ديلي استار: هاشم آقاجري تنها كسي بود كه جرات كرد بگويد مسلمانان تقليد كننده صرف نيستند و البته تاوانش را هم داد.
آقاجري در يك مصاحبه مطبوعاتي گفت: پس از تحمل 4 ماه زندان، توسط ماموران امنيتي به دادگاه برده شدم. وي سپس راي دادگاه را خواند.
اتهام او سخنراني در بين دانشجويان در دانشگاه همدان در سال 1381 بود. وي در مورد اصلاحاتي راجع به برخي مسايل بين شيعه سخن گفته بود. آقاجري به دانشجويان و جمع حاضر گفته بود كه مسلمانان نبايد كوركورانه تقليد كنند.
اين مساله اعتراض روحانيون و اقتدارگراها را برانگيخت چرا كه آن را حمله اي هم جانبه به يكي از اركان حكومت كه همان ولايت فقيه بود مي دانستند. به دليل گذشتن از خط قرمزها، دادگاه آقاجري را به اعدام با دار محكوم كرد.
قاضي تحقيق حتي به وي گفته بود كه خود طناب دار را به گردن وي خواهد انداخت. آقاجري گفت: مادرم زماني كه براي ملاقات با رئيس دادگاه استان آمد، به او گفته شد كه بهتر است فراموش كند كه چنين پسري داشته است. اما آقاجري كه از روشنفكران ايراني است كه در جنگ ايران و عراق يك پايش را به خاطر دفاع از وطن از دست داده بود، حاضر نشد تقاضاي بخشش كند.
وي گفت: من بر ضد شاه جنگيدم. عليه عراق جنگيدم. 42 سال سن دارم كه فكر مي كنم 20 سال آن اضافه است و اكنون آماده مرگ هستم.
وي با اشاره به اينكه مرگ در دست خداست و نه در دست بنده خدا، گفت: من به بازجوها گفتم كه اگر من بنا باشد بميرم آنها نيستند كه اين تصميم را مي گيرند و مهم نيست كه چقدر قدرتمندند.
چالش او فقط با اقتدارگراها كه دادگاه وي را برگزار كردند نبود، بلكه با تمام كساني بود كه به زعم او براي به دار آويختن به عنوان يك آزادانديش، توطئه كردند. وي تصريح كرد كه اين طرحي بود براي اينكه كشته شود.
آقاجاري از اين كه هنوز - حتي در دولت اصلاح طلب خاتمي - ممكن است افراد به خاطر سخن گفتن اعدام شوند، ابراز تنفر كرد. وي گفت: مي دانم كه دنيا عوض شده و بي تفاوت نخواهد بود. آقاجري اين سخنان را پس از سپري كردن مدت طولاني از دوران محكوميت در سلول انفرادي بيان مي كرد.
نخستين كساني كه اعتراض خود را نشان دادند، دانشجويان دانشگاه تهران بودند كه خواستار توقف اعدام استاد تاريخ محبوب خود بودند. درگيري هاي گروه ها و اقتدارگراها و ترس از همه گير شدن درگيري ها منجر به صدور حكم جديد شد. اين استاد دانشگاه گفت: من از نظر جسمي در زندان آزار نمي ديدم… اما مدت 10 ماه در انفرادي بودم.
وي گفت: گاهي مرا براي هواخوري به حيات خلوت زندان مي آوردند كه آنجا هم به قدري سرد بود كه من به سمت در سلول برمي گشتم تا به آن برگردم و سپس آنها در را به روي من قفل مي كردند. وضع بهداشت اسفبار بود. قسمتي از پايم كه پيشتر قطع شده بود، قانقاريا گرفته بود. سال گذشته دادگاه محاكمه مجددي برگزار كرد و طي آن اتهامات را به «سب نبي»، «تبليغ عليه نظام» و «تشويش اذهان عمومي» كاهش داد.
با قوت گرفتن احتمال اينكه جايزه صلح نوبل به آقاجري تعلق بگيرد، تصميم گرفتند موضوع را خاتمه دهند. مجازات اعدام به 5 سال زندان تخفيف يافت و آقاجري به قيد ضمانت آزاد شد.
او بار ديگر در مقابل دانشجويان قرار گرفت و به تدريس تاریخ دوره صفويه در قرون 16-18 پرداخت.
آقاجري در حالي كه پيپ مي كشيد به انتخابات 27 خرداد مي انديشيد. وي گفت: مردم اكنون فهميده اند كه در سيستم فعلي اصلاحات امكان پذير نيست. و در ايران جواب نميدهد مطمئن نيستم كه در انتخابات شركت كنم.