1- سرمقاله روز پنجشنبه جناب آقاى قوچانى انتخابى را از بين دو گزينه قهرمان يا رئيس جمهور در برابر آقاى معين قرار مى دهد كه البته هيچ يك الزاماً حاصل نخواهد شد. اما ايشان با نفى «قهرمان شدن»، آقاى معين را به «رئيس جمهور شدن» دعوت مى كنند. اگرچه به دليل زيان هايى كه يك ملت از قهرمان پرورى خورده است مطلوب است كه دوران قهرمان سازى كوركورانه را پشت سر بگذارد، ليكن ذات و فطرت انسانى همواره براى قهرمانان ملى، دينى و يا جهانى ارزش و اعتبار خاصى را قائل است زيرا همواره انسان ها در قهرمانان واقعى الگوى مطلوب خويش را جست وجو مى كنند. اين حس در صورتى كه تكامل يافته باشد موجب پرستش هيچ قهرمانى نخواهد شد وليكن در عين حال طرفدار «قهرمان زدايى» و نفى قهرمانان تاريخى يك ملت نمى شود. البته آقاى قوچانى پيشتر در معرفى يك كتاب، «قهرمان زدايى» را از اميركبير آغاز و طرفدارى از عملگرايى را با تطهير ناصرالدين شاه نشان دادند. (۱)سردبير شرق مى دانند كه قهرمان شدن در يك مدت زمان كوتاه شايد با يك تصميم محقق شود ليكن قهرمان ماندن نيازمند حركتى مستمر و عملى پايدار است كه توسط آن يك قهرمان جايگاه خود را در تاريخ حكاكى مى كند و «فراخوان صداها» كسى را بر دفتر قهرمانان تاريخ ننشانده است. بسيار كسان كه قهرمان شدند ليكن قهرمان نماندند و تنها قهرمانان يك بار مصرف گشتند. با گذر از اين مقدمات، تصميم آقاى معين درباره عدم پذيرش جهت حضور در انتخابات شايد به قهرمان شدن بينجامد اما يقيناً هدف بسيارى از مشوقان و پيشنهاددهندگان به ايشان نبوده و نيست و آن را توصيه اى اخلاقى و عملى جهت ايستادگى بر روى اصول پيشبرد دموكراسى مى دانند.البته نفى ايستادگى بر روى قواعد به دليل«سياست ورزى» اصلاح طلبان مذهبى را با چالشى ايمانى نيز مواجه مى كند كه ادعاى پيروى از پيشوايان دينى همچون امام على(ع) و امام حسين(ع) و... را در انتخاب روش آنها در شرايط مشابه چگونه توضيح خواهند داد؟
۲- كسانى كه در انتخابات قصد حضور و راى دادن ندارند و روش ديگرى را جهت رسيدن به دموكراسى انتخاب كرده اند، مى توانند بنابر اخلاق سياسى، به گروهى كه گفته است قصد دارد تا جهت پيشبرد فرايند دموكراسى در انتخابات شركت كند، پيشنهادى را داشته باشند. اتفاقاً بسيارى از اينان خواهان بى آبرويى و يا نافى حركت ديگران نيستند هر چند كه خود مورد نفى و تمسخر و توهين اصلاح طلبان قرار گرفته باشند.از طرف ديگر به نظر مى آيد كسانى كه خود موافق عدم حضور در انتخابات هستند، پيشنهاد صادقانه تر و واقع بينانه ترى به آقاى معين مبنى بر خروج از اين عرصه را داشته اند. اگر پايگاه اجتماعى راى دهندگان به آقاى معين را در نظر بگيريم با سه دسته مردم عادى، طرفداران حزبى (مشاركت و مجاهدين انقلاب) و گروهى از قشر دانشگاهى و تحصيل كرده (و مردم پيگير) مواجه هستيم. دسته اول با تحليل حكم حكومتى و صحبت هاى پيشين دكتر معين خيلى آشنا نيستند و اگر انتخابشان ايشان باشد اين مسئله تفاوتى برايشان ندارد. دسته دوم اكثراً به دليل آنكه طرفدار حزبى هستند از تصميم گروهى پيروى مى كنند ليكن با توجه به آنكه برخى از طرفداران اين احزاب نيز مخالف حكم حكومتى هستند ممكن است موجب از دست دادن راى تعدادى از آنها شود. اما دسته آخر كه اتفاقاً پايگاهى است كه آقاى معين و اصلاح طلبان بر فعال كردن راى اين گروه متمركز شده اند يقيناً با تصميم آقاى معين به ورود به عرصه انتخابات با توجه به صحبت هاى پيشين ايشان و مواضع قبلى اصلاح طلبان، ريزش شديد راى را خواهند داشت و ايشان را با نتيجه اى ضعيف تر از قبل مواجه مى كند. در نتيجه آقاى قوچانى كه معين را به حضور به عنوان يك «نامزد خوب» دعوت مى كنند هزينه بيشترى را نسبت به پيشنهاددهندگان عدم حضور بر ايشان تحميل مى كند.
۳- آقاى قوچانى با نگاه عملگرايانه و نسبى گرايانه خويش حتى به وارونه جلوه دادن حقايق دست مى زنند تا آنجا كه درباره اين انتخابات مى گويند كه «نسبت به انتخابات مشابه خود در ۲۴ سال گذشته «آزادتر» است زيرا كه حداقل شش جريان عمده سياسى جبهه مشاركت، روحانيون مبارز، كارگزاران سازندگى، آبادگران و موتلفه توانسته اند نامزدهاى خود را در انتخابات شركت دهند». در حالى كه تمامى اين گروه ها در تمامى دوره هاى گذشته انتخابات رياست جمهورى نيز كانديد مورد نظرشان را داشته اند و يا اينكه به شكل جريان سياسى ديگرى بوده اند و به شكل حاضر متولد نشده بودند (مانند جبهه مشاركت). البته تاكيد آقاى قوچانى درباره حذف نيروهاى ملى- مذهبى و روشنفكران عرفى در صحنه انتخابات رياست جمهورى همانند گذشته، واژه «آزادتر» را بى معنى تر مى كند.از سوى ديگر اين سئوال وجود دارد كه آيا رياست جمهورى هدف است يا وسيله؟ اگر چه در تئورى، اصلاح طلبان آن را وسيله اى براى پيش بردن پروژه دموكراسى مى دانند اما اين گفته آقاى قوچانى كه «معين براى رئيس جمهور شدن نامزد شد» نشان مى دهد كه گويى ايشان آن را به عنوان هدف در نظر دارند كه با وجود هر شرايطى بايد به دنبال كسب آن بود. ايشان در تاكيد بر عملگرايى، آقاى معين را دعوت به «جسارت رئيس جمهور شدن» مى كنند. در حالى كه به نظر مى رسد عملگرايى اگر پسنديده باشد با همان ورود به صحنه انتخابات محقق شده بود اما كاش آقاى قوچانى خط قرمز و تعريف مشخصى از حدود عملگرايى تبيين مى كردند كه اين توصيه به عمل، دعوت به خودكشى سياسى نشود.
يقيناً گاهى ايستادگى بر روى اصول اوليه پيشبرد دموكراسى شايد با نگاه عملگرايانه نتيجه آنى نداشته باشد ليكن مى تواند موجب ايجاد يك پتانسيل اعتماد عمومى شود كه از آن بتوان جهت حركت هاى عملى آينده سود برد.نهايت آنكه بر خلاف نظر آقاى قوچانى سرنوشت معين را نه كسانى مشخص مى كنند كه مى خواهند در انتخابات شركت كنند و نه كسانى كه مى خواهند انتخابات را تحريم كنند بلكه اين انتخاب معين است كه سرنوشتش را تعيين مى كند. برخى از عملگرايانى كه مى خواهند در انتخابات شركت كنند حتى در صورت حضور معين، سرنوشت خودشان را مهمتر از سرنوشت معين مى دانند و در صورت نبودن معين نيز عملگراى ديگرى را انتخاب خواهند كرد.
۱- مقاله «تاريخ وارونه ناصرى» روزنامه شرق ۲۰ ارديبهشت ۱۳۸۴