_ "جمهوريخواهان" علاوه بر انتخابات در رابطه با ديگر مسائل عمده ايران نيز تاكنون نتوانسته است سياست منسجمي اتخاذ كنند.
_ به محض طرح اين مطلب آقايان عضو "شورای هماهنگی" دچار تشويش و وحشت شدند.
_ اين دوستان اگر نيم نگاهي به داخل ايران داشتند درباره انتخابات دچار اين سردرگمي نميشدند.
_ در رابطه با حمله وحشيانه به يكي از فعالان جنبش كارگري حتي از يك ابراز همدردي دريغ شد.
_ ما در ایران با ديگر نيروهاي دمكرات گفت و گوهايي داشتيم و به اين سمت حركت ميكنيم كه "جنبش فراگير براي انتخابات آزاد" را شكل دهيم.
شهروند - خسرو شميراني
[email protected]
سه هفته ديگر صندوقهاي اخذ راي آماده پذيرش آراي نهمين رئيس جمهوري اسلامي خواهد بود. آمار رسمي همچنان از مشاركتي 50ــ40 درصدي حكايت دارد. در اين اوضاع، در روزهاي اخير شاهد يكي از بزرگترين فرازهاي خبري در رابطه با انتخابات بوديم. شوراي نگهبان صلاحيت 99 درصد كل متقاضيان و 100 درصد زنان متقاضي كانديداتوري رياست جمهوري را رد كرد.
در ميان بيش از هزار دواطلب رد صلاحيت شده، مصطفي معين به تيتر اخبار تبديل شد. دستور رهبر جمهوري اسلامي مبني بر لزوم تجديد نظر در راي شوراي نگهبان و بازگرداندن صلاحيت آقاي مصطفي معين تيتر رد صلاحيت وي را برجسته تر کرد.
برخي معتقدند حكم حكومتي آقاي خامنه اي عملي حساب شده بود تا هر گاه آقاي معين بيايد و انتخاب هم بشود، نفس آمدن وي در تاييد حكم حكومتي باشد.
برخي ديگر ميگويند اين عمل چه حساب شده بوده باشد و يا خير، نتيجه آن در كنج ديوار قرار گرفتن اصلاح طلبان دولتي خواهد بود. پذيرش حكم يعني زير پا گذاشتن يكي از قولهاي مهم رئيس جمهوري آينده حتي پيش از انتخاب شدن، و عدم پذيرش آن يعني خروج از گردونه ي قدرت در سطح عالي آن پيش از به چالش كشيدن جناح مقابل.
در همين حال رد صلاحيت 100 درصد كانديداهاي زن، 99 درصد كل متقاضيان نامزدي انتخابات رياست جمهوري و 55 درصد كانديداهاي انتخابات ميان دوره اي مجلس ــ در اطلاع رساني رسانه هاي داخلي و حتي غالب رسانه هاي ايراني در خارج از كشور ــ از هر سهمي بي بهره ماندند. گروه ديگري كه از صفحه ي خبررساني محو شده است اكثريت جامعه ايران است كه مخالف شركت در انتخابات است. به گواه موسسات رسمي در ايران بيش از 50 درصد نميخواهند در انتخابات شركت كنند. خواست رفراندوم، تحريم، تحريم فعال و ... اشكال مختلف عدم شركت را تشكيل ميدهند.
خانم شهلا انتصاري عضو رهبري "اتحاد دمكراسي خواهان ايران" است كه در ايران فعاليت ميكند. در عين حال او در اولين همايش "اتحاد جمهوريخواهان ايران" در برلين بيشترين آرا را براي عضويت در شوراي هماهنگي به دست آورده است.
خانم انتصاري در اين گفت و گو انتقادات شديدي نسبت به "اتحاد جمهوريخواهان ايران" ابراز ميكند. او در عين حال هفته نامه شهروند را از تيغ انتقادات خود مصون نميدارد و ميگويد: "من به عنوان نماينده اي از "اتحاد دمكراسي خواهان" كه در ايران فعال است به برلين آمده بودم، هيئت ما در همايش شركت كرد و من بيشترين آرا را براي عضويت به شوراي هماهنگي كسب كردم. مواضع ما كاملا روشن بود، پيشينه ي ما مبهم نبود و همچنين اعلام كرديم كه ما در ايران فعاليت ميكنيم و به ايران بازخواهيم گشت و ما بازگشتيم و در مجامع هم حاضر شديم. اما شهروند درباره ي ما نوشت: "ما احساس ميكنيم يك خانمي آمده بود و شايد جمهوريخواهان تحت تاثير احساسات به ايشان راي داده است [خانم انتصاري به شهروند شماره 855 مورخ 16 ژانويه 2004 اشاره دارد. خ. ش]. من فكر ميكنم كه هنوز شايد براي بعضي از دوستان ما در خارج از كشور، حركتهاي سياسي با مضمون شفاف كه از دل مردم باشد، جا نيفتاده باشد."
خ. ش
____________________________________________________________________
خانم انتصاري "اتحاد جمهوريخواهان" چند روز پيش به شركت در انتخابات تشويق ميكرد و پس از رد صلاحيت آقاي معين بلافاصله شعار تحريم را سر داد ...
ــ اتحاد جمهوريخواهان ايران در برخورد با انتخابات نهمين دوره ي رياست جمهوري سیاستی منجسم و مشخص نداشت. اين نكته البته زمينه هايي دارد، اما آنچه كه من درباره "اتحاد جمهوريخواهان" ميتوانم بيان كنم اين است كه اين مجموعه علاوه بر انتخابات در رابطه با ديگر مسائل عمده ايران نيز نتوانسته است تاكنون سياست منسجمي اتخاذ كند.
پيشنهاد اول اين بود كه يكي از افراد بنام جامعه را به عنوان كانديداي "اتحاد" معرفي كنند. اين پيشنهاد را سال گذشته وقتي كه من در همايش حضور داشتم از سوي "اتحاد دمكراسي خواهان" مطرح كرديم. علاوه بر آن پيشنهاد كرديم كه مثلا صد نفر از اعضاي شركت كننده در همايش به ايران بازگردند و در ايران به گونه اي سمبليك از سوي ديگر جمهوريخواهان و دمكراسي خواهان مورد استقبال قرار بگيرند. اما اين پيشنهاد از سوي برخي خانمها و آقايان با خنده و شوخي برگزار شد.
به هر روي شوراي سياست و شوراي هماهنگي نتوانست به سياست مشتركي دست يابد تا اينكه مسئله ي كانديداي نمادين مطرح شد. اما از همان هنگام كه اين سياست بحث ميشد همه ي كساني كه قرار بود كانديداي نمادين باشند يكي يكي انتخاب را تحريم كردند، امير انتظام، شيرين عبادي و . .. از آن جمله بودند.
در آخرين بيانيه سرانجام بحث تحريم مطرح شد اما در كنار آن گفته ميشود كه "اتحاد" ميخواهد نوعي حضور فعال داشته باشد. واقعيت اين است كه بيانيه آنها براي خود من هم كه عضو شوراي هماهنگي هستم و از طريق اينترنت در تمام جلسات شركت كرده ام روشن نيست.
شما از بيانيه "آنها" سخن ميگوييد، من فكر كردم با شما به عنوان يكي از اعضاي شوراي هماهنگي و به نوعي به عنوان نماينده "اتحاد جمهوريخواهان" گفت و گو ميكنم.
ــ ببينيد در تماس هاي بعدي، وقتي كه من به ايران بازگشته بودم، به آنها گفتم، حالا كه من يكي از اعضاي شوراي هماهنگي هستم و بيشترين راي را هم در انتخابات شورا آوردم و طي صحبت ها و لابي گري ها نيز بسياري نگاه ما را قبول داشته و تاييد ميكردند، در ايران ميتوانم در جهت سياستهاي "اتحاد جمهوريخواهان" كه متفاوت از سياستهاي "اتحاد دمكراسي خواهان" نيز نيست عمل كرده در اينجا عضو فعال باشم، اما به محض طرح اين مطلب آقايان عضو "شورا" دچار تشويش و وحشت شدند. شايد اين بخشي از پاسخ باشد.
من به عنوان يك دمكراسي خواه به شيوه ي اين دوستان انتقاد دارم. اين دوستان اگر نيم نگاهي به داخل ايران داشتند درباره انتخابات دچار اين سردرگمي نميشدند. آنها تازه زماني به صراحت در مقابل شركت در انتخابات موضع گيري كردند كه آقاي معين رد صلاحيت شده و در حزب مشاركت هم به تحريم و عدم شركت برخاسته بود. البته من اين انتقادها را به عنوان دوست مطرح ميكنم و "اتحاد جمهوريخواهان" هنوز هم به مثابه دوستاني كه در خارج پرچم اين ايده را به دوش گرفته اند به حساب ميآيند، و من خود را يكي از اعضاي آن ميدانم.
شما تا چه ميزان تلاش كرده ايد كه فضاي ايران را به اعضاي اتحاد جمهوريخواهان منتقل كرده و متقابلا "اتحاد جمهوريخواهان" را در ايران معرفي كنيد؟
ــ اتحاد جمهوريخواهان داراي شوراي هماهنگي، شوراي سياسي و هيئت اجرايي است، من كه عضو شوراي هماهنگي هستم تاكنون در تمامي جلسات اين شورا (شايد به استثناي يك جلسه) شركت كرده ام. شركت من به طور كاملا فعالانه بوده و همواره ديدگاه ها و نظرات محافلي را كه با آنها در تماس هستم و يا به نوعي به طور مستقيم از آنها اطلاع دارم به شورا منتقل كرده ام. همچنين اخبار موثق را نيز نقل كرده ام. همواره پيشنهادهايي را نيز عنوان كرده ايم. به طور مشخص عنوان كردم كه خودم به عنوان نماينده جمهوريخواهان بتوانم با شخصيتهاي جنبش كارگري، زنان، دانشجويان و... كه در اينجا عمل ميكنند و در راستاي جمهوريخواهي هستند، تماس بگيرم، اما هيچگاه از آن استقبال لازم به عمل نيامد و آنها همچنان سرگرم بحثهاي روشنفكرانه خودشان هستند.
آيا ميتوانم از صحبتهاي شما چنين نتيجه گيري كنم كه شوراي هماهنگي نميخواهد شما را به عنوان نماينده خود در ايران به رسميت بشناسد تا بتوانيد دست بازتري براي عمل كردن داشته باشيد؟
ــ نميدانم. زيرا تا به حال به شكل صريح گفته نشده است. اما هر گاه برخوردها را جمع بندي و خوش بينانه نتيجه گيري كنم بايد بگويم كه اينها خودشان هم عليرغم نام "اتحاد" كه بر خود گذاشته اند نتوانسته اند آن معدلي از توافقها را كه بر روي كاغذ آورده اند در عمل نيز متحدا نمايندگي كنند. اگر بخواهيم بدبين باشيم بايد بگوييم كه در اينجا يك سري انحصارطليي و جاه طلبي ها تاثير گذاشته اند.
بگذاريد بحث درباره جمهوريخواهان را در ارتباط با انتخابات ادامه دهيم؛ موضع گيري هاي جمهوريخواهان تا چه حد در درون ايران تاثير گذار است؟
ــ من . . . ببخشيد اگر كمي مكث ميكنم. نكته اين جاست كه ميخواهم جوري بيان كنم كه گفته ام به حقيقت نزديك باشد. بله! فكر ميكنم اين موضع گيري ها جايگاه خاصي ندارد. من و دوستان ما در "اتحاد دمكراسي خواهان" تقريبا در تمام محافلي كه در صحنه ي مبارزات سياسي هستند حضور داريم و هيچ جا اين تاثير را نميبينم. حال آيا دليل آن را بايد در بحثهاي دنباله دار روشنفكري كه دوستان اتحاد جمهوريخواهان را در خود غرق كرده است جستجو كرد، يا اساسا ديدگاه غلطي نسبت به داخل وجود دارد، نميدانم.
يكي از نكاتي را كه ما هنگام حضور خود در برلين بر آن تاكيد ميكرديم اين بود كه سطح آگاهي در داخل كشور بسيار بالاست. ديگر رابطه مثل گذشته نيست كه احيانا مردم منتظر رهنمود از خارج كشور باشند. اما شايد هنوز برخي از دوستان همچنين در اتحاد جمهوريخواهان اين مسئله را درك نكرده اند.
آيا فكر ميكنيد "اتحاد جمهوريخواهان" بدون حضور فيزيكي در ايران بتواند در روند امور تاثيرگذار باشد.
ــ من در همايش و پس از آن نيز بر اين نكته پاي فشردم كه مبارزات جمهوريخواهي در صورت پيوند ميان نيروهاي داخل و خارج از كشور به مطلوب ترين شكل پيش خواهد رفت اما براي اين منظور دوستان بايد وضعيت كنوني جامعه ايران را درك كنند. بايد به نظر دوستان جمهوريخواه در ايران احترام بگذارند و يا دست كم به آن فكر كنند. وقتي كه ميگوييم پيوند يكي از ابعاد آن اين نمونه است، شما حتما اخبار مربوط به حركتهاي سنديكاليستي را در داخل شنيديد.
آقاي منصور اسانلو يكي از رهبران حركت سنديكاليستي و در عين حال از اعضاي "اتحاد دمكراسي خواهان" است. او حتي همراه با ما در همايش "اتحاد جمهوريخواهان" حضور داشت. به هر روي طي حركتهاي اخير حمله شديدي به او صورت گرفت، طي اين حمله يكي از اعضاي شوراي اسلامي شركت واحد، تشكل زير نظر آقاي محجوب، با تيغ موكت بري زبان آقاي اسانلو را بريد اين حمله چنان بود كه ميتوانست به مرگ او منجر شود، اما هيچ واكنشي از سوي اتحاد جمهوريخواهان نشان داده نشد. ببينيد براي آقاي انصافعلي هدايت يا براي آقاي گنجي كلي فعاليت شد اما در رابطه با اين حمله وحشيانه به يكي از فعالان جنبش كارگري حتي از يك ابراز همدردي دريغ شد.
من اين را به حساب ناآگاهي نميگذارم. زيرا اين دوستان همگي سواد سياسي دارند، از آگاهي بالايي برخوردار هستند و فرصت كافي و امنيت كافي داشتند تا در رابطه با اين مسئله موضع گيري كنند.
بگذاريد به انتخابات بازگرديم. "اتحاد دمکراسي خواهان" كه شما به آن تعلق داريد در اين رابطه چگونه موضعي دارد؟
ــ ببينيد موضع تحريم در اينجا آنچنان گسترده است كه مجبور شدند آقاي معين و مهرعليزاده را با حكم حكومتي به عرصه انتخابات بازگردانند. البته روشن است كه از ديدگاه ما به عنوان طرفداران دمكراسي حكم حكومتي فاقد ارزش دمكراتيك است. "اتحاد دمكراسي خواهان" طي تعطيلات نوروزي بيانيه اي صادر كرد. آن زمان ما تحريم انتخابات در پيوند با جنبش رفراندوم را به عنوان موضع خود اعلام كرديم.
"اتحاد دمكراسي خواهان" به عنوان يك مجموعه و همچنين همه اعضاي رهبري آن بيانيه 565 نفر و همچنين 615 نفر را امضا كردند. ما با ديگر نيروهاي دمكرات گفت و گوهايي داشتيم و به اين سمت حركت ميكنيم كه "جنبش فراگير براي انتخابات آزاد" را شكل دهيم. من معتقدم اگر نيروهاي فعال در حال حاضر موفق شوند جنبش مذكور را شكل دهند، قادر خواهند بود انتخابات فرمايشي را به زمينه اي براي يك جنبش دمكراسي خواهي عمومي تبديل كنند.
آقاي اكبر گنجي در "دفتر دوم جمهوريخواهي" گرد آمدن يك هزار شخصيت طرفدار دمكراسي و جمهوريخواهي و تشكيل يك شوراي رهبري از ميان آنها را به عنوان راهكار توصيه ميكند، نامه هاي 500 و 600 نفره در ماهها و هفته هاي اخير با مضمون دمكراسي خواهي و توسط شخصيتها انتشار يافتند، آيا فكر ميكنيد چيزي كه بتواند شوراي رهبري نام بگيرد از ميان اينها سر برخواهد آورد؟
ــ مدتهاست كه نيروهاي دمكرات در اين رابطه مشغول به گفت و گوهستند. آنچه در "دفتر دوم" آقاي گنجي آمده است بسيار نزديك به مضمون گفت و گوهاي انجام شده است، در مرحله كنوني پيشرفت هاي نويددهنده اي ديده ميشود.
توجه کنيم که "اتحاد دمكراسي خواهان ايران" تنها يك بيانيه يا يك پيام نبوده و نيست، بلكه تبلور سالها دغدغه فعالان سياسي و اجتماعي ايران در رابطه با كمبود آزادي هاي فردي و اجتماعي است. "اتحاد دمكراسي خواهان" از دل جنبشي بيرون آمده است كه طي صد سال اخير از پراكندگي رنج برده است.
يكي از اهداف "اتحاد دمكراسي خواهان" اين بود كه مبارزات رشد يافته و عميق داخل كشور را با فعاليتهاي موجود در خارج از كشور، كه لزوما در جهت مبارزات داخل قرار دارد، مرتبط سازد. و اين فلسفه ي حضور ما در همايش برلين بود.
همچون ما كه به عنوان تعدادي از فعالان در "اتحاد دمكراسي خواهان" گرد آمده ايم، دانشجويان نيز دمكراسي خواهي را محور فعاليت و اتحادهاي خود قرار داده اند. در عين حال نيروهاي كارگري نيز به عنوان بخشي كه عميقا از وجود دمكراسي براي سازماندهي تشكلهاي مستقل خود بهره خواهد برد، دمكراسي خواهي را محور فعاليت خود قرار داده اند. پس در مجموع زمينه اي بسيار مناسب براي يك اتحاد اصولي فراهم شده است. عقب نشيني سريع آقايان و صدور حكم حكومتي براي تاييد صلاحيت آقاي معين بدون تاثير اين حركتهاي موجود، ممكن نبود.
به عنوان سئوال آخر جايگاه حزب مشاركت را در اين جنبش و در اتحاد نيروهاي دمكرات چگونه ميبينيد؟
ــ ما اصلاح طلبان حكومتي را به طور جدي نقد كرده ايم. اينها تعلل و كوتاهي داشتند و از 22 ميليون راي پشتوانه شان به طور مطلوب در جهت خواسته هاي مردم استفاده نكردند. اما با توجه به اينكه ما از تمركز نيروي دمكرات در مقابل اقتدارگرايان صحبت ميكنيم، طبيعتا با اين نيرو هم ميتوانيم در موارد مشخص گفت و گوهايي داشته باشيم. در يك جمع بندي نهايي اما اين حزب نقش بزرگي در جنبش دمكراتيك نخواهد داشت.