آقای خمينی از زمانی که وسوسه قدرت و شاه شدن بر او غلبه کرد و بر آن شد تا راه آزادی و در خدمت مردم بودن را رها سازد و ديکتاتوری پيشه کند، بسان تمامی معتادان، که همواره اعتياد خود را منکر ميشوند، او نيز اعتياد خود به قدرت را منکر ميشد و به هشدار ها که در اين مورد به او داده ميشدند نه تنها بی توجه بود، بلکه اغلب هشدار دهندگان را مورد عتاب نيز قرار ميداد . کم کم ناصحان صالح را دفع و ناکسان چاپلوس را جذب کرد. قدرت قانون خود را دارد وبه جويندگانش تحميل ميکند.هر نقد، حتی سازنده را بر نميتابد.
آقای خمينی کسانی را ميخواست که عطش قدرت او را بر طرف سازند و در خدمت اميال او باشند. برای خود حق ويژه تا تعطيلی نماز و روزه، حتی توحيد قائل بود و برای استقرار ولايت مطلقه اش، جانيان خونريز و فاسدان را بر جان و مال مردم حاکم کرد و آنان را " سربازان " با نام و بی نام امام زمان خواند تا با سوء استفاده از اعتقادات دينی و قلبی مردم ايران، برای مجريان قدرتمداری و استقرار ولايت مطلقه خويش، مشروعيت نداشته را کسب نمايد . متا سفانه نهاد هايی که لزومی بر وجود آنها نبود پس از انقلاب تشکيل شدند که به تصرف اين "سر بازان" در آمدند و در خدمت استبداد شدند.اين افراد که غالبا از مخالفان و دشمنان نهضت ملی ايران و رهبر آن دکتر محمد مصدق و از موافقان و دوستداران کاشانی و بهبهانی و فدائيان اسلام و ديگر عناصری از گروه بقايی مثل حسن آيت و ... بودند، باندی را تشکيل دادند که بر خود نام خط "امام" را نهاد و"امام"( آقای خمينی) سرمست از قدرت پرستی و کسب آن چون بدانها نياز داشت لذا دست آنها را برای تجاوز به حقوق مردم باز گذاشت.بريدن از مردم و استبداد پيشه کردن نيازمند ابزار و وسايل خود از جمله امکانات مالی است، خط امامی ها از همان ابتدا در تدارک اين کار شدند. حسن آيت پيشنهاد اصلی در قانون اساسی مبنی بر ولايت فقيه را در مجلس خبرگان بررسی قانون اساسی مطرح کرد که به امضای آقای منتظری( که اعتراض او به برخی بی عدالتی ها اورا نيز مورد غضب ولی فقيه کرد) و چند نفر ديگر رسيده بود. با کنار گذاشته شدن پيش نويس قانون اساسی که حاکميت مردم را در بر داشت و تصويب قانون اساسی جديد و سپس با تقلب در انتخابات مجلس شورای ملی و حضور گسترده خط امامی ها در مجلس و تغيير نام آن از شورای ملی به مجلس شورای اسلامی و تائيد آقای خمينی بر اين اعمال، گام های ديگر عليه حاکميت مردم برداشته شد. بنياد های مالی خرد و کلان در اختيار افراد اين باند قرار گرفت( از جمله بنياد پهلوی که ابتدا بنياد علوی و سپس امام شد ) اما استبداديون، در اين کار خود، جانبداران استقلال و آزادی را مزاحم خود ميديدند. نگاهی به کتاب نامه های آقای بنی صدر به آقای خمينی، تقابل اين دو خط را به خوبی نشان ميدهد. با کودتا عليه آقای بنی صدر و خروج او از حاکميت، خط امامی ها که خود چندين گرايش بودند چاره ادامه کارو استقراراستبداد ولايی را در دو بعد خارجی: در زد و بند با بيگانگان، حتی اسرائيل و در داخل: فرو کردن هر چه بيشتر چنگال خود در بدنه اقتصادی کشور و تقسيم غنائم – ثروتهای ملی- و گسترش اختناق وتحديد آزادی های فردی و اجتماعی يافتند و بدان اقدام کردند. افرادی چون هاشمی رفسنجانی، موسوی اردبيلی، علی خامنه ای، عسگر اولادی، بادامچيان، هادی غفاری، بهزاد نبوی،رفيق دوست، محسن رضايی، مهندس موسوی، مهدی کروبی و... و حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی و اعضای ريز و درشت موئتلفه( که امروز يا اصلاح طلبند ويا اصول گرا ويا گاه در هردو جناح) از همان ابتدا رشته کار را بدست گرفتند و رشته های خود را تنيدند و هر کدام باند خود را تشکيل دادند و نيز به اين امر واقف بودند که بايد از ديگری برای روز مبادا به اندازه کافی آتو( مدرک) جمع آوری کرد و دم گاوی در دست داشت . از خرداد شصت بدين سو، قدرت و حاکميت در ايران در دست اين باندها در گردش بوده است و هر کدام به نوبت در خيانتها و جناياتی که ملت ايران قربانی آن بوده است، نقش داشته اند ولی عمدتا در تمام اين سالها عوامل خارجی را در نابسامانی ها و ناهنجاريها که کشور ايران را دچار آن کرده اند دخيل ميدانستند. اکنون پس از قريب سی سال، سرداران و افرادی از سپاه و بسيج که در آن جنايت ها و خيانت ها دخيل بودندوامروز مدعيند و سهم خود از قدرت را به جد طلب مينمايند و حضور آقا زاده های کوچک و بزرگ ، مافيای خط امامی ها زاد و ولد کرده و سهم خواهی و رقابت بر سر غارت ثروتهای ملی دعوای آنها را آشکار تر ساخته است. سخنان آقای احمدی نژاد در قم وفرياد او از دست مافياهايی که اقتصاد و نفت و بانک های کشور را در اختيار دارند گويای فصل جديدی از روابط بين خط امامی ها است . اين برای اولين بار است که رئيس جمهور نظام که خود به همت مافياهای نظامی مالی بدين پست گمارده شده است، به صدای بلند فرياد ميزند دولتی که او و خامنه ای و مداحانشان برگزيده امام زمان ميخواندند و مدعی بودند ليست وزرای آن به روئيت آن حضرت رسيده است، بازيچه و آلتی در دست مافياها يی است که حتی بالاترين مرجع اجرائی کشور جرات ندارد نامشان را ببرد و مردم بسان مسابقه بيست سئوالی، بايد منظور او را حدس و گمان بزنند. البته اين هم يکی ديگر از ويژگی های نظام حاکم بر ايران است، چه آنان که در حکومتند وچه آنان که در انتظار حکومت نشسته اند، در انتقادات و اعتراضات خود ضمير سوم شخص مجهول بکار ميبرند!. شايد به خاطر اين باشد که گوينده يا می داند و يا احتمال می دهد انتقاد شونده يا شوندگان دم گاوی از او در دست داشته باشد و يا داشته باشند و صراحت در کلام کار دست گوينده بدهد. امروز افرادی چون آقای رمضان زاده و ديگر مدعيان اصلاح طلبی که فريادشان از چنگالهای فرو رفته در اقتصاد ايران بلند ميشود و به ورطه سقوط کشانده شدن ايران نگرانشان کرده است، اگر واقعا دغدغه ايران و زندگی ايرانيان را دارند، اگر خود از اين خوان يغما بهره ای نبرده اند، بايد صراحت کلام و جرات بيان حقايق را بيابند تا کلامشان نافذ باشد.
صراحت کلام و شجاعت در بيان آقای احمد قابل در نقد از خويش و اعتراض به ظلم حاکميت قابل تقدير است . کسانی که واقعا دل به اصلاح امور در ايران دارند و بندی از تور تنيده مافيا در قيدشان نکرده چرا از تجربه درس نمی آموزند که ام الفساد موجود در ايران، استبداد و ولايت مطلقه است وتا اين غده سرطانی جراحی نشود هيچ درمانی برای بيماری ايران نيست؟ چرا هنوز پس از ساليان سال که از کودتا عليه اولين منتخب مردم ميگذرد، او را که اولين مقاومتها بر عليه استبداد آقای خمينی( به کتاب نامه های آقای بنی صدر به خمينی مراجعه کنيد) و باز سازی نظام سلطانی و باند های مافيايی را سازمان داد، بی مناسبت و بامناسبت مورد حمله و تهاجم قرار ميدهند؟ تقيصر او جز مبارزه با باند های مافيايی و هشدار نسبت به عاقبت و سرنوشتی که اين باندها برای ايران و ايرانی رقم ميزنند چه بوده و هست؟ آقايان خاتمی و ديگر اصلاح طلبان اگر گذشته ای که از سال شصت به بعد در آن نقش داشتند را به نقد نکشند چطور ميشود در صداقتشان شک نکرد؟ اگر آن اعمال در راستای منافع ملی و حتی دينی اين مردم بوده چرا بايد امروز نظام در دست مافياها باشد و ايران و دين مردم در تار تنيده آنها گرفتار؟ راست اين است :همان طور که آقای قابل نوشت شرکت و حتی سکوت در مقابل اعمال عمال ولايت مطلقه شرکت عليه امنيت ملی ايران بوده و هست. اينان حتی جرات و شهامت انتشار نامه آقای احمد قابل را نيافتند، چرا در مقابل ظلم و بی عدالتی که نسبت به دانشجويان، کارگران، زنان، معلمان و... اعمال ميشود عکس العمل بايسته و شايسته را نشان نميدهند ولی نسبت به سرنوشت سياسی خويش و اينکه به ولايت مطلقه التزام دارند و يانه اينقدر حساسند؟ بر آنان که از خوان نکبت مافيای قدرت در ايران برخوردارشده اند و اين نکبت را نعمتی برای خود شمرده اند و رشته ای از اين تار تنيده به اين شبکه متصلشان کرده حرجی نيست که بنده قدرتند. اين بر جوان ترها و آنانی است که از نکبت مافيا ها در رنجند و در پی چاره ای هستند تا برای اين سرطان که در همه ارکان کشور ريشه دوانده چاره ای بيانديشند. اينک که سلول های سرطانی به جان هم افتاده اند، بايد هشيار بود و فريب فرياد آی دزد، آی دزد دزدان را نخورد.
[email protected]