزفول را که با سقوطش، خوزستان به تصرف عراق در می آمد، از سقوط نجات دادند. هنوز خلبانان شجاع که در آن عمليات شرکت کردند هستند تا شهادت بدهند که در آن شب آقای بنی صدر در جمع آنها حضور يافت و با يادآوری داستان رستم و اشکبوس، آنها را رستمی خواند که بايد به نجات وطن بشتابند و سپس دستجعی در حالی که اشک در چشم داشتند سرود ای ايران را خواندند وخلبانان نيروی هوايی با پرواز های مکرر حماسه آفريدند و دزفول سقوط نکرد. با شکست نيروی دريايی عراق از نيروی دريايی ايران، ارتش ايران بر خليج فارس نيز تسلط يافت.
«اما در رابطه با نيروی زمينی ارتش ايران، اين نيرو با پشتيبانی نيروی هوايی و هوانيروز، پس از متوقف کردن پيشروی ارتش عراق در جبهه جنوب، سريعا موفق به بازسازی، پيش بينی های عملياتی و باز سازی شد. بدين ترتيب تا اواسط اسفند ۵۹، يگانهای پياده زرهی از يگانهای لشگر ۷۷ خراسان، لشگر ۲۱ حمزه، لشگر ۱۶ قزوين، گروه رزمی زرهی شيراز و تيپ های خرم آباد و همدان و ... بطور گسترده برای مرحله بيرون راندن دشمن متجاوز، در جبهه جنوب مستقر شده بودند.
بدنبال موفقيت های تاکتيک های تدافعی ارتش ايران و نقش برتر نيروی هوايی و دريايی در اين مرحله، سپاه پاسداران هم تحت مديريت و طرح عملياتی ارتش در رابطه با گردان ۱۶۳ از تيپ يک لشگر۷۷ خراسان عمل می کرد. طرح ريزی و اجرای عمليات نظامی از اين مقطع تا آزاد سازی خرمشهر يعنی حدود ۱۵ – ۱۴ ماه به شرح زير بوده است:
عمليات شکستن محاصره آبادان( آزاد سازی ۲۰۰ کيلومتر مربع در شمال آبادان که ارتش عراق با عبور از رودخانه کارون در ماه اول آغاز جنگ اشغال کرده بود). عمليات طريقه القدس(آزاد سازی بستان و تنگه چزابه) عمليات فتح المبين( آزاد سازی شوش دانيال، و دشت عباس) عمليات بيت المقدس(آزاد سازی خرمشهر در ۳ خرداد ۶۱) سپاه پاسداران در آن دوره جنگ، در مجموع نيروهای محدودی را در مقايسه با ارتش تشکيل ميداد. اگر چه سپاه پاسداران و بسيج تا مقطع فتح خرمشهر تحت مديريت و طرح های عمليات نظامی فرماندهان ارتش عمل ميکرده است ولی شورای مرکزی فرماندهان سپاه پاسداران همواره تلاش داشت تا مسئوليت فرماندهی در جنگ را از دست ارتش خارج کند. هدفی که سر انجام با پشتيبانی آقای خمينی پس از فتح خرمشهر و با ورود به خاک عراق عملی شد.»
( تحقيقی در باره تاريخ انقلاب ايران، نوشته حميد احمدی ،جلد دوم).
در تاريخ ۲۳ خرداد ۱۳۶۰ بعد از بر کناری بنی صدر از فرماندهی کل قوا، شهيد فلاحی در کنفرانس مطبوعاتی شرکت کرد:
" .... وی در پاسخ به سئوال ديگری که چه مقدار از خاک ايران از اشغال نيروهای بعثی خارج شده است گفت : حدود ۴۵ درصد از سرزمينهای اشغالی را پس گرفته ايم که ۱۵ درصد ديگر زمينهايی است که قابل سکونت نمی باشد لذا فقط ۴۰ درصد زمينهای اشغالی هنوز در دست نيروهای مهاجم است. وی افزود از منطقه سومار در کرمانشاه تا نزديک مهران، نيروهای ما روی مرز قرارداد ۱۹۷۵ می باشند. وی بيان کرد آرمان بنی صدر باز پس گرفتن زمينهای مادری ما بود".( روزنامه کيهان ۲۳ خرداد ۱۳۶۰)
محسن رضايی از سويی ميگويد سپاه پاسداران که در زمان شروع جنگ يک نيروی حداکثر ۳۰ هزار نفری بود و بيشتر در استان های مرزی و مناطق بحرانی مثل استان های کردستان و سيستان و بلوچستان مستقر بود، در سال دوم جنگ به يک روند رشد تصاعدی دست يافت و توانست با تشکيل تيپ های رزمی خود، با کمک ارتش به آزادسازی سرزمين های اشغالی ايران بپردازد و از ديگر سو مدعی ميشود ارتش هيچ عمليات موفقی در آزاد سازی نداشت، پس اين سرزمينها را (قريب به ۶۰ درصد از مناطق اشغالی) چه کسانی و چگونه آزاد کرده بودند؟ چگونه است که شمخانی اعتراف ميکند که پس از شش سال از شروع جنگ هنوز از استفاده از تانک عاجز بودند، اما بهترين جوانان وطن را بدون کمترين آموزشها به جبهه ها فرستادند و به کشتن دادند. حتا دانش آموزان دبستانی را از کلاسهای درس و دسته دسته به جبهه فرستادند و حق اين است که او و امثال او و آقايان خامنه ای و رفسنجانی و.... که معتقد بودند نصف ايران از دست برود بهتر است از اين که بنی صدر پيروز شود، توضيح دهند چطور شد که در خرداد ۶۰، صدام پيشنهاد صلح هيئت کشورهای عدم تعهد را که در شورای عالی دفاع ايران تصحيح و تصويب شده بود و به تائيد آقای خمينی هم رسيده بود، پذيرفت اما حضرات خط امامی در آستانه بازگشت هيئت به ايران با تماسی که از سوی نخست وزير، رجايی با وزير خارجه کوبا گرفته شد و از آنها خواست که فعلا نيايند، مانع از صلح شدند و جنگ را ادامه دادند؟ اگر تاکتيک ها و توانايی های نظامی و فرماندهی بنی صدر و طرح های ارتش ناموفق بود چگونه است که ۹ ماه پس از تجاووز عراق قريب به ۶۰ در صد از زمينهای اشغالی آزاد ميشود، اما در فرماندهی شما ها جنگ هشت سال ادامه يافت و خسارات جانی و مالی بسيار ببار آورد و عاقبت هم با خوردن جام زهر توسط آقای خمينی، آن هم در حاليکه هنوز ارتش متجاوز بخش هايی از خاک ايران را در اختيار داشت، به پذيرش قطعنامه انجاميد؟ چه توجيهی جز درستی فرماندهی عمليات و طرح ها و پيروزی های نيروهای مسلح ايران و شکست نيروهای نظامی عراق در آن ۹ ماه برای عقيم ماندن طرح صدام برای تجزيه ايران و ناچاری او در پذيرش پيشنهاد کشورهای عدم تعهد و قدرت طلبی و خود خواهی ملاتاريا( فرقه خط امامی) برای ادامه جنگ و اين خيانت ميتوان جست؟
اما حقيقت اين است که خط امامی ها از همان ابتدای جنگ بنا را بر استفاده از جنگ برای به تحليل بردن ارتش و برکشيدن سپاه و جانشين ارتش کردن آن گذاشتند. در همان نخستين هفته های جنگ، مسئله عدم اعتماد به فرماندهان ارتش را در حضور آقای خمينی بيان کردند. آقای بنی صدر در روزها بر رئيس جمهور چگونه ميگذرد در ياد داشت روز ۱۵ مهر ماه ۱۳۵۹ در روزنامه انقلاب اسلامی چنين مينويسد:
« گزارشهای کتبی تهيه کرده بودند و در حضور امام نيز گفته بودند، در حضور فرماندهان ارتش هم گفته بودند. وقتی همه شان در حضور امام بودند، گفتند که ما به فرماندهان ارتش اعتماد نداريم. گزارش نوشته بودند که ما به فرماندهان ارتش اعتماد نداريم. گزارش نوشته بودند که ارتش در همان روزهای اول شکست ميخورد. بنا بر اين راه ديگری( جنگ چريکی) پيشنهاد کرده بودند »
و همچنين در نامه ای که در تاريخ ۲۵ خرداد ۵۹ به آقای خمينی نوشت، ضمن بر شمردن تدارک توطئه ها ی گسترده و بحرانهای موجود در سراسر ايران و احتمال جنگ و تمرکز نيروهای عراقی در مرز، ياد آور شد:
« همزمان با اين تدارک گسترده، تهيه گزارش برای القا و بی اعتمادی به ارتش شروع شد و متاسفانه فرياد و استغاثه اينجانب موثر نيفتاد و امروز بار ديگر آثار بی نظمی و سقوط روحيه دوباره در ارتش روز بروز ظاهر تر ميشود و شخصی کردن نظارت بار ديگر سلسله مراتب و محيط نظم را ازبين می برد»
سخنان امروز سردار غلامعلی رشيد، در گفتگو با فارس نيوز، بيانگر جو آن دوره و نظر خط امامی ها در باره ارتش است:
« غلامعلی رشيد:ارتش در روزهای پايانی پيروزی انقلاب اسلامی اعلاميه ای صادر کرد و نسبت به انقلاب اعلام بی طرفی کرد و به انقلاب نپيوست و گفت نه با شاه هستيم و نه با امام. البته در اين بين افسران شجاع و فهميده و انقلابی ارتش بودند که تلاش می کردند درون ارتش به لحاظ فکری انقلابی ايجاد کنند، اما اين امر به راحتی امکان نمی پذيرفت چرا که طاغوت۳۰-۲۰ سال روی ساختار آن سرمايه گذاری کرده بود.... . ما دچار يک عقب ماندگی ۶-۵ ماهه با آلودگی های درونی بوديم. ارتشی که بخواهد کودتا کند معلوم است که سر مرز نمی رود و در پس پرده چنين ماجراهايی وجود دارد.....»
و نيز در بحبوحه جنگ، آقای رجايی نخست وزير در مسجد سپهسالار(مطهری) در يک سخنرانی که ارتشيان نيز حضور داشتند گفته بود: " پيروزی ای که اين ارتش بدست بياورد را نمی خواهيم".
و ياد آوری ميکنم که، سران حزب جمهوری در حضور حسين خمينی گفته بودند، نصف ايران برود بهتر از آن است که بنی صدر پيروز بشود وهمچنين در حضور آقای خمينی گفته بودند که اگر او- بنی صدر- پيروز بشود، سوار بر تانک به تهران می آيد و چنان محبوب ميشود که ديگر شما هم حريف او نخواهيد شد. بايد تا فرصت از دست نرفته، کلک او را بکنيد. می بينيم که امروز محسن رضايی همان ادعا را تکرار ميکند.

[email protected]

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'مظلوميت ارتش در نظام ولايت فقيه، ج. پاکنژاد' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016